آثار برجسته و تاثیر گذار شهدا و ایثارگران
🌸🌿السلام علیک یااباصالح المهدی🌿🌺
🌺🌿🌸
مراسم تشییع پیکر مطهر شهیدان مدافع حرم میلاد حیدری در قروه کردستان و مقداد مهقانی در گرگان با حضور گسترده مردم شهید پرور ایران.
🌹🌿🌹
همزمان با ولادت باسعادت کریم اهل بیت باب الحوائج آقا و مولایمان امام حسن مجتبی سلام الله علیه ؛🌹🌿🌹
مراسم تشییع پیکر مطهر شهید مدافع حرم مقداد مهقانی ؛ 🌹🌿🌹
امروز ۵شنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۲
ساعت ۹ صبح
با حضور مردم شهید پرور
از مسجد المهدی فاضل آباد گرگان به سمت گلزار شهدای گمنام فاضل آباد؛
برگزار می شود.
🌹🇮🇷🌿🌹
#جهادتبیین
#عفاف
#حجاب
🌺🌿🌸
سلامتی و فرج آقا امام زمان و امام خامنهای عزیز و تمام خواهران با حجاب ؛
و شادی روح مطهر شهدا بخصوص شهید میلاد حیدری و مقداد مهقانی صلوات:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
🌹🌿🌹
@asarebarjasteshohada
آثار برجسته و تاثیر گذار شهدا و ایثارگران
🌸🌿السلام علیک یااباصالح المهدی🌿🌺
نماهنگ پادشاهان زمین (ملوک الأرض)
تقدیم به شهدای محور مقاومت
کاری از گروه کر جوانان عراق
🌺🌿🌸
🌸🌿السلام علیک یااباصالح المهدی🌿🌺
🌹🇮🇷🌿🌹
#جهادتبیین
#عفاف
#حجاب
🌺🌿🌸
سلامتی و فرج آقا امام زمان و امام خامنهای عزیز و تمام خواهران با حجاب ؛
و شادی روح مطهر شهدا بخصوص شهیدان میلاد حیدری و مقداد مهقانی و علیرضا بابایی صلوات:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
🌹🌿🌹
@asarebarjasteshohada
@ravayatefathavini
@twtenghelabi
آثار برجسته و تاثیر گذار شهدا و ایثارگران
🌸🌿السلام علیک یااباصالح المهدی🌿🌺
💠 تصاویر کمتر دیده شده از لحظات نفس گیر در عملیات رمضان در تیر ماه ۱۳۶۱ و حضور فرماندهان ارشد جنگ در خط مقدم و مجروحیت و شهادت رزمنده ی بیسیم چی ....
🌺🌿🌸
🌹🇮🇷🌿🌹
#جهادتبیین
#عفاف
#حجاب
🌺🌿🌸
سلامتی و فرج آقا امام زمان و امام خامنهای عزیز و تمام خواهران با حجاب ؛
و شادی روح مطهر شهدا بخصوص شهیدان میلاد حیدری و مقداد مهقانی و علیرضا بابایی صلوات:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
🌹🌿🌹
@asarebarjasteshohada
@ravayatefathavini
https://eitaa.com/hafttapeh
آثار برجسته و تاثیر گذار شهدا و ایثارگران
🌸🌿السلام علیک یااباصالح المهدی🌿🌺
🌹🌿🌹
زينب کمايي، شهيده نوجوان 14 ساله شهيدي است که تنها به جرم داشتن حجاب و شرکت در راهپيمايي عليه بدحجابي توسط منافقين به شهادت رسيد. هر بار براي تشييع شهیدی به گلزار شهدای اصفهان ميرفت. هميشه ميگفت: «شهادت فقط در جبهههاي جنگ نيست؛ اگر انسان براي خدا کار کند و به ياد او باشد و بميرد، شهيد است.
