eitaa logo
مُـرواریدهای‌خاکـــی🕊
1.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
744 ویدیو
40 فایل
'‌‌‌﷽' ڪو‌عشق‌ڪہ‌معمورڪندخانہ‌دل‌را؟ عمریست‌زویرانۍدل‌خانہ‌خرابم♥↻ 「بہ‌رسم𝟮𝟭خرداد𝟵𝟵🗞⿻.!」 ازدل‌مینویسیم‌و‌دلۍ‌ڪار‌میڪنیم! براۍ‌گفتن‌سخن‌هاتون‌بگوشیم⇩ @fatemeh_zahra_82 @E_N_nataj ڪپۍ:حلـالتون🌱ツ .
مشاهده در ایتا
دانلود
مُـرواریدهای‌خاکـــی🕊
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 #رمان #نسل_سوخته 🔥 قسمت صدو_بیست_وششم : پیشنهاد عالی توی راه دانشگاه
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 🔥 : کجایی سعید؟ چهره اش هنوز گرفته بود ـ ولی بازم خوشم نمیاد بری خونه های مردم. منظور ناگفته اش واضح بود. چند ثانیه با لبخند بهش نگاه کردم. ـ فدای دل ناراضیت، قرار شد شاگردهای دختر بیان موسسه. به خودشونم گفتم ترجیحا فقط پسرها. برای شروع دست مون یه کم بسته تره، اما از ما حرکت، از خدا برکت. توکل بر خدا دلش یکم آرام شد و رفت بیرون. هر چند، چند روز تمام وقت گذاشتم تا رضایتش رو کسب کردم. کدورت پدر و مادر صالح، برکت رو از زندگی آدم می بره. اما غیر از اینها، فکر سعید نمی گذاشت تمرکز کنم. مادر اکثرا نبود و سعید توی سنی که باید حواست بیشتر از قبل بهش باشه و گاهی تا ۹ و ۱۰ شب، یا حتی دیرتر برنمی گشت خونه. علی الخصوص اوقاتی که مامان نبود. داشتم کتاب های شیمی رو ورق می زدم اما تمام حواسم پیش سعید بود. باید باهاش چه کار می کردم؟ اونم با رابطه ای که به لطف پدرم، واقعا افتضاح بود. ساعت از هشت و نیم گذشته بود که کلید انداخت و اومد تو. با دوست هاش بیرون چیزی خورده بود. سر صحبت رو باهاش باز کردم. – بابا میری با رفقات خوش گذرونی، ما رو هم ببر دور هم باشیم. خون خونم رو می خورد. یواشکی مراقبش بودم و رفقاش رو دیده بودم. اصلا آدم های جالب و قابل اعتمادی نبودن. اما هر واکنش تندی باعث می شد بیشتر از من دور بشه و بره سمت اونها، اونم توی این اوضاع و تشنج خانوادگی. ـ رفته بودیم خونه یکی از بچه ها، بچه ها لپ تاپ آورده بودن، شبکه کردیم نشستیم پای بازی. ـ ااا پس تو چی کار کردی؟ تو که لپ تاپ نداری. ـ هیچی من با کامپیوتر رفیقم بازی کردم. اون لپ تاپ باباش رو برداشت. همین طور آروم و رفاقتی، خیلی از اتفاقات اون شب رو تعریف کرد. حتی چیزهایی که از شنیدن شون اعصابم بهم می ریخت. - از دستم در رفت افتاد روی فروششون، .نسوخت ولی جاش موند بد، گندش در اومد. ـ جدی؟ جاش رو چی کار کردید؟ اصلا به روی خودم نمی آوردم که چی داره میگه. اما اون شب اصلا برای من شب آرامی نبود. مدام از این پهلو به اون پهلو می شدم. تمام مدت، حرف های سعید توی سرم می پیچید و هنوز می ترسیدم چیزهایی باشه که من ازش بی خبر باشم، علی الخصوص که سعید اصلا با من راحت نبود. ... 🥀 @aseman_del
