بنام خدا
۱۳ اقدام جدید و مهم دولت عراق برای تسهیل زیارت اربعین
🔹با وجود تلاشهای همیشگی دولت عراق برای میزبانی از همایش میلیونی و با شکوه اربعین، امسال دولت عراق به دستور «محمد شیاع السودانی» نخستوزیر، تسهیلات ویژهای را برای تردد و میزبانی از زائران اربعین در نظر گرفته است.
🔹۱-بر خلاف سالهای گذشته، ممانعتی از نظر تعداد افراد برای ورود به عراق وجود ندارد
🔹۲- ورود افراد با یک مدرک رسمی بهمراه گذرنامه مجاز است
🔹۳- اجازه ورود کامیون های موکب های ایرانی
🔹۴ورود تمامی افراد غیر ایرانی مقیم ایران به عراق مجاز است
🔹۵-معافیت گمرکی و مالیاتی برای وارد کردن وسایل مورد نیاز تمامی موکبها از تسهیلاتی است که مجاز اعلام شده است
🔹۶-ورود آمبولانس های ایرانی با کارکنان هلال احمر ایران مجاز است
🔹۷ -خدماتی نظیر تغذیه، اسکان، حمل و نقل، ارتباطات سایر خدمات نیز توسط دولت و موکب ها به صورت رایگان ارائه می شود
🔹۸ -کار برای ساماندهی معابر مرزی و همچنین حفظ و نگهداری جاده های معابر به شهرهای مقدس (کار همچنان ادامه دارد و بعد از زیارت اربعین نیز ادامه خواهد داشت
🔹۹-شروع ساخت سه راه جدید از بغداد به کربلا
🔹۱۰- کار برای تکمیل الزامات ایجاد جاده خدماتی جدید از بغداد به سامرا با ساخت 14 زائرسرا
🔹۱۱ -تمهیدات عالی برای تأمین آب و یخ و مابقی نیازهای لجستیکی موکب ها و هیئت های حسینی در شهرهای مقدس نجف و کربلا
🔹۱۲-ساماندهی ایاب و ذهاب زائرین به کربلای معلی و رفع معضل حمل و نقل
🔹۱۳ -معافیت اتباع پاکستان، افغانستان و یمن از ویزای ورود به عراق
لینک کانال عاشقان ولایت در ایتا
https://eitaa.com/ashaganvalayat
لینک گروه عاشقان ولایت در ایتا جهت ارسال مطالب اعضای محترم.
https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
.
حیاتنا حسین- مماتنا حسین
رمان های مذهبی...🍃:
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت276
ز_سعدی
چشمش که به تاریکی عادت کرد توانست مرا ببیند. چهار دست و پا خودش را به من رساند و با نگرانی پرسید:
چی شده قربونت برم؟ دردته؟
در حالی که از درد مشت هایم را از خاک کف اتاق پر کرده بودم با گریه گفتم:
دارم می میرم احمد.
احمد با اضطراب دستش را در موهای سرش فرو برد و پرسید:
الان من باید چه کار کنم؟
دست خودم نبود که از درد فریاد کشیدم.
احساس می کردم بند بند وجودم دارد از هم باز می شود.
با احساسی خیسی که کردم با صدای بلند تری گریه کردم.
از آن چه داشت رخ می داد وحشت کرده بودم.
احمد دست روی بازوهایم گذاشت و گفت:
تو رو خدا آروم باش
روسری ام را در دهانم مچاله کردم و دوباره فریاد کشیدم.
احمد از جا برخاست. چراغ را روشن کرد و سریع پیراهنش را پوشید و گفت:
آروم باش الان میرم دنبال قابله.
روسری را از دهانم بیرون آوردم و با گریه گفتم:
نه ... تو رو خدا نرو ... منو تنها نذار ....
دارم می میرم احمد ... نرو
کنارم روی زمین زانو زد و گفت:
من که کاری از دستم بر نمیاد برات انجام بدم.
_فقط باش ... تو رو خدا نرو ....
احساس می کردم هر لحظه ممکن است بچه دنیا بیاید.
بازوی احمد را چنگ زده بودم و فقط فریاد می کشیدم.
احمد هم از ترس سرم را به بغل گرفته بود و مدام از من می خواست آرام باشم اما دردم آرام شدنی نبود.