🌹🇮🇷🌿🌹
#جهادتبیین
#عفاف
#حجاب
🌺🌿🌸
سلامتی و فرج آقا امام زمان و امام خامنهای عزیز و تمام خواهران با حجاب ؛
و شادی روح مطهر شهدا بخصوص شهیده زینب کمائی صلوات:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
🌹🌿🌹
@asarebarjasteshohada
@ravayatefathavini
https://eitaa.com/hafttapeh
خلاصه ای از زندگینامه و خاطرات شهیده زینب کمایی از زبان مادر شهیده:
🌹🌿🌹
شهیده میترا در سال 1347 در آبادان متولد شد. مادرم نام میترا را برای او انتخاب کرد. اما بعدها که میترا بزرگ شد، به اسمش اعتراض داشت. بارها می گفت «مادربزرگ، این هم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگر در آن دنیا از شما بپرسند که چرا اسم مرا میترا گذاشتهاید، چه جوابی میدهید؟ من دوست دارم اسمم زینب باشد. من میخواهم مثل زینب (سلام الله علیها) باشم.» میترا همه ما را هم وادار کرد که به جای میترا به او زینب بگوییم.
یک روز هم روزه گرفت و برای افطاری دوستانش را دعوت کرد و نامش را تغییر داد. زینب در دوران کودکی دو بار بیماری سختی گرفت که در بیمارستان بستری شد و خدا زینب را دوباره به من داد. زینب بین بچههایم (7 بچه، 4 دختر و سه پسر) از همه سازگارتر بود. از هیچ چیز ایراد نمیگرفت.زینب از همه بچههایم به خودم شبیهتر بود. صبور اما فعال بود. از بچهگی به من در کارهای خانه کمک میکرد. زینب بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد، دنبال نماز و روزه و قرآن بود. همیشه به شوهرم میگفتم از هفت تا بچهام، زینب سهم من است انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودیم. زینب اهل دل بود از دوران بچگی خوابهای عجیبی میدید. در چهار یا پنج سالگی خواب دید که همه ستارهها در آسمان به یک ستاره تعظیم میکنند. وقتی از خواب بیدار شد به من گفت: من فهمیدم آن کسی که ستاره پرنور بود و همه به او تعظیم میکردند کی بود؟ او حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بود.
🌹🌿🌹
آثار برجسته و تاثیر گذار شهدا و ایثارگران
خلاصه ای از زندگینامه و خاطرات شهیده زینب کمایی از زبان مادر شهیده: 🌹🌿🌹 شهیده میترا در سال 1347 در آ
زینب بسیار درسخوان و خیلی مؤمن بود. زینب دوران دبستان به کلاسهای قرآن میرفت. زینب بعد از شرکت در این کلاسهای قرآن علاقه شدیدی به حجاب پیدا کرد. زینب کلاس چهارم دبستان با حجاب شد.مادربزرگش سه تا روسری برایش خرید و زینب با روسری به مدرسه میرفت. در مدرسه او را مسخره میکردند و اُمّل صدایش میزدند. از همان دوران روزه میگرفت با وجود گرمای زیاد و شرجی آبادان و جسم لاغری که داشت.
اولین سالی که روزه گرفت ده روز قبل از رمضان پیشواز رفت و روزه میگرفت. زینب کوچکترین دخترم بود، در همه راهپیماییهای زمان انقلاب شرکت میکرد. زینب فعالیتهای انقلابیاش را در مدرسه راهنمایی شهرزاد آبادان شروع کرد.
🌹🌿🌹
زینب بعد از انقلاب به خاطر پیام حضرت امام خمینی (رحمةالله علیه)؛ هر هفته دوشنبه و پنجشنبه روزه بود و خیلی مقید به انجام برنامههای خودسازی بود.
زینب بعد از انقلاب، تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه برود و طلبه بشود. او میگفت «ما باید دینمان را خوب بشناسیم تا بتوانیم از آن دفاع کنیم.» هنوز در حال و هوای انقلاب بودیم که ناغافل، جنگ بر سرمان خراب شد. مردم کمکم به دلیل بمباران و موشک از شهر خارج شدند ولی بچههای من مخالف بودند. زینب هم عاشق آبادان بود. دختران بزرگترم برای کمک به بیمارستان شرکت نفت رفتند. ولی زینب چون لاغر و ضعیف و هم کم سن و سال بود به جامعه معلمان که فعال بودند میرفت و کارهای فرهنگی انجام میداد.
🌹🌿🌹
بعد از اینکه امام جمعه آبادان (مرحوم حجةالاسلام جمی) دستور تخلیه آبادان را دادند ما به اصفهان رفتیم. البته دو تا از دختران در بسیج و بیمارستان فعالیت داشتند ماندند، ولی زینب که سوم راهنمایی بود و من خیلی به او وابسته بودم به او گفتم که به تو احتیاج دارم، که راضی به رفتن به اصفهان با من شد.
