eitaa logo
کانال عاشقان ولایت
3.8هزار دنبال‌کننده
35.6هزار عکس
41.6هزار ویدیو
36 فایل
ارسال اخبار روز ایران و ارائه مهمترین اخبار دنیا. ارائه تحلیلهای خبری. ارائه اخرین دیدگاه مقام معظم رهبری . و.... مالک کانال: @MnochahrRozbahani ادمین : @teachamirian5784 حرفت رو بطور ناشناس بزن https://harfeto.timefriend.net/16625676551192
مشاهده در ایتا
دانلود
✍🏻یکی از دستاوردهای مهم مقاومت فلسطین در که کمتر کسی به آن توجه کرده این است که برخی افراد را برای اولین بار نگران زنان کودکان، سالمندان، عدم انتشار تصاویر و برخورد بد با اسرا، کشته‌شدگان و ... کرده است(البته در سرزمین‌های اشغالی چیزی به نام غیرنظامی نداریم) رژیم صهیونیستی ۷۵ سال ملت فلسطین و سایر نخگبان کشورهای اسلامی را به خاک و خون کشید و این مسائل اصلا برای این افراد مهم نبود. حال جالب است که تاکنون حتی یک تصویر هم از کشته شدن و حتی زخمی شدن کودکان صهیونیستی منتشر نشده و اینگونه برخی چون مزدوران صهیونیست ها در شبکه اینترنشنال و من و تو و به اصطلاح کارشناسان بیشعور و خودفروخته وهابی صهیونیستی که متاسفانه زبان فارسی را خوب صحبت میکنند و خود را بعنوان نماینده مردم ایران معرفی میکنند اشک تمساح می‌‌ریزند. این قشر از خیانتکاران و خودفروخته ها فکر میکنند که با تبلیغات میتوان جنایات صهیونیست های کثیف را از ذهن تاریخ و ملت های آزاده دنیا پاک کرد. برای اطلاع از آخرین اخبار محور مقاومت فقط کافیست با لمس نمودن به جمع ما بپیوندید و از آخرین اخبار بهرمند شوید. .
تهدید بمب‌گذاری در هواپیمای ایران‌ایر در هامبورگ مدیرعامل هواپیمایی جمهوری اسلامی: 🔹امروز یک فرد ناشناس ایمیلی به پلیس هامبورگ ارسال کرده و مدعی بمب گذاری در پرواز تهران هامبورگ شده است. 🔹در زمان حاضر مسافران از هواپیما پیاده شده و یک سری اقدامات امنیتی و چک هواپیما و وسایل مسافران در حال انجام است. 🔹شنیده‌ها حاکی است، فرد تهدید کننده تبعه استرالیا است و دستگیر شد 🔹 این هواپیما حدود ساعت ۱۲:۲۰ بعد از ظهر در هامبورگ به زمین نشست و اکنون در منطقه ویژه‌ای قرار دارد. 🔹ظاهرا به دلیل این تهدید بمب گذاری، پروازهای فرودگاه هامبورگ به‌طور کامل متوقف شده است؛ سخنگوی این فرودگاه گفت که از ساعت ۱۲:۴۰ بعدازظهر هیچ پرواز یا فرودی در این فرودگاه انجام نشده است. 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌فوری | بمباران دیوانه‌وار مناطق غیر نظامی توسط رژیم‌صهیونیستی ... 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ️اسرائیل نقاب مظلوم‌نمایی را کنار زد و خوی وحشی‌گری خود را نشان داد 🔹‌ شهرک‌نشینان اشغالگر اسرائیلی این کودک فلسطینی را در نزدیکی شهر الخلیل زنده زنده به آتش کشیدند که او به طور معجزه‌آسایی نجات یافته و یک راننده فلسطینی او را پیدا کرده و به بیمارستان منتقل کرد. 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
