۲ دختر چوپان قرارداد ۳۰۰ خودرو شاسی بلند نمایندگان را امضا کردند؟/ نفر سوم با معاون مجلس شریک است
احمد علیرضابیگی، نماینده تبریز:
🔹طبق مشخصات شرکتی که اعلام کردهام، ارکان آن شامل رئیس هیات مدیره و مدیرعامل، دو دختر چوپان هستند که در شهرستان کوهدشت لرستان در حال کار چوپانی هستند؛ حال این دو خانم چگونه با شرکتی معتبر مثل آن خودروساز قرارداد ۳۰۰ دستگاه خودروی شاسی بلند را به صورت غیرقانونی امضا کردهاند؟ پیدا کردن این موارد خیلی ساده است؛ حتی پلیس تخصصی هم نمیخواهد، به همان کلانتری بهارستان هم بدهند قطعا اطلاعات و چند و چون ماجرا را پیدا میکند.
🔹آن بندگان خدا دو دختر چوپان هستند که در شهرشان نشستهاند و از کارت ملیشان برای ثبت این شرکت با سرمایه ۱۰۰ هزار تومان استفاده شده است.
🔹نفر سومی در این شرکت حضور دارد که در شرکت دیگری با معاون منابع انسانی مجلس شریک است. فرد سوم، این دو خانم را پیدا و یکیشان را رئیس هیات مدیره و دیگری را مدیرعامل کرده است؛ خودش هم در همان شرکت سوم، با آن معاون مجلس شریک است./خبرآنلاین
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚘ماشین ساخت افغانستان در نمایشگاه جهانی قطر!
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
21.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید
فیلمی زیبا که توانایی پهپادی ایران را نشان داده و غرور ملی شما را نوازش میکند. این فیلم توسط یک یوتیوبر برزیلی (به احتمال زیاد) گرد آوری و ویرایش شده است.
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
16.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 مدل غرب و غربگریان برای بشریت و ایران!
🔻گام به گام تبدیل شدن انسان به حیوان!
🔻وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ · إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ
و از گام های شیطان پیروی مکن که او دشمن آشکار شماست، او فقط شما را به بدی و زشتی فرمان می دهد.
برای اطلاع از آخرین اخبار ایران و جهان کافیست که لمس نمایید.
.
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ گوشهای از یک فیلمه که در حدود ده سال پیش در بی بی سی پخش شد و خباثت وپلیدی سردمداران انگلیس خبیث روخودشون به تصویرکشیدندوبه آن هم افتخارمیکنندخیلی زود برداشتنش دیدن این کلیپ برای هر ایرانی واجبه حتی برای نسلهای بعدی هم
برای پیوستن به ما و دیدن نکات ظریف و تاریخی و اطلاع از آنها کافیست که لمس نمایید.
.
🚨#فوری
🔷 سینا استوی مدیر عامل صرافی کریپتولند
سال گذشته به خارج از کشور گریخته بود و با یک میلیون و دویست هزار نفر دنبال کننده با انتشار اراجیف در حال تهییج جوانان علیه نظام و همکاری با معاندان بود دقایقی قبل توسط سربازان گمنام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در اطلاعات سپاه دستگیر شد.
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑 *عقرب پلو و انواع کرم و سوسک سرخشده در تایلند 😐🤮*
📌 *سرو هشتپا در رستورانهای لاکچری بالاشهر تهران*
غذای حرام شرایط را برای بسیاری از فحشاها در جوامع آماده میکند، حرامزادگی ریشهاش در حرامخواری است!
برخی کشورها نسبت به حرامخوار کردن مردم کشور خود به عنوان بخشی از تکمیل پازل پروژهی غرب در جهت بهرهبرداری از حرامزادگیِ جهانی، غافلاند!
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
.
#کانال_عاشقان_ولایت
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
رمان های مذهبی...🍃:
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت373
ز_سعدی
_نری ها
_چرا؟
_جلوی همسایه ها خوبیت نداره ممکنه حرف در بیارن
خودم یه جوری می شورم شون
_خوب شدن دست تو از حرف در و همسایه ها مهم تره
در اتاق را باز کرد و درحالی که بیرون می رفت گفت:
هوا هم داره روشن میشه نمازت دیر نشه
به هر سختی بود آن قدر علیرضا را تکان دادم تا بالاخره به شیر خوردنش پایان داد.
با پارچه ای محکم روی مچ دستم کشیدم تا چربی اش از بین برود و دوباره وضو گرفتم و نماز خواندم.
هنوز در نماز بودم که صدای یکی از همسایه ها را شنیدم:
زن تنبلت کجاست؟ از کی تا حالا مرد کهنه بچه می شوره؟
خودش کم حیاط رو نجس می کرد حالا شوهرش رو فرستاده
خواهر حاج خانم بود.