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 🔥 :دربست، مردونه تمام ذهنم درگیر بود، وسط کلاس درس، بین بچه ها، وسط فعالیت های فرهنگی الهام، سعید، مادر و آینده زندگی ای که من، مردش شده بودم. مامان دوباره رفته بود تهران، ما و خانواده خاله شام خونه دایی محسن دعوت بودیم. سعید پیش پسرهای خاله بود. از فرصت استفاده کردم و دایی رو کشیدم کنار، رفتیم تو اتاق … ـ دایی شنیدم می خوای کامپیوترت رو بفروشی، چند؟ با حالت خاصی، یه نیم نگاهی بهم انداخت. ـ چند یعنی چی؟ می خوای همین طوری برش دار ـ قربانت دایی، اگه حساب می کنی برمی دارم، نمی کنی که هیچ نگاهش جدی تر شد. – خوب اگه می خوای لپ تاپ رو بردار. دو تاش رو می خواستم بفروشم یه مدل بالاتر واسه نقشه کشی بگیرم. ولی خوبیش اینه که جایی هم لازم داشته باشی می تونی با خودت ببری. پولش هم بی تعارف، مهم نیست. – شخصی نمی خوام، کلا می خواستم یکی توی خونه داشته باشیم. ایده لپ تاپ دایی خوب بود، اما نه از یه جهت سعید خیلی راحت می تونست برش داره و با دوست هاش برن بیرون. ولی کامپیوتر می تونست یه نقطه اتصال بین من و سعید و سعید و خونه بشه. صداش کردم توی اتاق – سعید می خوام کامپیوتر دایی رو ازش بخرم. یه نگاه بکن ببین چی داره؟ چی کم داره؟ میشه شبکه اش کنی یا نه؟ کلا می خوایش یا نه؟ از گلش شکفت? ـ جدی؟ ـ چرا که نه، مخصوصا وقتی مامان نیست. رفیق هات رو بیار، خونه در بست مردونه ... 🥀 @aseman_del
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 🔥 :به من بگو نمی دونستم کاری که می کنم درسته یا نه، یا اگه درسته تا چه حد درسته، اما این فکری بود که به ذهنم می رسید. سیستم رو خریدم و با سعید رفتیم دنبال ارتقای کارت گرافیک و … تقریبا کل پولی رو که از ۲ تا شاگرد اولم، موسسه پیش پیش بهم داده بود، رفت. ولی ارزشش رو داشت، اصلا فکر نمی کردم اینقدر خوشحال بشه. حتی اگر هیچ فایده دیگه ای نداشت، این یه قدم بود و اهداف بزرگ، گاه با قدم های ساده و کوچک به نتیجه می رسه. رفیق هاش رو می آورد، منم تا جایی که می شد چیزی می خریدم. غذا رو هم مهمون خودم یا از بیرون چیزی می گرفتم. یا یه چیز ساده دور همی درست می کردم. سعی می کردم تا جایی که بشه، مال و پول اونها از گلوی سعید پایین نره. چیزی به روی خودم نمی آوردم، ولی از درون داغون بودم. تموم شده بود، که سعید با عجله اومد توی اتاق مامان ـ مهران، کامران بدجور زرد کرده. سرم رو آوردم بالا ـ واسه چی؟ ـ هیچی، اون روز برگشت گفت: باغ، پارتی مختلط داشتن و بساطِ … الان که دید داشتی وضو می گرفتی، بد رقم بریده. دوباره سرم رو انداختم پایین، چشم روی تسبیح و مهرم و سعی می کردم آرامشم رو حفظ کنم. ـ خیلی ها قپی خیلی چیزها رو میان. فکر می کنن خالی بندی ها به ژست و کلاس مردونه شون اضافه می کنه. ولی بیشترش الکیه. چون مد شده این چیزها باکلاس باشه میگن، ولی طبل تو خیالین. حتی ممکنه یه کاری رو خودشون نکنن، ولی بقیه رو تحریک کنن که انجام بدن. خیلی چیزها رو باید نشنیده گرفت. سعید از در رفت بیرون، من با چشم های پر اشک، سجده… نمی دونستم کاری که می کنم درسته یا نه توی دلم آتشی به پا بود که تمام وجودم رو آتش می زد. – خدایا ! به دادم برس. احدی رو ندارم که دستم رو بگیره. کمکم کن، بهم بگو کارم درسته. بگو دارم جاده رو درست میرم. ... 🥀 @aseman_del
تقدیم نگاهتون😊🌸🌿'
دوست داشتنش قلبت را در همان لحظه‌ۍ سوزاندن از تب عشق آرام می کند دوست داشتنش عجب حلاوتی ست ...
