پیچید بوی پیرهن اش در یاد باران گرفت خاک مطهر شد باران گرفت پلک زمین خندید لبخند بین اشک شناور شد

من طبیبی سراغ دارم که پول دارو و دوا نمی خواهد در ازای شفا از این مردم جز دلی مبتلا نمی خواهد

گاه و بی گاه آمدن ، یا گاه گاهی آمدن هیچکس نشنیده از دربان اینجا « شاه نیست»»

گره وا کن از این دستان که درگیر مشبّک هاست ! ببین پروازهای پر امید روسری ها را

در کنار حوض صحن تو که رشک کوثر است زنگی ار صورت بشوید ماه کنعان می شود

هرکس به گوشه‌ای به نیایش نشسته است سنگ صبور این همه دل بی حبیب نیست اینجا دعا به اوج اجابت رسیده است اینجا دمی به جز دم «اَمّن یجیب» نیست

دعای فرج را زمزمه کنیم... إِلٰهِى عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكىٰ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِى الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ . يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ، يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيانِى فَإِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُرانِى فَإِنَّكُما ناصِرانِ . يَا مَوْلانا يَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ. #اللهم_عجل_لولیک_الفرج

#سلام_آقا وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من...

جبهه ها مشخص است و مرز دروغ و حقیقت هیچگاه این چنین شفاف نبوده است... #یحیی_السنوار #وعده_صادق #یحیی_سنوار