📸در تصویر عکس سربازی رو میبینید که یک الاغ رو کول کرده!
✍ اگه الاغ قدمی اشتباه برداره با انفجار مین زندگی همه رو به خطر میندازه
مراقب الاغهای اطرافتان باشید تا جان خود و عزیزان خود را نجات دهید...
📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ
https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻سخنان محمدعلی شاه قاجار در پاسخ به مشروطه خواهان
✍ رعیت غلط میکند اعتراض کند، غلط میکند مطالبه حق کند، غلط میکند دیوان مظالمه بخواهد، غلط میکند نظارت کند، غلط میکند قدرت ما را محدود کند، غلط میکند مشروطه بخواهد،ملت غلط میکند ما را نخواهد…سایه ماست که آرامش میدهد،
🔸رعیت را چه به سرکشی، رعیت را چه به استنطاق صاحبقران، رعیت را چه به فریاد حقطلبی! رعیت غلط میکند ما را نخواهد! رعیت گوسفند و ما شبانیم! سایهی ماست که آرامش میدهد، نعمت ارزانی میدارد و دفع بلا میکند! ماییم که آبرو میدهیم، ماییم که مالک ایرانیم
📚 منبع: انقلاب مشروطه، ابوالقاسم خان ناصرالملک
📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ
https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
✍ناصرالدین شاه قاجار در سومین سفرش به اروپا، در آلمان برای نخستینبار در یک کارخانه تولید وسایل برقی، پنکه دید. او درمواجهه با این وسیله جدید در سفرنامهاش می نویسد: «کارخانه خیلی گرم بود و بوی قیر و بوهای دیگر و ما حرکت میکردیم همه را میدیدیم، در بین گردش نسیم خنکی احساس کردیم، باد میوزید، مثل باد بهشت که در آن گرما و تعفن، آدم را زنده میکرد.
🔸ما تعجب کردیم از کجا باد میآید، بعد ملتفت شدیم از یک چرخی است، پرّه پرّه ساختهاند، با الکطریسیطه حرکت میکند با سرعت زیاد و احداث باد میکند، اسبابی دارد که به حرکت انگشت چرخ میایستد، یک مرتبه تعفن و گرما جهنم میشود، باز انگشت میگذارند به حرکت میآید، بهشت میشود. خیلی مغتنم دانستم و آنجا ایستادم، خنک شدم. باد طوری بود که دامن سرداری و کلیچه(نیمتنه) را خوب حرکت میداد. گفتیم اگر ممکن است یکی از این چرخها بسازند برای ما به طهران بفرستند، سیمن (سیمون: صاحب کارخانه) گفت میسازم و میفرستم»
📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ
https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
اگه علائمی مثل (یبوست ،نفخ و ورم معده ،کیست ونازایی وبزرگی شکم دارید ایناعلائم سردی بدنه
واگه میخوایی بدونی مزاجت چیه این فرم روپرکنید👇👇
https://formafzar.com/form/gqmfy
اگر میخوای کبدت رو پاکسازی کنی رو این لینک بزن👇👇
https://formafzar.com/form/gqmfy
اگر تیروئید کمکار داری برای درمانش رو این لینک
https://formafzar.com/form/gqmfy
زیر نظر اداره بازرگانی واداره اصناف و وزارت صنعت ومعدن وتجارت
📸 دلاک و کیسه کشهای عصر ناصرالدین شاه در مقابل درب یک حمام در اصفهان
📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ
https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻 انسان دو نوع معلم دارد: آموزگار و روزگار
هرچه با شیرینی از اولی نیاموزی، دومی با تلخی به تو می آموزد. اولی به قیمت جانش، دومی به قیمت جانت!
🔸با گرامیداشت معلم شهید، آیتالله مطهری، روز معلم را به تمام فرهنگیان عزیز تبریک میگوییم
📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ
https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻 حکایت داروغه ظالم نیشابور وشیخ ابو سعید ابوالخیر
✍روزی در نیشابور شیخ ابو سعید به خادم خود حسن فرمود که به نزد داروغه برو و به وی بگوی که شیخ میفرماید خرج سفره درویشان امروز با شما است. داروغه سخت دشمن صوفیان بود. حسن گفت من روانه شدم و در راه با خود میگفتم که در نیشابور کسی ظالم تر از این داروغه نیست.چگونه پول خواهد بود ؟ چون نزدیک داروغه نیشابور رسیدم دیدم که کسی را به چوب می زند و جمعیتی بسیار به نظاره ایستاده اند. من متحیر ماندم
🔸 ناگاه چشم داروغه بر من افتاد گفت: چه میکنی؟ من نزدیک او رفتم وسلام شیخ رسانیدم وگفتم که شیخ می فرماید که تو باید ترتیب سفره صوفیان بکنی. او به مسخره سخنانی چند بیان کرد و انگاه کیسه پولی را به سوی من انداخت وگفت مگر شیخ می خواهد که سفره با پول حرام بنهد؟ شیخ را بگوی این کیسه سیم همین ساعت به ضرب چوب از این مرد به اجبار گرفتم. خودت میدانی ؟! من پول را از داروغه گرفتم و پیش شیخ بردم و آنچه که دیدم و شنیدم را به شیخ بیان کردم