در اصفهان زینب که این مدت (6 ماه) از درس عقب مانده بود به مدرسه راهنمایی نجمه رفت. مدیر مدرسه همیشه از زینب تعریف میکرد و میگفت دخترت خیلی مؤمن است.
زینب علاقه زیادی به شهدا داشت. هر بار که برای تشییع شهدا به گلزار شهیدان اصفهان میرفت مقداری از خاک قبر شهید را میآورد و تبرکی نگه میداشت.زینب هفت تا میوه کاج و هفت خاک تبرکی شهید را در بین وسایلش نگه میداشت. یک روز وقتی برای زیارت شهدا به تکیه شهدا در اصفهان رفتیم، مرا سر قبر زهره بنیانیان(یکی از شهدای انقلاب) برد و گفت مامان، نگاه کن، فقط مردها شهید نمیشوند. زنها هم شهید میشوند.»
زینب همیشه ساعتها سر قبر زهره بنیانیان مینشست و قرآن میخواند.بعد از مدتی از محله دستگرد اصفهان به شاهینشهر رفتیم. زینب اول دبیرستان بود و تصمیم گرفت به رشته علوم انسانی برود و سپس قصد داشت در آینده به قم برود و درس حوزه علمیه را برای طلبه شدن بخواند. او در شاهینشهر فعالیتهای فرهنگی میکرد. و علاوه بر فعالیت در دبیرستان به جامعه زنان و بسیج میرفت. در دبیرستان گروه سرود و گروه تئاتر به نام «گروه سرود و تئاتر زینب» تشکیل داد.
🌹🌿🌹
دبیرستان او از خانه ما فاصله داشت.من هر ماه پولی بابت کرایه ماشین به او میدادم که با تاکسی رفت و آمد کند اما زینب پیاده به مدرسه میرفت، و با پولش کتاب برای جانبازان دفاع مقدس میخرید و هفتهای یکی دوبار به بیمارستان عیسی بن مریم یا بیمارستان شهدا میرفت و کتابها را به جانبازان هدیه میکرد. چند بار هم با جانبازان مصاحبه کرد و نوار مصاحبه را توی مدرسه سر صف برای دانشآموزان پخش میکرد تا آنها بفهمند و بشنوند که جانبازان و رزمندهها از آنها چه توقعی دارند، مخصوصاً سفارش جانبازان را درباره حجاب پخش میکرد.
🌹🌿🌹
آثار برجسته و تاثیر گذار شهدا و ایثارگران
خلاصه ای از زندگینامه و خاطرات شهیده زینب کمایی از زبان مادر شهیده: 🌹🌿🌹 شهیده میترا در سال 1347 در آ
در زمستان اصفهان که وسیله گرمکننده درست و حسابی نداشتیم و همگی در یک اتاق که با یک تکه موکت فرش شده بود میخوابیدیم. یک شب که هوا خیلی سرد بود بیدار شدم دیدم زینب در جایش نخوابیده. آرام بلند شدم و دیدم رفته در اتاق خالی در آن سرما مشغول خواندن نماز شب است. بعد از نماز وقتی مرا دید با بغض به من نگاه کرد. دلش نمیخواست که من در حال خواندن نماز شب او را ببینم. در تمام عمرم کمتر کسی را دیدم که مثل زینب از نمازخواندن آن قدر لذت ببرد.
🌹🌿🌹
زینب شبی که دعای نور حضرت زهرا (س)را حفظ کرده بود خواب عجیبی دیده بود به این مضمون: «یک زن سیاهپوش در کنارش مینشیند و دعای نور را برای او تفسیر میکند. آن قدر زیبا تفسیر را میگوید که زینب در خواب گریه میکند.زینب در همان عالم خواب وقتی تفسیر دعا را یاد میگیرد، به یک گروه کودک تفسیر را یاد میدهد، کودکانی که در حکم انبیا بودند. زینب دعا را میخواند، رودخانه و زمین و کوه هم گریه میکردند.» زینب آن شب در عالم خواب حرفهایی را شنیده و صحنههایی را دیده بود که خبر از یک عالم دیگری میداد. او به خواهرش شهلا که این خواب را برایش تعریف کرده بود سفارش میکند که خوابش را برای هیچ کس تعریف نکند. یک شب سر نماز، سجدهاش خیلی طولانی شد و حسابی گریه کرد. بلندش کردم. گفتم « دخترم، تو را به خدا این همه گریه نکن. آخر تو چه ناراحتی داری؟» با چشمهای مشکی و قشنگش که از شدت گریه سرخ شده بود. گفت: «مامان، برای امام خمینی گریه میکنم، امام تنهاست. به امام خیلی فشار میآید. به خاطر جنگ، مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه میخورد.»🌹🌿🌹
زینب هر روز ظهر که از مدرسه برمیگشت اول به مسجد المهدی میرفت، نماز میخواند و بعد به خانه میآمد.
در اول فروردین سال 1361 هنگام برگشت از مسجد توسط منافقین ربوده شد و با خفه کردن او با چادرش او را به شهادت رساندند و پیکر پاکش بعد از سه روز جستجوی نیروهای امنیتی و خانواده کشف گردید.
منافقین طی ارسال نامه و تماس تلفنی مسئولیت ترور زینب را برعهده گرفتند.
زینب چهارده ساله و اولین دبیرستانی همراه با شهدای عملیات فتحالمبین (160 شهید) در اصفهان تشییع شد و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد. بعد از دفن زینب با تعجب دیدم که قبر زینب زیر یک درخت کاج قرار دارد و تازه رمز جمعآوری درخت میوه کاج را توسط زینب فهمیدم. زینب قبل از شهادت توسط منافقین تهدید شده بود. زینب دو تا وصیتنامه داشت. من سواد کمی داشتم و آرزو داشتم که به راحتی و روانی، آنها را بخوانم. یک شب زینب به خوابم آمد و گفت: «مامان، ناراحت نباش.» یک روز وصیتنامه مرا از اول تا آخر بدون غلط میخوانی؛ آن روز نزدیک است.» صبح که از خواب بیدار شدم. سریع به نهضت سوادآموزی رفتم و ثبتنام کردم و خوب درس خواندم تا بالاخره به راحتی وصیتنامه زینب را میخوانم و حتی بعضی جملاتش را حفظ نمودم. وصیتنامه دومش را در ۱۳اسفند۱۳۶۰ یعنی هجده روز قبل از شهادتش نوشته بود.
🌹🌿🌹
نامهها و دستنوشتههای زینب شبیه به نامههای یک رزمنده در جبهه بود.
🌹🌿🌹
امروز داغ زینب مثل روز اول رفتنش هنوز داغ داغ است؛ داغی که هیچ وقت سرد نمیشود. هیچ وقت کهنه نمیشود. باید دنیا بداند که منافقین چه کسانی را و به چه جرمی به شهادت رساندند.
🌹🌿🌹
آثار برجسته و تاثیر گذار شهدا و ایثارگران
تصویر
برگی از دفتر خودسازی شهیده دانشآموز «زینب کمایی« 🌹🌿🌹
مادر این شهیده 14 ساله درباره دفتر خودسازی زینب، این گونه روایت میکند:
زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن، خواندن نماز شب، نماز غفیله و نماز امام زمان(عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سورههای قرآن کریم، دعا کردن در صبح و ظهر و شب، کمتر گناه کردن تا کمخوردن صبحانه، ناهار و شام.
🌹🌿🌹
دخترم جلوی این موارد ستونهایی کشیده بود و هر شب بعد از محاسبه کارهایش ؛
جدول را علامت میزد؛ من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی زینب در پوشیدن و خوردن افتادم به یاد آن اندام لاغر و نحیفش که چند تکه استخوان بود، به یاد آن روزههای مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شبهای طولانی و بیصدایش، به یاد گریههای او در سجدههایش و دعاهایی که در حق امام خمینی(رحمةالله علیه) داشت.
🌹🌿🌹
زینب در عمل، تکتک موارد آن جدول خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود را رعایت میکرد.
🌹🌿🌹
فعالیتهای مذهبی زینب، مورد غضب منافقین قرار گرفته بود چون که با آن سن کم کتابهای شهید مطهری را می خواند و در محافل عمومی و آموزشی با کمونیستها و منافقین بحث می کرد و رسوایشان می ساخت .
کوردلان منافق در آخرین نماز مغرب اسفند ماه سال 1360 هنگام بازگشت از مسجد او را ربودند؛ سپس با گره زدن چادرش او را خفه کرده و مظلومانه به شهادت رساندند.
🌹🌿🌹
پیکر مطهر زینب، سه روز بعد پیدا شد و با پیکرهای غرقِ به خون 360 شهید عملیات «فتحالمبین» در اصفهان تشییع و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
وصیت نامه شهیده زینب کمایی :
خدایا نگذار نقاب نفاق و بیطرفی بر چهره مان افتد و در این هنگامه جنگ ؛حسین را تنها گذاریم . اینها از یزدید بدترند و جایگاهشان اسفل سافلین است و بس ...
ماذا وجدک من فقدک و ماذا فقد من وجدک . چه یافت آنکسی که تو را گم کرد و چه گم کرد انکس که تو را یافت . ( قسمتی از مناجات امام حسین علیه السلام )
بدلیل اینکه هر مسلمانی باید وصیت نامه ای داشته باشد من نیز تصمیم گرفتم این متن را بعنوان وصیت نامه بنویسم و آخرین حرف های خود را برای دوستان و خانواده و تمام عاشقان شهادت بنویسم . از شما عاشقان شهادت می خواهم که راه این شهیدان به خون خفته را ادامه دهید . هیچ گاه از پشتیبانی امام سرد نشوید . همیشه سخن ولی فقیه را به گوش جان بشنوید و به کار ببندید . چون هرکس روزی به سوی خدا باز خواهد گشت. همیشه به یاد مرگ باشید تا کبر و غرور و دیگر گناهان شما را فرا نگیرد .نمازهایتان را فراموش نکنید و برای سلامتی اماممان همیشه دعا کنید و در انتظار ظهور مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف باشید.
مادر جان تو که از بدو تولد همیشه پرستار و غمخوار من بودی حال که وصیت نامه مرا می خوانی خوشحال باش که از امتحان خدا سربلند بیرون امده ای و هرگز در نبود من ناراحت نشو ٬ زیرا که من در پیشگاه خدای خود روزی می خورم و چه چیزی از این بهتر است که تشنه ای به آب برسد و عاشقی به معشوق .
🌹🌿🌹
مادر جان می دانم که برای رساندن من به این مرحله از زندگی زحمات بسیار کشیده ای و به همین دلیل تو را به رنجهای حضرت زینب سلام الله علیها قسم می دهم مرا حلال کن و مرا دعای خیر بفرما .
در آخر از همه شما خواهران و برادران عزیزم و تمام دوستانم تقاضا می کنم که مرا حلال کنید و اگر من باعث ناراحتی شده ام مرا ببخشید . شما را به خون جوشان حسین علیه السلام قسمتان می دهم دعا برای امام را فراموش نکنید . خواهر کوچک شما زینب کمایی.
🌹🌿🌹
گوشه ای از نامه اش به دوستش زهرا نوشته:
بنام او که از اویم، بنام او که بسوی اویم، بنام او که بخاطر اویم، بنام او که زندگیم در
جهت اوست، رفتنم به سوی اوست، بودنم به خاطر اوست، جانم به دست اوست، احساسش می کنم ، با ذره ذره وجودم احساسش میکنم اما بیانش نتوانم کرد .
🌹🌿🌹
دست نوشته زینب:
خدایا اکنون که من در این سن به سر می برم تازه دریافتم که چقدر این دنیای فانی بی ارزش وپوچ است و حال می فهمم که چگونه شهید عاشقانه به دیدارتو می شتابد .
خدایا مرا نیز به آرزوی خود برسان و شهادت را نیز به من برسان.
🌹🇮🇷🌿🌹
#جهادتبیین
#عفاف
#حجاب
🌺🌿🌸
سلامتی و فرج آقا امام زمان و امام خامنهای عزیز و تمام خواهران با حجاب ؛
و شادی روح مطهر شهدا بخصوص شهیده زینب کمائی صلوات:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
🌹🌿🌹
@asarebarjasteshohada
@ravayatefathavini
https://eitaa.com/hafttapeh