eitaa logo
کانال عاشقان ولایت
3.9هزار دنبال‌کننده
41.7هزار عکس
50.8هزار ویدیو
64 فایل
ارسال اخبار روز ایران و ارائه مهمترین اخبار دنیا. ارائه تحلیلهای خبری. ارائه اخرین دیدگاه و نظرات مقام معظم رهبری . و.... مالک کانال: @MnochahrRozbahani ادمین : @teachamirian5784
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 اینجا تنها کشوریه که در اون مرخصی والدین بدون حقوقه 12 هفته مرخصی بدون حقوق برای تولد فرزند و همه ترجیح میدن از اون استفاده نکنند مثل این خانوم آمریکایی ... 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔺 سفر محرمانه ی صهاینه به باکو همزمان با دیدار وزیر کابینه ی رژیم صهیونیستی با فعالان رسانه ای برانداز.... این تصاویر مربوط به سفر محرمانه صهاینه به باکو است که حالا رسانه ای شده همزمان صهیونیست ها دیدارهایی با فعالان رسانه ای وطن فروش داشته اند. بدیهی است که رژیم از طریق سرمایه گذاری در قفقاز به دنبال داغ کردن بحث های قومیتی در شمال غرب ایران است. و بدیهی است که منفور ترین مفتخورِ ضدِ ایرانی در حال حاضر علیف بادکوبه است. در چنین شرایطی شما ببینید کارمندان رسانه های وطن فروش تا چه حد بی شرف و بی وطن و هرجایی هستند که رژیم صهیونیستی علاوه بر علیف روی آنها شرط بندی کرده... 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔺ارتش ایران را مسخره میکردند که رفته آشیانه ی زیر زمینی ساخته و میگفتند : مگر کسی روی این ایده ها کار میکند؟ حالا این عکس ها از روسیه را ببینید روی هواپیما را لاستیک پیچ کرده اند که در حملات پهپادی و عملیات های مشابه کمتر آسیب ببیند... 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
Batool Lashkari: 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بسم الله الرحمن الرحیم یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو پارت‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭355‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ز_سعدی به سر کوچه حاج علی رسیدیم که مادر گفت: امیدوارم زکیه چیزی نگه ولی اگه چیزی ام گفت شما سکوت کنید وارد خانه حاج علی شدیم و گوشه ای از مهمانخانه بزرگ شان جایی که در دید نباشد نشستیم. بعد از نهار همراه بقیه راهی حرم شدیم تا به سر خاک مادر احمد برویم. تا جایی که می شد دور از چشم زکیه ایستاده بودم تا مثل دو روز پیش داد و هوار راه نیندازد و آبرو ریزی نکند. در میان فامیل و خویشاوندان چشمم به عمه مریم عمه بزرگ احمد افتاد. از دیدنش هم تعجب کردم و هم خوشحال شدم. بی اختیار به سمتش قدم برداشتم و کنارش که رسیدم آهسته صدایش زدم. به سمتم چرخید او هم از دیدنم تعجب کرد. سلام کردم و خودم را در آغوشش جا کردم و پرسیدم: شما کی اومدین؟ صورتم را بوسید و گفت: صبح اومدم تو خوبی؟ با ذوق گفت: گل پسرت سهرابِ رستم دستانت کجاست؟ از تعبیرش لبخند روی لبم آمد به خانباجی اشاره کردم و گفتم: بغل خانباجیه بیارمش؟ عمه مریم از جا برخاست در حالی که به سختی خودش را از میان جمعیت بیرون می کشید و گفت: دستم رو بگیر با هم بریم دست عمه را گرفتم و در حالی که آرام همراه او قدم بر می داشتم گفتم: فکر می کردم شما بی خبرید عمه مریم آه کشید و گفت: از روز اول می دونستم فقط به خاطر زینب و حمید نمی تونستم بیام طفل معصوما هنوز نمی دونن چه طور خونه خراب شدن _الان کجان؟ عمه مریم نیم نگاهی به من کرد و گفت: پیش رستم دستانن از حرف عمه لبخند روی لبم آمد و پرسیدم: احمد رو میگین؟ سر به تایید تکان داد و گفت: آره ... از روزی که اومده این قدر این دو تا بچه خوشحال و سر حال شدن که حد نداره با این که دل خوش خونه و غم از نگاش می باره ولی به خاطر خواهر برادرش سنگ تموم گذاشت منو هم که دید دلم داره از غصه می ترکه راهی کرد بیام مراسم شرکت کنم آروم بگیرم 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید عبدالرحیم اکبری صلوات🇮🇷 m/‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بسم الله الرحمن الرحیم یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو پارت‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭356‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ز_سعدی کنار خانباجی و مادر رسیدیم. عمه مریم با مادر و خانباجی سلام و احوالدرسی کرد. با دست های لرزانش علیرضا را از بغل خانباجی گرفت و پتویش را کنار زد. با دیدن علیرضا لبخند صورت پر از چین و چروکش را پوشاند و گفت: ماشاء الله این که سهراب نیست ... این خود رستم دستانه ... خانباجی و مادر با تعجب به هم نگاه کردند. منظور عمه مریم را نمی فهمیدند. عمه نیم نگاهی به من کرد و دوباره چشم به علیرضا دوخت و با لبخند گفت: انگار احمد دوباره دنیا اومده ... با باباش مو نمی زنه صورت علیرضا را بوسید، او را به سمت من گرفت و گفت: خدا ببخشدش ... ان شاء الله عاقبت به خیریش رو ببینی علیرضا را بغل گرفتم و از عمه تشکر کردم. عمه با مادر و خانباجی مشغول صحبت بود و من دلم می خواست عمه دوباره حواسش را به مت بدهد و درباره احمد با هم حرف بزنیم. چند دقیقه ای منتظر ماندم اما انگار صحبت های شان گل انداخته بود. آن قدر بی طاقت شده بودم که نا خواسته وسط حرف شان پریدم و از عمه پرسیدم: عمه احمد نگفت کی بر می گرده؟ مادر که در حال حرف زدن بود صحبتش را قطع کرد. عمه به سمت من برگشت و بی حرف به من خیره شد. چون چیزی نگفت احساس کردم متوجه نشده است. برای همین دوباره پرسیدم: احمد نگفت تا کی اونجا می مونه؟ عمه کامل به سمتم چرخید. قدمی به من نزدیک شد و گفت: ازش پرسیدم تا کی می مونی گفت تا هر وقت که لازم بشه. گفت اون قدر می مونه که حال حمید و زینب خوب باشه و بشه بهشون گفت چه اتفاقی افتاده گفت صلاح نیست اینا بی خبر بمونن گفت چند روزی می مونه تا کم کم حمید و زینب رو آماده کنه و بهشون بگه چی شده بعدش با بچه ها برمی گرده مشهد با تعجب پرسیدم: گفت با بچه ها بر می گرده مشهد؟ عمه به تایید سر تکان داد که گفتم: حواسش به خودش نیست انگار ... اگه اتفاقی بیفته چی؟ عمه شانه بالا انداخت و گفت: من نمی دونم ... حتما خودش حواسش هست. مستاصل پرسیدم: شما کی بر می گردین؟ میشه اگه برگشتین بهش بگید با بچه ها نیاد؟ _من اومدم تا چهلم اون خدابیامرز پیش برادرم باشم حالا حالا ها بر نمی گردم 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید محمد جعفر یوسفی صلوات🇮🇷 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بسم الله الرحمن الرحیم یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو پارت‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭357‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ز_سعدی از اضطراب علیرضا را به خودم فشردم که عمه گفت: تو بیخودی جوش و غصه نخور. احمد حواسش جمعه. مطمئن باش اگه خطری باشه نمیاد در جواب عمه چیزی نگفتم فقط دعا کردم همان طور باشد که عمه می گوید ***** تقریبا دو هفته ای از مرگ مادر احمد و آمدن من به خانه آقاجان می گذشت و من دور از احمد بودم. با این که یک هفته ای می شد زینب و حمید برگشته لودند و می دانستند چه بلایی بر سرشان آمده است ولی هیچ کس از احمد خبری نداشت و کسی او را ندیده بود. مادر و خانباجی و آقاجان هر روز در مراسم های قرآن خوانی که در خانه حاج علی، فرزندانش و اقوام برگزار می شد شرکت می کردند اما من معمولا خانه بودم و فقط پنج شنبه همراه شان به سر خاک رفتم و در آن فرصت کوتاه نشد از زینب که زبانش باز شده بود و کمی بهتر صحبت می کرد یا از حمید درباره احمد بپرسم. غیر از همان دو پنج شنبه ای که همراه همه خانواده ام بر سر خاک رفتم بیشتر اوقات را در خانه بودم و بیرون نمی رفتم. آقاجان برای محافظت من از خطر احتمالی نیروهای امنیتی نمی گذاشت زیاد از خانه خارج شوم، مادر و خانباجی هم برای در امان ماندنم از نیش و کنایه های زکیه ترجیح می دادند من همراه شان نباشم و در خانه بمانم. در خانه پدری سرم را به کارهای خانه و نگه داشتن بچه های ربابه و ریحانه گرم می کردم، کتاب می خواندم، بافتنی می کردم و سعی می کردم ذهنم را مشغول کنم تا از دلنگرانی برای احمد دق نکنم. احمد برای من مثل آب حیات بود، نیازم به او و بودنش هم حکم نفس را برایم داشت و بدون او واقعا لحظات و روزهایم به سختی و به کندی می گذشت. هر لحظه منتظر بودم و دلم می خواست به دنبالم بیاید. می دانستم محمد علی او را می بیند و با او در ارتباط است اما هر بار از او درباره احمد و این که آیا او را دیده است سوال می کردم جواب درستی به من نمی داد وقتی هم از او می خواستم مرا به اتاقی که احمد برای زندگی مان کرایه کرده است ببرد فقط می گفت صبور باش هر وقت وقتش شد تو را می برم. علیرضا را روی پایم گذاشته بودم و تکان می دادم همزمان غذا در دهان نعیمه (دختر ریحانه) می گذاشتم که صدای در حیاط آمد. علیرضا را زمین گذاشتم که دوباره صدای گریه اش بلند شد. او را روی شانه ام گذاشتم، پتویش را رویش انداختم و به حیاط رفتم. محمد علی موتورش را داخل آورد و با دیدنم سلام کرد. جواب سلامش را دادم و در حالی که از پله ها پایین می رفتم پرسیدم: تو کار و زندگی یا درس نداری برای خودت علاف می چرخی؟ محمد علی دست هایش را به هم کشید تا گرم شود و گفت: فعلا درگیر کارهلی مهم تری ام روبرویش ایستادم و پرسیدم: چه کارایی؟ با خنده گفت: مجاهده برای خلق الله _کسب روزی حلال هم یک جور جهاده مردی شدی واسه خودت زشته کار نداشته باشی محمد علی دست هایش را در جیب اورکتش فرو کرد و گفت: اون طور که تو فکر می کنی نیست. هم چی هم بیکار و علاف نیستم فعلا درگیر محاهده ام. این جهاد هم مهم تر از جهاد کسب روزی حلاله به سمت ایوان رفت و پرسید: تنهایی؟ پشت سرش رفتم و گفتم: ریحانه اومد نعیمه رو گذاشت بره قرآن خوانی اگه نعیمه رو حساب نکنی آره تنها بودم 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید محمد سلمانی صلوات🇮🇷 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بسم الله الرحمن الرحیم یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو پارت‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭358‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ز_سعدی در حالی که از پله ها بالا می رفت گفت: بیا که میخوام یه خبری بهت بدم پشت یرش به اتاق رفتم. با دست های کرخت شده از سرمایش نعیمه را بغل گرفت، بوسید و پرسید: جیگر دایی چه طوره؟ چند بار او را به هوا پرت کرد که گفتم: محمد علی نکن بچه میفته محمد علی نعیمه را که از ذوق بلند می خندید را روی بک دست دور سرش چرخاند و گفت: حواسم هست نگران نباش ببین بچه چه ذوقی می کنه انگار سوار چرخ و فلک شده _اتفاق یه بار میفته. محمد علی نعیمه را بوسید و در حالی که او را بغل گرفته بود نزدیک بخاری نشست و گفت: بی زحمت یه چایی بریز بخورم گرم شم سردمه. علیرضا را که زیر پتو سر روی شانه ام گذاشته بود و لباسم را می مکید به بغلش دادم و به سمت سماور رفتم. در حالی که چای می ریختم گفتم: گفتی یه خبری برام داری محمد علی در حالی که برای علیرضا صداهای نا به هنجار در می آورد گفت: خبر دارم چه خبری استکان چای به دست به سمتش چرخیدم که با خنده گفت: باید جل و پلاست رو جمع کنی از این خونه بری لبخند عمیقی همه صورتم را پوشاند که پرسیدم: احمد قراره بیاد دنبالم؟
محمد علی علیرضا را زمین گذاشت، استکان چای را از دستم گرفت زیر لب تشکر کرد و گفت: فردا شب انگار خونه حاج علی هم قرآن خونیه هم دعای توسل تو آماده باش یا قبل قرآن خونی یا بعدش هر وقت شرایط مهیا بود خودم خبرت می کنم بیای بریم _تو میخوای منو ببری؟ محمد علی در حالی که چایی اش را هورت می کشید به تایید سر تکان داد. _با موتور؟ قندش را در دهانش جا به جا کرد و گفت: _اشکالش چیه؟ بازوهایم را بغل کردم و گفتم: هوا سرده با بچه یخ می زنیم تا برسیم 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید ربیع الله اکبری صلوات🇮🇷 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🕊🤍 عــهــد ثـــابـت ↷🤍       ☜روز شـنـبــه☟ 🤍🕊 اذکــ📿ــار روز 🕊🤍《 یـار‌َبّ‌َالْعـالَمیـٖن》 100مرتبہ 🤍🕊 یـا غـنی 1060 مـرتبہ 🕊🤍 سـوره روز 🤍🕊 سـوره مبـارکہ معـارج 🕊🤍 خداوند در روز قیامت از گناه او سؤال نمی‌کند و در بهشت او را با حضرت رسول ﷺ سکونت می‌دهند 🤍🕊 ادعیـه و زیـارت روز 🕊🤍دعـای روز شنبـه 🤍🕊حـدیـث کسـاء 🕊🤍دعـای نـادعـلی 🤍🕊 نمـاز روز شنبـه 🕊🤍چهار رڪعت نمـاز بـجا آورد 🤍🕊در هر رڪعت بعد از سوره حمـد 🕊🤍یک مرتبہ سـوره توحیـد و آیـةالکرسی 🤍🕊 بنویسد خداوند او را در درجه پیغمبران و شهداء و صالحین 🕊🤍دعـای دستـه جمعی روز 🤍🕊 سـوره مبـارکه حمـد 🕊🤍 هدیـه بہ امـام سجاد علیـه‌السـلام بہ نیـت شفـای همـه بیمـاران ╲\   ╭``┓ ╭``🦋╯ ┗`╯  \╲‌ ╔═ೋ✿࿐ #🦋
🕊🤍دعای روز شنبه 🕊🤍✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🕊🤍✨ بِسْمِ اللهِ كَلِمَةُ الْمُعْتَصِمينَ، وَ مَقالَةُِ الْمُتَحَرِّزينَ، وَ اَعُوذُ بِاللهِ تَعالي مِنْ جَوْرِ الْجآئِرينَ، وَ كَيْدِ الْحاسِدينَ، وَ بَغْيِ الظّالِمينَ وَ اَحْمَدُهُ فَوْقَ حَمْدِ الْحامِدينَ اَللَّـهُمَّ اَنْتَ الْواحِدُ بِلا شَريك وَ الْمَلِكُ بِلا تَمْليك، لا تُضادُّ في حُكْمِكَ، وَلاتُنازَعُ في مُلْكِكَ اَسْئَلُكَ اَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ، وَ اَنْ تُوزِعَني مِنْ شُكْرِ نُعْماكَ ماتَبْلُغُ بي غايَةَ رِضاكَ، وَ اَنْ تُعينَني عَلي طاعَتِكَ وَلُزُومِ عِبادَتِكَ، وَاسْتِحْقاقِ مَثُوبَتِكَ بِلُطْفِ عِنايَتِكَ، وَ تَرْحَمَني بِصَدّي عَنْ مَعاصيكَ ما اَحْيَيْتَني، وَ تُوَفِّقَني لِما يَنْفَعُني ما اَبْقَيْتَني، وَ اَنْ تَشْرَحَ بِكِتابِكَ صَدْري، وَ تَحُطَّ بِتِلاوَتِهِ وِزْري، وَ تَمْنَحَنِي السَّلامَةَ في ديني وَ نَفْسي، وَلاتُوحِشَ بي اَهْلَ اُنْسي، وَ تُتِمَّ اِحْسانَكَ فيما بَقِيَ مِـنْ عُمْري كَما اَحْسَنْتَ فيما مَضي مِنْـهُ، يـا اَرْحَـمَ الـرّاحِمينَ. 