🔸 شیخ گفت برو و با این وجه سفره عالی برای درویشان ترتیب بده. درویشان که حکایت دریافت این پول را شنیدند تعجب کردند و در دل منکر بودند. من سفره را آماده کردم و ابتدا شیخ دست دراز کرد وطعام تناول نمود. درویشان به متابعت از شیخ با کراهت تناول کردند. دیگر روز شیخ مجلس میگفت در میان مجلس جوانی برخاست وبه خدمت شیخ آمد ومی گریست وپای شیخ را بوسه می زد. دیدم آن جوانی است که دیروز داروغه وی را چوب میزد و به شیخ میفرمود که مرا حلال کنید من به شما خیانت کرده ام و چوب این خیانت رانیز خورده ام
🔸 شیخ گفت چه خیانت در حق ماکرده ای؟ برای این درویشان باید شرح بدهی. وی گفت پدرم به وقت وفات مرا خواند و دو کیسه سیم به من داد وگفت بعد از وفات من این دو کیسه سیم را به خدمت شیخ ابوسعید برسان تا در وجه درویشان صرف کند. من وصیت پدررابه جای نیاوردم وگفتم میراث حلال من است ومن مستحق تر از شیخ ودرویشان او هستم تا اینکه داروغه شهر به تهمتی دروغ مرا گرفتار کرد ومرا مواخذه کرد. صد چوب بر من زد ویک کیسه از ان دو کیسه را به زور از من گرفت
🔸من هنوز آنجا بودم که خادم تو آمد وپیغام را رسانید وشحنه زر رابه وی داد و آن یک کیسه سیم حلال و از ان شیخ بود واینک کیسه دیگر را اورده ام وکیسه را به خدمت شیخ نهاد وگفت مرا بدانچه خیانت کرده ام حلال کنید. شیخ گفت ای جوانمرد دل مشغول مدار که مال ما بما رسید وتو نیز چوب خیانت خود را خوردی و ترا این بلا در راه بود ؟ پس شیخ رو به جماعت مجلس کرد وفرمود ((هر چه بدین درویشان خانقاه مارسد جز حلال نباشد)) واین خبر به داروغه رسید و توبه کرد وترک ظلم کرد و مرید شیخ شد
📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ
https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻آثار معمار روس در ایران
✍ نیکلای مارکوف معمار مشهورترین ساختمانهای ایران به دلیل علاقه زیادی که به ایران داشت به عنوان افسر روسیه تزاری به ایران آمد و تا پایان عمر خود در ایران به عنوان وطن دوم ماند
🔸از مارکوف آثار مهمی بجا مانده است:
دبیرستان البرز، اداره پست و تلگراف تهران، مدرسه ژاندارک، مدرسه جدید دارالفنون، زندان قصر، ساختمان شهرداری، خانه پروفسور عدل، دبیرستان انوشیروان دادگر، مسجد فخرالدوله، کارخانه سیمان تهران، سفارت ایتالیا، کلیسای مریم مقدس، ساختمان سینگر و..
📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ
https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
کار پاره وقت و اینترنتی غیر حضوری و انلاین
شرایط همکاری 👇👇👇👇
۱.تایم کاری بصورت متوسط ۴تا۵ ساعت در روز بصورت حضوری و انلاین
۲.روابط عمومی متوسط تلفنی
۳.داشتن گوشی هوشمند
برای حضور در مصاحبه کاری بصورت انلاین فرم زیر را پر کنین👇👇
https://formafzar.com/form/6rlgi
https://formafzar.com/form/6rlgi
🔻حر خراسان
✍ محمدعلی جوان زیبا و سفیدرویی بود که به خاطر طلائی رنگ بودن موهایش در روستای گُراخک شاندیز، به مندلیطلا معروف بود. او اقدام به تولید و پخش مشروبات الکلی به صورت بشکهای میکرد، تا اینکه دستگیر و به شلاق محکوم شد و جلوی مسجد روستا در برابر مردم، حدّ شلاقش زدند. بعد از حد، پدرش گفت: خیر نبینی که آبروی منو بردی و از نمازِ تو مسجد محرومم کردی
🔸مندلی به دوستش گفته بود: حرف پدر، دلمو خیلی شکست. وقتی که زیر بغلامو گرفته بودن و از روی چهارپایه پایین میاوردن، رو به خونه خدا (مسجد) کردم و از خدا طلب بخشش کردم. بعد از چند روز هم دلم هوای جبهه کرد. متوسل به اباعبدالله شدم و تصمیم گرفتم به جبهه برم اما بسیج روستا و چند بسیج دیگر بهخاطر سابقه خرابم، ثبتنامم نکردند
🔸دوستش او را از طریق پایگاه بسیج روستای زشک ثبت نام کرد. وی میگوید: "مندلیطلا هنگام اعزام به جبهه به من گفت: من 27روز دیگه شهید میشم و بدنم20روز تو بیابون میمونه. وقتی بعد از47 روز جنازمو تو روستا آوردن، تو همون نقطهای که شلاقم زدن، بدنمو رو زمین بذارین و بگین پدرم کنار سرم وایسه و جلوی مردم حلالم کنه و بگه: مندلیطلا توبه کرد تا هم خودش خدایی بشه و هم مایهٔ آبروی پدرش بشه.
🔸دقیقا 47روز پس از اعزام، پیکر مطهر این شهید را به روستا میآورند و تشییع میکنند
مردم روستا میگویند: با اینکه پیکر این شهید 20 روز تو بیابون رو زمین مونده بود، تو فضای مسیر تشییع جنازه بوی عطری پیچیده بود که همه به هم میگفتن تو عطرزدی؟
شهید_محمدعلی_پورعلی
📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ
https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436