﷽ ⛔️شبهه👆 تصویر نامه ای از دفتر آیت الله مکارم شیرازی با موضوع مبلغ هدیه عبادات استیجاری و کفاره. پی نوشت: پول بدهید تا برای شما نماز و روزه بگیرند؛ شما حتی می توانید آدم بکشید و با کفاره داده وجدان خود را راحت کنید. ❇️پاسخ 🥳 باز هم کشف جدیدی از بیکارانِ بی سوادِ فضای مجازی! 📌 درباره اصلی یا جعلی بودن نامه فوق قضاوتی نداریم اما اصل مطلب، یعنی تعیین نرخ مشخص برای نماز و روزه استیجاری و کفاره توسط دفاتر مراجع تقلید امری مرسوم است و سابقه طولانی دارد. 💠 اما واقعیت ماجرای نماز و روزه استیجاری چیست؟ 👈 در دین اسلام، انسان تا وقتی که زنده است، حق ندارد هیچ تکلیفی را رها کند و واجبی را ترک کرده یا حرامی را مرتکب شود. 🔆 هیج عبادتی با پول قابل جایگزینی نیست. 🔸 اما زمانی که یک شخص مؤمنی از دنیا می رود، اگر اهل نماز و روزه بوده اما در طول زندگی تعدادی از نمازها و روزه هایش قضا شده، بر پسر بزرگ او واجب است که نمازها و روزه های قضا شده پدر (یا مادرش) را به جا بیاورد. این حکمی از احکام اسلام و در واقع حکم خداوند متعال است. 📌 دقت کنید که گفتیم در صوری قضای نماز و روزه بر پسر بزرگتر واجب است که پدر (یا مادر) اهل نماز و روزه بوده اند اما به دلایلی برخی از عباداتشان قضا شده و نتوانسته اند به جا بیاورند. نه اینکه نسبت به نماز و روزه بی اعتقاد یا بی تفاوت بوده باشند. 🔸 حال اگر فرزندان میّت نتوانند نماز و روزه قضای پدر و مادر را به جا بیاورند، افرادی را برای انجام این کار اجیر کرده تا به نیابت از آن میّت، عبادات قضا شده او را به جا بیاورند. 👈 دفاتر مراجع تقلید نیز در این میان به عنوان واسطه، افراد مؤمن و نیازمندی را که با احکام نماز و روزه آشنایی دارند و برای انجام این کار قابل اعتماد هستند را شناسایی کرده و با نرخ معینی به خانواده میّت معرفی می کنند. 🔆 دفاتر مراجع تقلید در این میان ذی نفع نیستند. ❓ حال شما بگویید مشکل این کار کجاست؟ این که خداوند راهی را برای جبران عبادات قضا شده قرار داده است، بد است؟ 💠 اما درباره کفّاره: 👈 کفاره ها در اسلام عبارت است از آزاد کرده برده یا اطعام فقراء یا چندین روز روزه متوالی. 🔸 کسی که بر اثر بیماری یا عذری موجّه، چند سال متوالی یا تا آخر عمر نمی تواند روزه بگیرد، به جای روزه های قضا شده باید "کفاره عذر" بپردازد. یعنی به ازای هر روز، 750 گرم گندم به فقیر بدهد. بنابراین، این شخص عبادتش را با پول جایگزین نکرده بلکه عذری موجّه برای عبادت داشته که برای جبران آن باید به فقرا کمک کند. 🔸 کسی هم که عمداً و بدون عذر روزه نگرفته است، علاوه بر اینکه باید روزه های قضا شده را به جا بیاورد، باید کفاره بپردازد که کفاره آن نیز عبارت است از شصت روز روزه متوالی به ازای هر روز روزه قضا، یا اطعام شصت فقیر به ازای هر روز روزه قضا. در انجا نیز عبادتی که قضا شده، جایگزین مالی ندارد و باید حتما انجام شود. 🔸 کفاره قتل هم فقط در صورتی پذیرفته است که قتل از روی خطا و غیر عمد صورت بگیرد اما اگر قتل عمد باشد، شخص باید قصاص شود و مجازات اخروی وی هم در صورتی که توبه نکند پابرجاست. بنابراین در دین اسلام اینگونه نیست که شخص بتواند از روی سرخوشی عبادتهایش را با پول جبران کند یا اینکه به راحتی آدم بکشد و با کفاره از مجازات آن خلاص شود. 👈 دفاتر مراجع تقلید، هر سال نرخ ریالی کفاره ها را با توجه به قیمت گندم در بازار تعیین می کنند و برای سهولت امر مؤمنین، کفاره ها را از ایشان دریافت کرده و خودشان بین فقرائی که از قبل شناسایی کرده اند توزیع می کنند. در اینجا نیز دفتر مرجع تقلید ذی نفع نیست. ⚠️ چند روز دیگر ماه رمضان آغاز می شود و یک عده شروع می کنند به حرف زدن. می گویند به جای روزه به فقرا کمک کنید و ... اما چشمشان ای کفاره ها را که به دست فقرا می رسد نمی بیند! چشمشان زکات فطره آخر ماه مبارک که برای فقرا هست را نمی بیند! همچنین اگر خدا راهی برای جبران کاستی ها نمی گذاشت، همین افراد همیشه در صحنه می گفتند دین اسلام اصلا عطوفت و مهربانی ندارد و خدا خیلی خشن و سخت گیر است!
"سَیِّدِی! إِلَیْکَ رَغْبَتِی وَ إِلَیْکَ رَهْبَتِۍ"
•هم دلم برات تنگ شده 
و هم می‌ترسم🌱'
آمدم یادِ تو از دل به برونی فِکنم دل برون گشت ولی یادِ تو با ماست هنوز
بعضۍ آدما که باهاشون مواجه میشیم انقدر خوبن کھ آدم دلش میخواد بره دست خدا رو بخاطر خلقتشون ماچ کنھ...♡!
کاش خدا تا ماه رمضان تمام نشده، یه نشونی، یه رزقی بزاره کف دست‌هامون... خدا قربونت برم خالی خالی که نمیشه فدات بشم!! میشه.....؟ :)♥️'
و ریشه‌ی صبر، داشتن یقینِ راستین به خداست، و صبر هر‌کس به قدرِ عشق اوست ...!
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ماجرای ارتباطات وندی شرمن و عراقچی! نبویان: شرمن می گوید هر چه(یک موضوعی) را گفتم، مذاکره کنندگان ایرانی قبول نکردند اما تا گریه کردم، عراقچی کوتاه آمد و حرفش را پس گرفت! وندی شرمن: عراقچی هنوزم زمان کریسمس به من کارت تبریک میفرسته و من برای او هنگام نوروز کارت میفرستم، با این که من یک یهودی ام و کریسمس را جشن نمیگیرم!"