🕊🤍 امروز مهمان رسول مهربانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستم و نیات و کارهای خیر امروزم را به پیشگاه ایشان هدیه می کنم. 🕊🤍زیارت روز شنبه مخصوص حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم: أَشهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ الله وَحْدَهُ لاشَرِيكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُهُ، وَأَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّكَ، وَنَصَحْتَ لاُمَّتِكَ وَجاهَدْتَ فِي سَبِيلِ الله بِالحِكْمَةِ وَالمَوْعِظَةِ الحَسَنَةِ، وَأَدَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الحَقِّ، وَأَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالمُؤْمِنِينَ، وَغَلَظْتَ عَلى الكافِرِينَ، وَعَبَدْتَ الله مُخْلِصا حَتَّى أَتاكَ اليَقِينُ، فَبَلَغ الله بِكَ أَشرَفَ مَحَلِّ المُكَرَّمِينَ. الحَمْدُ للهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَالضَّلالِ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَصَلَواتِ مَلائِكَتِكَ، وَأَنْبيائِكَ وَالمُرْسَلِينَ وَعِبادِكَ الصَّالِحِينَ، وَأَهْلِ السَّماواتِ وَالاَرَضِينَ، وَمَنْ سَبَّحَ لَكَ يارَبِّ العالَمِينَ منَ الأولينَ وَالآخِرِينَ، عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِك وَرَسُولِكَ، وَنَبِيِّكَ وَأَمِينِكَ وَنَجِيبِكَ وَحَبِيبِكَ، وَصَفِيِّكَ وَصَفْوَتِكَ، وَخاصَّتِكَ وَخالِصَتِكَ، وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وأَعْطِهِ الفَضْلَ وَالفَضِيلَةَ وَالوَسِيلَةَ وَالدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ، وَابْعَثْهُ مَقاما مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الأَوَّلُونَ وَالآخرونَ. اللّهمَّ إِنَّكَ قُلتَ: وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنَفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا الله وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا الله تَوَّاباً رَحِيماً، إِلهي فَقَدْ أَتَيْتُ نَبِيَّكَ مُسْتَغْفِراً تائِباً مِنْ ذُنُوبِي، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاغْفِرْها لِي، ياسَيِّدَنا أَتَوَجَّهُ بِكَ وَبأَهْلِ بَيْتِكَ إِلى الله تَعالى رَبِّكَ وَرَبِّي لِيَغْفِرَ لِي 🕊سپس سه مرتبه بگو: [ إِنَّا للهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ]. سپس بگو: اُصِبْنا بِكَ ياحَبِيبَ قُلُوبِنا، فَما أعْظَمَ المُصِيبَةَ بِكَ حَيْثُ انْقَطَعَ عَنَّا الوَحْيُ، وَحَيْثُ فَقَدْناكَ، فإِنَّا للهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ. ياسَيِّدَنا يارَسُولَ اللهِ، صَلَواتُ الله عَلَيْكَ وَعَلى آلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرينَ ، هذا يَومُ السَّبْتِ وَهُوَ يَوْمُكَ، وَأَنا فِيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، فَأَضِفْنِي وَأَجِرْنِي فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيافَةَ، وَمأْمُورٌ بِالاِجارَةِ، فَأَضِفْنِي وَأَحْسِنْ ضِيافَتِي، وَأَجِرْنا وَأَحْسِنْ إِجارَتَنا، بِمَنْزِلَةِ الله عِنْدَك وَعِنْدَ آلِ بَيْتِكَ، وَبِمَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَهُ وَبِما اسْتَوْدَعَكُمْ مِنْ عِلْمِهِ، فَإِنَّه أَكْرَمُ الاَكْرَمِينَ🤍
