eitaa logo
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
598 دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
116 فایل
کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام یُحیے وَ یُمیت، و مَن ماتَ مِنَ العِشق، فَقَد ماتَ شَهید...♥️ [زنده مےڪند و مےمیراند! و ڪسے ڪه از عشق بمیرد، همانا شـہید مےمیرد...|♡ |
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• هر که را بیش از خود دوست بدارد ، بی‌شک شهید خواهدشد💛'! • 🌱 @asganshadt
431.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱| حاج‌قاسم : معبود من، عشق من ، دوستت دارم. بار ها تورا دیدم و حس کردم نمی توانم از تو جدا بمانم بس است بس... مرا بپذیر 🌺 • . ‏ @asganshadt
پای کلام شهداء ¹ نوای ملکوتیــ، اخلاص✨ تعریفش را از برادرم که همرزم او بود زیاد شنیده بودم. یکبار یکی از نوار هایش را گوش کردم. حالت عجیبی داشت. از آنچه فکر می کردم زیباتر بود. نوایی ملکوتی داشت. بعد از آن همیشه در حجره به همراه دیگر طلبه ها نواهایش را گوش می کردیم. بسیاری از دوستان مجذوب صدای او بودند. دعای کمیل و دعای توسل او مسیر زندگی بسیاری از افراد را عوض کرد! شهید محمد رضا تورجی زاده 🌷 @asganshadt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 اِنَ اللّٰهَ رَبّی وَ رَبُّکُم فاعبُدوهُ، هٰذا صِراطُ مُستَقیمُ قطعا خداوند یکتا پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستید که راه درست این است.🌠 سوره آل عمران،آیه ۵۱ @asganshadt
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
‌⬛️ روزنگار شهادت ۲۱دی ماه سال ۹۰؛ روز شهادت مصطفی ساعت ۸صبح ‌ ‌ ▪️ آقامصطفی معمولا سیاه نمی پوشید، مثلا این طور نبود که دهه اول محرم را کامل سیاه بپوشد. سال ۹۰ یعنی همان سالی که شهید شد گفت: من امسال می خواهم تمام محرم را مشکی بپوشم. صبح روز حادثه که نزدیک اربعین بود وقتی سیاه پوشید گفتم: چرا سیاه میپوشی؟ شوخی زیاد می کرد خندید و گفت: دلم می خواهد. ‌ ▪️زیاد اهل تظاهر نبود، مثل همیشه از خانه رفت بیرون. صدای آسانسور را شنیدم رفت. من علیرضا را بردم مهد بعد برگشتم خانه. امتحان داشتم، درس می خواندم. ‌ ▪️بعد پسرخاله ام زنگ زد، او در دفتر نهاد ریاست جمهوری کار می کند. مصطفی را به اسم مصطفی احمدی می شناختند نه مصطفی احمدی روشن. پسرخاله‌ام آن روز توی تلفن پرسید: فامیلی آقا مصطفی چیه؟ گفتم: احمدی روشن، بعد تلفن را قطع کرد. نفهمیدم چرا تلفن قطع شد. ‌ ▪️ساعت نه و نیم صبح بود من داشتم درس می خواندم، نگران نشدم ولی چند دقیقه بعد ناگهان حالم بهم ریخت. زنگ زدم به پسرخاله‌ام نپرسیدم ماجرا چیست؟ گریه کردم، فهمیدم. چطوری فهمیدم را نمیدانم؟ حالم بد و بد می شد تا اینکه گفتند: آقا مصطفی در دم شهید شده، حتی زخمی هم نشده. ‌ ▪️تلفن را قطع کردم زنگ زدم به مادر آقا مصطفی. بعد یکی از دوستانش زنگ زد. چیز تازه ای می گفت. گفت: مصطفی در بیمارستان است. فوری به او گفتم: دروغ می گویی گفت: نه بعد گفت: به دلیل مسائل امنیتی مصطفی پیش ماست. این را که گفت، گفتم: حالا مثلا این چیزی که می گویی اگر درست باشد خب باید بگویی کدام بیمارستان است؟ گفت: بیمارستان لبافی نژاد. این بیمارستان از خانه ما زیاد دور نبود. منزل خاله‌ام هم نزدیک آنجا است. آژانش گرفتم و رفتم که بروم به بیمارستان. ‌ ▪️آن روز ترافیک سنگینی توی تهران بود، ماشین جلو نمی رفت. به ناچار پیاده شدم. داشتم می‌دویدم که موبایلم زنگ خورد. پسرخاله ام بود گفتم: دارم میروم بیمارستان مصطفی را ببینم. گفت: مصطفی بیمارستان لبافی نژاد نیست. ‌ ▪️من آنجا يقين کردم که وقت مصطفی رسیده است و خوابم تعبیر شده. ‌ 🔺به نقل از: همسر شهید منبع: کتاب جسارت علیه دلواپسی 💫 @asganshadt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 🔺 🌹 امروز متعلق است به: 💎 امام حسن مجتبی علیه السلام 💎 امام حسین علیه السلام 🌺 🌺 - یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه) - سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه) - یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال @asganshadt 💔