حمایت از نرگس محمدی سندی بر عبور مولوی عبدالحمید از اسلام 🔻 سه روز قبل مولوی عبدالحمید با منتشر کردن یک توییت دریافت جایزه صلح نوبل را به نرگس محمدی تبریک گفت و این توییت بار دیگر ثابت کرد مولوی عبدالحمید مدتی است از اسلام رد شده است 🔸 اما چرا چنین ادعایی را مطرح میکنیم؟ 👈 نرگس محمدی طی سال های اخیر به دلیل فعالیت گسترده و سیستماتیک در مخالفت با اسلام، احکام الهی مثل قصاص و سایر حدود الهی بارها بازداشت شده و جایزه صلح نوبل را نیز بابت همین مسائل دریافت کرده است اما شخص مولوی عبدالحمید با علم به علل زندانی شدن او و عقاید ضد دینی نرگس محمدی تلاش کرده تا از او یک قهرمان بسازد! 🔰 آری مولوی عبدالحمید مدت هاست از اسلام عبور کرده و دیگر نه عقاید اسلامی و نه حدود الهی برای او ارزشی ندارند 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
⭕️ چرا فلسطین طغیان کرد؟ قسمت اول ✍️ سلمان معمار 🔹ما یک روز تاریخی را درک کردیم. مثل کسانی که در ۱۹۶۷ خبر جنگ اعراب با را شنیدند و ۶ روز بعد هم خبر شکست همه شان را! بعد از آن روز دیگر هیچ چیز مثل قبل نشد. اسراییل زمینش را دو برابر کرد، قدرتش را به همه ثابت کرد و درواقع شخصیت پیدا کرد. همان مصر رسمیتش را پذیرفت. 🔸۵۰ سال بعد یک روز پاییزی وقتی ما بیدار شدیم خبر حمله زمینی را خواندیم و فیلم‌های فرار صهیونیست ها در بیابان را پخش کردیم. اسراییل بعد از امروز هم دیگر اسراییل قبل نخواهد بود. نه، قصد رجز خوانی ندارم. این یک تحلیل است. ۵۰ سال چیزی نیست. خیلی ها یادشان مانده که روزهای اول حمله ۶۷ دقیقا همین طور فرار میکردند. اخبار پیروزی پخش می‌شد و دروغ هم نبود. اما چند روز بعد چنان شکست خفت باری خوردند که ماندگار شد. تازه آنها کشورهای خارجی بودند نه یک تکه زمین در محاصره. 🔹فکر می‌کنید بزرگان حماس و جهاد و … یادشان نیست؟! فکر می‌کنید تبعات اقدام شان را نمی‌فهمند؟! می‌دانند و بگذارید برایتان بگویم: شاید پیروز شوند ولی تمام غزه بمباران خواهد شد. متر به متر برخی مناطق شخم زده می‌شود. ترور تک تک فرماندهان کلید می‌خورد. اکثر مجاهدان اسیر یا قتل‌عام، انبوهی از زنان و کودکان آواره و بسیاری سلاخی خواهند شد. احتمال دارد واقعا چیزی به نام غزه باقی نماند. این یک واقعیت است. چون آنجا برابری وجود ندارد. 🔸برابری توهمی است که پوشان به شما می‌فروشند. کسانی که دو طرف را به خویشتن‌داری دعوت می‌کنند.«جنگ بد است»«گفتگو همیشه بهتر است» «ما با هر خشونتی مخالفیم»… مخصوصا وقتی فلسطین حمله می‌کند. پیش فرض این‌ها برابری است. انگار دو طرف مثل همند. انگار بازی فوتبال است. 🔹کدام ؟ یک طرف آخرین فناوری کشتار را دارد و طرف دیگر با لوله آب موشک قراضه می‌سازد. یک طرف تمام حمایت و رسانه جهان را دارد و طرف دیگر محکوم ابد. یک طرف از هوا و زمین و دریا مسلط است و طرف دیگر سال‌ها در محاصره. یک طرف زندانبان است و طرف دیگر تاریخ. کدام برابری؟ این مذاکره گرگ و گوسفند است. اتفاق دیروز جنگ نبود، شورش زندانیان بود. و سوال این است: آیا شورشیان عواقبش را می‌دانند؟ پس چرا؟ شجاعانه بپرسم: چرا قمار مرگ کردند؟! 🔸برای پاسخ حتما بیانیه محمد ضیف این مغز نابغه را بخوانید. اما قبلش شما را می‌برم پشت چشم یک فلسطینی. ۷۵ سال زجر، تحقیر، آوارگی، شکست، بی هویتی، سرکوب، … از این مردم چه چیزی ساخته: سنگ. به همان سردی، به همان کم امیدی، به همان مقاومت. اما سنگ هم دلخوش است به بودنش؛ گرچه له می‌شوم ولی حداقل هستم. پدران و پسرانم را کشتید، خانه و زیتونم را گرفتید، اسم و تاریخم را دزدیدید ولی هنوز هستم. این را که نمی‌توانید بگیرید. 🔹اما صبر کن، مثل اینکه این را هم دارند می‌گیرند! بیانیه را بخوانید. می‌گوید این همه سال کشتند و دریدند و زدند و بردند و «هیچ». صدا از سنگ هم درامد ولی از جهان نه! همیشه اسراییل برد و همیشه فلسطین باخت. همه راه‌ها برای تل آویو بزرگراه است و هر راهی برای قدس بن بست. صهیونیست از هر در بسته‌ای رد می‌شود اما فلسطینی از دروازه هم نه. ادامه را در قسمت دوم بخوانید. 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
⭕️ چرا فلسطین طغیان کرد؟ قسمت دوم ادامه قسمت اول: 🔸هیچ هیچ هیچ چیزی جلودار اسراییل نیست، قدس را هم بلعید. انگار نه انگار. زنانش را بی حیثیت کرد، کودکانش را کشت، به هیچ کس برنخورد. نه فقط برنخورد امثال ترکیه و سعودی و امارات افتادند دنبال . 🔹و اگر دقت کنی طرفداران عادی‌سازی، همان صلح فروشان‌اند. منظورشان از ثبات دست و پا نزدن مظلوم زیر چاقوی قاتل است. این‌ها خراش صورت قاتل را متر می‌کنند ولی سر بریدن مقتول را نمی‌بینند. حالا فلسطینی می‌بیند انگار وجودش هم انکار می‌شود. تو گویی سنگ هم نیست. هیچ نیست. همه چیز عادی می‌شود و تمام. 🔸در بیانیه فقط اسم ۵ کشور امده: ایران، لبنان، یمن، عراق، سوریه. تنها یاران باقی مانده. این بیانیه یعنی غزه به آخر خط رسیده است. یعنی اگر قرار است من در نمایش شما نقش قربانی داشته باشم پس نمایش را به هم می‌زنم، طوری که نتوانی انکارم کنی. من هستم. و اگر بناست در سکوت هر روز بمیرم، ترجیح میدهم یک روز با فریاد بمیرم.و دکمه غیر قابل بازگشت را زد. 🔹حالا دیگر دنیا عوض شده. وسطی وجود ندارد. یا اسراییل یا فلسطین. یا حیات نباتی یا قوی تر شدن. 🔸عادی‌سازی دود شد و رو سیاهیش به ترک و عرب ماند. ‏‌دو سال پیش در عملیات مهم سیف القدس نوشتیم چطور ۲ فلسطین وجود دارد. بیانیه رسما پایان فلسطین دوم (دولت خودگردان) را اعلام می‌کند. ایده دو دولتی تمام شد. فقط یک فلسطین مانده و یک سرنوشت. این ادامه آن عملیات است. این همان «قیام یکپارچه» است که آیت الله خامنه ای دو سال پیش گفت. و شنیده شده حماس حدود دو سال آماده سازی کرده. 🔹ما یک روز تاریخی را درک کردیم. دیگر هیچ چیز مثل قبل نخواهد بود. نه اسراییل و نه فلسطین و نه ما. حماسه یعنی همین، یعنی قدم در راه بی برگشت بگذاریم … 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
