🔗کارگاه روایت نویسی استاد رحیم مخدومی
فراز نخست
بخش شانزده
📖... یک نفر با باور و یقین آمد و میدان و مردم را باور داشت. بدون شلیک گلوله بدون داشتن اسلحه و سپاه و ارتش، با کمک ظرفیت مردمی انقلابی را رقم زد که سیاستمداران عالم انگشت به دهان ماندند. ما میخواهیم یک کار کوچک با ظرفیت مردمی انجام دهیم. این کار کوچک ما بهگونهای ولایت مداری است. شنیدیم که آقا میفرماید ادبیات دفاع مقدس باید افزایش صد برابری پیدا بکند. من چهکار میتوانم انجام دهم؟ اگر به مسئولان بگویم آنها توجه نکنند بعد از گردن من ساقط میشود؟ من میتوانم کارهایی انجام بدهم و یک گوشه از این کار بر زمین مانده را بردارم.
🖊 ادامه دارد...
#_رحیم_مخدومی
#روایت_نویسی
#بخش_۱۶
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3
✨شیوه های تدوین در خاطرات شفاهی استاد حمید حسام
بخش نهم
🖊... شهید همدانی تعریف می کرد: یکی از بزرگان جنگ آمد در سالگرد شهدای لشکر 27 در بهشت زهرا صحبت کند. قبل از این که برود پشت تریبون گفت آقای همدانی خیبر اول بود یا بدر؟" ببینید خیبر در سال 62 بود و بدر دقیقا در سال 63. وقتی فرمانده جنگ این اشتباه را بکند از بقیه چه انتظاری می شود داشت. فرمانده جنگ به خاطر گذر زمان، زمان را دارد اشتباه می گوید و یک را دارد گم می کند. یا گاهی در بازخوانی ها یقه همدیگر را می گیریم و می گوییم فلانی، حق این گروهان ادا نشد یا دسته ما جلوتر از دسته فلان به جلو رفت. می خواهم این را بگویم ما باید برای کاری که زمان ازش گذشته و از آن فاصله گرفته ایم، به شدت وسواس به خرج بدهیم و برگردیم به آن روز و آن شرایط. آفت بعد، خودسانسوری است. یکی از آفاتی که در مدل خودنوشت وجود دارد این است که خود راوی استاد خودش است. می گوید این را بنویسم و این را ننویسم. راوی دارد زندگی نامه خودش را می نویسد کسی ازش نپرسیده چرا، سوال نکرده، اما وقتی شما در مقام مصاحبه سوال می کنید، فکر می کند و شما می روید توی ذهنیت و باورهایش و واقعیت را پیدا می کنید. از این جهت آفت خودسانسوری مشکل بزرگی است که ما با آن مواجه ایم. آفت دیگر این است که راوی ما، امروز یا تحلیل می کند یا تعریف و توصیف می کند، یعنی چی؟ توی ذهنیتش آن خرده ریزه ها که به درد ما می خورد، به کناری رفته و به یک کلیتی تبدیل شده.
🖊ادامه دارد...
منبع:پلاک هشت، شماره_۴
#حمید_حسام
#بخش_۹
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3
نخستین رویداد فرهنگی ادبی "میز نقد"
بررسی کارنامه ادبی نویسندگان استان فارس
نقد اول: معرفی کتاب "اشک حوا" اثر سیده معصومه حسینی
منتقد و مجری: سندی مؤمنی
🕓زمان: چهارشنبه ۳۰ خرداد ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶
🏛مکان: شیراز – چهارراه حافظیه – اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس - اتاق گفتگو
اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس
مؤسسه فرهنگی هنری آفتاب مهر صبا
قرارگاه شهید آوینی
#میز-نقد #نویسندگان-فارس #کتاب #اداره-کل-فرهنگ-و-ارشاد-اسلامی-فارس #اشک-حوا #قرارگاه-شهید-آوینی #سیده-معصومه-حسینی #سندی-مؤمنی #آفتاب-مهر-صبا
taqarob3 - Ya ALI.pdf
13.25M
🔰 کتاب #ایلیا_یاعلی 👌
کتابی مصور و زیبا که روایتگر #غدیر_خم و فضائل #امیرالمومنین علی(علیه السلام) است.💚
📗مخصوص کودکان و نوجوان
✔️ مناسب جهت مسابقه کتابخوانی🎁
#عید_غدیر❤️
#عید_الله_اکبر 🎊
هدایت شده از اینجا با هم باشیم⚘️
عید سعید غدیر ، عید بزرگ ولایت بر شما مبارک باد
─┅═ঊঈ🍃🌷ঊঈ═┅─
💠تا دقایقی دیگر ...