احساس می کردم هر لحظه ممکن است جان بدهم و تمام شود و دیگر احمد را نبینم
کمی که دردم آرامتر شد بازوی احمد را رها کردم و گفتم:
پاشو برو اذان بگو
احمد در حالی که موهای ژولیده و خیس عرقم را از روی صورتم کنار می زد پرسید:
اذان برای چی؟
هنوز که وقت نماز نشده
دوباره درد در جانم پیچید و با فریاد گفتم:
تو رو خدا پاشو اذان بگو ... کمک می کنه دردم کم بشه.
احمد از اتاق بیرون رفت و با صدای بلند شروع به اذان گفتن کرد.
اذانش که تمام شد صدای چند نفر از اهالی روستا را شنیدم
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید ابراهیم هادی صلوات🇮🇷
/9407
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت277
ز_سعدی
از شدت درد دوباره روسری ام را در دهانم فرو کردم تا فریادم را خفه کنم و صدایم از اتاق بیرون نرود.
زمزمه صدای اهالی را از بیرون می شنیدم.
یکی دو نفر از خانم های مسن روستا به اتاق آمدند و حال مرا که دیدند سریع به جنب و جوش افتادند.
دیگر برای دنبال قابله رفتن دیر بود و خودشان به کمکم آمدند.
به خاطر حضور خانم ها دیگر احمد به اتاق نیامد و من سخت ترین لحظات عمرم را در کنار کسانی گذراندم که تا چند وقت پیش غریبه بودند و حالا مثل مادر برایم دل می سوزاندند.
در اوج درد هایم دلم مادرم را می خواست، آقاجانم را می خواستم، احمد را می خواستم.
یکی از خانم ها برایم سوره انشقاق می خواند تا دردم کم شود و خودم هم مدام زیر لب حضرت زهرا را صدا می زدم.
بچه که دنیا آمد صدای اذان صبح احمد به گوشم رسید.
صدای گریه پسرمان با صدای اذان پدرش قاطی شد.
اذان احمد که تمام شد سریع به در اتاق آمد و مرا صدا زد.
جان نداشتم که جواب بدهم.
یکی از خانم ها بیرون رفت و با احمد مشغول صحبت شد و خانم دیگر مشغول تمیز کردن بچه و اتاق شد.
نگاهم به بچه بود که کم کم پلک هایم سنگین شد و خوابم برد.
چشم که باز کردم هوا روشن شده بود و احمد بچه به بغل کنارم نشسته بود.
با لبخند غرق تماشای بچه بود و هر چند ثانیه یک بار صورت او را می بوسید.
از دیدنش لبخند به لبم آمد و آهسته صدایش زدم.
به سمتم چرخید و با لبخند دندان نمایی سلامم کرد و گفت:
خوبی قربونت برم؟
به تایید سر تکان دادم که گفت:
خیلی نگرانت بودم.
با اون دردی که تو داشتی گفتم خدایی نکرده حتما از دستم میری و دیگه نمی بینمت
به رویش لبخند زدم و بی حال گفتم:
چرا نرفتی سر کار؟
بچه را کنارم گذاشت و گفت:
9407
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مگه من دلم میاد شما دو تا فرشته رو تنها بذارم برم سر کار.
با ذوق به صورت پسرمان نگاه کرد و گفت:
نگاهش کن ...
نگاه به صورت پسر غرق در خواب مان دوختم و گفتم:
شبیه باباش شده ....
_کاش شبیه مامانش می شد
کمی خودم را بالا کشیدم و گفتم:
مامانش قراره تک بمونه
احمد خندید که پرسیدم:
تو گوشش اذان گفتی؟
با تعجب پرسید:
من بگم؟
از درد کمی صورتم جمع شد و گفتم:
پس کی بگه
_بذار شب شیخ حسین که اومد میگم بیاد اذان بگه
_دوست دارم خودت اذان بگی
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید حاج حسین خرازی صلوات🇮🇷
/9407
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت278
ز_سعدی
احمد با شرمندگی بین من و پسرمان نگاه چرخاند و گفت:
من کی ام آخه اذان بگم؟
اذان رو باید یه آدم نیک و صالح بگه و برای عاقبت به خیری بچه دعا کنه.
روی شکمم که درد می کرد دست گذاشتم و گفتم:
من از تو نیک تر و بهتر سراغ ندارم.
تو هم خوبی هم نیکی هم شیرمردی
دلم میخواد پسرم دقیقا پا جای پای تو بذاره
احمد سر به زیر انداخت و آه کشید.
غمگین نگاه به من دوخت و گفت:
همین که خیلی چیزا رو به روم نمیاری و همیشه خوب و با محبت رفتار می کنی بیشتر شرمندم می کنه
شکم درد مندم را فشار دادم و گفتم:
دشمنت شرمنده باشه چیزی نشده که تو شرمنده باشی
_این همه چیز هست که جا داره از شرمندگی بمیرم
دختر دردونه حاجی معصومی رو آوردم این جا اصلا نفهمیدم کی دردت گرفته که برم دنبال قابله.
دستات رو ببین ....
نگاه به سر انگشتان زخمی ام انداختم.
تمام ناخن هایم شکسته بود و زیر ناخن هایم پر از خاک بود و انگشتانم پوست شده بودند بس که از درد به زمین چنگ انداخته بودم
احمد شرمنده گفت:
اگه من درست حسابی حواسم بهت می بود این قدر درد نمی کشیدی که به زمین چنگ بندازی
لبخند خجولی به رویش زدم و گفتم:
تقصیر شما نیست.
دلم نمی خواست جیغ و ناله کنم جاش به زمین چنگ انداختم
_نمی خواستی جیغ و ناله کنی که من بیدار نشم
سر به زیر گفتم:
خیلی خسته بودی
صدای نق و ناله پسرمان بلند شد و من رنگم پرید.
حالا باید با این بچه چه می کردم؟
من که شیر دادن بچه را بلد نبودم.
احمد بچه را بغل کرد و بوسید.
پرسیدم:
کامش رو برداشتن؟
احمد سر تکان داد و گفت:
آره یکم تربت دادم به خانم کربلایی عباس گفتم کامش رو بردارن
_بی زحمت تو گوشش اذان بگو
احمد بچه را کنارم گذاشت و گفت:
بذار تجدید وضو کنم میام میگم
صدای گریه پسرمان بلند شد که احمد شیشه شیر را به دستم داد و گفت:
خانم کربلایی عباس گفت شیر خودت رو بهش نده تا خودش بیاد
گفت اگه قبل اومدنش بچه گریه کرد اینو بده بچه بخوره
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید برونسی صلوات🇮🇷
/9407
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت279
ز_سعدی
به سختی در جایم نشستم و نوزاد قندان پیچم را در بغل گرفتم.
چه قدر سخت بود.
من هیچ تجربه ای از بچه داری نداشتم.
درست که خواهرانم و نوزادان شان را دیده بودم، کنارشان بودم اما حالا نمی دانستم چه کنم.
به هر سختی بود او را در بغل گرفتم بسم الله گفتم و شیشه را در دهانش گذاشتم.
از احمد که داشت در تشت گوشه اتاق وضو می گرفت پرسیدم:
توی شیشه چی هست؟
احمد مسح سرش را کشید و گفت:
نمی دونم.
فقط گفت شیرش نده
احمد دست و رویش را با حوله خشک کرد و با لبخند به من خیره شد و گفت:
واسه مامان بودن خیلی کوچولویی
کنارم نشست و گفت:
گاهی به خاطرت عذاب وجدان می گیرم.
به رویش لبخند زدم و پرسیدم:
چرا عذاب وجدان؟
_زود وارد دنیای بزرگترا کردمت
به صورت پسرمان چشم دوختم و از احمد پرسیدم:
اسم بچه مون چی باشه؟ همون علیرضا که تو حرم انتخاب کردی؟
_اگه تو راضی هستی همون باشه
_من که اسم از این بهتر و قشنگ تر سراغ ندارم
شیشه را کمی در دستم جا به جا کردم و گفتم:
چه قدر طولانی می خوره
احمد نزدیک تر به من نشست و شیشه را در دست گرفت و گفت:
کوچولوئه دیگه هنوز زور نداره تندتند بخوره
خودت گرسنه نیستی؟
گرسنه بودم اما نه زیاد. رو به احمد گفتم:
نه خیلی
_الان باید خرما می بود چند دونه خرما می خوردی
این چند وقته از خیلیا پرسیدم ولی نداشتن و گفتن باید تا ماه رمضون صبر کنی تا خرما بیاریم.
خانم کربلایی عباس گفت برات کاچی می پزه میاره
اگه میخوای تا اونو بیاره یه لقمه نون پنیر بهت بدم؟
نوزادم را سر شانه ام گذاشتم تا آروغش را بگیرم و گفتم:
نه دستت درد نکنه فعلا چیزی نمیخوام.
