هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
نگاهی به ماهدخت کردم و گفتم: «چشه این؟ من که حرف بدی نزدم، گفتم سوپ که بد نیست!»
تا گفتم «سوپ»، لیلمایی که حال نداشت و بین غش و بیداری مانده بود، یکمرتبه چشمانش گرد و خشن شد، نیم خیز نشست و با صدای بلند فریاد زد: «خفه شووو! اسمشو نبر عوضی! اسمشو نبر کثافت!»
به خدا خیلی ترسیدم. همینطوری که بغض کرده بودم، آرام بهش گفتم: «چشم، ببخشید! دیگه من هیچی نمیگم، ببخشید! نمیدونستم بدت میاد.»
تا یک ساعت بعدش با کسـی حرف نزدم. تا اینکه ماهدخت کنارم آمد و گفت: «سمن! ما با هم یه قراری داشتیم. یادته که؟ از کی زبان دری و پشتو رو شروع کنیم؟ میخوام تمام حروف، املا و این چیزاش هم کاملاً مسلّط بشم.»
با تعجّب و ناراحتی بهش گفتم: «تو دیگه چه آدمی هستی؟ دوستامون، هموطنامون دارن از غصّه و ناراحتی جون میدن، امّا تو دنبال خیالات و اوهام خودتی؟! حالا با هم زبانم کار میکنیم، چهار روز دیرتر. از پارلمان که نیومدن دنبالت!»
ماهدخـت خیلی جدّی گفت: «مشکلات هرکسـی مال خودشه، من مشکلات خودمو دارم. حالا که با هم حرف زدیم و از جیکوپوک همدیگه خبر داریم، خرابش نکن و چیزی که ازت خواستم رو بهم یاد بده. منم اطّلاعاتم درباره اون مؤسّسه اسرائیلی رو بهت میگم که اگه زنده بیرون رفتی، خیلی به درد خودت و دوستای داداشت بخوره!»
گفتم: «ماهدخت! یه چیزی بپرسم راستشو میگی؟»
گفت: «بپرس حالا!»
آرام در گوشش گفتم: «قضیّه سوپ چیه؟ چرا اون دو تا اینقدر که نگران سوپ بودن از بقیّه مراحل دردآورشون رنج نمیبردن؟!»
گفت: «تحمّلش رو داری بهت بگم؟ مثل اینا دیوونهبازی در نمیاری؟ ببین من طاقت نعش و نعشکشی ندارما! گفته باشم.»
گفتم: «مگه چی میخوای بگی؟ بگو، زود باش!»
وای دارد حالم بد میشود. نباید یادم میآمد! اصلاً هر بار یادم میآید، عرق سرد و گرم به تنم مینشیند.
ماهدخت گفت: «برای تقویت سیستم عصبی بدنشون و بالا نگه داشتن توانایی و کششهای جنسی، یه مدّت باب شده که یه نوع سوپ مخصوص بهشون میدن که تا قبلاز اینکه بدونن چیه، قابل خوردن نبود چه برسه به الان که میدونن چیه!
چون اون سوپ مخصوص، ترکیبیست از مغذّیترین گیاهان، گوشت مرغ و....»
گفتم: «و چی؟ و چی ماهدخت؟!»
گفت: «و جنین سالم انسان که 8 ساعت آبپز یا بخارپز میشه! جنین سالم انسان!»
داشت چشمانم از حدقه بیرون میپرید، با صدای بلند گفتم: «چی؟؟؟!!»
گفت: «جنین سالم انسان! حالا این که چیزی نیست. بعضی وقتا جنین سالم انسان رو «سوخاری» میکنن و میذارن رو سوپ تا این بدبختا بخورن و خوب قوّت بگیرن و...»
دیگر تحمّل نکردم، حرفش را ناقص گذاشتم. دستشویی و روشویی هم که نداشتیم، همانجا به اندازه یک سال تهوّع کردم!
رمان #نه
ادامه دارد...
@Mohamadrezahadadpour
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
✔️ استفاده جنین در سوپ,نوشابه ولوازم آرایشی
جناب رائفی پور
https://www.aparat.com/v/wMKar
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
✔️جناب رائفی پور: آیا در ایران از کبد جنین استفاده می کنند؟
https://www.dalfak.com/w/jvxuf/%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%81%DB%8C-%D9%BE%D9%88%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%A8%D8%AF-%D8%AC%D9%86%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF%D8%9F
کانال طلبه شهید بک دوغائی
بسم الله الرحمن الرحیم 🔥 #نه 🔥 ✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی 💥 قسمت بیست و دوم💥 🔺پشت پا زدن ب
جهت استفاده از مطالب ناب عضو کانال دلنوشته های یک طلبه شوید ادمین راضی به انتشار آن در دیگر کانال ها نیست
انتشار این قسمت جهت تبلیغ میباشد
👆👆👆👆👆👆
کانال طلبه شهید بک دوغائی
⛔️⛔️⛔️⛔️ رفقا بخاطر مطالب امشب خیلی عذر میخوام لطفا افراد زیر ۲۰ سال و گروههای حساس(مخصوصا خانمها
لطفا دقت نمایید⛔️⛔️⛔️⛔️
رفقا
بخاطر مطالب امشب خیلی عذر میخوام
لطفا افراد زیر ۲۰ سال و گروههای حساس(مخصوصا خانمهای باردار و بیماران قلبی و...) ، قسمت امشب را به هیچ وجه مطالعه نکنند👆
🏴 انالله و انا الیه راجعون
با نهایت تاسف و تاثر درگذشت شادروان حاج تاج محمد محمودی را به اطلاع دوستان و آشنایان می رساند.
مراسم تشییع آن مرحوم مغفور یکشنبه 1402/10/24 ساعت ۱۰ صبح از درب منزل آن مرحوم واقع در بازار سبزوار ولیعصر ۱۲ به سمت مزار روستایی دوغائی رهسپار خواهیم شد.
به همین مناسبت مجلس ترحیمی در روز یکشنبه 1402/10/24 از ساعت 14 الی ۱۶ در مسجد جامع روستای دوغایی برگزار می گردد.
کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام خانواده محترم محمودی ضایعه درگذشت پدرمهربان و مومنتان(آقای تاج محمد محمودی)را از صمیم قلب تسلیت عرض می کنیم خداوند متعال روح پاکش را با سرورش مولا علی (ع)محشور نماید و به بازماندگان صبر جمیل وأجرجزیل عنایت فرماید
ازطرف خانه بهداشت دوغایی
#لطیفه😂
فردی خودنما و متکبر که خود را
فیلسوف دَهـر میدانست
به #بهلول گفت :
به نظر من آدم احمق کسی است که به چیزی #اطمینان کامل داشته باشد. 😳
بهلول پرسید : تو مطمئنی؟
گفت : آری کاملاً مطمئنم....!
🤣🤭😅
🌷🌹🌷🌹🌷
#احکـــامشرعی🌹🌷
❓آیا در مسأله نجاسات یقین و #اطمینان لازم است یا ظنّ و گمان کافى است؟🤔
✅پاسخ : شخص باید به نجاست چیزی، #یقین و اطمینان داشته باشد ، تا از شیء نجس اجتناب کند، درغیر اینصورت تکلیفی ندارد
❗مگر درموارد اضطرار مثلا جایی که انسان لباسش👖👕#نجس شده،
و آب💦 هم برای تطهیر نیست، لباس دیگه ای هم ندارد، اینجا مجبور است با همان لباس نجس نماز بخواند.
🔹هرگاه چيزى پاك بوده و شخص شك دارد #نجس شده يا نه؟ #پاك است
🔹و اگر چيزى قبلًا نجس بوده شك دارد #پاك شده يا نه، #نجس است.
‼️#نجس بودن چيزى از 3 راه ثابت میشودد:
1️⃣انسان #يقين پيدا كند، ولى گمان حتّى گمان قوى كافى نيست.
2️⃣ #ذواليد يعنى كسى كه چيزى در اختيار اوست (مانند صاحب خانه و فروشنده و خدمتكار) خبر دهد كه آن چيز نجس است.
3️⃣ 2نفر عادل و يا حتّى 1 نفر گواهى به نجاست دهد.
🌀سـرايت نجاست : درصورتی که چيز #پاك به چيز نجس برسد و هر دو يا يكى از آن ها بطورى تر باشد كه ترى يكى به ديگرى برسد، چيز پاك نيز نجس میشود، و درصورتی که ترى به قدرى كم باشد كه به ديگرى نرسد، چيزى كه #پاك بوده نجس نمى شود.
احکام