آنچه شبهای گذشته در سرزمین اشغالی انجام شد به عنوان 'بحران اشراف اطلاعاتی' در جلسه صهیونیست های وحشت زده طرح شد. بخشی از سوالات از مطالعه صفحه توییتر و اینستاگرام افراد حاضر در جلسه، خبرگزاری های اسراییل، موسسه راهبردی INSS و ... به دست آمده است که به شرح زیر می باشد: 🔹۱. سرویس اطلاعات نظامی اسراییل و امکانات شنود مرزی چرا نتوانسته بود تهدید را پیش بینی کند؟ 🔸۲. چرا آژیر اخطار سیستم گنبد آهنین اعلام خطر نکرد؟ 🔹۳. چرا موساد نتوانسته بود از میان مخبرین خود در تشکیلات محمود عباس و کمیته های جهادی در غزه کسب خبر کند؟ 🔸۴. چرا پهپادهای شناسایی مرزی نتوانسته بودند تحرکات غیرعادی را تشخیص دهند؟ 🔹۵. چرا سیستم شنود غزه نتوانسته بود برای دفتر نخست وزیری خبر تولید کند؟ 🔸۶. چرا تیپ هلی برن و لشکر ۹۰ نتوانست مقابل چند جوان مسلح، واکنش سریع نشان دهد؟ 🔹۷. چرا سربازان اسراییل در تور هدفمند چریک های حماس اسیر و کشته شدند. بالا رفتن تعداد چرا؟ در جلسه شب گذشته یعنی اینکه حماس در ابعاد مختلف برنامه ریزی و حمله کرده و تمام کارها را با حفاظت سطح بالا انجام داده است. 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
خبر تحلیلی صبحگاهی هشدار حماس؛ با هر بار بمباران کور خانه ها در نوار غزه یک گروگان اسرائیلی را خواهیم کشت ابوعبیده، سخنگوی گردان‌های عزالدین قسام: دشمن زبان انسانیت و اخلاق را نمی فهمد و ما او را به زبانی که می داند ادب می کنیم. 🔹 جنایات وحشیانه صهیونیست‌ها در حق بسیاری از خانواده‌های فلسطینی در غزه برایمان بسیار دردناک بود. 🔹در برابر وحشی‌گری و حملات خونین و ویرانگر دشمن صهیونیستی که خانواده‌های فلسطینی را قتل عام می‌کند، به ازای هر شهید، یک اسیر اسرائیلی را اعدام خواهیم کرد. 🔹 مسئولیت این تصمیم را در مقابل جهانیان متوجه رژیم صهیونیستی می‎دانیم و توپ اکنون در زمین دشمن است. 🍂🍂 هشدار حماس؛ با هر بار بمباران کور خانه ها در نوار غزه یک گروگان اسرائیلی را خواهیم کشت ابوعبیده، سخنگوی گردان‌های عزالدین قسام: دشمن زبان انسانیت و اخلاق را نمی فهمد و ما او را به زبانی که می داند ادب می کنیم. 🔹 جنایات وحشیانه صهیونیست‌ها در حق بسیاری از خانواده‌های فلسطینی در غزه برایمان بسیار دردناک بود. 🔹در برابر وحشی‌گری و حملات خونین و ویرانگر دشمن صهیونیستی که خانواده‌های فلسطینی را قتل عام می‌کند، به ازای هر شهید، یک اسیر اسرائیلی را اعدام خواهیم کرد. 🔹 مسئولیت این تصمیم را در مقابل جهانیان متوجه رژیم صهیونیستی می‎دانیم و توپ اکنون در زمین دشمن است. 