بعد از این که آروغش را گرفتم او را به سمت احمد گرفتم و گفتم:
بیا اذان بگو
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید احمد کشوری صلوات🇮🇷
/9407
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت280
ز_سعدی
احمد از جا برخاست و گفت:
بذار اول دو رکعت نماز بخونم بعد اذان میگم.
علیرضا را زمین گذاشتم و با خنده گفتم:
حالا یه اذان میخوای بگیا هی دست دست کن
احمد در حالی که جانماز پهن می کرد گفت:
بذار نماز بخونم یکم معنویت بگیرم بعد اذان میگم.
تکبیر گفت و به نماز ایستاد و من غرق تماشایش شدم.
بعد از نماز به سجده رفت و کمی سجده اش طول کشید.
آمد کنارم نشست.
با عشق تمام علیرضا را در آغوش گرفت و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و بعد همان طور که علیرضا در آغوشش بود رو به قبله ایستاد و به پیامبر و حضرت زهرا و ائمه معصومین سلام داد.
به نام امام رضا که رسید رو به حرم چرخید و سلام داد و صلوات خاصه امام رضا را زمزمه کرد و به علیرضا گفت:
بابایی دلم میخواد امام رضایی باشی.
من به عشق امام رضا اسمت رو علیرضا گذاشتم.
دلم میخواد طوری زندگی کنی که امام رضا ازت راضی باشه.
تو زندگیت هر کار می کنی یادت باشه تو خادم و نوکر امام رضایی
کاری نکن امام رضا ازت برنجه
دوباره به سمت قبله چرخید و به بقیه ائمه سلام داد.
علیرضا را کنارم خواباند و رو به من گفت:
چرا دراز نمی کشی استراحت کنی؟
کمکم کرد دراز بکشم و گفت:
حسابی استراحت کن تا زود سر حال بشی.
پیشانی ام را بوسید و گفت:
خودمم این چند روز نوکرتم هر کار داشتی بگو انجام بدم
لحاف را تا گردنم بالا کشیدم و گفتم:
دستت درد نکنه ولی مگه نمیخوای بری سر کار؟
_من برم سر کار کی پیشت بمونه؟
با شرمندگی ادامه داد:
خانم کربلایی عباس گفت برم پی مادر خواهرت بیارم شون پیشت.
گفت زن زائو تنها بمونه آل میاد سراغش
حالا من آل رو که نمی دونم چیه راسته یا دروغه
ولی وقتی کسی رو نمی تونم بیارم پیشت که مراقبت باشه خودم پیشت می مونم تا تو استراحت کنی.
_دستت درد نکنه ولی فکر نکنم کار زیادی ازت بر بیاد.
رویم نشد بگویم واقعا در این مواقع وجود مادر ضروری است. احمد به رویم لبخند زد و گفت:
هر کاری رو بتونم انجام میدم.
صدای محبوبه خانم همسر کربلایی عباس از بیرون به گوش مان رسید.
احمد از جا برخاست و او را تعارف کرد به اتاق بیاید و خودش دیگر به اتاق نیامد.
به احترام محبوبه خانم که سن و سال دار بود در جایم نشستم و سلام کردم.
جواب سلامم را داد.کنارم نشست و گفت:
بخواب رقیه خانم
ظرف کاچی را کنارم گذاشت و گفت:
اینو بخور تا یکم رنگ و روت برگرده
ظرف را برداشتم و از او تشکر کردم.
مشغول خوردن بودم که آهسته پرسید:
شوهرت نمیخواد دنبال مادر خواهرت بره؟
/
15.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 عذرخواهی و اظهار ندامت زن و شوهری که برای سگ خود خانه خریداری کرده بودند
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 دکتر رحیم پور ازغدی
🔻 کتاب میخونید کلا یا نه؟ دوست ندارید نه؟! خوبه همینطور ادامه بدید!
🔻پیامبر فرمود: اف بر کسی که یک روز در هفته را...
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
4.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 فیلمی از یک زائر پیاده ی متفاوت اربعین که توجه ها را به خود جلب کرده است
بهترین تصویر بردارها با بهترین دوربین ها این مدت در تلاش برای ثبت تصاویر و صحنه های بی نظیر خواهند بود. اما یادتان باشد : لزوما محشر ترین صحنه ها را بهترین دوربین ها و حرفه ای ترین افراد نمیگیرند.
