رمان های مذهبی...🍃:
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت51
زسعدی
حاج علی رو به احمد گفت:
بابا جان این دفعه خواستی سفارش بدی زنونه هم بگو برات بذارن.
بازار زنونه خوبه درآمدت حسابی میره بالا.
احمد لقمه اش را فرو داد و گفت:
خدا رو شکر درآمدم خوبه نیاز نیست زنونه بیارم
_باباجان من که نمیگم درآمدت بده
میگم خوبه خوب تر بشه
دیگه الان زن داری دو روز دیگه میرین سر خونه زندگی تون بچه میاد خرجت میره بالا
_خدا روزی هر کسی رو خودش می رسونه آقاجان
_بله ولی گفتن از تو حرکت از خدا برکت
_من دارم تلاشم رو می کنم خدا هم برکتش رو داده و بعد این هم میده ان شاء الله
_باباجان جنس زنونه بازار بهتری داره.
مرد میاد یه کفش می خره دو سال سه سال می پوشه
پاره بشه میده تعمیر باز سه چهار سال دیگه می پوشه
ولی جنس زنونه بازارش گرمتره
بیشتر ازت خرید می کنن
سربعتر می تونی خودتو بکشی بالا.
احمد دست از خوردن کشید و الهی شکر گفت و رو به حاج علی گفت:
آقا جان شما که می دونید
مشتری جنس زنونه، زنه
من دلم نمیخواد برای کسب درآمد با ناموس مردم هم کلام بشم و سر و کله بزنم.
نمیگم همه ولی بعضی از همینا برای این که دو زار کم کنی و یکم تخفیف بگیرن کلی ادا و کرشمه میان و برای من قابل تحمل نیست.
بعضی هاشونم که اصلا حجاب ندارن
دلم نمیخواد پای این افراد به مغازه ام باز بشه.
برای من همین که چشمم گوشم از گناه حفظ بشه در معرضش قرار نگیرم بهتر از اینه جیبم پر بشه ولی نگاهم به غیر از ناموس خودم به کس دیگه ای بیفته
_باشه بابا جان حرف گوش نکن. خودت ضرر می کنی
احمد خم شد و دست پدرش را بوسید و گفت:
حرف شما رو سر من جا داره آقاجان
کی از پول بیشتر بدش میاد؟
ولی برای من مهم تر از پول در آوردن بی شبهه بودنشه.
من از خودم مطمئن نیستم بتونم با نامحرم سر و کله بزنم ولی بتونم نگاهم و دلم رو حفظ کنم و لحظه ای به گناه نلغزه.
من جوونم با هزار و یک احتمال خطا و گناه
اگه یه روزی از خودم مطمئن شدم چشم حتما میارم.
احمد رو به من کرد و پرسید:
بریم؟
آخرین لقمه ام را در دهانم گذاشتم و گفتم:
بریم.
حاج علی گفت:
عجله نکن بابا بذار دخترم صبحانه اش رو بخوره
لقمه ام را فرو دادم و گفتم:
دست شما درد نکنه سیر شدم دیگه
احمد از جا برخاست و گفت:
زود بریم که من به حاجی معصومی قول دادم آفتاب نزده رقیه خونه باشه.
از جا برخاستم، از پدر و مادر احمد تشکر کردم و از اتاق بیرون آمدیم.
به اتاق احمد رفتیم.
احمد کتش را پوشید و جلوی آینه ایستاد و یقه اش را مرتب کرد.
چادر سفید را تا زدم و چادر مشکی ام را پوشیدم.
احمد ساک لباسش را برداشت. پنجره اتاقش را بست و پرده اش را انداخت.
به سمتم چرخید و پرسید:
آماده ای؟
بریم؟
سر تکان دادم و گفتم:
آره بریم.
ساکش را زمین گذاشت و مرا در آغوش گرفت و گفت:
نرفته دلم برات تنگ شده چه جوری دوریت رو تحمل کنم؟
صورتم را میان دست هایش گرفت و با عشق خیره ام شد.
به صورت مهربانش نگاه کردم.
به چشمان پر از احساسش چشم دوختم و پرسیدم:
کی بر می گردی؟
_نمی دونم ... شاید دو سه هفته ای نباشم.
_چقدر زیاد
_تو هم دلت برام تنگ میشه؟
دل من از همین لحظه هم تنگ شده بود اما در جوابش هیچ نگفتم.
زبانم نچرخید بگویم فکر کردن به این دو سه هفته که قرار نیست ببینمت هم سخت است چه برسد به تحمل کردنش.
احمد صورتم را بوسید و دوباره مرا در آغوش خود فشرد.
خم شد و ساکش را برداشت و گفت:
بیا بریم دیر میشه.
چراغ اتاق را خاموش کرد و از اتاق بیرون رفتیم.
در اتاق را قفل کرد و کلیدش را در جیبش گذاشت.
پدر و مادرش، زینب و حمید و زیور خانم برای بدرقه جلوی در عمارت شان ایستاده بودند.
در دست مادرش سینی آب و قرآن بود و در دست زیور خانم فلاسک چای و ظرف غذا.
احمد پدر و مادر و خواهر و برادرش را بغل گرفت و بوسید.
از زیر قرآن رد شد و بعد از خداحافظی از خانه بیرون آمدیم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت52
زسعدی
زیور خانم همراه ما به کوچه آمد و وسایل را در ماشین گذاشت.
کمی به احمد سفارش کرد و منتظر ماند تا بعد از رفتن ما آب بپاشد.
احمد از او خداحافظی کرد و ماشین را به حرکت در آورد.
هوا هنوز کمی تاریک و گرگ و میش بود.
پرسیدم:
تبریز که میری کجا ساکن میشی این چند وقت؟
با مهربانی نگاهم کرد و گفت:
یه مسافرخونه هست تو این دو سه ساله با صاحبش رفیق شدم اونجا میرم
_ترکی هم بلدی؟
خندید و گفت:
نه ... سخته یاد نمی گیرم.
