✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚 #رمان
#نسل_سوخته 🔥
#قسمت_صدو_پنجاه_وسوم: تماس ناشناس
از دانشگاه برمی گشتم که تلفنم زنگ زد. صدای کامل مردی بود، ناآشنا. خودش رو معرفی کرد.
– شما رو آقای ابراهیمی معرفی کردن. گفتن شما تبحر خاصی در شناخت افراد دارید و شخصیت شناسی تون خیلی خوبه. ما بر حسب #توانایی_علمی و موقعیتی می خوایم نیرو گزینش کنیم. می خواستیم اگر برای شما مقدوره از مصاحبت تون تو این برنامه استفاده کنیم.
از حالت حرف زدنش حسابی جا خوردم.محکم و در استفاده از کلمات و لغات فوق العاده دقیق.
– آقای ابراهیمی نسبت به من لطف دارن، ولی من توانایی خاصی ندارم که به درد کسی بخوره.
شخصیت و نوع حرف زدنش، من رو مجاب کرد که حداقل، به خاطر حس عمیق کنجکاوی هم که شده یه سر برم اونجا.
تلفن رو که قطع کرد سری شماره ابالفضل رو گرفتم. مونده بودم چی بهشون گفته که چنین تصویری از من، برای اونها درست کرده.
– هیچی، چیز خاصی نگفتم. فقط اون دفعه که باهام اومدی سر کارم، فقط همون ماجرا رو براشون گفتم.
جا خوردم، تو اون لحظه هیچ چیز خاصی یادم نمی اومد.
– ای بابا، همون دفعه که بچه های گروه رو دیدی. بعدش گفتی از اینجا بیا بیرون، اینها قابل اعتماد نیستن تا چند وقت بعد هم، همه شون می افتن به جون هم. ولی چون تیم شدن تو این وسط ضربه می خوری.
دقیقا پیش بینی هایی که در مورد تک تک شون و اون اتفاقات کردی درست در اومد. من فقط همین ماجرا و نظرم رو به علیمرادی گفتم.
دو دل شدم، موندم برم یا زنگ بزنم و عذرخواهی کنم. به نظرم توی ماجرایی که اتفاق افتاده بود، چیز چندان خاصی نبود و تصور و انتظار اون آقا از من فراتر از این کلمات بود.
– این چیزها چیه گفتی پسر؟ نگفتی میرم، خودم و خودت ضایع میشیم؟ پس فردا هر حرفی بزنی می پرسن اینم مثل اون تشخیص قبلیته؟
تمام بعد از ظهر و شب، ذهنم بین رفتن و نرفتن مردد بود. در نهایت دلم رو زدم به دریا، هر چه باداباد. حس کنجکاوی و جوانی آرامم نمی گذاشت و اینکه اولین بار بود توی چنین شرایطی به عنوان مصاحبه کننده قرار می گرفتم. هر چند برای اونها عضو مفیدی نبودم، اما دیدن شیوه کار و فرصت یادگرفتن از افراد با تجربه، می تونست تجربه فوق العاده ای باشه.
#ادامهدارد...
🥀 @aseman_del
وقتی در گناه زندگی میکنی
شیطان با تو کاری ندارد،
اما
وقتی تلاش میکنی
تا از اسارتِ گناه بیرون بیایی،
اذیتت خواهد کرد...
خوش شانس اونایین کہ توی این
دنیای تقلبێ دوست وفادار پیدا میکنن :)
#خببازمآنچهکهنگفتم
نیاز نیست اطرافمون پر از آدم باشہ
همون چند نفری که هستند آدم باشند کافیہ!🌿(:
مُـرواریدهایخاکـــی🕊
- :)🌱' . .
#دلی💔!'
-سوزشچشممنازلذټِزیبایےتوست
خیرھبرتوشدمپلڪزدنیادمرفت(:
بہ مو میرسہ
پاره نمیشہ، پاره هم بشہ
دوباره گره میزنہ
بهش نزدیکتر میشۍ
#معبودانہ🤍🌱
•🖇•ببینیدودلنبندید؛
چشمبیاندازیدودلنبازید؛
ڪهدیریازودبایدگذاشتوگذشت...
- امیرالمؤمنین؏'
وَ اجعَل قَلبِی بِحُبِّکَ مُتَیِّماً
و دلِ مرا سرگشتہ
و حیرانِ محبت خود قرار ده💙..
دل ِ لامصب وقتے بےقرارے میکنہ
جز هیئت جایے نداره کہ آرومش کنہ !
#نیازمندیها...🌱