دیگر نفهمیدم چه می خوانم سریع نمازم را تمام کردم و پشت در اتاق رفتم.
احمد بی توجه به او در حالی که کهنه ها را چنگ می زد گفت:
دستش خیلی درد می کنه ربطی به تنبلی نداره
خواهر حاج خانم گفت:
چه نازک نارنجیه زنت هم چی میگی درد می کنه انگار دستش چه کار شده
قلبم از اضطراب در دهانم انگار می تپید.
احمد دستش را آب کشید از جا برخاست و گفت:
اون قدر درد می کنه که نمی تونه بچه رو بغل بگیره
_تقصیر خودشه می خواست دست به قابلمه من نزنه
حالام عیبی نداره از این به بعد یاد می گیره غذای بقیه رو ندزده بخوره
احمد که تا آن لحظه سر به زیر بود با حرف او تیز سرش را بالا آورد و خیره اش شد.
دلم نمی خواست احمد بفهمد چه اتفاقی افتاده است.
همه همسایه ها از اتاق های شان نگاه به حیاط دوخته بودند.
احمد قدمی به سمت خواهر حاج خانم برداشت و در حالی که از عصبانیت صدایش کمی بالا رفته بود پرسید:
چه بلایی سر دست زن من آوردین؟
خواهر حاج خانم هم کم نیاورد. صدایش را بالا برد و گفت:
به زنت بگو غذای کسی رو ندزده بخوره که دستش رو کسی نپیچونه
احمد عصبی گفت:
حاج خانم احترامت واجب ولی تهمت زدن کار درستی نیست
چرا هی به زن من میگی دزد؟
زن من از گرسنگی هم بمیره به غذای کسی نگاه هم نمی کنه
شما به چه حقی دست زن من رو پیچوندی
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید عبدالمجید قنبری صلوات🇮🇷
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت374
ز_سعدی
خواهر حاج خانم هم صدایش را بالا برد و گفت:
به همون حقی که بهش یاد بدم دزدی نکنه
احمد قدمی به او نزدیک شد و عصبی گفت:
حاج خانم بفهم چی میگی
زن من اهل این حرفا و کارا نیست.
چرا تهمت می زنی؟
این دختر کم سن و سال هست ولی تو عمرش لب به غذای شبهه دار نزده چه برسه حروم
_این قدر زن من زن من نکن
_می کنم چون به پاکی و معصومیتش ایمان دارم و می دونم داری تهمت می زنی
تو به چه حقی دست زن من رو پیچوندی؟
به چه حقی دستت به دست زن من خورده؟
_به زنت یاد بده به غذای کسی دستبرد نزنه که کسی دستشم نپیچونه
احمد به سمت او خیز برداشت و در فاصله کمی از او ایستاد و در حالی که تمام قد مقابل آن زن ریز نقش قد علم کرده بود انگشت اشاره اش را در هوا تکان داد و گفت:
فقط یک بار دیگه این حرف رو تکرار کن اون وقت بهت نشون میدم تهمت زدن چه نتیجه ای داره
یک بار بهت گفتم زن من نه خودش نه پدر مادرش تو عمرشون نگاه به غذای حروم و شبهه دارم نکردن چه برسه بخورن
اون قدر چشم و دل سیر هست که چشمش دنبال غذا و مال دیگری نباشه
یک بار دیگه زنم رو اذیت کنی دستت بهش بخوره هر بلایی سرت اومد تقصیر خودته
صدای حاج خانم را از جلوی در شنیدم که گفت:
ها چته احمد آقا سر صبحی صدات رو بالا بردی؟
احمد به لب ایوان آمد و گفت:
از من می پرسین چمه؟
شما باید بگین تو این خونه چه خبره؟
به چه حقی این خانم دست زن منو پیچونده؟
به چه حقی تهمت دزدی بهش می زنه؟
_دیروز زنت غذای اینو خورده اینم دستش رو پیچونده چیزی که عوض داره گله نداره
احمد به خواهر حاج خانم نیم نگاهی کرد و گفت:
اگه راست میگه قسم بخوره که زن منو دیده که داشته غذاش رو می خورده
داره تهمت می زنه
حق نداشته دست زن منو بگیره چه برسه که بهش آسیب بزنه
_حالا هم چی شلوغش می کنی انگار دست شاهزاده خانمت چی شده
_چی شده؟
اون قدر دستش درد می کنه که از دیشب تا حالا نمی تونه بچه نوزاد سه چهار کیلوییش رو بغل بگیره
تازه می پرسین چی شده؟
حاج خانم احترام شما و تک تک همسایه ها واجب ولی من جایی که زنم آرامش نداشته باشه، بخواد اذیت بشه و آسیب ببینه نمی مونم
اگر قراره این اتفاق تکرار بشه همین الان تسویه حساب کنید من زن و بچه ام رو بردارم برم جای دیگه
می دانستم در حالی که باقی همسایه ها هر دو سه ماهی به زور اجاره ناچیز شان را پرداخت می کردند احمد اجاره را جلوتر پرداخت کرده بود و از حاج خانم طلبکار بود.