فقط در حد چند کلمه که کارم راه بیفته بلدم.
ولی ماشاء الله اسماعیل شاگرد حاجی معصومی خیلی خوب بلده
_اسماعیل پسر خانباجیه.
شاگرد مغازه نیست به قول آقاجان همه کاره مغازه اس
به سمتش چرخیدم و گفتم:
نمیشه بری سفارشاتو بدی بعد برگردی هر وقت آماده شد بری تحویل بگیری؟
احمد با شیطنت پرسید:
دلت برام تنگ میشه؟
با خجالت سر به زیر انداختم. کاش می توانستم بگویم بله دلم برایت تنگ می شود.
احمد گفت:
نه اگه برگردم ممکنه زود آماده نکنن باید باشم هی پیگیری کنم تا زود آماده بشه.
غیر از اون چند تا کار دیگه هم دارم.
باید به چند نفر و چند جا سر بزنم.
ماشین را سر کوچه متوقف کرد.
به سمت من چرخید و گفت:
خوب رسیدیم.
وقت خداحافظیه.
برام سخته دوریت رو تحمل کنم ولی چاره ای نیست.
دستم را در دست گرفت و گفت:
دلم میخواد بدونی هر لحظه و هر ثانیه به یادتم.
دستم را دور دستش پیچیدم و فشردم.
_دلم برات تنگ میشه.
بغض به گلویم چنگ انداخت.
سرم را پایین انداختم.
احمد دست زیر چانه ام گذاشت و سرم را بالا آورد.
_ببینمت عروسکم.
نگاهم را بالا آوردم و با او چشم در چشم شدم.
_قربون دلت برم زود میگذره این روزا
دعا کن کارام جفت و جور بشه زود بر می گردم.
اگه مجبور نبودم نمی رفتم ولی الان چاره ای غیر رفتن ندارم.
سکوت کرده بودم.
_برام بخند با دل خوش راهی شم برم
_خنده ام نمیاد
_لپت رو بکشم چی؟ خنده ات میاد؟
از حرفش خنده ام گرفت.
_قربون خنده هات برم.
الهی همیشه بخندی.
غم و غصه بهت نمیاد.
صدای در حیاط آمد
به داخل کوچه نگاه کردم. آقاجان از در حیاط بیرون آمد.
ترس و خجالت از آقاجان باعث شد دستم را سریع از دست او بیرون بکشم و بی هیچ حرفی از ماشین پیاده شوم.
سر به زیر به آقاجان سلام کردم.
احمد هم پیاده شد و با آقاجان که به سمت مان آمد دست داد و سلام و احوالپرسی کرد.
من هم از خجالت سریع خداحافظی کردم و وارد کوچه شدم.
دم در ایستادم.
نگاه احمد به من بود.
برایش دست تکان دادم و وارد حیاط شدم.
همان جا پشت در نشستم.
از این خداحافظی دلم گرفت.
کاش آقاجان کمی دیرتر بیرون آمده بود.
بوی اسپند خانباجی در حیاط پیچید.
کمی بعد خانباجی مرا دید.
با تعجب صدایم زد و پرسید:
رقیه؟! کی اومدی؟ چرا اونجا نشستی؟
از جا برخاستم و سلام کردم.
خانباجی پرسید:
آقا جانت رفت؟
_نمی دونم من اومدم تو کوچه بود.
به همین بهانه سریع در حیاط را باز کردم تا شاید دوباره احمد را ببینم ولی نبود.
گفتم:
نیست ... رفته
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت53
زسعدی
خانباجی که فکر می کرد آقاجان منظورم است گفت:
بنده خدا گفت کار داره امروز باید زود بره
بیا تو
ببا تو در رو ببند برو بشین صبحانه بخور
در را بستم و گفتم:
دست شما درد نکنه صبحانه خوردم
به طرف اتاق رفتم تا لباس عوض کنم.
در اتاق را باز کردم و پرده را کنار زدم.
هنوز اتاق کمی بوی عطر احمد را می داد.
چادرم هم بوی عطر او را گرفته بود.
چادرم را در آوردم و جلوی بینی ام گرفتم و عمیق بو کشیدم.
انگار از همین حالا دلم برایش تنگ شده بود.
منتظر بودم صدای در بیاید و من در را باز کنم و ببینم او پشت در است ولی او رفته بود.
لباسم را عوض کردم.
لباسی که احمد هدیه داده بود را تازدم و در زیر بقیه لباس ها در بقچه ام گذاشتم.
جلوی آیینه ایستادم و به صورت زنانه خودم و به قول احمد عروسک شده خودم چشم دوختم.
صدای پاشیدن آب از حیاط مرا به پشت پنجره کشاند.
خانباجی با سطل آب حوض را روی آجر فرش حیاط می پاشید تا جارو کند.
بیرون رفتم و سطل و جارو را از او گرفتم تا خودم جارو کنم.
حیاط را جارو کردم و بعد به مهمانخانه رفتم.
به مادر و حمیده سلام کردم و کنار مادر نشستم.
خانباجی برایم چای ریخت.
مادر پرسید:
خونه حاجی صفری خوش گذشت؟
حمیده گفت:
ولی مادر این آقاجان دیگه خیلی داره سنت شکنی می کنه ها
یعنی چی دیشب قبول کرد رقیه بمونه.
این قدر محمد امین و محمد علی عصبانی بودن رگ گردن شون اندازه یه بادمجون باد کرده بود.
حمیده این را گفت و خندید. مادر هم گفت:
من هم دیگه تو کار حاجی موندم.
قبلش هم یه ندایی پیغامی نداد یهویی گفت همه مون موندیم.
حالا می خواست رقیه بمونه یواشکی می تونست بگه بابا تو نیا بمون
جلوی همه بلند گفت و از احمد آقا قول گرفت خیلی زشت و بد بود به نظرم.