حسینیه حضرت امام خمینی ره
بیانات مقام معظم رهبری
شبکه۱
📚#معرفی_کتاب
🌟عنوان:در کربلا چه گذشت🌟
✍به قلم:شیخ عباس قمی
🖨ناشر:انتشارات کتاب جمکران
📜🔹📜🔹📜🔹📜🔹📜🔹
کتاب در کربلا چه گذشت در ۵ بخش نوشته شده است:
📓باب اول: در مناقب امام حسین (ع) و ثواب گریستن بر آن حضرت،
🖋باب دوم:وقایع پس از بیعت مردم با یزیدبن معاویه
📓باب سوم:در وقایع پس از شهادت
🖋باب چهارم:پس از شهادت حضرت ابیعبداللهالحسین (ع)
📓باب پنجم:در ذکر فرزندان امام حسین (ع) و زوجات آن حضرت
🖋خاتمه:درشرح حال توّابین وخروج مختار
واقعهٔ کربلا جنگی بود که در تاریخ ۱۰ محرم سال ۶۱ هجری قمری (برابر با۱۳ اکتبر ۶۸۰ میلادی) اتفاق افتاد.روز نبرد به روز عاشورا معروف شده است.این جنگ میان سپاه کمتعداد «حسین بن علی»، نوهٔ پیامبر اسلام و سپاه اعزامی از سوی «یزید»، خلیفهٔ اموی و در نزدیکی محلی به نام «کربلا» رخ داد.دلیل «یزید بن معاویه» برای جنگ، بیعتنکردن حسین بن علی با او بود. در مقابل حسین بن علی حکومت و زمامداری یزید بن معاویه را غیرشرعی و غیرقانونی میدانست؛ حکومتی که برخلاف پیمان صلح «امام حسن مجتبی» و «معاویه بن ابیسفیان» بود و بهشکلی مورثی به یزید رسیده بود. امام حسین (ع) حکومت اموی را ظالم و گمراه میدانست و برای تغییر جهت جامعهٔ اسلامی بهسوی مسیری دیگر قیام کرد.
📜🔹📜🔹📜🔹📜🔹📜🔹
📚 @asemane3
💠معرفی کتاب صوتی📖
♦️چاپ دوم
🔺️بزودی در دسترس دوستداران کتاب در سراسر کشور...
"لندکروز بهشت"
برگی از خاطرات
مجاهدت و شجاعت
سردار شهید
ابوالحسن حق نگهدار 😍
پیشنهاد مطالعه😇
💠اگه از تمام دنیا سیر شدین و غمگین هستین ، کافیست چند صفحه از این کتاب رو بخونید 😃
غمتون تبدیل به لبخند و شادی میشه...
البته خنده با صدای بلند🥰
حاج حسن آقا...
منتظریم
تو اون دنیا هم ما رو شاد کنی❤️🤲🤲🤲
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3
هدایت شده از کنگره ملی پانزده هزار شهید استان فارس
معرفی کتاب شرح زندگی
شهید موسی نصیری بیات
"به همین سادگی"🌱
بریده ای از کتاب:
شاید تلخ ترین خاطره ی زندگی ام بعد از شهید مربوط به زمانی بود که مدتی بعد از شهادتش، دیدم چیزی از خریدهای او در خانه باقی نمانده است.
بی اختیار دستم را به زانو زدم و با صدای بلند گریه کردم و به خدا گفتم :
(( خدایا! خودت کمک کن. خودت بگو من چیکار کنم ؟))
کم کم از جایم بلند شدم و همان طور که علی اصغر را بغل گرفته بودم، برای اولین بار در زندگی،راهی نانوایی شدم.
علی در صف نانوایی،به خاطر آتل بندی پایش مدام بی قراری می کرد و من هم پا به پایش بی قراری می کردم.