حاج خانم هم که انگار دلش نمی خواست چنین مستاجری را از دست بدهد رو به احمد گفت:
لازم نیست بری
دیگه از این مسائل پیش نمیاد
رو به خواهرش کرد و گفت:
تو هم این قدر دنبال شر نگرد
هر وقت یک مستاجر جدید آوردم با همین کارات فراری شون دادی
بعد رو به همسایه ها کرد و گفت:
چیو نگاه می کنین؟
معرکه تموم شد برید پی زندگی تون
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید حسن ذاکری نانگی صلوات🇮🇷
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت375
ز_سعدی
احمد دوباره به سراغ تشت کهنه ها رفت و با حرص مشغول چنگ زدن و شستن شد.
کهنه ها را که آب کشید شلنگ گرفت و حیاط را شست و عصبی به سمت اتاق آمد.
بدون این که به من نگاه کند وارد اتاق شد.
از شدت عصبانیت رگ گردنش ورم کرده بود و رنگش هم کبود بود.
جوراب هایش را از کنار رختخواب چنگ زد و مشغول پوشیدن شان شد.
از ترس گوشه اتاق ایستاده بودم و جرات حرف زدن نداشتم.
از جا برخاست و گفت:
از دیشب هی دارم ازت می پرسم دستت چی شده یک کلمه نمیگی چی شده
من غریبم؟ باهات نسبتی ندارم؟ نباید بدونم چه بلایی سرت اومده؟
سر به زیر انداختم و گفتم:
نمی خواستم شرّ درست بشه
_وقتی بهت تهمت می زنن یعنی شرّ درست شده
رقیه مظلوم بودن با ذلیل بودن فرق داره
چرا میذاری بهت تهمت بزنن ذلیلت کنن هان؟
چرا سکوت می کنی میذاری هر بلایی سرت بیارن؟
چرا به من نگفتی چی شده؟
در حالی که با گوشه روسرب ام بازی می کردم گفتم:
نمی خواستم کار به این جا بکشه
ما همسایه ایم
خوبیت نداره رومون تو روی هم باز بشه
_جایی خوبیت نداره رو ها به هم باز بشه که سهوی یه اتفاقی افتاده باشه
نه این که عمدی بهت تهمت بزنن دستت رو بپیچونن و با افتخار بیان اعلام کنن چه بلایی سرت آوردن
اگه این زنیکه ...
حرفش را خورد و برای این که ناسزا نگوید لا اله الا الله گفت و دوباره ادامه داد:
اگه همسایه دستت رو می شکست خوب بود؟
_حالا که نشکسته
_باید حتما می شکست که صدات در بیاد به من بگی؟
کلاهش را از روی طاق برداشت سرش گذاشت و گفت:
من میرم شب میام می برمت پیش شکسته بند ببینم چه بلایی سر دستت آوردن
قدمی به سمت در رفت که پرسیدم:
قبل رفتن بغلم نمی کنی؟
به سمتم چرخید و گفت:
فعلا عصبانی ام نمی تونم بغلت کنم محبت کنم
_ولی من الان به بغلت نیاز دارم
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید اصغر قاسمی صلوات
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت376
ز_سعدی
احمد زیر لب لا اله الا الله گفت و سر جایش ایستاد.
به سمتش قدم برداشتم و خودم را در بغلش جا کردم و محکم خودم را به او فشردم.
چند ثانیه ای طول کشید تا بازوانش را به دورم پیچید.
سرم را به سینه اش چسباندم و گفتم:
من اگه چیزی نگفتم دلم نمی خواست تو ناراحت بشی وگرنه مگه من جز تو کیو این جا دارم؟
انگار دلم می خواست در آغوش احمد هر چه پیش آمده بود را بگویم و خودم را خالی کنم.
دلم می خواست در آغوش او خودم را تبرئه کنم:
من غذای همسایه رو نخوردم
_می دونم نخوردی
_دیروز پای شیر آب شلوغ بود
من می خواستم پارچ رو آب کنم بیارم تو اتاق برای همین رفتم آشپزخونه
وگرنه من اونجا کاری نداشتم که برم
رفتم پای شیر آب دیدم یه قابلمه ذوی گازه توش دو تا قاشقه درشم بازه
آشپزخونه خیلی کثیفه پر سوسکه رو دیوارش مارمولکم داره
اصلا نمی دونستم قابلمه مال کیه
با خودم گفتم در قابلمه شون رو ببندم چیزی تو غذاشون نیفته غذاشون حیف بشه
قاشقا رو از توش برداشتم اومدم درش رو بذارم همسایه سر رسید.