دیشب به خود حاجی هم گفتم ولی گفت کاریه که شده.
خانباجی گفت:
ولی خانم عجب خونه ای داشتن
فقط حوض وسط حیاط شون اندازه کل حیاط ماست
مادر گفت:
آره واقعا
اصلا فکرشو نمی کردم.
حاجی هم چیزی در این باره نگفته بود.
من موندم اینا با این خونه زندگی چطور اومدن از ما دختر گرفتن چرا سراغ هم سطح خودشون نرفتن.
حمیده گفت:
مادر جان این چیزا که مهم نیست مهم اخلاق و اصالته که ماشاء الله خانواده شما زبانزد همه ان
از خداشونم باشه حاجی معصومی دردونه شو بهشون داده.
از حرف حمیده لبخند رضایت روی لب مادر نشست.
مادر گفت:
خدا بهتر می دونه ولی از دیشب با خودم میگم نکنه احمد آقا با خودش فکر کرده ما نتونیم در حد خانواده اش و زندگی شون جهیزیه تهیه کنیم برای همین اصرار داره خودش بخره. شاید می ترسه کم بذاربم
گفتم:
نه مادر جان اتفاقا احمد آقا دیشب می گفت ...
نگاه همه که به سمتم چرخید از این که ادامه حرفم را بگویم خجالت کشیدم.
شاید من نباید وسط صحبت شان می آمدم.
شاید زشت بود که از او حرف نقل کنم یا طرفداری اش را کنم.
حمیده خنده اش گرفته بود و مادر ابرو در هم کشید.
خانباجی به رویم لبخند زد و گفت:
بگو مادر احمد آقا چی می گفت؟
با خجالت سر به زیر انداختم و گفتم:
ببخشید...
مادر گفت:
بگو ببینم چی می گفت؟
با ترس و لرز و تته پته گفتم:
احمد آقا دیشب می گفت اصلا از این خونه زندگی شون خوشش نمیاد و نمی پسنده این جوری زندگی کنه.
می گفت از نظرش این خونه زندگی همه اش اسراف و اشتباهه
گفت دوست داره خونه زندگیش ساده باشه.
_اون گفت تو هم باور کردی؟
_نه ... راستش اتاق خودش هم که رفتیم ...
خیلی ساده بود.
یعنی اگه بهم نمی گفت فکر می کردم اتاق نوکرشونه خیلی ساده بود.
حمیده گفت:
نکنه گولت زده بردت اتاق نوکرشون.
سرم را بالا آوردم و گفتم:
نه مادرش گفت شب بریم توی یکی از اتاقای کنار مهمون خونه شون ولی احمد آقا گفت تو اتاق خودش بریم بهتره.
دیشب هم که حرفش شد و من برای جهیزیه باهاش حرف زدم قبول کرد شما بخرید
مادر گفت:
عه ... خدا رو شکر
حالا من یک جهیزیه برات درست کنم که کم از خونه مادر شوهرت نیاره.
با اعتراض گفتم:
نه مادر جان اگه قرار باشه تجملاتی باشه من نمی خوام.
خواهش می کنم معمولی مثل بقیه آبجیا بخرید.
دلم میخواد ساده باشه.
مادر احمد آقا برا خودش زندگی می کنه من هم برای خودم.
منم مثل شما زندگی تجملاتی رو دوست ندارم.
دلم نمیخواد با زندگیم فخر بفروشم یا دل کسی رو بسوزونم.
مادر چهره در هم کشید و گفت:
چه بلبل زبون شدی
از کی تا حالا دختر در مورد جهیزیه اش نظر میده؟
خانباجی در دفاع از من گفت:
خانم جان رقیه که حرف بدی نمی زنه
_من به خوب و بد حرفش کار ندارم خانباجی
رو به من کرد و گفت:
از قدیم گفتن تو مو می بینی و من پیچش مو
باید در حد خانواده شوهرت باشی دو روز دیگه رفتی خونه هاشون دلت نسوزه
اونام اومدن خونه ات سر کوفتت نزنن
باید در حد اونا باشی کم نیاری.
حمیده گفت:
مادر جان شما که اهل چشم و هم چشمی نبودین.
به ما چه اونا دارن یا ندارن
شما یه تیکه اضافه تر و بهتر به رقیه بدی
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت54
زسعدی
مادر گفت:
صدای کی در میاد؟
ریحانه و ربابه و راضیه هم درک می کنن نباید تو این اوضاع برای رقیه کم گذاشت
دوست نداشتم این اتفاق بیفتد.
بی ادبی بود اما نمی توانستم چیزی نگویم. با اضطراب و صدای لرزان گفتم:
مادر جان دست شما درد نکنه ولی اگه قرار باشه برای خرید جهیزیه خودتون و آقاجان رو به زحمت بندازین من اصلا از شما جهیزیه نمیخوام.
_دو روزه شوهر کردی خوب زبونت باز شده ها
خانباجی در دفاع از من گفت:
خانم جان ... این طوری نگید به بچه ام
مگه بچه ام حرف بدی می زنه
یه عمر شما ساده زندگی کردین افتخارتون همین بوده که حرف مردم براتون مهم نیست. با سادگی سر کردین گفتین خرج الکی نتراشین با خرید چیزا اضافه اسراف و تجملات تو زندگی تون جا باز نکنه حالا چرا فکر می کنین با خرید این وسایل برای رقیه سنگ تموم گذاشته میشه
ماشاء الله رقیه همه چی تمومه
یه پدر و مادر عالی داشته عالی تربیتش کردن براش سنگ تموم گذاشتن
فخر آدما به ادب شونه نه به مال و جمال شون
خودتون که بهتر می دونین
شما سر اون دخترای دیگه گفتین ساده و دم دستی می خریم زندگی شونو با هم جفت و جور کنن حالا روا نیست برای رقیه طور دیگه بخرین
بالاخره دل اونای دیگه که خواهرشم هستن ممکنه یکم بسوزه چه برسه یه غریبه بیاد ببینه
محمد حسن و محمد حسین که تازه از خواب بیدار شده بودند وارد مهمانخانه شدند و همین خاتمه ای برای صحبت مان بود.