🍂🍂 🔸حدود ده روز قبل از حمله غافلگیرانه حماس ژنرال عباس کامل، وزیر اطلاعات مصر، با بنیامین نتانیاهو، تماس گرفت و به او درباره "یک عملیات غیرعادی، یک عملیات وحشتناک" که قرار بود از سمت غزه انجام شود، هشدار داد. 🍂🍂 🔸علی رغم حملات وحشیانه هوایی به غزه و گنده‌ویی سران صهیونیست‌ نیروهای مقاومت امروز هم در سرزمین‌های اشغالی دشمن صهیونیستی را عقب زدند 🍂🍂 🔸حماس: بیانیه وزیر دفاع برای جلوگیری از آب و غذا و قطع برق مردم غزه و توصیف او از مردم ما به عنوان "حیوانات انسانی" فراتر از رفتار نازی ها است 🍂🍂 🔸رسانه های اسرائیلی:یکی از نیروهای نظامی ما در گردان ۳۰۰ ارتش اسرائیل کشته شد 🍂🍂 🔸آمار کشته شدگان اسرائیل به ۱۱۰۰ نفر رسید 🍂🍂 🔸سخنگوی ارتش اسرائیل: ضربات جدی را علیه حماس وارد خواهیم کرد حماس در حمله به اسرائیل اشتباه محاسباتی کرد 🍂🍂 اردوغان: ترکیه آماده میانجیگری برای پایان دادن به درگیری بین اسرائیل و فلسطین است. 🍂🍂 🔸حزب‌الله لبنان: شایعات صحیح نیستند، فقط سه نفر از مجاهدانمان شهید شدند حزب‌الله لبنان طی بیانیه‌ای اعلام کرد که در حملات عصر روز دوشنبه رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان تنها سه مجاهد حزب‌الله شهید شدند و شایعات درباره تعداد بیشتر صحیح نیستند. 🍂🍂 🔸فرمانده نظامی صهیونیست‌ها در درگیری با مجاهدین فلسطینی در طولکرم به هلاکت رسید 🍂🍂 📌عملیات طوفان الاقصی گلوگاه صلح ابراهیم را نشانه گرفت آمریکا و اسرائیل گمان می کردند صلح ابراهیمِ صهیونیست‌ها ماندگار ترین اقدام برای از بین بردن آرمان یک ملت و یک دولت در فلسطین بود اما در عملیات طوفان الاقصی همه چیز صفر شد مشخص شد دولت ها با عادی سازی روابط این قدرت را ندارند معادلات را برای امنیت بخشی به اسرائیل تغییر دهند. بنیاد و ماهیت عادی سازی روابط با اسرائیل بدون در نظر گرفتن ملت ها طراحی شده بود و طبیعتا فروپاشی آن قابل پیش بینی بود. ما درباره تاریخی ترین روزهای سرنوشت ساز درباره فلسطین صحبت می کنیم ابوقاسم 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
رمان های مذهبی...🍃: 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 از_روزی_که_رفتی قسمت ۲۳ و ۲۴ _دکتری؟ رها اصلاح کرد: _دکترا دارم. _دکترای چی؟ +روانشناسی بالینی؛ البته ارشدم روانشناسی کودک بود. _پس دکتری! +بله. _چرا به من نگفتی؟ +نپرسیده بودید. _میخواستم یکی رو بهم معرفی کنی که بهم درباره‌ی رویا و این شرایط کمک کنه. رها: _آیه خوبه، دکتر صدر هم خوبه؛ دکتر... _خودت چی؟ نمیتونی کمکم کنی؟ +من خودم یک طرف این معادله‌ام، نمیتونم کمکت کنم. _به چهره‌ی مراجعیت که خوب نگاه میکنی، همکاراتم همینطور، مشکلت با من و خانواده‌م چیه؟ برادر تو قاتله! رها سکوت کرد..