بالاخره مرد نانوا که بیتابی علی اصغر را دید با صدای بلند گفت:
((خانم!شما چندتا نون میخواستی ؟))
#معرفی_کتاب 📖
#انتشارات_آسمان_سوم 📚
#کنگره_ملی_شهدای_فارس 🇮🇷
@asemane3
@kshohadayefars
«مهمانِ شهید»
مهمان حبیب خداست آقای هنیه.ما ایرانی ها آدمهای مهمان نوازی هستیم.بخدا این را همه دنیا می دانند.
شرمنده ایم.
آقای هنیه یادتان هست روزی که خبر شهادت پسرها و نوه هایتان را شنیدید چقدر آرامبودید؟
یادتان هست رفتید به همسرتان که بستری بود سرسلامتی دادید؟
آقای هنیه....
حالا غم شهادت شما را کی به ام الشهدا سر سلامتی بدهد؟
کاش توی تهران ما شهید نمی شدید.شما مهمان ما بودید!
کاش دروغ بود.
یا صاحب الزمان ادرکنی😭
https://eitaa.com/tayebefarid
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3
ما همچنان درخت تناوری هستیم ؛
خاک نمیخواهیم؛
خاکمان در میان اجساد عزیزانمان است
آب نمیخواهیم؛
خون بهای بودنمان است .
بکشید ما را زنده تر خواهیم شد...😔
✍نازنین_آرمان
#حماسه_نگاران
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"چراغدار" منتشر شد.
روایتهایی از زندگی شهدای حادثه تروریستی حرم حضرت شاهچراغ(علیه السلام)
تحقیق و تدوین: جمعی از پژوهشگران و نویسندگان حسینیه هنر شیراز
انتشارات راهیار
با همکاری #انتشارات_آسمان_سوم
#کنگره_ملی_شهدای_فارس
برای تهیه کتاب به شماره ۰۹۱۷۵۸۵۰۳۱۱ پیام دهید یا [اینترنتی خرید کنید.](https://raheyarpub.ir/product/چراغ-دار/)
@asemane3
@kshohadayefars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎁 ثبتنام روایت انسان با ۴۰٪ تخفیف ویژه
❇️کدتخفیف ۴۰ درصدی: Ens5
⁉️دیدید بعضی وقتها یک فیلم سینمایی رو از وسطش شروع به تماشا میکنید و اصلا متوجه قصه اصلی داستان نمیشید؟
🔻نسبت ما هم با خیلی از مسائل دینی و اعتقادی همینه؛ چون داستان خلقت و هدف از آفرینش رو درست متوجه نشدیم، خیلی از ماجراهای عالم رو متوجه نمیشیم.
🔻مجموعه روایت انسان، داستان خلقت انسان رو از ابتدای خلقت و با تمام جزئیات روایت میکنه؛ و بعد هم ماموریت پیامبران مختلف و مقابلهشون رو با طاغوتها روایت میکنه.
یک دوره آموزشی پژوهش محور و کاملا مورد اعتماد.
این کدتخفیف ۴۰ درصدی مخصوص شماست و فقط تا فردا شب مهلت داره.
🎁کدهدیه: Ens5 🎁
🔻اطلاعات بیشتر دوره و ثبتنام:
🆔https://B2n.ir/b10284
🆔https://B2n.ir/b10284
#روایت_انسان
🆔 @Revayate_ensan_home
هدایت شده از کنگره ملی پانزده هزار شهید استان فارس
معرفی کتاب "فاطمه"🌱
بریده ای از کتاب:
گاهی وقتها توی خیالم با پدرم دعوا میکردم: "خوب شد؟ این همه گفتی "شهادت،شهادت"حال جواب بچه ی سه سالهات را من باید بدهم؟" اما فوری پشیمان میشدم. چقدر سه سالهها و یکسالهها و شیرخوارهها بودندکه پدرشان مثل پدر ما شهید شده بود؛ پس آنها چه؟
بالآخره همه ی آنها هم خدایی داشتند! خون ما هم که رنگینتر از آنها نبود، تازه الگوی ما شیعیان امام حسین(ع) است که ایشان هم طفل سه سالهشان بعد از شهادت، آنطور بیتاب پدر بود! اینطور وقتها بود که میفهمیدم امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) چه کشیدهاند در برابر بهانههای رقیهی سه ساله که پدرش را میخواست ...
#معرفی_کتاب 📖
#انتشارات_آسمان_سوم 📚
#کنگره_ملی_شهدای_فارس 🇮🇷
@asemane3
@kshohadayefars
انتشارات آسمان سوم📖
"چراغدار" منتشر شد. روایتهایی از زندگی شهدای حادثه تروریستی حرم حضرت شاهچراغ(علیه السلام) تحقیق
*گُذَرِ اربعین*
زنگ در را زدند. پستچی بود. گذرنامه من و مادرم رسیده بود. خوشحال بازش کردیم که خواهرم سر رسید و گفت:«منم دوست دارم پیاده روی اربعین بیام. برا منم گذر بگیرین!»
فردا با مادرم رفتن پلیس ۱۰+. مادرم زنگ زد. با ناراحتی گفت:«دیدی چی شد؟ میگن شناسنامه عکسدار نیست. نمیشه! دلم نمیاد بدون خواهرت برم. تو برو!»
من هم بدون مادرم دلم نیامد و هیچ کدام نرفتیم. ولی هر شب پای تلویزیون تصاویر مشایه را که دیدم، سوختم. یک شب همینطور که گریه میکردم یکدفعه یادم آمد به شهید محمدرضا کشاورز ؛ دلش میخواست با پدرش برای اربعین به کربلا برود اما شناسنامهاش عکسدار نبود و نشد! حتی بعد از آن تلاش کرد با خواهرش به مشهد برود ولی آن هم نشد! بیشتر دلم سوخت. صدایش زدم بی آنکه بدانم چه میخواهم. فقط میدانستم در این یک مورد همدردیم. روزی که به خانه مادرش رفتم و خاطراتی که تعریف کردند را، با خودم مرور کردم.
فردایش رفتم دفتر (حسینیه هنر شیراز). در که باز شد اتاق پُر از کتاب *چراغدار* بود! کتابی که روایت زندگی شهدای حادثه تروریستی شاهچراغ(ع) بود. یکیاش را برداشتم و رفتم پشت لپتاپ. طاقت نیاوردم بعد از کارم کتاب را بخوانم. بازش کردم و بیمعطلی نذر چهارشنبهها را پیدا کردم. همان قسمتی که مخصوص شهید کشاورز بود. اولین روایت، قصه گذرنامه و شناسنامه بیعکسش بود. بقیه روایتهایش را خواندم. با چشم دنبال خاطراتی گشتم که از خانوادهاش گرفته بودم. همینطور که محو کتاب بودم، شنیدم "تق تق...خانم نیکخو!" یکه خوردم. زود کتاب را بستم و گیج و گنگ سرم را بالا آوردم. همکارم توی چارچوب در ایستاده بود. گفتم:" بله!"
حرف میزد؛ ولی هنوز در عالم کتاب بودم. حرفش که تمام شد و رفت، دوباره کتاب را باز کردم. برگشتم از اول مرور کردم. جملهی «بابا! برا نونی که بهم میدی حلالم کن» من را یاد دوچرخه خریدن محمدرضا انداخت. پدرش گفت: «یه دوچرخه ۲۸ میلیونی نشونش دادم؛ ولی توان مالی منو نگاه کرد. برای همین دوچرخه ۳میلیونی دست دوم خرید. گفتم: «این بدرد نخوره.» ولی گفت: «اینو دوس دارم!» چند بار خراب شد و میآورد درستش کنم. بار آخر که آورد ناراحت شدم و پرتش کردم آن بَر حیاط! بغض گلویش را گرفت، گریه کرد. گفت: «بابا حق با شما بود. راست میگید. به درد من نمیخوره.»
آهی برای مظلومیت محمدرضا کشیدم. همیشه مظلوم بود. برای هرچیزی که خواست. مثل اربعینی که جا ماند. در نهایت هم مظلومانه از این دنیا رفت. حالا او مهمان خصوصی اباعبدالله(علیه السلام) هست.
روایت فهیمه نیکخو محقق کتاب #چراغ_دار ؛ ٣ شهریور ۱۴۰۳
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3
@kshohadayefars
#کنگره_ملی_شهدای_فارس