تا شب سعی کردم خودم را با انجام کارهای منزل و خواندن کتاب سرگرم کنم.
اما هر کار می کردم احساس دلتنگی مرا رها نمی کرد.
نه فقط همان روز یا همان شب، بلکه در روز های بعد هم همین احساس را داشتم.
چهارشنبه که از راه رسید این دوری و این نبودنش چنان غمی درونم ایجاد کرده بود که احساس خفگی می کردم.
دلم می خواست گریه کنم.
خدایا این مرد کیست که این چنین مرا مجذوب و شیفته خود کرد و حالا نبودنش این قدر مرا آشفته و غمگین کرده است؟
دیگر دلم هیچ چیز نمی خواست.
دلم فقط او را می خواست.
دلم بهانه کرده بود
بهانه نگاهش را، لبخندش را
نگاهم همه جا را جست و جو می کرد تا شاید خاطره ای از او بیابم و با آن خودم را آرام کنم اما چیزی نبود.
تنها عطرش روی چادرم برایم یادگاری مانده بود که از بس چادرم را بو کرده بودم بوی عطرش تمام شده بود.
تمام روز چهارشنبه را گوشه اتاق کز کرده بودم.
حوصله نداشتم به حیاط بروم یا با کسی صحبت کنم.
دلم می خواست تنها باشم و در تنهایی خاطرات دو روز شیرین که با احمد گذرانده بودم را مدام در ذهنم مجسم کنم.
شب شده بود و من از اتاق بیرون نرفتم.
مادر فکر می کرد مریض شده ام و با جوشانده به سراغم آمد و من هم فقط برای این که دوباره تنها شوم زود خوردم و تشکر کردم.
در رختخوابم دراز کشیده بودم و آرام اشک می ریختم.
در حال و هوای خودم بودم که صدای آقاجان را شنیدم:
رقیه بابا ...
چراغ را روشن کرد و من با صورت خیس اشک ناگهان از جا پریدم.
سریع نشستم سلام کردم و با پشت آستینم اشک هایم را پاک کردم.
با این که اتاقم نزدیک در حیاط بود اصلا متوجه نشده بودم آقاجان به خانه آمده است.
آقاجان جواب سلامم را داد.
کمی نگاهم کرد و بعد آمد کنارم نشست.
آرام پرسید:
مریض شدی بابا؟
جواب دادم:
نه آقاجان ...
فقط یکم حال ندارم
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت55
زسعدی
آقاجان مرا در آغوش خود کشید و دستش را دور شانه ام انداخت و گفت:
من احمد رو چند ساله میشناسم.
از وقتی نوجوون بود و تابستونا میومد حجره حاج علی کار می کرد تا الان
حتی می تونم بگم از پسرای خودم بهتر می شناسمش
خیلی پسر خوبیه
هر وقت می دیدمش دلم می خواست کاش پسر خودم بود.
زمانی که حاج علی تو رو برای احمد خواستگاری کرد سریع رضایت دادم.
از خدا که پنهون نیست از تو هم پنهون نباشه خیلی دلم می خواست داماد خودم بشه.
تو اون روزایی که اومدن خواستگاریت من خیلی خوشحال بودم ولی غم رو تو چشمای تو می دیدم.
می دیدم غمگینی ولی همه اش با خودم می گفتم بذار این وصلت سر بگیره رقیه احمد رو ببینه بشناسه اون وقت این غم از بین میره
می فهمه صلاحش رو خواستم.
قبل عقدت نشد حرف بزنیم باهات و برات توضیح بدم.
می ترسیدم غم و غصه ات باعث شه نه بیارم و بگم دختر نمیدم.
غمت خیلی اذیتم می کنه بابا
الانم یکی دو روزه باز غم داره تو چشمات بیداد می کنه.
آقاجان با لبخند به صورتم خیره شد و گفت:
اما انگار این غم با غم قبل عقدت فرق داره.
اون غمت از ترس و دلهره بود ولی این انگار از سر دلتنگیه
از حرف آقاجان خجالت کشیدم.
خودم را از آغوشش جدا کردم و سرم را پایین انداختم تا صورت سرخ شده ام را پنهان کنم.
آقا جان ادامه داد:
باور کن بابا، قبل عقدت حتی سر سفره عقد بعد خطبه وقتی چادرت رو از سرت برداشتم عذاب وجدان داشتم که نکنه اشتباه کرده باشم و تو از دستم ناراحت باشی چرا به زور شوهرت دادم.
باور کن اگه احمد خواستگاریت نمیومد من تو رو تا 16-17 سالگی بلکه بیشتر شوهرت نمی دادم.
چون تو دردونه منی و این قدر خوبی که من هیچ مردی رو لایق تو نمی دونستم.
ولی احمد یه چیز دیگه است. حسابش از بقیه جداست.
خیلی پسر خوب و خود ساخته ایه.
به نظرم تنها کسی اومد که در حد تو بود و می تونست خوشبختت کنه.
این غمی که تو چشمت می بینم هر چند دیدنش خیلی برام سخته ولی منو خوشحال کرد.
خوشحال از این که اشتباه نکردم و تو از ازدواجت راضی هستی و به احمد دل بستی.
این دو روز که عقد کرده بودین همه سرزنشم کردن که چرا همه اش میذاری با هم باشن
ولی گفتم بذار رقیه با احمد باشه بشناسش بدونه من اگه سر خود رفتم جلو و هیچ نظرش رو نپرسیدم بی علت نبوده
خوشحالم به احمد دل بستی ولی بابا جان خودتو اذیت نکن
نشین یه گوشه به غصه خوردن
معلوم نیس کی احمد از تبریز برگرده.
