❁﷽❁
❃ چفیہ ات
ڪلاهت
مهرت
جانمازت هست
اما...
تو را نمے بینم بابا
سلامم همیشہ بہ عڪسهایت داده مے شود...
وشب بخیرهایم
ڪجایے باباے مهربانم
#شهید_رضا_خرمی
#شبتان_آرام_در_پناه_خدا
@asganshadt💚🍂
🌻دعای روز نهم ماه مبارک رمضان
🌸تقدیم به همه شما عزیزان
التماس دعا از شما خوبان✋🌸
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
@asganshadt🌷☘
❁ ﷽ ❁
✾ هر ڪه آمد به ٺماشاے تو
بے دل برگشٺـــــ ...
◈ دلربـایـے
هنـــر
این شـُــــهـدا مے باشد...
#شهید_نریمان_مددی_مژدهی
#روزتون_شهدایی
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
@asganshadt🌹🍂
🔴 اتفاقی جالب در تفحص یک شهید...
خوندی و دلت شکست اشک ازچشمات سرازیر شد التماس دعا...😢💔
🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد ....
🔹شهید سید مرتضی دادگر🌷
🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.....
🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم....
🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم....
🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه....
🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم....
🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم....
🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد....
🔹شهیدسیدمرتضیدادگر...🌷
فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من....
🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم.....
🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند....
🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم....
🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم....
🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... »
🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده...
🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم :
🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...
گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟
🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد....
🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات....
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟
🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم....
🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری...
وسط بازار ازحال رفتم...
🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹
🔹#شهداشرمندهایم ...😔
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇
@asganshadt
🍂 #وصیت_شهدا
هر عملى که انجام می دهید، فقط براى #رضاى_خدا باشد. و اگر خدا از اعمالتان راضى باشد، شما همیشه پیروز خواهید بود.
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
@asganshadt🌓
🍂🍂🍂🍂
کرد در ماه خدا روح تو پرواز از بدن
گشت مهمان در جوار قرب حي ذوالمنن
بود سال رحلتت سال غم و رنج و محن
جامه ختم رسالت شد بر اندامت کفن
🏴وفات حضرت خدیجه تسلیت🏴
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
@asganshadt
❁﷽❁
❉ شـهادتـــــ
ماییم و حڪایتــ پریشانیماݩ
ما و تبــ حیرتــ
تبــ سرگردانے
داغے ڪه نـهاݩ شد به غزل خوانیماݩ ؛
خورده استــ غم شهادتـــــ به پیشانیماݩ ...
#شبتون_شهدایی
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
@asganshadt☘
🌻دعای روز دهم ماه مبارک رمضان
🌸تقدیم به همه شما عزیزان
التماس دعا از شما خوبان✋🌸
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
@asganshadt💜
#رزق_معنوی_روز
🔺️رهبرانقلاب:
میگویند #مذاکره کنیم دربارهی سلاح دفاعی شما که چرا موشکی با فلان برد میسازید؛ این برد را کم کنید که اگر شما را زدیم نتوانید پایگاه ما را بزنید و جواب بدهید!خب معلوم است که هیچ #ایرانی غیرتمند و باشعوری دربارهی نقاط قوت خود معامله نمیکند. یا مثلاً میگویند دربارهی عمق راهبردیتان در منطقه صحبت کنیم؛ یعنی این را از دست بدهید. پس اصل مذاکره غلط است، حتی با آدم حسابی. اینها که آدم حسابی هم نیستند و به هیچ چیز پایبند نیستند. البته هیچکس در عقلای ما هم دنبال مذاکره نیست. ۹۸/۲/۲۴
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
@asganshadt💚
💕🔆💕
📞من الغریب الـی الهـادی
💥هر روزمان شده تڪـرار فڪه و هجوم #گـنـاه...
❣ #ابراهـیم_جـان...
🍁 در میـان محاصره ے گناهـان ... غریب شده ایـم...
🍃 و راه نشان دادن توست ڪه باعث مے شود مقاومت ڪنیم.
دستمان بگیر برادرم....
#شهید_ابراهیم_هادی 🌺
🍃🌹اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇
@asganshadt🇮🇷
🍀 مصطفی در جبهه بی سیم چی بود. یکبار وقتی از جبهه آمد رفت بسیج برای تسویه حساب.وقتی که آمد خانه گفت الهی شکر.
گفتم چی شده مادر؟
گفت در جبهه به بچه ها 1500 تومان عیدی دادند و من چون خط بودم به من ندادند و اینجا هم 1500 تومان دادند و چون من نبودم باز هم به من ندادند خدا را شکر.
گفتم چرا؟
گفت هر چه از بیت المال کمتر به انسان برسد روز قیامت حسابش راحت تر است.
💬 #شهید «مصطفی عباسی مقدم» به روایت مادر
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
@asganshadt🌹💐
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
🌹سردار دریادار پاسدار علی فدوی
♦️بنا به پیشنهاد فرمانده کل سپاه و نظر به تجارب ارزنده و شایستگی، شما را به سمتِ جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب میکنم.
ایفای نقش جهادی و انقلابی در ارتقای سطح آمادگیهای عملیاتی و پیشرفت مقتدارانه مأموریتهای سپاه با نظر فرمانده کل سپاه مورد انتظار است.
توفیقات شما را از خداوند متعال مسألت میکنم.
🌺 سیّد علی خامنهای
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
@asganshadt🌷
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
🌹سردار سرتیپ بسیجی محمدرضا نقدی
♦️بنا به پیشنهاد فرمانده کل سپاه و نظر به تجارب ارزنده در سپاه و بسیج و شایستگی، شما را به سمت معاون هماهنگ کننده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب میکنم.
ارتقای ظرفیتهای کارشناسی و کارآمدی ستاد سپاه با بهرهگیری از توانمندیها و قابلیتهای نخبگی و جهادی سپاه و بسیج در نیل به پیشرفت و کسب آمادگیهای همهجانبه در پاسداری از انقلاب اسلامی و حفظ دستاوردهای آن در تعاملی سازنده و همافزا با ستادکل و سایر سازمانهای نیروهای مسلح با لحاظ تدابیر فرمانده کل سپاه مورد انتظار است.
توفیقات شما را از خداوند متعال مسألت میکنم.
🌺 سیّد علی خامنهای
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
@asganshadt🌹☘