حرفی نداشت؛ اما صدرا عصبانی شده بود. از نگاه گریزان رها، از بهانه‌گیری‌های رویا، از نگاه همکاران رها! صدرا صدایش را بالا برد: _از روزی که دیدمت اینجوری‌ای، نه به قیافه‌ی خانواده‌ت نگاه کردی نه ما... تو حتی به رویا هم نگاه نکردی! معنی این رفتارت چیه؟ ××معنیش اینه که قهره! معنیش اینه که دلش شکسته، معنیش اینه که دیدن شما قلبشو میشکنه... بازم بگم جناب زند؟ صدای دکتر صدر بود: _صداتون رو انداختین رو سرتون که چی بشه؟ این نه در شان شماست نه همسرتون. +معذرت میخوام. دکتر صدر به سمت صندلی رها رفت و پشت میز نشست: _بشینید! صدرا و رها روی صندلی‌های مقابل دکتر صدر نشستند. _میخواستم فردا باهات صحبت کنم؛ اما انگار همسرت عجله داره! ناهار با خانواده باید منتظر بمونه، تعریف کن! ×مشکلی نیست دکتر. من خودم فردا میام خدمتتون. _من از لحظه اولی که دیدمت متوجه حالت شدم. منتظر بودم خودت بیای که خودش اومد. به صدرا نگاه کرد. صدرا فهمید نوبت اوست که حرف بزند. _مجبور شدیم ازدواج کنیم. _این که معلومه، رها نامزد داشت؛ حالا که شما به این سرعت در کنارشون قرار گفتین معلومه که جریانی هست. +رامین برادر رها، با برادر من «سینا» شریک بودن؛ دعواشون میشه و با هم درگیر میشن.. برادر من مُرد. من دنبال کارای قصاص بودم، مادرم فقط قصاص میخواست؛ همینطور زن برادرم. نتونستم راضیشون کنم رضایت بدن؛ پدر رها، عموم رو که پدرزن برادرم هم بود رو راضی میکنه خون‌بس بگیره. قرار بود رها صبح همون روز به عقد عموم در بیاد. نتونستم... انصاف نبود یه دختر جوون با عموم که هفتاد سالشه ازدواج کنه. با خودم گفتم اگه من عقدش کنم بعد از یه مدت که داغشون کمتر شد طلاقش بدم که بره سراغ زندگی خودش؛ اما همه چیز به هم ریخت، نامزدم بهونه‌گیر شده و مدام بهم گیر میده! عموم قهر کرده و باهامون قهر کرده. دخترعمومم که خونه پدرش مونده میگه دیگه پا تو اون خونه نمیذارم. یاد سینا باعث میشه حالش بد بشه... ماه‌های آخر بارداریشه. _تو چی رها؟ احسان چی شد؟ ×نمیدونم، ازش خبر ندارم. _خبر داره؟ ×نمیدونم. صدرا طاقت از کف داد: +احسان نامزد سابقته؟ _آره. رها هم مثل تو نامزد داشت؛ نامزدی که حتی ازش خبر نداره! به نظرت اگه میخواست نمیتونست بهش خبر بده؟ مثل تو! صدرا ابرو در هم کشید و فک‌اش سفت شد، چشمش سرخ شده بود. _نامزد شما چی شد؟ +بعد از سالگرد برادرم قراره ازدواج کنیم. _با همسر دوم شدن مشکلی نداره؟ +من با اون زندگی میکنم، رها قراره با مادرم زندگی کنه.؛ درضمن همسر اول من رویاست، ما مدتی هست که نامزدیم. _اما اسم رها اول وارد شناسنامه‌ی تو شده +قلب من برای رویا میتپه! _چرا شنیدن اسم احسان عصبانیت کرد؟ +رها الان متاهله! _تو چی؟ تو متاهل نیستی؟ فقط رها متاهله؟ صدرا دستی در موهایش کشید: _من باید برم سرکار؛ رها بلندشو ببرمت خونه، کاردارم. نزدیک خانه بودند که صدرا به حرف آمد: _پس اسمش احسانه؟ رها چشم به جاده دوخته بود که صدای صدرا را شنید: _پس دلیل توجهت به احسان اینه؟ تو رو یاد نامزد سابقت میندازه؟ منو باش فکر میکردم تو چقدر مهربونی! +اشتباه نکن؛ احسان کوچولو خیلی دوست‌داشتنیه! من دوستش دارم، ربطی به اسمش و نامزد سابقم نداره. از لحظه‌ای که اسمت رفت تو شناسنامه‌ی من، یک لحظه هم خطا نکردم... چه تو ، چه تو . صدرا نفس عمیقی کشید و آرام شد. رها خیانت نکرده بود؛ اما خودش چه؟ خودش چندبار خیانت کرده بود؟ چندبار به دختری که محرمش نبود گفته بود دوستت دارم؟ چندبار برای شادی او زنش را انکار کرده بود؟ حالا زنی را متهم کرده بود که خیانت در ذاتش نبود، زنی که تمام اجبارها را پذیرفته بود، زنی که هنوز هم نمیدانست چرا همسرش شده. تا رسیدن به خانه سکوت کردند. سکوتی که باعث به خواب رفتن رها شد. چقدر این دختر را خسته کرده‌اند؟ در کلینیک قبل از دیدن او، چقدر محکم بود، مثل رویا محکم ایستاده بود و صحبت میکرد. نگاهش که خیره چشمانش شده بود،.... نویسنده؛ سَنیه منصوری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 از_روزی_که_رفتی قسمت ۲۵ و ۲۶
نگاهش که خیره چشمانش شده بود چقدر محکم و پر از اعتماد به نفس بود. چرا در مقابل صدرا میشکست؟چقدر رهای آن مرکز را دوست داشت... مقابل در خانه ایستاد. رها در خواب بود. ماشین را خاموش کرد و سرش را تکیه داد به پشت صندلی و چشمانش را بست. دلش آرامش میخواست. دقایقی بیشتر نگذشته بود که رها از خواب بیدار شد: _وای خوابم برد؟ ببخشید! صدرا چشم‌هایش را باز کرد و با لبخند پر دردی گفت: _اشکال نداره؛ شب مهمون داریم. احسان بهانه تو میگیره. دلش میخواد با تو غذا بخوره؛ شیدا و امیر رو کلافه کرده. زنگ زدن که شام میان اینجا؛ البته احسان دستور داده گفته به رهایی بگو من دلم کیک شکلاتی با شیرکاکائو میخواد. شام هم زرشک‌ پلو میخوام دستپخت خودت! رها لبخندی زد به یاد احسان کوچکش! دلش برای کودکی که تنها بود میلرزید...رها تنهایی را خوب میفهمید. صدرا به لبخند رها نگاه کرد. چه ساده این دختر شاد میشود؛ چه ساده میگذرد از حرفهای او. چه ساده به خوشی‌های کوچک عمیق لبخند میزند. این دختر کیست؟ چرا با همه‌ی اطرافیانش فرق دارد؟ _باشه. برای شام دستور دیگه‌ای هم هست؟ صدرا فکر کرد : "هم میتوانم غذایی بخواهم و او لبخند بزند؟ یا کارهایش برای من اجبار تلخ است؟" _دلم از اون کشک بادمجون‌هات میخواد. اون شب خیلی کم بهم رسید، میتونی؟ +بله آقا! رها نمیدانست این کشک بادمجان چیست که این خاندان علاقه‌ی شدیدی به آن دارند؟ کارهای این خانه فراتر از توانش بود. در خانه پدری‌اش، مادر بود و او کمک حال مادرش بود، حالا چقدر خوب حال مادرش را درک میکرد. پدری که برای عذاب آنها هر شب مهمانی میگرفت. پدری که از خستگی و شکستگی همسرش لذت میبرد. پدری که تنها یک فرزند داشت، رامین! _رهایی! رهایی! کجایی؟ احسان خود را در آشپزخانه انداخت: _سلام رهایی! دلم برات تنگ شده بود. رها را بغل کرد. رها او را در آغوش کشید و بوسید. +چطوری مرد کوچولو؟ _حالا که اینجائم خوبم؛ کاش میشد هر روز پیش تو باشم. ××رها روزا خونه نیست، وگرنه میگفتم بیای اینجا، رها پذیرایی نمیکنی؟ رها احسان را روی زمین گذاشت و وسایل پذیرایی را آماده کرد. سینی چای به همراه شیر شکلات احسان و کیک سفارشی مرد کوچکش! ظرف میوه هم آماده بود برای بعد از شام. پاهایش توان تحمل وزنش را نداشتند. سینی در دستش میلرزید. صدرا سینی را از او گرفت: _حالت خوبه؟ +بله آقا خوبم. _تو کیک رو بیار، همونجا بشین به احسان برس. +اما آقا... مادرتون هستن، ناراحت میشن. _گفتم بیا! درضمن سرتو بالا بگیر حرف بزن؛ ما اونقدرا هم ترسناک نیستیم. ×نخیرم! رهایی سرت پایین باشه که منو ببینی! رها لبخند زد به پسرک. او را در آغوش کشید و همراه کیک به سمت پذیرایی رفت. _چرا احسان رو بغل کردی، برات سنگینه! به سختی راه میرفت؛ اما به این تکیه‌گاه نیاز داشت. بودن احسان باعث میشد محکم باشد. سلام کرد و از همه پذیرایی کرد. سپس در گوشه‌ای از نشیمن با احسان سرگرم شد. او از مهدکودکش میگفت و رها به کودکان مرکز کودکان توانبخشی فکر میکرد. ندیدن آنها درد داشت... میتوانست از سایه بخواهد کارش را در آنجا ادامه دهد؛ اما بیشتر از نیاز آنها به خود، خودش به بودن آنها نیاز داشت. _رهایی گوش میدی چی میگم؟ +بله آقا گوش میدم. شما به غرغرات ادامه بده! _نمیشه تو بمونی خونه من بیام پیشت؟ +نه عزیزم؛ میرم سرکار، اما بعدازظهرا خواستی بیا! _خب به بابا میگم پول مهدکودک رو بده به تو! باشه؟ رها به کودکانه‌های او لبخند زد: _اگه تونستم بهت میگم، باشه؟ احسان از روی پای رها پایین پرید و به سمت پدرش دوید: _بابا... بابا...بابا... شیدا: _آروم باش احسان؛ یه بار خطاب کردن کافیه، لازم نیست تکرار کنی! امیر: _حالا چی شده که هیجان‌زده شدی؟ احسان: _به عمو بگو نذاره رهایی بره سرکار تا من بیام پیشش! پول مهدکودک رو هم بدیم به رهایی. شیدا چینی به بینی‌اش انداخت و ابرو در هم کشید: _البته منم هنوز قبول نکردم؛ بچه‌ی من زیر دست بهترین مربی‌ها داره آموزش میبینه؛ در ثانی، پولی که ما برای مهد احسان میدیم چند برابر حقوق اونه! رها سر به زیر انداخت و سکوت کرد. حرفی نزده بود که اینگونه تحقیر شده بود. صدرا به مادرش نگاه کرد که سکوت کرده و فقط نگاه میکرد. حق رها نبود این تحقیر شدن‌ها، حق رها این رفتار نبود! صدرا: _از رها متخصص‌تر؟ بعید میدونم.در ضمن پولی که برای یکسال مهد احسان میدی حقوق یک ماه رهاست. امیر: _مگه چکاره‌ست؟ صدرا حالت بی‌تفاوتی به خود گرفت: _دکتره! شیدا پوزخندی زد. امیر ابرو بالا انداخت.نگاه محبوبه خانم به سمت رها کشیده شد. صدرا: _شوخی نکردم... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 از_روزی_که_رفتی قسمت ۲۷ و ۲۸