وقتی هم برگرده تا کارای جشن تونو نکنید نمی تونین با هم باشین و زیاد ببینیش.
سعی کن زیاد بهش فکر نکنی
آقاجان از جا برخاست و در حالی که به سمت در می رفت گفت:
به محمد علی میگم فردا ببرت حرم یکم زیارت کنی سبک بشی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
2.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🐜 این مورچه رو ببین👆
حتما تا اخر ببینید 👌
روی سنگ وسط رودخانه گیر کرده...اما...
🙋♂ یه سوال! خدایی که این مورچه رو از وسط رودخانه نجات داد، نمیتونه من و شما رو از گرفتاریها نجات بده؟! نکنه فکر میکنیم خدا ما رو از این مورچه کمتر دوست داره؟!
انگار مشکل از اعتمادمون به خداست
🍃... و هرکه از خدا پروا کند، خدا برای او راه بیرون شدن از مشکلات و تنگناها را قرار میدهد.🍃
سوره طلاق آیه ۲
به_ترجمه_آیات_دقت_کنید
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
.
🔶🔹قلب گرم و قلب سرد
🔹و طپش قلب
✅قلب (تپش اول)
🔴مزاج قلب گرم و خشک است.
👈اصول کلی حفظ سلامت قلب:
⚠️پرهیز از غم ها و امور ناخوشایند و دل آزار
⚠️دوری از هم صحبتی با افراد مورد اکراه
⚠️پرهیز از مداومت بر غذاهای غلیظ مثل گوشت گاو و بز
💠مشغولیت به شادی معتدل
💠استعمال بوهای خوش متناسب مزاج (مقوی قلب)
💠خوردن غذاهای مولد خون لطیف (گوشت بره، کبک، جوجه خروس، تخم مرغ عسلی)
✅قلب (تپش دوم)
⬅️علائم قلب گرم:
🔴فراخی سینه
🔴زیادی رشد مو بر روی قفسه سینه
🔴دارا بودن نبض قوی
🔴معمولا افرادی شجاع هستند
🔴شتاب زیاد در کارها
🔴 زود خشمی و پایین بودن آستانه تحمل
🔴پر نشاط و خستگی ناپذیر
✅قلب (تپش سوم)
⬅️توصیه هایی برای سوء مزاج گرم قلب:
🍏استفاده از خنکی ها و پرهیز از گرمی ها
🍏اجتناب از تندی ها، زنجبیل، زعفران ،سرخ کردنی ها
🍏دوری از گرما و تابش مستقیم آفتاب
🍏خواب کافی
🍏مصرف کاهو، آب خنک
🍏ماساژ روغن بنفشه و کدو
✅قلب (تپش چهارم)
⬅️علائم قلب سرد:
🔵معمولاً سینه های کوچکتری دارند
🔵کم مویی قفسه سینه
🔵دارا بودن نبض و تنفس ضیعف
🔵کسل بودن در کار
🔵احساس بد دلی نسبت به دیگران
✅قلب (تپش پنجم و پایانی)
⬅️توصیه هایی برای سوء مزاج سرد قلب:
⚠️پرهیز از سردیجات ،ماست، دوغ، کاهو ، میوه های ترش و ترشی جات
⚠️پرهیز از غم و ناخوشی ها
⚠️اجتناب از خوردن گوشت گاو
👈مصرف گرمی جات ، دل گوسفند، دل مرغ ،گوشت قرمز ،بادام، نان خوب و برشته، گوشتهای لطیف مثل گوشت کبک، گوشت جوجه ،تخم مرغ عسلی شده
👈استفاده از رایحه های معتدل
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویدیوی تامل برانگیز و عجیب که ۲۰ سال پیش در مورد همجنس بازی ضبط شده...
✍️ سید☫سجادﷺ
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔴 بی شرفی BBC همچنان ادامه دارد...
▪️جشن میلیونی که توی ایران برگزار میشه و همه به عشق حضرت علی میان، چون مذهبیه تیترش اینجوریه که ترافیک شده
▪️ اما جشنی که برای همجنس گرایان توی ترکیه با اون همه شلوغی و ازدحام برگزار شده تیترش ساده نوشته میشه
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔴 محسن تنابنده اینجا هم جشن بزرگی برگزار شد پس چرا نخواستی جای این مردم باشی ؟!
🔹 معلومه دیگه چون خودت میدونی جات بین اینهمه انسان شریف و مخلص نیست
بالاخره جای گلاب پاش روی طاقچه هست و جای آفتابه توی دستشویی 😂
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
آخرین خبر روز
📣 تسریع در رسیدگی به پرونده تهدیدکنندگان امنیت روانی
رئیس قوه قضائیه:
🔺️پرونده تهدیدکنندگان امنیت روانی مردم یک هفتهای تعیین تکلیف شود.
🔺️اگر فردی برای حرفی که زده دلیل و سند دارد که هیچ اگر سند نداره که این خیلی نباید طول بکشد.
🔺️مردم برای زودتر به نتیجه رسیدن حرف بدون سند، به حق انتظار دارند.
🆔 @ashaganvalayat
.📣 حضور ۴ میلیون نفر در بزرگترین جشن غدیر تاریخ
معاون امور فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران:
🔺️سال گذشته بالغ بر ۳ میلیون نفر در مهمانی غدیر شرکت کردند که آمار نشان میدهد که تعداد شرکتکنندگان در مهمانی ۱۰ کیلومتری غدیر امسال یک میلیون بیشتر از جمعیت سال گذشته بوده است.
🆔 @ashaganvalayat
.وکیل توماج صالحی:
❌️صدور رای پرونده توماج صالحی
👈🏻او به اتهام «افساد فی الارض» به 6 سال و 3 ماه حبس محکوم شد.
🔻 توماج از اتهامات «توهین به رهبری» و «ارتباط با دول متخاصم» تبرئه شد!