گاه ممکن است چیزی روزیِ چشمِ شما باشد.
حتما ثبتش کنید تا دیگران بهره مند شوند.
مثل همین تصویر.
در برابر اردوگاه منسجمِ رسانه ای دشمنان ایران، محور مقاومت در رسانه ضعف دارد.
امسال اربعین ، هم رسانه باشید ، هم زائر....
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 خلیل اینیجالیک ، مورخ و استاد دانشگاه آنکارا: عثمانی ها در برابر شاهرخ تیموری، از نظر تباری احساس حقارت کردند برای همین تصمیم گرفتند برای خود سابقه تباری بتراشند در حالیکه در واقعیت معلوم نبود چه تباری داشتند. 🤦♂️🤦♂️🤦♂️
یکی از مورخان به نام یازیجی زاده تصمیم گرفت، عثمانی ها را به «اوقوز خان» و قبیله «قایی» وصل کند.
به این ترتیب بود که افسانه نسبت عثمانی با قایی ها پدید آمد.
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
1⃣پارت اول.
. بسمه تعالی
سلام
خدا قوت
✴️چرا غرب نمیخواهد حقیقت شکست را بپذیرد؟
🔸این سوالی مهم و البته بنیادی است که ماههاست در مورد نبرد ناتو با روسیه در جبهههای شرقی اوکراین مطرح است، سوالی که پیامد خود سوالات و مسائل بسیار مهمی را دارد و نشان میدهد که غربیها میدانند به چه وقایعی روبهرو هستند اما پذیرش این وقایع برای آنها چنان سخت و جانکاه است که حتی صحبت کردن در مورد این مسائل را هم گاهی اوقات بر نتابیده و در تلاش هستند تا مانند کبک سرشان را زیر برف کرده و فقط از تداوم حمایت از «اوکراین» تا پیروزی در جنگ علیه روسیه بگویند. جنگ تقریباً تمام وقت، ذهن و حواس اروپاییها را به خود مشغول کرده و آنها نمیدانند به چه شکل باید از این هراس بیپاسخ و دائمی فرار کنند.
🔸در حالی که کشورهای اروپایی عضو ناتو به جز انگلیس در جنگ هیچکاره بوده و در بهترین حالت مانند لهستان یا لیتوانی، استونی و لتونی آتشبیار معرکه هستند، این امریکا است که تعیینکننده، تصمیمگیر و به یک زبان همهکاره جنگ است و اگر کسی بخواهد بر خلاف تصمیمات کاخ سفید و به عبارت بهتر، شورای جنگ حاضر در واشنگتن حرفی بزند به شدت توبیخ میشود. مانند مسوول دفتر دبیرکل ناتو که چندی پیش در اظهارنظری دقیق و البته درست که سر و صدای بسیاری هم کرده بود، گفت: «به نظر میرسد ناتو امیدواریها برای پیروزی اوکراین را کنار گذاشته است. یکی از مقامهای ناتو گفته که یک توافق صلح ممکن است با واگذاری اراضی اوکراین به روسیه در ازای عضویت در این ائتلاف نظامی به انجام برسد.»
🔸مانند همیشه تحت هجمههای بیامان زلنسکی و دار و دسته لندنیهای مقیم کییف و البته گروهی از جنگدوستان امریکایی«استیان ینسن» ناچار به عذرخواهی از حرفهایش شد اما وقتی آن را حذف نکرد، معنایی خاص داشت چرا که این حرفها مربوط به خود ینسن نبود و به احتمال زیاد کارشناسان ناتو پشت درهای بسته به این نتیجه رسیده بودند که جنگ به بنبست خورده و سیاسیون باید در مورد پایان آن تصمیم بگیرند. ینسن فقط خطر را به جان خرید و «تنها راه پایان جنگ» را رسانهای کرد شاید گوش شنوایی وجود داشته باشد اما از قرار معلوم در غرب و در میان تصمیمگیران اصلی همه کور و کر هستند و نمیخواهند با واقعیتها کنار بیایند.
🔸اما هر چه زمان میگذرد، این حقیقت بیش از پیش خودش را نشان میدهد و عیان میکند که هیچ امیدی به پیروزی نیست. این مساله چنان مبرهن شده که گاهی اوقات برخی رسانههای غربی در این زمینه مطالبی را منتشر میکنند و به شکلی عجیب بلافاصله در جایی دیگر نقیض آن منتشر میشود! این نشان میدهد که اختلافنظر در سطح کشورهای درگیر در جنگ بیشتر شده و از رایزنیهای پشت پرده پا به عرصه رسانهها گذاشته است. این همان موضوعی است که عروسک خیمهشب بازی مانند زلنسکی یا جنگسالاران و آتشافروزان امریکایی و انگلیسی به شدت با آن مخالفت میکنند. پذیرش شکست در جبهه اوکراین مانند سرکشیدن «جام شوکران» است و این مهم را همه این کشورها به خوبی میدانند.
🔸با این حال، آنهایی که عاقلتر هستند میترسند وضعیت به بدتر از نوشیدن شوکران برسد و به نقطه بدون بازگشتی برسیم که هیچ راه درمانی نداشته باشد. در حقیقت، ینسن به باور نویسنده روزنامه انگلیسی تلگراف این مساله را رسانهای کرد: «ارزیابی اخیر اطلاعاتی آمریکا مشخص کرد که ضد حمله اوکراین علیه روسیه دستاوردها و اهدافی در زمینه قطع دسترسی ارتباط زمینی مسکو با کریمه را محقق نمیکند. این نتیجه گیری تاریک از سوی برخی نشان میدهد که با وجود حملات هم از سوی روسیه و هم از سوی اوکراین، هیچکدام به آن اهداف مهم استراتژیک دست پیدا نخواهند کرد.» پس راهکار چیست؟ اینکه نه روسیه به اهداف استراتژیک دست پیدا میکند و نه اوکراین، این چه معنی میدهد؟
🔸نویسنده تلگراف این داده را اینگونه تحلیل کرده است: « دو سال پس از عقبنشینی مفتضحانه از افغانستان، به نظر میرسد غرب بار دیگر قرار است در آستانه یک شکست شرمآور قرار گیرد. یک توافق صلح با چنین شرایطی به منزله پیروزی برای روسیه و شکست اوکراین است. چطور میشود که تسلیم اراضی مسالهای نباشد؟» اما نویسنده تلگراف به نظر این شکست چنان برایش تلخ است که دنبال مقصر میگردد، او اعتراف به شکست را مقدمه حمله به اعضای ناتو میداند که چرا در طول ماههای گذشته دست روی دست گذاشتند و حاضر نشدند با ارسال جنگندهها و تجهیزات مورد نیاز به اوکراین روسیه را شکست داده و ماجرا را به اینجا برسانند که تنها راه پایان جنگ «دادن زمین به روسیه» باشد!
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
2⃣پارت دوم
✴️چرا غرب نمی خواهد واقعیت شکست را بپذیرد
🔸این یک بخش از واقعیتی است که این روزها گسی آن را میتوان در نوشتههای متعدد و یادداشتهای گوناگونی که به صورت پراکنده در رسانههای غربی منتشر میشود دید. این واقعیت اما به گونهای عجیب، عمیق و غیرقابل باور با مقاومت در پذیرش توسط غربیها مواجه شده است. 18 ماه پس از وقوع جنگ شنیدن تحلیلهایی مبتنی «شرمآور» بودن شکست و شباهت آن به شکست «مفتضحانه» در افغانستان شاید برای منِ نویسنده این چند خط چندان غیرقابل انتظار نیست اما برای کسانی که در خواب و خیال خود به شکلی خوشبینانه بر وعدههای شکست روسیه و پیروزی ناتو شرط بسته بودند دردآور و جانکاه است. حتی خواندن این تحلیل که بر اساس دادههای همین رسانههایی که روزانه از بیماریهای عجیب و غریب پوتین و اختلافات شدید در کرملین میگفتند برای آنها غیرقابل تحمل است.
🔸به عنوان مثال در متهمیابی برای این شکست شرمآور نویسنده تلگراف میگوید: « آنچه امروز شاهدش هستیم شکست غرب در پایبندی به اصولش است. واشنگتن و برلین بجای اتخاذ اقدامی قاطع در اوایل سال جاری میلادی برای تضمین تجهیز مناسب، به اوکراین تاکید کردند تا بر اساس دکترین تاکتیکی ناتو مبارزه کند و در عین حال، اوکراین را از ابزار انجام آن محروم کردند. غرب به ارسال قطره چکانی جنگ افزار نظامی، دعوا بر سر ارسال تانکها، جنگندههای اف-۱۶، سیستمهای موشکی تاکتیکی ATACMS و گلولههای خوشهای که برای موفقیت کییف حیاتی هستند، مبادرت ورزیده است.» دقت کنید، نویسنده حتی با ارسال گلولههای خوشهای به اوکراین مخالف هم نیست و ارسال آن را ضرورتی برای پیروزی میداند!!
🔸غربیها با علم به شکست، با علم به ناتوانی در پیروزی بر روسیه در این نبرد، به نظر میخواهند تا آخرین فرد زنده در اوکراین و تا آخرین خانهای که ویران نشده، جنگ را ادامه دهند. موافقت با دادن زمین برای پایان جنگ به معنای پذیرش شکست است و به همین دلیل روزنامه انگلیسی فحش را نصیب صدراعظم آلمان میکند، چرا که صحبت از صلح را ننگین میداند: «حتی الان هم، اولاف شولتس، صدراعظم آلمان خواستار مذاکرات صلح بیشتر است درحالیکه همچنان درباره تامین کردن یا نکردن فوری موشکهای کروز تاوروس مورد نیاز اوکراین تعلل میکند. ایده مذاکرات صلح در این شرایط اگر خطرناک نباشد حتما مسخره و مضحک خواهد بود.»
🔸مشاهده میکنید که در سطح روزنامهنگاران و نویسندگان هم به جای تلاش برای صلح و پایان جنگ، شاهد دمیدن به آتش این جنگ هستیم! برای غربیها از این ستون تا آن ستون فرج است یک امید است، امید به تداوم جنگ که شاید اتفاقی روی دهد و آنها بتوانند شاهد پیروزی را در آغوش بکشند. اما گذشت زمان چنان به ضررشان است که دارند مسیرهای دیگری را امتحان میکنند، برای غربیها موافقت با دادن زمین به روسیه در قبال صلح یا حتی آتشبس بدترین خبر و راهکار خواهد بود. اگر قرار بود زمین داده شود و اگر قرار بود زمینی پس گرفته نشود چرا این همه هزینه شد؟ چرا دو هزار میلیارد دلار به زیرساختهای اوکراین آسیب وارد شد؟ چرا بیش از 400 هزار اوکراینی کشته و میلیونها نفر آواره شدند؟ چه نیازی به این همه مشکل برای مردم اروپا بود؟
🔸اینها مواردی است که غرب را نه تنها آشفته، بلکه متزلزل میکند و به همین دلیل است که جنگ ادامه پیدا میکند. تلاش در ظاهر برای پس گرفتن کریمه است، اما بر این باورم که حتی که در ضدحملات ناتو آنها موفق میشدند 5 هزار کیلومتر مربع از مناطق تحت کنترل روسها را هم دوباره پس بگیرند، به سراغ مذاکره و آتشبس میرفتند اما مقاومت شدید روسها همه آرزوهای آنها را بر باد داد. بر باد رفتن این آرزوها حالا دارد خودش را به شکل دیگری نمایان میکند، ابتدا پیدا کردن مقصر و بعد از آن رفتن به سراغ چین؛ کشوری که همین دو روز پیش مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با تعریف و تمجید شدید از آن تلاش کرد هندوانهای درشت زیر بغل مقاماتش قرار دهد!
🔸به باور غربیها، رئیس جمهور چین تنها کسی است که میتواند ولادیمیر پوتین را وادار به صلح کند (البته صلح به نظر آنها شامل پس دادن کریمه است) اما شیجین پینگ از شکست ناتو در اوکراین راضیست و اینکار را نخواهد کرداینجاست که آرزوها بر باد میرود و نویسنده تلگراف میگوید: «در این میان، طرح جایگزین برای اوکراین به منظور پیوستن به ناتو پس از واگذاشتن مناطق بزرگی از قلمروی خود، مضحک و خنده دار است. بجز اینها، پوتین با گسترش ناتو هم موافق نیست. اما حتی اگر چنین هم شود و اوکراین خود را تسلیم روسیه کند پیوستن به ائتلافی که خودش را کنار میکشد، دیگر ارزشی ندارد. این به معنای واقعی شکست ناتو در تضمین برتری متحدش در مهمترین درگیری نظامی در اروپا از زمان تشکیل آن خواهد بود.»
http://splus.ir/ashaganvalayat
http://eitaa.com/ashaganvalayat
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj