eitaa logo
کانال عاشقان ولایت
3.9هزار دنبال‌کننده
41.3هزار عکس
50.1هزار ویدیو
55 فایل
ارسال اخبار روز ایران و ارائه مهمترین اخبار دنیا. ارائه تحلیلهای خبری. ارائه اخرین دیدگاه و نظرات مقام معظم رهبری . و.... مالک کانال: @MnochahrRozbahani ادمین : @teachamirian5784
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼معرفی دارچین ✍دارچین دارای خواص معجزه آسایی می باشد و در زمان های قدیم از نظر قیمت معادل طلا و عاج بوده است. دارچین پوست درختی است که تا ده متر ریشه دارد. برگ این درخت سبز تیره و دارای گل هایی به رنگ سفید می باشد پوست این درخت را می کنند و معمولا پودر می کنند و در غذا و یا به عنوئان چای از آن استفاده می کنند. ✅فوائد دارچین تقویت عمومی بدن بازیافتن انرژی مفید برای درد های عضلانی مفید برای دردهای عادت ماهیانه آرام بخش و شاد کننده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
⭕️ مردم شریف ایران، در صورت مشاهده هرگونه فعالیت های مشکوک حوالی مدارس و مراکز آموزشی، مراتب را با ستاد خبری وزارت اطلاعات (113) در میان بگذارند ⚠️ سرنخ بسیاری از کیس های امنیتی ،اخبار مردمی بوده است و بزرگترین مشکلات امنیتی با گزارشات مردم غیور در وزارت اطلاعات مرتفع گردیده است.
28.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 پاسخ دانش آموزان مدرسه دخترانه در قم بر فراخوان مسیح علینژاد برای تعطیلی مدارس 🔹حضور کلیه دانش آموزان یک مدرسه در کلاس های درس 🔹۶۰۰ دانش آموزقمی از یک مدرسه دیروز ۱۳ اسفند ماه ۱۴۰۱ با اجرای سرود جدید "فرمانده سلام" در مدرسه خود حاضر شدند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
13.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 برشی از سخنرانی قابل تأمل "سردار جباری" مشاور فرمانده کل سپاه و فرمانده سابق سپاه ولی‌امر 💯 این سخنان را همه بخصوص جوانان عزیز که از حقایق آگاه نیستند و فکر می‌کنند اگر نوهٔ احمقِ شاه بیاد همه چی درست میشه، حتما چند بار ببینند... ❖═▩ஜ•🍃🌸🍃••ஜ▩═❖
بسته خبری نیم روز 🔺در آستانه جشن نیمه شعبان مدارس قم غیرحضوری شد 🔹مدیرکل آموزش‌و‌پرورش قم: با توجه به جشن‌های نیمه‌شعبان و حضور گسترده زائران و مسافران، فعالیت آموزشی مدارس شهر قم فردا و پس‌فردا غیرحضوری خواهد بود 🆔@ashaganvalayat . 🔺انفجار مواد محترقه در خیابان مازندران/۴ نفر جان باختند معاون اجتماعی پلیس پایتخت: 🔹در پی وقوع انفجار در یک واحد مسکونی در خیابان مازندران تهران ۴ نفر جان خود را از دست دادند و سه نفر به شدت مجروح شدند که توسط عوامل اورژانس به مراکز درمانی منتقل شدند. 🔹این خانه تبدیل به کارگاه تولید مواد محترقه (اکلیل-سرنج) شده بود. 🆔@ashaganvalayat 🔺رئیس سازمان انرژی اتمی به کمیسیون امنیت ملی مجلس می‌رود 🔹سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که رئیس سازمان انرژی اتمی ایران برای ارایه گزارشی از سفر اخیر مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی به جلسه این کمیسیون دعوت شده است. 🆔@ashaganvalayat . 🔺ادعای مسمومیت دانشجویان در ارومیه 🔹برخی دانشجویان دختر ساکن در یک خوابگاه شهر ارومیه مدعی شدند ساعت ۰۰:۳۰ بامداد یکشنبه بر اثر مواردی نامعلوم در خوابگاه مسموم شده‌اند. 🔹به گفته آنها، در این خوابگاه دخترانه ۴۵۰ دانشجو اسکان دارند که تعداد زیادی از آنان مسموم شده ولی تنها ۲۹ نفر از آنان در بیمارستان بستری شدند. 🔹به گفته رییس دانشگاه فنی و حرفه‌ای قاضی طباطبایی که در سری دوم مسمومیت خود را به خوابگاه رسانده بود، به زعم خود بوی گاز تلخ استشمام کرده و خود نیز حالت تهوع و سرگیجه داشته است. 🆔@ashaganvalayat ♦️ انتقال ۲۰ دانش آموز مشهدی به مراکز درمانی در پی بروز مسمومیت در یکی از مدارس دخترانه این شهر 🔹شوشتری، مدیرکل آموزش و پرورش خراسان رضوی در گفت وگوی کوتاهی با خبرنگار آخرین خبر از افزایش تعداد دانش آموزان درگیر مسمویت به حدود ۲۰ نفر خبر داد که به بیمارستان منتقل شده اند. . 🆔@ashaganvalayat 🔺وزیر کشور: سازندگان ساختمان‌های تخریب شده در زلزله خوی به دادستانی معرفی می‌شوند وحیدی: 🔹عوامل سازنده خانه های تخریب شده در زلزله شهرستان خوی به دادستانی معرفی می شوند زیرا این ساختمان‌ها نباید در مقابل زلزله ۵/۹ ریشتر دچار ریزش و تخریب شوند. 🔹باید سامانه شناسایی سازه‌های در معرض خطر به شهرها نیز توسعه یابد و مسئول ارزیابی آن نیز مشخص شود. 🆔@ashaganvalayat . ♦️♦️اختصاصی آخرین خبر مشهد/ سریال مسمویت دانش آموزان به مشهد رسید 🔹مدیرکل آموزش و پرورش استان خراسان رضوی در گفت وگوی کوتاهی با خبرنگار آخرین خبر مشهد از مسمویت تعدادی محدودی از دانش آموزان یک مدرسه در مشهد خبر داد. 🔹وی از تعداد مسمویت احتمالی دو یا سه نفر در چند مدرسه خبر داد که احتمال تلقینی بودن آن در بعضی مدارس وجود دارد 🔹اعلام خبر تکمیلی تا لحظاتی دیگر 🆔@ashaganvalayat 🔺«آتقی» درگذشت 🔹محمدجواد نظری گلپایگانی، بازیگر و تهیه‌کننده، بامداد امروز یکشنبه ۱۴ اسفندماه در خواب بر اثر سکته قلبی در ۷۲ سالگی از دنیا رفت. 🔹جواد نظری با بازی در نقش آتقی در سریال آینه عبرت تبدیل به یک بازیگر معروف ایرانی شد. 🆔@ashaganvalayat . 🔸درگیری و تیراندازی بین مرزبانان ایران و طالبان امروز بین طالبان و مرزبانان در مرز میلک شهرستان هیرمند واقع در شمال استان سیستان و بلوچستان درگیری منجر به تیراندازی رخ داد که تلفات جانی و مالی نداشت. یک منبع آگاه: درگیری و تیراندازی ‌مرزبانان ایران با نیروهای مرزبانی طالبان در اطراف پل «میلک» تلفات جانی نداشت. این درگیری تمام شده و علت دقیق ماجرا در دست بررسی قرار دارد، اطلاعات تکمیلی به زودی اعلام خواهد شد 🆔@ashaganvalayat 🔸اخیراً ارتش پاکستان بصورت تلویحی اعلام کرده است طی اختلالاتی که گروهک تروریستی طالبان در جامعه این کشور انجام داده است احتمالاً مجبور شود حملاتی را به عمق خاک افغانستان و مرکز فرماندهی این گروهک تروریستی انجام دهد. 🆔@ashaganvalayat .
ادامه بسته خبری 🔶 سرویس خبری موسسه نیروی دریایی آمریکا (USNI News) با انتشار گزارشی به نقل از کارشناسان آمریکایی، تصمیم برای اعطای مجوز لنگر انداختن کشتی‌های ایرانی در بندر ریودوژانیرو برزیل را یک پیروزی برای تهران دانست و تاکید کرد باید بیشتر منتظر اقدامات مشابه این، از ایران بود 🆔@ashaganvalayat 🔸محمد شیاع السودانی، نخست وزیر عراق که طی سفری رسمی به مصر رفته در قاهره مورد استقبال رسمی از سوی نخست وزیر مصر قرار گرفت. 🆔@ashaganvalayat . ✅روز گذشته کاخ سفید یک سند ۳۹ صفحه ای رو بعنوان استراتژی ملی امنیت ‌ ساییری⁩ آمریکا ارائه کرد که پنج رکن کلیدی داره: ‏۱- دفاع از زیرساختهای حیاتی کشور ‏۲- ایجاد اختلال و اقدام جهت فروپاشی تهدیدات خارجی در حوزه سایبری ۳- شکل دادن و جهت دهی به بازار در راستای ارتقا و اولویت دادن شاخصهای امنیت سایبری ‏۴- سرمایه گذاری استراتژیک جهت تقویت پایداری سایبری و تحقیق-توسعه در این حوزه ‏۵- مشارکت و همکاری بین المللی جهت دستیابی به اهداف مشترک بین کشورها درخصوص امنیت سایبری 🔹این مستند درحقیقت یک برنامه دراز مدت و مجموعه ای از اهدافی است که دولت آمریکا قصد تحقق بخشیدن آنها رو داره و نیازمند تصویب قوانین جدیدی ظرف ده سال آینده توسط کنگره جهت به ثمر رسیدن اهداف تعریف شده است. وجود یک استراتژی جامع و برنامه های درازمدت در کنار قوانین شفاف شرط لازم (ولی نه کافی) برای این است. 🆔@ashaganvalayat . دلار در شیب تند سرازیری/ فروشندگان به قیمت ۴۹ هزار تومان هم راضی هستند! 🔹در بازار سبزه میدان و فردوسی، برخی از فروشندگان حاضرند دلار را با قیمت ۴۹ هزار تومان هم بفروشند، اما صف فروش به شدت قوی است و اکنون در بازار همه فروشنده هستند. 🆔@ashaganvalayat مجوز واردات خودروهای کارکرده صادر شد 🔹نمایندگان مجلس در مصوبه‌ای به وزارت صمت مجوز واردات خودروهای کارکرده با عمر کمتر از پنج سال را دادند. 🆔@ashaganvalayat ‌ کمیته بررسی دلایل مسمومیت دانش‌آموزان در مجلس 🔹عضو کمیسیون بهداشت: جلسه کارگروه بررسی دلایل مسمومیت دانش‌آموزان در راستای دستور رئیس مجلس به ۴ کمیسیون بهداشت، شوراها، امنیت ملی و آموزش تشکیل شده است. فردا هم نشستی با مسئولانی از وزارتخانه‌های کشور، بهداشت، آموزش‌وپرورش، دستگاه‌های امنیتی تشکیل می‌شود. 🔹رئیس کمیسیون آموزش: فعلا تصمیمی برای تعطیلی مدارس گرفته نشده؛ تصمیم‌گیری در این خصوص بر عهده شورای عالی امنیت ملی است. 🆔@ashaganvalayat 🎥 وزیر آموزش‌و‌پرورش: به‌دلیل نگرانی والدین در مسئله مسمومیت دانش‌آموزان عذرخواهی می‌کنم 🆔@ashaganvalayat . ⭕خرداد ماه واحدهای زلزله‌زده خوی تکمیل می‌شود رئیس بنیاد مسکن انقلاب اسلامی: 🔹اولین واحد خانه‌های خوی به مرحله‌ی فونداسیون و اسکلت رسیده است. زمان تکمیل واحدهای احداثی، پایان خردادماه سال آینده خواهد بود. 🔹سقف وام برای واحدهای احداثی در شهرها ۳۰۰ میلیون تومان و در روستاها ۲۵۰ میلیون تومان است. هم‌چنین ۶۰ میلیون تومان به واحدهای شهری و روستایی کمک بلاعوض پرداخت می‌شود. برای واحدهای تعمیری نیز، ۳۰ میلیون تومان وام پرداخت می‌شود. 🆔@ashaganvalayat . 🎥 کارشناسان بی‌بی‌سی انگلیسی: نکته قابل توجه مسمومیت‌ در مدارس ایران این است که حال مسموم‌شده‌ها خیلی سریع خوب می‌شود؛ درحالی‌که در خیلی از مسمومیت‌ها افراد تا مدتی طولانی بیمارند. 🔹بعید است پای عامل اعصاب درمیان باشد و بوهای توصیف‌شده هم به‌سختی می‌تواند ربطی به خطرات شیمیایی داشته باشد. 🆔@ashaganvalayat 🔴سریال مسمومیت دانش آموزان به مشهد رسید 🔹والدین دانش آموزان مدرسه دخترانه صداقت مشهد از مسمومیت دانش آموزان این مدرسه خبر دادند. سریال مسمومیت‌های دانش آموزان گویا حالا به مشهد رسیده است و دانش آموزان دبیرستان دخترانه صداقت مشهد نیز صبح امروز با مسمومیت روبرو شده‌اند. 🔹امیر شوشتری، مدیرکل آموزش و پرورش خراسان رضوی:صبح امروز خبری مبنی بر مسمومیت دانش آموزان در دبیرستان دخترانه صداقت مشهد به دست ما رسید و در حال پیگیری موضوع هستیم. هنوز اطلاعات تکمیلی به دست ما نرسیده است، شخصاً در حال عزیمت به مدرسه هستم تا وضعیت آنجا را بررسی نمایم 🆔@ashaganvalayat .
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دفاع ازحرم یعنی قرار جنگ اگر باشد زمین کارزار ما تل آویو است تهران نه😁 ➖➖➖➖ 🌍
13.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اتفاق عجیبی که بعد از گریه رهبرانقلاب در نماز شهید سلیمانی رخ داد! یک‌ روزنامه‌نگار انگلیسی می‌گوید یک‌ جوان انگلیسی و با گریه به من زنگ زد و ...😭 لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.* را به دوستان خود معرفی کنید 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇 http://eitaa.com/ashaganvalayat 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🚨 در شهرداری مشهد دقیقا چه خبر است 🔺️چشم علماء و بزرگان شهر امام رضا علیه السلام روشن تر 🔺️رنگ آمیزی سطح شهر توسط پیمانکاران کشف حجاب کننده ⁉️ مسئولین سازمان فرهنگی شهرداری مشهد دقیقا بابت چه موضوعی حقوق می گیرند . ⁉️ البته شورای شهری که با لیست بندی های هوالمطلوب و خدمت .... رای بیارند نه توانمندی انتظار زیادی ازش نیست. ⁉️ تا کی و کجا مردم متدین مشهد باید چوب این انتخاب های سلیقه ای را بخورند ⁉️اون از شهردار که تعلیق شد و شهر بدون شهردار با سرپرست اداره میشه ➖➖ لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.* را به دوستان خود معرفی کنید 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇 http://eitaa.com/ashaganvalayat 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان'زهرابانو💗 حدود ساعت ده صبح بود که بیدار شدم. بعد از یک دوش حسابی حالم کلی بهتر شد. پاهایم کمی ورم داشت ولی دردش خیلی کمتر بود. سرگرم کارهایم بودم که در اتاق را یکی زد. آقاسید که نبود. پس کی می توانست باشد. بلند شدم پشت در گفتم: - بفرمایید - سلام عزیزم اکرم خانم هستم همسر روحانی کاروان... سریع به قیافه ام سر و سامانی دادم و در را با رویی خوش باز کردم. - سلام روزبخیر خوش آمدید. - سلام عزیزم آقاسید گفتند شما نرفتید زیارت من و حاج آقا هم همین الان آمدیم خواستیم تا بازار برویم گفتم اگر می خواهید با ما بیا تا تنها نباشید. دودل بودم که چه کار کنم؟ آقاسید گفته بود تنها بیرون نروم. ولی من که تنها نبودم. بهتر بود همراهشان بروم تا کفش راحتی برای خودم بخرم. گفتم: - اگر مزاحم نیستم باشه می آیم. - این چه حرفیه عزیزم ما منتظرت هستیم بیا تا با هم برویم. همراهشان به بازارهای مدینه رفتیم. من دنبال کفش راحتی بودم ولی آنها دنبال پارچه های گیپور و .... یک ساعتی چرخیدند منتظر موقعیتی بودم تا برای خودم کفش بخرم که با گوشی روحانی کاروان تماس گرفتند و خواستند که به جایی برود. اکرم خانم رو به من گفت: - عزیزم ما باید جایی برویم سریع گفتم مشکلی نیست من تنها برمیگردم ودر دل خوشحال بودم که بالاخره می توانم برای خرید کفش چرخی بزنم که گفت: - نه اول شما را تا هتل می رسانیم بعد می رویم! هرچه گفتم خودم برمیگردم فایده نداشت ناچار قبول کردم نه کفشی خریدم نه چیزی فقط یک ساعت الکی دنبالشان رفتم. تا دم هتل همراهم آمدند بعد خداحافظی کردند و رفتند. 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 هتل تقریبا خلوت بود. من هم به طرف آسانسور رفتم تا زود تر خودم را به اتاقم برسانم. سر به پایین نگاه به کفش های بد سفرم کردم و زیر لب هرچه دلم خواست به آن ها نسبت دادم. در همین لحظه سایه ی یک مرد را پشت سرم حس کردم سریع بر گشتم که با چهره ی هیز و خندان گارسون عرب روبه رو شدم. گلویم از وحشت خشک شده، آب دهانم را قورت می دهم و دیگر منتظر آسانسور نشدم سریع به طرف پله ها راه می افتم که صدای کلفتش را میشنوم به عربی چیزهایی می گوید که وحشتم بیشتر شد ترس به دلم بد جور راه پیدا کرده بود پاهای دردناکم را تند کردم و با حالت دویدن به طرف پله ها رفتم. حس اینکه دارد پشت سرم می آید را داشتم اما به روی خود، نمی آوردم که وقتی صدای ایرانی، جمیله و حبیبتی را شنیدم روح از تنم بیرون رفت. داشتم می مردم از ترس و وحشت... به طبقه ی اتاقم که رسیدم امید توی وجودم شکل گرفت کلید را بیرون آوردم تا در را باز کنم ولی لرزش دستانم نمی گذاشت. خودش را کنارم رساند و با هیزی تمام به چشمانم نگاه کرد و گفت: حبیبتی صیغه! گنگ نگاهش می کردم اگر دستگیره در نبود تا خودم را نگه دارم بی شک فرش زمین شده بودم. از تصور اینکه دست ناپاکی مرا حس کند می مردم... 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو 🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 در همان موقع دست مردی معجزه گر آن مرد احمق عرب را به طرف خودش برگرداند و سیلی محکمی روی صورتش فرود آورد. خیالم که راحت شد در امان هستم روی زمین نشستم و لحظه ای بالا را نگاه کردم و خدارا شکر کردم فقط زیر لب گفتم: - خدایا ممنونم که من را دیدی! ممنونم که کمکم کردی! نمی دانم چقدر گذشت و اطرافم چه اتفاقی افتاد فقط اکرم خانم را میدیدم که برای من لیوان آب قندی آورد و کمکم کرد تا به اتاقم بروم و روی تخت بنشینم. - پرسیدم چه شد؟ هیچی عزیزم آرام باش خدا را شکر آقاسید خوش موقع رسید و آن مرد عرب را خوب تنبیه کرد الان هم با مدیر کاروان و مسئول هتل صحبت می کنند. ببخش عزیزم من باید تا دم اتاق با تو می آمدم شرمنده ام! هیچی نگفتم بد جور ترسیده بودم و شوکه شده بودم. ضربه ای که به در خورد نگاه ام را به آن سمت چرخاندم اکرم خانم در را باز کرد که آقاسید وارد شد. خجالت می کشیدم نگاهش کنم سرم را پایین انداختم بعد از خداحافظی اکرم خانم با صدایی که گرفته بود گفت: - تمام وسایلت را جمع کن. نگاهش کردم و خواستم چیزی بگویم که گفت: - فعلا هیچی نگو فقط وسایلت را جمع کن! چاره ای نبود به حرفش گوش کردم و تمام وسایلم را جمع کردم و داخل چمدان گذاشتم تمام مدت سرش پایین بود و با کفشش به زیر پادری می زد. می دانم عصبانی بود و احتمالا این چنین حرصش را خالی می کرد. آرام صدایی که خودم هم به سختی شنیدم گفتم: - من آماده ام 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 چمدانم را برداشت... من هم پشت سرش به راه افتادم چند اتاق آن طرف تر در اتاق
را باز کرد و با چمدانم وارد شد من هم داخل رفتم اتاق که نه سویت کاملابزرگی و دلبازی بود. منتظر بودم که برود تا در را ببندم که گفت: اتاق برای شما... دیدم چمدان دیگری هم توی سالن کنار کاناپه گذاشته شده متوجه شد، من هنوز از محیط اطرافم درک کاملی ندارم. همان طور که چمدانم را داخل اتاق می برد گفت: - با مدیر کاروان صحبت کردم تا اتاق بزرگتری به ما بدهد شما توی اتاق راحت باشید کلید را هم پشت در گذاشتم... الان متوجه شدم یعنی سید هم توی این اتاق می ماند. خواستم چیزی بگویم وسط حرفم پرید و گفت: مگر من و شما به هم قول نداده بودیم که به تعهد بینمان عمل کنیم؟ چرا بدون اینکه به من بگویید از هتل بیرون رفتید؟ چرا مرد عرب باید تنها پیدایت کند و به خودش اجازه ی هر غلطی را بدهد. تو امانتی... می فهمی؟ تا آخرین لحظه بی بی و مادرت سفارش کردند! اگر بلایی سرت می آمد من چه باید می کردم؟ او می گفت و می گفت و من فقط در سکوت اشک می ریختم. درست می گفت تمام حرفهایش درست بود ولی من هم که مقصر نبودم بی انصافی بود این همه سر سنگین دعوایم کند. 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 در بین حرفهایش نگاهم کرد و گفت: - چرا حرف نمی زنید؟ فقط یک دلیل قانع کننده بیاور تا آرام شوم. سرم را که بالا آوردم عصبانیت و کلافگی سید را که دیدم. فقط توانستم شکسته شکسته بگویم: درسته... ببخشید... میشود بروم؟ و بدون معطلی به اتاق رفتم و در را بستم. دیگر نمیشد آرام و بی صدا گریه کرد! دلم بد گرفته بود. بلند زدم زیر گریه و با صدای بلند گریه کردم تا آرام شدم. یک ساعتی گذشت... سید بود که در اتاق را می زد نمی خواستم جواب بدهم. می دانستم بدون اجازه امکان ندارد وارد اتاق شود. وقتی دید چیزی نمی گویم گفت: - نهارتان را می آورم. کل ناز کشیدنش همین بود؟ به خودم گفتم پس توقع بیشتر از این را داشتی؟ مگر ندیدی چند بار تکرار کرد که امانت هستی! پس برای اینکه امانت دار خوبی باشد برای تو نهار می آورد نه چیز دیگری! اصلا مگر قرار بود چیز دیگری هم باشد؟! در دل به او حق دادم که عصبی باشد ولی حق نداشت برای من سر سنگین باشد. این اتفاق ممکن بود برای هر خانمی پیش بیاید حالا درسته من هم مقصر بودم ولی الان نیاز به دلجویی داشتم نه کم محلی! از شدت استرس و عصبانیت سردرد شدیدی داشتم، نمازم را هم نخوانده بودم. بهتر بود تا سید نیامده وضو بگیرم و مسکنی بخورم ؛ قرص را خوردم و وضویم را گرفتم وارد اتاق شدم بعد از خواندن نماز کلی آرام تر شده بودم بهتر بود کمی استراحت کنم شاید حالم بهتر میشد. 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 بعد از مدتی که اتاق درسکوت بود با صدای ضربه ای آرام ؛ که به در خورد جا خوردم. آقاسید بود که در می زدچیزی نگفتم که گفت: - میشه در را باز کنی نهارتان سرد شد. - بازهم چیزی نگفتم. - دخترحاج آقا از وقت نهار گذشته ضعف می کنید! آرام زمزمه کردم: - چقدر برای امانت داری اش حرص می خورد. صدایش کمی دلخور بود که گفت: - باشه در را باز نکن! فقط چیزی بگو بدانم حالت خوب است. وسط حال خرابم، سردردم، لبخندی عمیق روی لبانم نشست. گناه داشت چیزی نمی گفتم. خیلی آرام و خلاصه گفتم: - خوبم صدای الهی شکرش را شنیدم. لبخندم کش بیشتری آورد که از دست خود عصبی شدم و پتو را روی سرم کشیدم وخوابیدم. تاریکی اتاق نشان میداد چند ساعتی هست که خوابیدم. سردردم هم بهتر شده بود. بلند شدم چراغ اتاق را روشن کردم، پرده ها را عقب زدم دلم ضعف می رفت ولی نمی خواستم با آقاسید چشم تو چشم شوم. با خودم درگیر بودم، چه کار کنم که صدای آقاسید آمد: دخترحاج آقا من دارم برای کاری میروم بیرون اگر بیدارید نهارتان را بخورید. یاعلی... چیزی نگفتم... خوشحال از اینکه می توانم بعد از چند ساعت از اتاق خاج شوم. صبر کردم وقتی صدای در آمد بلند شدم. 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 با آرامش بلند شدم... موهای خرمایی ام را بافتم به پشت سرم انداختم... شال ام را پوشیدم که اگر به یکباره آمد حجاب داشته باشم. در را باز کردم بدون اینکه به جایی نگاه کنم رفتم سمت آشپزخانه که در کمال تعجب دیدم سینی غذا آماده روی میز است. صدای همیشه آرام و دلنشینش از پشت سرم آمد - پس خواب نبودی؟.. چرخیدم که آقاسید را دیدم نشسته بود روی کاناپه و سر را پایین انداخته بود. آرام سلامی گفتم در جوابم گفت: - سلام دختر حاج آقاغذا را گرم کردم. بهتر بود توضیحی می دادم تا کمی بار سنگینی رفتارش کم شود. - من می خواستم بگم... وسط حرفم آمد و گفت: - حجاب دارید؟ - چادر ندارم ولی حجاب دارم.
م ؛ صد بار مردم و زنده شدم ؛ با این کفشها و پای دردناکم به هر سختی بود خودم را به اتاق رساندم ولی کنار در گیر افتادم داشتم از ترس سکته می کردم بعد انتظار داشتید گریه هم نکنم؟! 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