eitaa logo
مُـرواریدهای‌خاکـــی🕊
1.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
744 ویدیو
40 فایل
'‌‌‌﷽' ڪو‌عشق‌ڪہ‌معمورڪندخانہ‌دل‌را؟ عمریست‌زویرانۍدل‌خانہ‌خرابم♥↻ 「بہ‌رسم𝟮𝟭خرداد𝟵𝟵🗞⿻.!」 ازدل‌مینویسیم‌و‌دلۍ‌ڪار‌میڪنیم! براۍ‌گفتن‌سخن‌هاتون‌بگوشیم⇩ @fatemeh_zahra_82 @E_N_nataj ڪپۍ:حلـالتون🌱ツ .
مشاهده در ایتا
دانلود
907.1K
بسم‌الله‌القاصم‌الجبارین سخنان‌[حضرت‌آقا]در رابطھ‌با‌/اظهارات‌ظریف/ گـوش دهـیـد ‼️ بـسـیـارمہم ♨️ اینوبفرستید‌توگروه‌هاتون‌ تا‌همه‌مطلع‌شوند!😎 سرباز‌آتش‌بہ‌اختیار‌سید‌علی✌️🏿
یـہ‌استـادی‌میگفت: اکثراونایــےکـہ‌از جـٰامـےمونن.. مقدمـہ‌جاموندنشون هــٰای‌ناپاکشونـہ💔:)
🌱۶۸ انسان های دو چهره همواره ... مورد لعنت خداوند هستند✨
معبودمن! درنام‌هایتان‌چنان‌آرامشی‌نهفته‌‌که‌ وقتی‌یکی‌یکی‌اسماء‌الحسنی‌تان‌را میشمرم‌ ذره‌ذره‌آرامش‌میریزدتوی‌دلم❤️🐚!
﷽ ⛔️ شبهه حرف 400 میلیارد دلار پول در میان است ✍️ جعفر محمدی پول عجیبی که برای «دور زدن تحریم ها» هدر رفت: هزینه ساخت 266 برج خلیفه یا اعطای 3 میلیارد تومان به خانواده‌های فقیر ایران، کاسبان تحریم از این ثروت نجومی دل نمی‌کنند. بدیهی است که اینان هرگز نمی گویند "ما چون منافع مان به خطر می افتد با برجام و لغو تحریم ها مخالفیم"؛ آنها باید سکه ای ضرب کنند که خریدار داشته باشد؛ مثلاً باید پشت مفاهیم ارزشی پنهان شوند و بگویند مذاکرات عزت و شرف ما را از بین برد چون مذاکره کنندگان ما خائن و نادان هستند، انقلاب را بر باد دادند، خون شهدا را پایمال کردند، آنها خود فروخته اند و ... . چرا عده ای به تازگی دوباره دلواپس شده و با احیای برجام مخالف اند؟ وقتی تحریم نباشیم، روند تجارت مان با دنیا عادی است؛ یعنی شما به عنوان یک تاجر می توانید هر چه را که نیاز هست از بازار آزاد و رقابتی جهان با "مناسب ترین قیمت" بخرید و وارد کنید.......(خلاصه شده) ❇️پاسخ : 📌اولین ، آقایان غربزده و فتنه گران 88 بودند که اول کشور را به هم ریختند و تا سقوط پیش بردند بعد به اوباما نامه نوشتند که بهترین موقعیت است که تحریم ها را افزایش دهد سندش هم موجود است❗️ 📌دومین کاسبان تحریم آنهایی هستند که هسته ای را به دروغ در مقابل معیشت مردم قرار دادند و برجامی را بر مردم تحمیل کردند که خودشان هم تسلط کامل بر آن نداشتند و سرشان کلاه رفت 📌سومین کاسبان تحریم هم آنهایی هستند که به بهانه های مختلف ، مشکلات را به جای بی عرضگی خودشان ، به گردن تحریم و اف ای تی اف و حضور منطقه ای ایران برای حفظ امنیت خود و پیشرفت موشکی معرفی می کنند ☑️کاسب تحریم آن کسانی اند که در برجام امضاء کردند که 👈سه چهارم تحریم ها یعنی تحریم های حقوق بشر ، تروریسم و موشکی باقی بماند و فقط در مورد تحریم های هسته ای مذاکره کردند اما وعده دادند همه تحریم ها لغو خواهد شد در حالی که همان تحریم های هسته ای را به بهانه حقوق بشر و تروریسم و موشکی دوباره بر علیه ایران اعمال کردند 🔹👈کسی با رفع تحریم مشکلی ندارد مشکل اصلی ، ساده انگاری تیم مذاکره کننده ای است که با گریه یک زن ، از منافع ملی کشورش کوتاه می آید 🔹👈مذاکره با کسانی که اهل پایبندی به معاهدات هستند عاقلانه است نه با کسانی که تمام تعهدات خود را زیر پا می گذارند و طرف مقابل را مقصر جلوه می دهند ✔️راه حل هم صرفا دور زدن تحریم نیست می توان با خود کفایی از وابستگی نجات یافت در دهه 80 بنزین را تحریم کردند اما در اوج تحریم خودمان بنزین تولید کردیم و از این طرف دنیا به آن طرف دنیا یعنی ونزوئلا صادر کردیم و در قبالش طلا گرفتیم 🔰راه حل ، استقلال است که در آن صورت هیچ تحریمی موثر نخواهد بود که البته غربگدایان چنین همت و اراده ای ندارند و نیازمند مسئولانی با عزت و با روحیه جهادی و متعهد هستیم
مهرش بلند باد که بر ما جفا نکرد خورشید من نماز کسۍ را قضا نکرد ما را اسیر تنگ، به دریا سپرد و رفت آزاد اگرچه کرد، ولیکن رها نکرد با هرکسۍ شبیه خودش روبرو شدم آیینه روسیاه شد امّا ریا نکرد...🍃