با بغض ادامه دادم:
چون ذست من قاشق بود و بالا سر قابلمه بودم فکر کرد من غذاش رو خوردم.
اومد جلو هر چی از دهانش در اومد بهم گفت
اصلا نمیذاشت من توضیح بدم.
یهو ناغافل این دستم که قاشقا توش بود رو گرفت پیچوند
هر چی می گفتم ول کن بدتر پیچوند
اگه انسی خانم صدای ناله و فریادم رو نشنیده بود و سر نرسیده بود حتما دستم رو می شکست
هر چی می گفتم قاشقا توی قابلمه بود من اگه می خواستم بخورم یه قاشق باید دستم می بود نه دو تا گوش نمی داد.
احمد روی سرم را بوسید و در حالی که پشتم را نوازش می کرد گفت:
من می دونم تو نخوردی و حرفاش تهمته
از این به بعد هر کی بخواد اذیتت کنه با من طرفه
فقط قول بده دیگه ازم چیزی رو مخفی نکنی
تو به خاطر من کم اذیت نشدی
دلم نمیخواد جز خودم کسی اذیتت کنه
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید محمود کریمی صلوات🇮🇷
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت377
ز_سعدی
سرم را بالا گرفتم به احمد نگاه دوختم و گفتم:
تو مگه اذیت کردن هم بلدی
_من بلدم تو انگار عادت نداری اذیت شدن ها رو به روم بیاری
دوباره روی سرم را بوسید و کمی مرا از خودش فاصله داد و گفت:
تا شب که بر می گردم مواظب خودت باش
_چشم
_چشمت بی بلا
احمد خداحافظی کرد و رفت.
کمی دور اتاق را جمع کردم و وقتی از خلوت بودن حیاط مطمئن شدم چادر پوشیدم تا به دستشویی بروم.
کنار دستشویی با آفتابه وضو گرفتم و به اتاق برگشتم.
داشتم علیرضا را شیر می دادم که همسایه محکم به شیشه در کوبید و با عصبانیت و صدای بلند گفت:
بیا بیرون شازده خانم
حالا شوهرت رو برای من شیر می کنی می فرستی
از ترس دست و پایم شروع به لرزیدن کرد و قلبم به شدت می تپید.
علیرضا هم محکم مرا چسبیده بود و رهایم نمی کرد.
دوباره محکم به شیشه کوبید و گفت:
بیا بیرون ببینم.
چند بار دستگیره در را بالا و پایین کرد ولی چون عادت داشتم وقتی تنها هستم در اتاق را قفل کنم نتوانست وارد اتاق بشود.
فریاد زد:
باز کن درو
_باز چیه اومدی گرد و خاک کنی؟
صدای حاج خانم بود که به خواهرش تشر زد.
سایه شان را از پشت پرده اتاق می دیدم.
خواهر حاج خانم گفت:
به تو ربطی نداره میخوام این یک ذره بچه رو ادبش کنم دیگه شوهرش رو برای من شاخ نکنه
_تو برو یه فکری به حال خودت بردار نمیخواد مردم رو ادب کنی
تو به پر و پای کسی نپیچی کسی کار به کارت نداره
_ها چیه؟
سبیلت رو چرب کردن که به جای این که طرفداری خواهرت رو بکنی طرف غریبه رو گرفتی؟
_بر فرض چرب کرده باشن
سه ساله آوردمت این جا هر روز از دستت یک ماجرایی داریم
کی میخوای دست از این کارات برداری
_دو قرون کرایه این قدر برات ارزش داره که داری به خاطر غریبه حرف بار خواهرت می کنی؟
_اصلا آره تو فکر کن ارزش داره
سه ساله مفت نشستی این جا یک قرون که ندادی هیچ هر چی مستاجر خوبم داشتیم فراری دادی با کارات
این دفعه دیگه نمیذارم مستاجری که اجاره دو ماهش رو جلو جلو میده فراری بدی
بخوای شرّ درست کنی به پر و پای اینا بپیچی با خودم طرفی
خواهر حاج خانم در حالی که بلند بلند فحش می داد و بد و بیراه می گفت به اتاقش برگشت و من نفس راحتی کشیدم و خدا را شکر کردم
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید حبیب الله آبسواران صلوات🇮🇷
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
6.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 کلیپ تصویری «صلوات خاصه پیامبر اکرم صل الله علیه و آله»
منقول از امام حسن عسکری علیه السلام
با صدای: مهدی نجفی
____🍃🌸🍃____
🌴🏴🌴🏴🖤🌴🏴🌴🏴
https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen