4.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این فیلم مربوط به همان روز شنبه است
آزادی کودک و مادر صهیونیستی
ما ضعیف کش نیستیم!!
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🎥یک کالکشن کامل پدافندی کاملا ایرانی🇮🇷💪
سامانه سوم خرداد
موشک طائر
سیستم مراقبتی الکترواپتیکی رعد
رادار کاوش
شیلتر ارتباطی بین سامانه های حاضر
پ.ن. در اولویت بودن و سرمایه گذاری و تخصیص بودجه مناسب از عوامل توسعه سریع تر پدافند ما نسبت به باقی بخش ها است.
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
2.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شلیک موشک قیام هوافضای سپاه به سمت پایگاه عین الاسد در سال ۹۸🇮🇷
نگاهی به تاریخچه موشکی🇮🇷🚀
تلاش های ایران برای ساخت موشک های بالستیک با برد زیاد و توپخانه هایی با برد بالا را میتوان به سه دوره زمانی تقسیم کرد. دوره اول بین سال های(۱۹۷۷- ۱۹۷۹).دوره دوم در دوران جنگ ۸ ساله سالهای(۱۹۸۰- ۱۹۸۸) و دوره سوم بعد از جنگ در سال(۱۹۸۸)به بعد.
از مرحله دوم به بعد ساخت موشک وارد فاز جدیدی شد و ساخت و طراحی موشک ها به تعداد بالا و همزمان با شرایط خاص انجام شد.(میتوان عنوان کرد که با توجه به اینکه ایران در خلل جنگ تاثیر موشک های بالستیک و فناوری موشکی را درجنگ و استراتژی دفاعی به خوبی درک کرد و بعد از جنگ به سمت استراتژی دفاع موشکی نامحدود روی اورد).
بعد از پایان جنگ ایران کوشید که تمرکز خود را روی توسعه نسخه های جدید و بروز پلتفرم هایی از اسکاد و پس از آن توسعه موشک های جدید با پلتفرم بروز را توسعه دهد که پس از خانواده اسکاد با توسعه خانواده قیام و البته خانواده فاتح ۱۱۰(ستون فقرات موشکی کشور) میخ موشکی کشور کوبیده شد.
🚀
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
پ.ن.راکت انداز ثامن سپاه که از تجارب جنگ ۲۰۰۶ با اسراییل ساخته شده
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
12.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش صداوسیما از رونمایی از هواپیمای ترابری سیمرغ تولید شده هسا🇮🇷
سیمرغ طرح آینده داری است و روی پلتفرم انتونوف۱۴۰ در حال توسعه است.
پیشتر هواپیمای ایران۱۴۰ که نسخه مسافربری بود در کشور تولید میشد و در خطوط هوایی کشور عملیاتی بود که به دلیل سانحه بالا کل ناوگان با حکم روحانی گراند شد و خط تولید بسته شد.
دلیل سقوط ها مشکل موتور بود و بنا بر این بود که در نسخه های جدید تولیدی موتور روسی اوکراینی تی وی ۳ با موتور های کانادایی آمریکایی پرت اند ویتنی تعویض شود.
اما این مسله هم به طور کامل از برنامه خارج شد و برنامه ریزی صورت گرفته اصلاح موتور تی وی ۳ بود که یکسری قطعات نامناسب که سانحه زا بود(کارشناسی سانحه دلیل سوانح رو عدم کارکرد درست چند تا از ریزقطعات موتور دانستند) و موتور مورد بازبینی و اصلاح قطعات با نمونه های جدید وطنی قرار گرفت و بنا به گفته یکی از دوستان در مرکز طراحی و توسعه موتور مشکل موتور کاملا حل شده است.
راجع به اویونیک هم برای سیمرغ نمونه دیجیتال در نظر گرفته شده که در نمونه های تولیدی در آینده از آن بهره خواهند برد و کابین آنالوگ صرفا محدود به آزمایشات اولیه پروازی است.
🚀
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
اسرائیل باردیگر برسر مردم غزه بمب فسفری پرتاب کرد
🔹منابع خبری گزارش دادند که جنگندههای ارتش رژیم صهیونیستی در اولین دقایق بامداد امروز پنجشنبه بمب های فسفری بر سر مردم در غرب شهر غزه پرتاب کردند.
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
اما سوال اینجاست. چی شد که فلسطینی ها از سنگ به سلاح های استاندارد و پیشرفته فعلی رسیدند.🇮🇷🇵🇸
پاسخ پیش ایران و سیاست تسلیح سرتاسری فلسطین اشغالی و تقویت جریان مقاومت بود.
اما فلسطین در سنگین ترین محاصره تاریخ بود.به راستی ایران چطور موفق به تسلیح سرتاسری و حجیم نیرو های فلسطینی کرد؟
شاهکار نیروی قدس در این بیست سال رو میتوان در نبرد های ۵ سال اخیر اسرائیل و فلسطین مشاهده کرد.
فلسطین از تمام راه ها سلاح دریافت کرد.
از دلال های مختلف سلاح تا تونل های عمقی به نوار غزه و آموزش های پایه پهپاد سازی با نیرو های فلسطینی.
راجع به تسلیحات سبک هم هدیه آمریکایی ها به ایران کارآمد بود و پلتفرم های توسعه یافته از پلتفرم رادار گریز و پنهانکار ار کیو ۱۷۰ وظیفه تامین تسلیحات و انتقال سلاح های سبک به غزه تحت محاصره رو گردن گرفتند.
پ.ن.تصاویری از معدود شاهد ۱۹۷ های پاسدار که وظیفه انتقال سلاح های کمری به فلسطین را داشتند و توسط اف ۳۵ ها شکار شدند.🇮🇱
جالب است بدانید تقریبا همه محموله ها با موفقیت منتقل شدند و حتی قابل رصد هم نبودند. از این حجم بالای پهپاد ها و تسلیحات فعلی که میبینید کلا کمتر از ۵ پهپاد شکار شد.🇮🇷
🚀
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمان های مذهبی...🍃:
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
از_روزی_که_رفتی
قسمت ۳۱ و ۳۲
آیه لبخندی زد به دخترک شکستهای که تازه سر پا شده بود. دختری که همسن و سال خودش بود اما مادری میکرد برایش، حالا میخواهد پشت باشد، محکم باشد، تکیهگاه شود؛ شاید بهخاطر احسان!
_از احسان چه خبر؟ عروسی کی شد؟
رها سر به زیر انداخت و سکوت کرد.
_ازدواج کردم.
آیه شوکه پرسید:
_کی؟ چه بیخبر!
به دستهای رها نگاه کرد...
حلقه ای نبود! صورتش هنوز دخترانه و دست نخورده بود. قلب داغ دیدهاش ترسید... از این نبودنها لرزید!
_تعریف کن، میشنوم!
+اما...
_اما نداره، جواب منو بده!
این آیهی دقایقی قبل نبود. تکیهگاه بیپناهیهای رها بود، دختر دلبند حاج علی بود، دکتر آیه معتمد بود.
+خب اون آقایی که باهاش اومدم، صدرا زند..برادر شریک رامینه....
رها تعریف کرد و آیه گوش داد.حاج علی قصهی این مادر و دختر را میدانست، چه دردناک است این افکار غلط...
_خدای من! رها چرا منو خبر نکردی؟
رها دستپاچه شد.
_به خدا خانوادهی خوبیان، اذیتم نمیکنن؛ تو آروم باش!
آیه فریاد زد:
_چرا اینکارو کردی؟ چرا قبول کردی؟ چرا از اون خونهی لعنتی نزدی بیرون؟ چرا اینکارو کردی؟ به من زنگ میزدی میومدم دنبالت؛ اصلا به احسان فکر کردی؟ اون به جهنم... زندگی مادرت رو ندیدی؟ زندگی خودت رو ندیدی؟
آیه بلند شد و قصد خارج شدن از آشپزخانه را داشت که حاج علی او را نشاند:
_آروم باش دختر، کاریه که شده. نمک رو زخم نباش، مرهم شو براش.
رها اشک ریخت... برای خودش، برای بیکسیهایش، برای رهای بیکس شدهاش:
_مادرم دستشونه آیه... مادرم!
آیه آه کشید:
_باید بهم میگفتی!
+بهم فرصت ندادن. کاری از کسی بر نمیومد.
_حداقل میتونستم کنارت باشم...
رها ملتمس گفت:
_الان باش! کنارم باش و بذار کنارت باشم...
آیه آغوش گشود برای دختر خستهای که مقابلش بود. رها خود را در آغوش خواهرانهاش رها کرد. رها مادرانه خرج میکرد، خواهرانه خرج میکرد.
**************
ارمیا نگاه دوبارهای به خانه انداخت.
دو روز گذشته بود. گوشهای از ذهنش درگیر و دار این خانواده بود. آخر این گوشهی کوچک ذهن، کار خودش را کرد. ارمیا را به آن کوچه کشاند.
میخواست حال و روزشان بداند. از زنی که همسر از دست داده و صبور است بداند، از بیقراریهای پنهانش بداند، از پدری که دخترش را سیاهپوش به خانه آورده بود بداند،
میخواست از آیه و نمازهایش بداند،
از قدرت دعاهایش بداند، از آه مظلومانهای که گاه به گاه از سینهاش خارج و رنج بود و درد بداند،
میخواست خدای حاج علی را بشناسد... خدای آیه را بشناسد؛ میخواست بداند آنچه را که هیچگاه نتوانسته بود بداند.
در کوچه قدم میزد.
موتور در کنارش بود.مقابل در ورودی ساختمان. نه نام خانوادگی حاج علی را میدانست، نه خبری از آنها میشد که
ببیندشان!
توجهش به خودرویی که مقابل موتورسیکلتش پارک کرد جلب شد. سر
چرخاند به سمت مرِد جوانی که از سمت راننده پیاده شده بود. این مرد را دیروز هم دیده بود که از ساختمان خارج شد.
_ببخشید آقا.
+با منید؟
_بله. ازتون یه سوال داشتم؛ شما تو این ساختمون کسی رو میشناسید که شهید شده باشه؟ یعنی میدونید کدوم واحده؟
مرد که دهان باز کرده بود بگوید اهل این خانه نیست، لب فرو بست و سری به نشان تایید تکان داد.
_کدوم واحدن؟
+منم همونجا میرم، با من بیاید.
ارمیا با او همراه شد. وقتی زنگ واحد را زد، حاج علی را دید. مرد جوان سلام و احوالپرسی کرد و بعد ارمیا را نشان داد:
_ایشون دنبال واحد شما میگشتن.
حاج علی لبخند آشنایی زد:
_سلام آقا ارمیا! شما اینجا چیکار می کنید؟
ارمیا دست دراز شده حاج علی را در دست گرفت:
_خواستم خبری از دامادتون بگیرم.
حاج علی هر دو را به داخل دعوت کرد:
_لطف کردید؛ فعلا که خبری نیست، اما همین روزا دیگه میارنش. شماها با هم آشنا نشدید؟
و بعد خودش معرفی کرد:
_آقا صدرا همسر یکی از دوستان دخترم آیه هستن، چند روزه که همسرشون پیش دخترمن و ما رو مدیون لطفشون کردن.
صدرا محجوبانه گفت:
_اختیار دارید حاج آقا، انجام وظیفه است.
+لطفته پسرم؛ آیه وقتی رها خانم کنارشه آرومتره رها خانم هم همینطوره؛ اما این آقا که دنبال ما میگشت، داستان داره، تو جاده چالوس با هم آشنا شدیم. در جریان برف و بسته شدن راهها که بودید؟
صدرا تایید کرد و حاج علی ادامه داد:
_ما هم تو جاده گیر کرده بودیم که به کمک هم و به لطف خدا راه باز شد.
ارمیا و صدرا اظهار خوشوقتی کردند.
صورت سه تیغ شده این دو مرد اصلا به این خانه و این شهید نمی آمد، انگار وصلهای ناجور بودند؛ یعنی حاج علی هم آنان را وصلهی ناجور میدانست؟
ارمیا: _اگه.....
نویسنده؛ سَنیه منصوی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
از_روزی_که_رفتی
قسمت ۳۳ و ۳۴
ارمیا: _اگه کمکی از من برمیاد در خدمتم.