🆔 @ashaganvalayat
.📣 سپاهان به آلکثیر پیشنهاد داد
🔺️ باشگاه سپاهان درصدد جذب مهاجم فصل گذشته پرسپولیس است. مدیران این باشگاه به عیسی آلکثیر پیشنهاد دادهاند.
🔺️سپاهان امروز به شکل جدی با این بازیکن مذاکره کرده است و گفته میشود طرفین در آستانه عقد قرارداد هستند.
🆔 @ashaganvalayat
.
📣 وزیر نیرو: مصرف برق ۶ هزار مگاوات بیشتر از روز مشابه پارسال است
🔺طبق پیشبینیها میزان مصرف برق امروز به ۷۲ هزار و ۴۰۰ مگاوات میرسد. در بخش خانگی قطعی برق نداشتیم. خواهش میکنیم مردم در مصرف برق همکاری کنند.
🆔 @ashaganvalayat
.
🎥 دادستان تهران: در چند پروندۀ تخلفات ارزی و قاچاق سازمانیافتۀ قطعات خودرو، ۴ هزار و ۷۰۰ میلیارد تومان به بیتالمال بازگشته است.
🆔 @ashaganvalayat
.
🎥 یک بازیکن مراکشی پس از قهرمانی کشورش در مسابقات قهرمانی زیر23سال آفریقا، با پرچم فلسطین دور افتخار زد
🆔 @ashaganvalayat
.🎥 جزئیات تلخ از پرونده غارت ۵۰۰ میلیون دلاری مصی علینژاد از ایران که به سه میلیون دلار رسید؛ او دروغ میگوید که من این پول را نمیخواهم!
🔶 دکتر «هومن فخیمی» وکیل دعاوی دادگاههای آمریکا:
🔺ادعاهایی که علینژاد درباره پرونده برادرش مطرح میکرد، دروغ است! مردم را بازی دادن هم حدی دارد؛ اگر علینژاد فقط به دنبال محکوم کردن ایران بود به دادگاه میگفت من فقط یک دلار میخواهم!!
🆔 @ashaganvalayat
.🎥 یک کامیون در کنار هواپیمای بوئینگ کانادایی در فرودگاه بینالمللی مونترال آتش گرفت و به هواپیما هم آسیب رساند.
🆔 @ashaganvalayat
.🔸رکورد ۶ ساله صادرات نفت ایران شکست
احمد مرادی، نایب رئیس کمیسیون انرژی مجلس:
در حوزه صادرات نفت رکورد شکستیم و صادرات نفت خام ایران از ۱.۵ میلیون بشکه در روز فراتر رفت که بالاترین رقم صادرات ماهانه از ۲۰۱۸ را نشان میدهد.
اقداماتی که هم اکنون باید انجام دهیم، بازارسازی برای نفت از طریق توسعه ارتباطات با کشورهای همسایه و نفتخیز است، الب ته هنوز ظرفیت صادرات بیشتر از این را داریم.
🆔 @ashaganvalayat
.
🔸ارتش رژیم صهیونیستی در شمال جولان مانور نظامی برگزار میکند
سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی اعلام کرد که نیروهای این رژیم، امروز دوشنبه، مانوری نظامی را در شمال جولان اشغالی و دشت الحوله آغاز خواهند کرد.
این مانور نظامی قرار است تا روز پنجشنبه ادامه داشته باشد
🆔 @ashaganvalayat
.
🔸هشدار چین درباره پیامدهای ارسال بمب خوشهای آمریکا به اوکراین
مائو نینگ، سخنگوی وزارت خارجه چین، تصمیم آمریکا برای ارسال مهمات خوشهای به اوکراین را افزودن سوخت به آتش جنگ خواند و هشدار داد: انتقال غیرمسئولانه این تسلیحات میتواند منجر به مشکلات انسانی شود.
🆔 @ashaganvalayat
.
🔸آلمان: نمیتوانیم مانع ارسال بمبهای خوشهای به اوکراین بشویم
«فرانک والتر اشتاین مایر» رئیسجمهور آلمان که کشورش از امضاکنندگان کنوانسیون ممنوعیت مهمات خوشهای است گفته برلین در تصمیم واشنگتن برای ارسال بمبهای خوشهای به اوکراین مداخله نمیکند.
🆔 @ashaganvalayat
.🔸روند احداث کارخانه تولید پهپادهای تهاجمی "بایراکتار"(بقبقدار) در اوکراین آغاز شد
همچنین لاوروف ارسال تسلیحات جدید از ترکیه به کییف را غیرقابل قبول خواند.
🆔 @ashaganvalayat
.🔸ناتو: چین هنوز حمله روسیه به اوکراین را محکوم نکرده
دبیرکل ناتو از اینکه دولت چین هنوز عملیات نظامی ویژه روسیه در اوکراین را محکوم نکرده، انتقاد کرد.
ینس استولتنبرگ، گفت: ما باید بر حمایت نامحدود خود از اوکراین تاکید کنیم و به تقویت نظامی کشورهای عضو نیز ادامه دهیم.
🆔 @ashaganvalayat
.🔸پوتین با فرمانده واگنر دیدار کرد
ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه سرانجام با یوگنی پریگوژین (فرمانده گروه واگنر) دیدار کرد.
این دیدار چند روز پس از شورش گروه واگنر اتجام می شود و بخشی از توافق طرفین با میانجیگری رئیس جمهور بلاروس است
🆔 @ashaganvalayat
.🔺پوتین فرمانده جنگ اوکراین را تغییر داد
🔹ژنرال والری گراسیموف ۶۷ ساله کمتر از شش ماه پس از انتصاب به عنوان مسئول نبرد با اوکراین، از سمتش برکنار شد.
🔹به گفته رسانههای روسی، سرهنگ «میخائیل تپلینسکی» جای گراسیموف را گرفته است.
🆔 @ashaganvalayat
.🔺 سالمندترین مناطق تهران کدامند؟
شهرداری تهران:
🔹برخی مناطق تهران به نسبت جمعیت خود بالاترین تعداد سالمند را در خود جای دادهاند.
🔹براین اساس، مناطق ۳ و ۱ و ۶ بیشترین و مناطق ۲۲، ۲۱ و ۱۹ کمترین تعداد سالمند را به نسبت جمعیت درمیان مناطق ۲۲گانه پایتخت به خود اختصاص داده است.
🆔 @ashaganvalayat
.
🔺ناپدید شدن قایقی با ۲۰۰ مهاجر در نزدیکی جزایر قناری
🔹امدادگران اسپانیایی میگویند که در آبهای نزدیک به جزایر قناری در جستوجوی قایقی حامل بیش از ۲۰۰ مهاجرند که بیش از یک هفته پیش ناپدید شده است.
🔹 کودکان زیادی در میان مسافران این قایق بودهاند.
🔹دو قایق مشابه دیگر، با دهها مهاجر مسافر نیز ناپدید شدهاند.
🆔 @ashaganvalayat
.
🔺کمیسیون اصل نود مجلس: متقلبین کنکور به دانشگاه راه نیافتند
🔹️کمیسیون اصل نود مجلس در اطلاعیهای اعلام کرد که خبر منتشر شده درباره عدم امکان برخورد با متقلبین کنکور ۱۴۰۱ و دانشجو دانستن آنها توسط کمیسیون اصل نود کذب است.
🔹️در این اطلاعیه آمده است: از تعداد نزدیک به هزار نفر داوطلب دارای احتمال تقلب، حدود ۱۵ درصد در آزمون مجدد موفق به اخذ نمره قبولی شدند و متقلبین اساسا به دانشگاه ها راه نیافتند.
🆔 @ashaganvalayat
.
اردوغان: اگر ترکیه به اتحادیهٔ اروپا راه پیدا کند با ورود سوئد به ناتو موافقت میکنیم
🆔 @ashaganvalayat
.
🔺ماجرای حمله فردی مسلح به دادگاه سیب و سوران چه بود؟
فرمانده انتظامی سیستان:
🔹صبح امروز هنگام پذیرش مراجعان مهاجم مسلحی قصد ورود به دادگاه عمومی شهرستان سیب و سوران را داشت که با هوشیاری و سرعت عمل ماموران انتظامی حاضر در صحنه دستگیر شد.
🔹هنگام ورود وی به درب دادگاه، عوامل انتظامی با مشاهده این فرد، شجاعانه مانع ورود شده و با وجود تیراندازی وی با سلاح کلت کمری، موفق به خلع سلاح وی میشوند.
🔹یک قبضه سلاح کلت کمری، یک تیغه خشاب و هفت فشنگ جنگی از متهم توقیف شد.
🆔 @ashaganvalayat
.آذربایجان گاز قرهباغ را قطع کرد
🔹خبرگزاری «آرمن پرس» ارمنستان: جمهوری آذربایجان بار دیگر گاز منطقه قرهباغ را قطع کرد. این اتفاق یک روز پس از آن رخ داد که انتقال گاز به قرهباغ پس از وقفهای چندماهه از سر گرفته شده بود.
وبگاه «رادیو ارمنستان» : جمهوری آذربایجان با این نوع رفتار و قطع گاز ارمنستان به منطقه ارمنینشین قرهباغ کوهستانی در هوای سرد قصد ایجاد مشکل و شرایط اضطراری را دارد. این منطقه ۱۲۰ هزار نفر جمعیت غیر نظامی دارد.
🆔 @ashaganvalayat
.
نتانیاهو بایدن را «وقیح» خواند
🔹اظهارات «جو بایدن»، رئیس جمهور آمریکا درباره رژیم اسرائیل و کابینه آن به نخست وزیری «بنیامین نتانیاهو» باعث ناراحتی صهیونیستها به ویژه شخص نتانیاهو شد.
🔹منبعی نزدیک به نخست وزیر رژیم اسرائیل در واکنش به این اظهارات بدون اینکه نامی از آن برده شود، از قول نتانیاهو گفت که «بایدن خیلی وقیح است. حتی وقیحتر از اوباما. اوباما حتی این گونه صحبت نمیکرد.»
🆔 @ashaganvalayat
.🔺 فرانسه آتشبازی در روز ملی را ممنوع اعلام کرد
🔹دولت فرانسه اعلام کرد که فروش، نگهداری و حمل وسایل آتشبازی در مراسم جشن روز ملی این کشور، ممنوع است.
🆔 @ashaganvalayat
.🔺قهرمانی تکواندوی مردان ایران در تورنمنت ترکیه با ۷ مدال
🔹رقابتهای تکواندو آزاد ترکیه با کسب هفت مدال طلا، نقره و برنز و عنوان قهرمانی تیم مردان ایران به پایان رسید.
🆔 @ashaganvalayat
.🔺روسیه: ۴۷۰ مزدور و نظامی اوکراین در ۲۴ ساعت گذشته کشته شدند
🔹وزارت دفاع روسیه یکشنبه اعلام کرد که تلاشهای ارتش اوکراین برای پیشروی در برخی مناطق ناموفق بوده و در ۲۴ ساعت گذشته ۴۷۰ مزدور خارجی و نظامی خود را از دست داده است.
🆔 @ashaganvalayat
.🔺وزیر امنیت رژیمصهیونیستی: بایدن درک کند که اسرائیل بخشی از آمریکا نیست
🔹وزیر امنیت رژیم صهیونیستی روز یکشنبه با انتقاد شدید از اظهارات اخیر رئیس جمهور آمریکا گفت که بایدن باید درک کند که اسرائیل بخشی از آمریکا نیست.
🆔 @ashaganvalayat
.شهادت جوان فلسطینی به ضرب گلوله صهیونیستها
🔹یک جوان فلسطینی به ضرب گلوله نظامیان صهیونیست، نزدیک روستای دیرنظام در شمال غرب رام الله واقع در کرانه باختری به شهادت رسید.
🔹صهیونیست ها مدعی هست که این جوان در صدد تیراندازی وانفجار بمب در این منطقه بوده است.
🆔 @ashaganvalayat
.
تصادف عجیب در سلماس
🔹راننده خودروی MVM اتومات بجای ترمز ، با فشار پدال گاز ، وارد خانه مسکونی در کوچه ۱۱ خیابان حافظ سلماس شده و باعث مصدومیت ۳ نفر شد.
🆔 @ashaganvalayat
.🛑 صدور فوری مجوز فعالیت پزشکان ایرانی در مراکز درمانی عراق در اربعین
🔹در دیدار شب گذشته میان وزیر بهداشت عراق با رئیس جمعیت هلالاحمر در تهران، با صدور مجوز فعالیت پزشکان و پرستاران ایرانی در اتاقهای عمل و بخشهای بستری عراق و توزیع انواع داروهای ایرانی در این کشور، ویژه ایام اربعین موافقت شد.
🆔 @ashaganvalayat
.
🛑📸اعتراض به وضعیت حجاب به ۵ شهر کشور گسترش یافته است
🆔 @ashaganvalayat
.🔴ایران صادرات گاز به عراق را قطع کرد
🔹سخنگوی وزارت برق عراق: ایران بدون اطلاع قبلی صادرات گاز به این کشور را قطع کرده. طرف ایرانی لزوم پرداخت پول گازِ صادراتی را دلیل قطع اعلام کرده.
🔹درحالی صادرات گاز قطع شده که دمای هوا به بیش از 50 درجه رسیده. قطع گاز باعث محدود یا توقف کامل فعالیت جایگاههای توزیع گاز در المنصوریه، بغداد، صدر و برخی دیگر از مناطق شده.
🆔 @ashaganvalayat
.مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی تغییر کرد
🔹رئیس سازمان سینمایی کشور و رئیس هیات امنای بنیاد سینمایی فارابی طی حکمی مجید زینالعابدین را به سمت مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی منصوب کرد.
🆔 @ashaganvalayat
.♦️عاملان ۷۷ فقره سرقت سیم و کابل برق در کرمان دستگیر شدند
فرمانده انتظامی شهرستان کرمان:
🔹در پی وقوع سرقت سیم و کابل برق در حوزه استحفاظی کرمان، فوراً موضوع با جدیت در دستور کار پلیس قرار گرفت.
🔹مأموران انتظامی با اجرای گشتهای مضاعف و نامحسوس موتوری و خودرویی در هفته گذشته موفق شدند، ۱۲ سارق را با حجم زیادی سیم و کابل مسروقه در حوزه استحفاظی شناسایی و دستگیر کنند.
🔹طرح مقابله و پیشگیری از سرقت سیم و کابل برق در سراسر شهرستان کرمان اجرا می شود.
🔹متهمان در بازجوییهای انجام شده به ۷۷ فقره سرقت سیم و کابل برق در سطح شهرستان اعتراف کردند.
🆔 @ashaganvalayat
.۴ دلیل گرانی این روزهای مرغ
🔹 مدیرعامل شرکت مادر تخصصی توسعه صنعت طیور گفت: ۴ عامل در حال حاضر موجب گرانی مرغ شده است که کاهش جوجهریزی به دلیل کمبود نهاده و رشد تقاضای گوشت مرغ پس از گرانی گوشت قرمز، ضعف در توزیع و بازاررسانی مرغ از جمله این عوامل است.
و همچنین خرداد امسال 250 هزار تن کمتر از نیاز کشور مرغ تولید شد
🆔 @ashaganvalayat
.
🔺️15 سوری قربانی انفجار خودرو در شرق حلب
🔹این انفجار در مقابل یک تعمیرگاه خودرو در روستای شوا به وقوع پیوست و اطلاعات اولیه نشان میدهند که خودرو به محض توقف در مقابل این تعمیرگاه منفجر شد و باعث کشته شدن 5 نفر و زخمی شدن 10 نفر دیگر از رهگذران شد، در حالی که تمامی قربانیانش هم غیر نظامی بودند.
🔹نوع انفجار صورت گرفته حکایت از بازگشت عملیات گروه سوریه دموکراتیک (قسد) و داعش علیه اهالی این مناطق دارد.
🆔 @ashaganvalayat
.
🔻وزارت کار ایران: قطر در شش ماه گذشته 500 ویزای کار برای ایرانیان صادر کرده است.
🆔 @ashaganvalayat
.🔻روسیه ضد حملات اوکراین را دفع کرد
🔹وزارت دفاع روسیه اعلام کرده حملات اوکراین در سه محور جبهه شرقی را دفع کردند و کییف متحمل خسارات سنگینی شده است.
🆔 @ashaganvalayat
.🔻سخنگوی وزارت خارجه دربارهٔ رای دادگاه آمریکا برای مسیح علینژاد: این راهزنی است
🔹اقدام شرورانه و راهزنی آمریکا را به هیچ وجه نمیپذیریم که با استفاده از قوانین داخلی خود نسبت به دیگر کشورها احکامی را صادر و دربارهٔ منابع مالی دیگر کشورها اقدامی را صورت دهند و راهزنی کنند. این رفتارها کاملا به دور از شأن دولتهای عضو سازمان ملل و ناقض قوانین بینالمللی است.
🆔 @ashaganvalay
🔻چین خواستار اقدام عملی آمریکا درباره تحریمها شد
🔹دولت چین در پایان سفر وزیر خزانهداری آمریکا به پکن ضمن تاکید بر لزوم حفظ ارتباطات دوطرفه، از واشنگتن خواست برای رفع نگرانیهای چین درباره تحریمها اقدام عملی انجام بدهد.
🆔 @ashaganvalayat