🔸 فرازی از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
🔹خطاب به خانواده شهدا…
خواهش میکنم مرا حلال کنید و عفو نمایید. من نتوانستم حق لازم را پیرامون خیلی از شماها و حتی فرزندان شهیدتان ادا کنم، هم استغفار میکنم و هم طلب عفو دارم .دوست دارم جنازهام را فرزندان شهدا بر دوش گیرند، شاید بهبرکت اصابت دستان پاک آنها بر جسدم، خداوند مرا مورد عنایت قرار دهد.
آیات بامداد چهارشنبه :
قرآن
سوره زخرف : إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ
وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرائِيلَ «59»
#عيسى جز بنده اى نيست كه ما بر او نعمت داديم
و او را براى بنىاسرائيل الگو و نمونه قرار داديم.
سوره زخرف : وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْكُمْ مَلائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ «60»
و اگر بخواهيم به جاى شما در زمين فرشتگانى را قرار مىدهيم تا جانشين شما شوند.
نكته ها:
دفاع از شخصيّتهاى معصوم لازم است و نبايد آن بزرگواران دست آويز اهداف سوء قرار گيرند.
مشركان حضرت عيسى را مثال زدند كه معبود گروهى است و به گفته قرآن عابد و معبود غير الهى دوزخى است، پس عيسى دوزخى مىباشد، ولى قرآن در اين آيه از عيسى تجليل مىكند.
پيامها:
1- عيسى معبود نيست، بلكه عبد مخلص خداست. «إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ»
2- عبوديّت سبب دريافت الطاف الهى است. «عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ»
3- گرچه عيسى پيامبر اولوالعزم بود و براى همه مردم زمان خود معبوث شد امّا مخاطبان اوليهاش بنى اسرائيل بودند. «مَثَلًا لِبَنِي إِسْرائِيلَ»
4- خداوند نيازى به عبادت مردم ندارد. اگر مىخواست فرشتگانى به جاى مردم قرار مىداد كه دائماً در اطاعت باشند. «لَوْ نَشاءُ»
امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
حضرت_زینب_س_اربعین
اى جان ما فداى تو لبيك ياحسين
هستى است رونماى تو لبيك ياحسين
اى نَفْس مُطمَئنّه كه تنها فقط خداى
گرديده خونْ بهاى تو لبيك ياحسين
هَلْ مِنْ مُعين تو گفتى و گوئيم يك صدا
در پاسخ نداى تو لبيك ياحسين
توحيد را به قتلگهت كردهاى بيان
حق راضى از رضاى تو لبيك ياحسين
زينب كنار پيكر تو گفت: تا ابد
برپا بُوَد لَواى تو لبيك ياحسين
شكرخدا كه فاطمه ما را دعا نمود
گشتيم مبتلاى تو لبيك ياحسين
جا ماندهايم و دل به همين خوش كنيم كه
اينجاست كربلاى تو لبيك ياحسين
پيغمبرانه مُعتكفم در حَراى تو
هر روضه شعبهايست ز صحن و سراى تو
با سينهاى پر از غم و با ديدهی ترى
قامت خميده مىرسد از راه خواهرى
باور نمىكند كه چهها آمده سرش!
يك اربعين گذشته ز هجر برادرى
دارد مرور مىكند آن خاطرات را
بر روى خاك بود چه گلهاى پرپرى
تنها حسين ماند و زمان وداع شد
بوسه زند به زير گلو جاى مادرى
يك ساعتى گذشت كه از روى تَل بِديد
بر جاى بوسهاش بزند بوسه خنجرى
لرزيد كربلا و هوا تيره گشت و ديد
رفته به روى نيزهی بيدادگر سرى
اما هنوز كينهی دشمن نشد تمام
ده اسب تاختند روى جسم اطهرى
بعد از حسين بود كه غارت شروع شد
بعد از حسين رنج اسارت شروع شد
✍ علی_اصغر_انصاریان