شرطِ اول قدم آن است کِه مَجنون باشی! هرکسۍ در به درِ خانه ی لیّلا نشوَد...(:
±به این غم های جان‌ آزار ، دل مسپار..!🍓^ᴗ^
•دوشنبه، طبق روایات عشـق باید گفت• •که‌رزق‌ما‌همه‌در‌دست‌حضرت‌حسن‌است• 💚 @aseman_del
± می‌دونم عزیزم
زندگی آدمو بد میکوبه
ولی تو قوی باش! ꧇)🦋💫
مُـرواریدهای‌خاکـــی🕊
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 #رمان #نسل_سوخته 🔥 #قسمت_صدو_سی_ودوم :و قسم به عصر بعد از امتحان حسا
:ابراهیم سعید توی روز ثبت نام با چند نفرشون آشنا شده بود. گرم و گیرا با هم سلام و احوال پرسی کردن. نه فقط با سعید، هر کدوم که به هم می رسیدن. گروه دخترها و پسرها با هم قاطی شدن. چنان با هم احوال پرسی می کردن و دست می دادن و … مثل ماست وا رفته بودم. حالا دیگه سعید هم جلوی من راحت تر از قبل بود. اونم خیلی راحت با دخترها دست می داد. گیج و مبهوت و با درد به سعید نگاه می کردم. یکی شون اومد سمتم دستش رو بلند کرد ـ سلام، من یلدام با گیجی تمام، نگاهم برگشت. سرم رو انداختم پایین و با لبخند فوق تلخی ـ خوش وقتم و رفتم سمت دیگه میدون. دستش روی هوا خشک شد. نشستم لبه جدول و سرم رو گرفتم توی دستم. گیج بودم و هنوز باور نمی کردم خدا، من رو اینجا فرستاده باشه. بقیه منتظر رسیدن اتوبوس و مسئول گروه من، کیش و مات، بین زمین و آسمون. – خدایا ! واقعا استخاره کردنم درست بود؟ یا … عقلم از کار افتاده بود. از روی اعصابم پیاده نمی شد و آشفته تر از همیشه، عقلم هیچ دلیلی برای بودنم توی اون جمع پیدا نمی کرد. – اگر اون خواب صادقانه بود؟ اگر خواست خدا این بود؟ بودن من چه دلیل و حکمتی می تونست داشته باشه؟ به حدی با جمع احساس غریبی می کردم که انگار مسافری از فضا بودم و اگر اون خواب و نشانه ها حقیقی نبود؟ سرم رو وسط دست هام مخفی کرده بودم. غرق فکر، که اتوبوس رسید. مسئول گروه پیاده شد و بعد از احوال پرسی، شروع به خوندن اسامی و سر شماری کرد. افراد یکی یکی سوار می شدن و من هنوز همون طور نشسته وسط برزخ گیر کرده بودم. ـ فکر کن رفتی خارج، یا یه مسلمونی وسط L.A سرم رو آوردم بالا و به سعید نگاه کردم. ـ اگه نمی خوای بیای کوله رو بده من برم. من می خوام باهاشون برم. دست انداختم و کوله رو از روی دوشم برداشتم. درست یا غلط، رفتن انتخاب من نبود. کوله رو دادم دستش و صدای اون حس، توی وجودم پیچید. – اعتمادت به خدا همین قدر بود؟ به خدایی که ابراهیم رو وسط آتش نگه داشت. ... 🥀 @aseman_del
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 🔥 : و الله خیر حافظا اشک توی چشمم حلقه زد ـ خدایا ! من بهت اعتماد دارم، حتی وسط آتیش. با این امید قدم برمی دارم که تمام این مسیر به خواست توئه و تویی که من رو فرستادی. ولی اگر تو نبودی، به حق نیتم و توکلم نگهم دار و حفظم کن. تو رو به تسبیحات فاطمه زهرا قسم از جا بلند شدم و رفتم سمت اتوبوس. – بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ – اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ … و اولین قدم رو گذاشتم روی پله های اتوبوس. مسئول گروه، توی در باهام سلام و احوال پرسی کرد. ـ داداشت گفت حالت خوب نیست. اگه خوب نیستی برگرد. توی کوه حالت بهم بخوره ممکنه نشه کاری برات کرد، وسط راه می مونی. به زحمت خودم رو کنترل کردم و لبخند زدم. ـ نه خوبم، چیزی نیست. و رفتم سمت سعید، نشستم بغلش – فکر کردم دیگه نمیای – مگه تو دار دنیا چند تا داداش دارم که تنهاشم بزارم؟ تکیه دادم به پشتی صندلی، هنوز توی وجودم غوغایی به پا بود. غوغایی که قبل از اینکه حتی فرصت آرام شدن پیدا کنه، به طوفان تبدیل شد. مسئول گروه از جاش بلند شد و چند قدم اومد جلو ـ سلام به دوستان و چهره های جدیدی که تازه به گروه ما ملحق شدن. من فرهادم، مسئول گروه و با دو نفر دیگه از بچه ها، افتخار همراهی شما و سرپرستی گروه رو داریم ... 🥀 @aseman_del