دعای روز شنبه - اباذر حلواجی.mp3
زمان: حجم: 1.29M
🕊🤍یا اباصالح المهدی ادرکنی 🕊🤍صوت دعای روز شنبه 🕊🤍ترجمه دعای روز شنبه 👇 🕊🤍✨به نام خدا که رحمتش بسیار و بانی‌اش همیشگى است؛ به نام خدا که سخن پناه‌جویان و گفتار پرهیزگاران است و پناه می‌برم به خدای بلندمرتبه از ستم ستمگران و نیرنگ حسودان و سرکشی ظالمان و او را می‌ستایم، ستایشی برتر از ستایش ستایشگران، خدایا! تویی یگانه بی‌انباز و پادشاه علی الاطلاق، در فرمانروایی‌ات مخالفت نشوی و در پادشاهی‌ات هماوردی نداری، از تو می‌خواهم که بر بنده و فرستاده‌ات محمد درود فرستی و سپاس نعمت‌هایت را چنان قسمت من کن که مرا به کمال خشنودی‌ات نائل گرداند؛ و مرا به لطف توجهت بر طاعت و پای‌بندی بر بندگیت و شایستگی پاداشت یاری کنی و تا زنده‌ام به بازداشتن از گناهانت بر من مهر ورزی و تا زمانی که مرا باقی می‌داری بر انجام آنچه بهره‌ام رساند توفیقم دهی و به کتاب خود (قرآن) برای پذیرش حق، سینه‌ام را فراخ گردانی و بار گناهانم را با تلاوتش از نامه اعمالم فروریزی و در دین و جانم به من سلامت بخشی و کسانی که به آن‌ها انس گرفته‌ام از من وحشت‌زده نکنی و در باقیمانده عمرم احسانت را بر من تمام کنی، چنان‌که در گذشته عمرم بر من احسان نمودی، ای مهربان‌ترین مهربانان. 🕊🤍✨اللهم عجل لولیک الفرج
🕊🤍✨یا ابا صالح المهدی ادرکنی ✨ 🕊🤍سلام به چهارده معصوم (علیه السلام ) 🤍صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ 🤍صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ 🤍صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ 🤍صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی 🤍صلي اَللَّه عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه 🤍✨🤍✨🤍🕊 🤍صلي الله عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ 🤍صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ 🤍صَلي اَللَّه عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمّد 🤍✨🤍✨🤍✨🕊 🤍صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيُّ بْنُ جَعْفَرٍ 🤍صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي 🤍صَلِي اَللَّه عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد 🤍✨🤍✨🤍🕊 🤍صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّد 🤍صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري 🤍صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف 🤍✨🤍✨🤍🕊 🤍رفقای بهشتی تا جایی که میتوانید نشر دهید تا اجر عظیم نصیب دل قشنگتان شود حاجت روا شوید ودل دریایی و دل آسمانی تان لبریز از شادی شود و فقط شادیت مهمه حاجتت روا شود آمین بحق آمین مولا 🕊🤍✨اللهم عجل لولیک الفرج
🏴 صبح امروز، مهدی ظهوری مجری پیشکسوت تلویزیون، دیده از جهان فروبست. درگذشت این هنرمند را به جامعه‌ی هنری تسلیت می گوییم 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