در زندگی دنبال کسانۍ
حرکت کنید که هر چه
به جنبههای خصوصیتر
زندگی ایشان نزدیک شوید
تجلی ایمان را بیشتر میبینید!
#شهیدبهشتی
*بسم الله الرحمن الرحیم*
📚 #رمان
#نسل_سوخته 🔥
#قسمت_دهم : احسان
از اون روز به بعد دیگه چکمه هام رو نپوشیدم دستکش و کلاهم رو هم فقط تا
سر کوچه
می رسیدم سر کوچه درشون می آوردم و می گذاشتم توی کیفم و همون طوری می
رفتم مدرسه
آخر یه روز ناظم، من رو کشید کنار
- مهران راست میگن پدرت ورشکست شده؟
برق از سرم پرید مات و مبهوت بهش نگاه کردم
- نه آقا پدرمون ورشکست نشده
یه نگاهی بهم انداخت و دستم رو گرفت توی دستش
- مهران جان خجالت نداره بین خودمون می مونه بعضی چیزها رو باید مدرسه
بدونه منم مثل پدرت تو هم مثل پسر خودم
از حالت نگاهش تازه متوجه منظورش شدم خنده ام گرفت دست کردم توی کیفم
و شال و کلاه و دستکشم رو در آوردم حالا دیگه نگاه متعجب چند دقیقه پیش
من روی صورت ناظم مون نقش بسته بود
- پس چرا ازشون استفاده نمی کنی؟
سرم رو انداختم پایین
- آقا شرمنده این رو می پرسیم ولی از احسان هم پرسیدید چرا دستکش و شال
و کاله نداره؟
چند لحظه ایستاد و بهم نگاه کرد دستش رو کشید روی سرم
- قبل از اینکه بشینی سر جات حتما روی بخاری موهات رو خشک کن
#ادامهدارد...
🥀 @aseman_del
#قسمت_یازدهم : دست های کثیف
سر کلاس نشسته بودیم که یهو بغل دستی احسان با صدای بلند داد زد ...
- دست های کثیف آشغالیت رو به وسیله های من نزن و هلش داد
حواس بچه ها رفت سمت اونها احسان زیرچشمی بهشون نگاه کرد معلوم بود بغض
گلوش رو گرفته
یهو حالتش جدی شد
- کی گفته دست های من کثیف و آشغالیه؟
و پیمان بی پروا
- تو پدرت آشغالیه صبح تا شب به آشغال ها دست میزنه بعد هم میاد توی خونه
تون مادرم گفته هر چی هم دست و لباسش رو بشوره بازم آشغالیه
احسان گریه اش گرفت، حمله کرد سمت پیمان و یقه اش رو گرفت
- پدر من آشغالی نیست خیلیم تمیزه هنوز بچه ها توی شوک بودن که اونها با هم گلاویز شدن رفتم سمت شون و از
پشت یقه پیمان رو گرفتم و کشیدمش عقب احسان دوباره حمله کرد سمتش رفتم وسط شون ...
پشتم رو کردم به احسان و پیمان رو هل دادم عقب تر خیلی محکم توی چشم
هاش زل زدم
- کثیف و آشغالی کلماتی بود که از دهن تو در اومد مشکل داری برو بشین جای
من
من، جام رو باهات عوض می کنم
بی معطلی رفتم سمت میز خودم
همه می دونستن من اهل دعوا نیستم و با کسی درگیر نمیشم شوک برخورد من هم
به شوک حرف های پیمان اضافه شد
بی توجه به همه شون خیلی سریع وسایلم رو ریختم توی کیفم و برگشتم سمت میز
احسان
احسان قدش از من کوتاه تر بود پشتم رو کردم به پیمان
- تو بشین سر میز من بشینم پشت سری ها تخته رو نمی بینن
پیمان که تازه به خودش اومده بود یهو از پشت سر، یقه ام رو کشید
- لازم نکرده تو بشینی اینجا...
#ادامهدارد...
🥀 @aseman_del
*بسم الله الرحمن الرحیم*
📚#رمان
#نسل_سوخته 🔥
#قسمت_دوازدهم : شرافت
توی همون حالت کیفم رو گذاشتم روی میز و نیم چرخ چرخیدم سمتش خیلی
جدی توی چشم هاش زل زدم محکم مچش رو گرفتم و با یه ضرب یقه ام رو از
دستش کشیدم بیرون
- بهت گفتم برو بشین جای من
برای اولین بار، پی یه دعوای حسابی رو به تنم مالیده بودم اما پیمان کپ کرد
کلاس سکوت مطلق شده بود عین جنگ های گالدیاتوری و فیلم های اکشن همه
ایستاده بودن و بدون پلک زدن منتظر سکانس بعدی بودن ضربان قلب خودمم
حسابی بالا رفته بود که یهو یکی از بچه ها داد زد
- برپا
و همه به خودشون اومدن
بچه ها دویدن سمت میزهاشون و سریع نشستن به جز من، پیمان و احسان
ضربان قلبم بیشتر شد از یه طرف احساس غرور می کردم که اولین دعوای زندگیم
برای دفاع از مظلوم بود از یه طرف، می ترسیدم آقای غیور ما رو بفرسته دفترو...
اونم من که تا حالا پام به دفتر باز نشده بود
معلم مون خیلی آروم وارد کلاس شد بدون توجه به ما وسایلش رو گذاشت روی میز
رفت سمت تخته
رسم بود زنگ ریاضی صورت تمرین ها رو مبصر کالاس روی تخته می نوشت تا
وقت کلاس گرفته نشه
بی توجه به مساله ها تخته پاک کن رو برداشت و مشغول پاک کردن تخته شد
یهو مبصر بلند شد
- آقا، اونها تمرین های امروزه
بدون اینکه برگرده سمت ما خیلی آروم فقط گفت
- می دونم ...
سکوت عمیق و بی سابقه ای کلاس رو پر کرد و ما سه نفر هنوز ایستاده بودیم
- میرزایی
- بله آقا
- پاشو برو جای قبلی فضلی بشین قد پیمان از تو کوتاه تره بشینه پشتت تخته رو
درست نمی بینه
بدون اینکه حتی لحظه ای صورتش رو بچرخونه سمت کلاس گچ رو برداشت
- تن آدمی شریف است، به جان آدمیت نه همین لباس زیباست، نشان آدمیت .
🥀 @aseman_del
*راستی اینم بگم!
دین رو یه چیز اسپرت خفن بکنید گاهی..:)
یعنی همون قدر که جسمتون مهمه، به روحتون هم برسین!
#مجردانه😁
یهجوریمیگه
قصدازدواجندارمانگارازدواجقصدمیخواد
نهمشتی!
ازدواج💍
قیافه''معنوی''میخواد،اخلاقمیخواد،
شعورمیخوادکهاونم...
علیبرکتاللهツ
#والا
#چیفکرکردیپس!!
⛔️ شبهه: ⛔️
از زمانی که بشر توانست وقایع را ثبت و ضبط کند،
دیگر
نه عصا مارشد
نه دریا شکافت
نه کودکی بی پدر متولد شد
نه مرده ایی زنده شد
نه انسانی در دل ماهي رفت
نه انسانی با حیوان سخن گفت
نه انسانی سوار بر قالیچه پرواز کرد
نه آتشی گلستان شد
نه پیامبری ظهورکرد ...
#اعتقادی
✅ پاسخ شبهه:
❗️برای رسیدن به پاسخ توجه به چند نکته لازم است:
1⃣از چهار راه می توان پی به صدق ادعای انبیا مبنی بر سفارت از جانب خداوند برد.این چهار راه در امور زیر خلاصه میشود:
1- اعجاز و معجزه- 2- مطالعه محتوای دعوت انها-3 - ملاحظه قرائن مختلف- 4 - شناسایی از طریق اخبار و معرفی پیامبران گذشته
📚الالهیات،سبحانی،ج3 ص67 به بعد
2⃣معجزه کار خارق العاده ای است که خارج از توانایی نوع بشر باشد همره با ادعای نبوت از جانب اورنده ان به گونه ای که تحدی را نیز همره خود داشته باشد
3⃣معجزه بر هم زننده قانون علیت نیست .معجزه حتما دارای علت است این علت ،علت ماورائ طبیعی است زیرا عالم منحصر به عالم ماده و طبیعت نیست و یا ممکن است علت طبیعی ناشناخته داشته باشد بگونه ای که شناخت آن برای افراد بشر بدون اتکا بر علم و قدرت پرودگار امکان پذیر نباشد
📚تفسیر موضوعی پیام قرآن،ج7 ص270
4⃣در روایتی امده است که ابی بصیر از امام صادق سوال کرد:
⁉️به چه علت خداوند به انبیا و رسولانش معجزه می دهد .امام پاسخ داد:
« تا دلیلی باشد بر صدق آورنده آن تا صدق صادق از کذب کاذب شناخته شود»
📚علل الشرایع ج1 ص122
5⃣بشر از همان ابتدای خلقتش، تاریخ را به گونهای ثبت میکرد. یا سینه به سینه منتقل میشد، یا روی سنگها، دیوارها و ستونها با نقش و نگار و سپس با جملات ثبت میشد و یا (پس از آغاز کتابت)، نوشته میشد.
آن چه این گونه با عناد و لجاج ردیف شده است، معجزات انبیا و رسولان الهی بوده که بیش از 1400 سال پیش با نبوت و رسالت حضرت خاتم الانبیاء و المرسلین خاتمه یافت و ختم نبوت و رسالت نیز ربطی به ضبط صدا و تصویر ندارد.
6⃣وقتی خبر اختتام نبوت و رسالت آمد، بشر به هیچ گونه احتمال نمی داد که شاید روزی بتواند صدا و تصویر را ضبط کند، چرا که بعثت آخرین پیامبر مقارن با سال 610 میلادی بوده، اما مشهور است که اولین دستگاه ضبط صدا به وسیله «توماس ادیسون» در سال ۱۸۷۷ ساخته شد و اولین عکسبرداری توسط مخترعی فرانسوی، به نام ژوزف نیسفور نیپس (۱۷۶۵-۱۸۳۳) بوده و هم چنین مشهور است که اولین امتیاز فیلمبرداری نیز به نام توماس ادیسون در سال 1891 میلادی ثبت شده است.
💢بنابر این نبوت، رسالت و معجزاتی که نام بردهاند، اغلب متعلق به تاریخ قبل از میلاد یا پس از آن بوده؛ رحلت پیامبراکرم در سال 633 میلادی میباشد، و این اختراعات همه در قرن 18 میلادی اتفاق افتاده است. یعنی حدود 1200 سال با رحلت آخرین نبی فاصله دارند، چه رسد به انبیای سلف
🔷 پس این ادعا که "از لحظهی اختراع و امکان ثبت صدا و تصویر، معجزات قطع شد"، کاملاً دروغی جاهلانه است، چرا که معجزات 1200 سال (12 قرن) قبل از این اختراعات قطع شده بود.
7⃣بشر برای قبول و باور ادعا نبوت و رسالت، نیاز به معجزه دارد؛ منتهی طبق روایات "معجزه" در هر عصری، متناسب با شرایط و نیازهای آن عصر است.
❗️مثل این که در زمان حضرت موسی علیه جادوگران خود را خدایان و یا مرتبطین با خدا مطرح میکردند، و معجزهی وی عصایی بود که جادوی آنها را بلعید و یا سبب غرق فرعونیان شد.
🔷زمان حضرت عیسی که انواع بیماریها شیوع یافته بود، حکیمان و پزشکان، ادعای خدایی میکردند، و ایشان باذن الله کور را بینا کرد، پیس را شفا داد و حتی مرده را زنده کرد، تا همه آن ادعاها ابطال گردد.
📚بحار الانوار ج11 ص70
🗯لذا نمی توان انتظار داشت در عصر کنونی که عصر علم و دانش است معجزه ای همانند معجزات پیامبران پیشین محقق شود
8⃣ اسلام، آخرین دین است، یعنی پایان نبوت است. دینی همگانی برای تمامی اعصار.
❗️پس معجزهی آن نیز باید باقی بماند تا همگان ببینند و مطابق با شرایط و نیاز مخاطبین خود تا آخرالزمان باشد.
🗯لذا معجزه این پیامبر عظیمالشأن از سنخ "علم" است که با کتابت "کتاب الله" و کلام "کلامالله" بیان و ابلاغ شده است. معجزهی آشکار، همیشگی و در دسترس همگان.
❗️معجزات سایر انبیای الهی را قبول داریم، چون در قرآن کریم و روایات به آنها تصریح شده است
اما معجزهی آخرین انبیای الهی همیشه در دسترس همگان است و اتفاقاً نه تنها اختراع دستگاههای ضبط صدا، عکس و تصویر متحرک (فیلم)، خللی در آن وارد نکرده است، بلکه موجب نشر و شناخت بیشتر آن نیز گردیده است.
📚الالهیات،ج3 ص103
#پاسخ_به_شبهات
با شهدا صحبت کنید
آنها صدایِ شما را به خوبی میشنوند
و برایتان دعا میکنند
دوستی با شهدا دو طرفه است..:)
#شهیدامیرسیاوشی
خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم
غافل از خود دیگری را هم قضاوت می کنیم
#شیخبهایی
واسہ خوب کردنِ حالِ آدما،
حتما نباید دکتر باشۍ!
یہ ذره مهربون باشی،کافیہ :)🩺