موقع خرید، آیه تمام مدت دنبال پیدا کردن لباسی مناسب برای زینب بود و ارمیا نگاهش به روسری ارغوانی رنگ داخل ویترین مغازه روبهرو!
زینب که لباس را پرو میکرد ،
سریع رفت و آن را خرید. آیه که برای زینب
روسری میخرید، نگاه ارمیا به مانتوهای پشت ویترین مغازهی کناری بود.
به آیه نزدیک شد:
_میخوای اون مانتوها رو ببینی؟ به نظرم قشنگن!
آیه نگاه به آن مغازه انداخت:
_مانتو دارم!
ارمیا سرش را پایین انداخت:
_میخوام براتون یه چیزی بخرم، لطفا بیایید دیگه!
_باشه.
ارمیا لبخند زد و دست زینب را گرفت ،
و آیه را به آن سمت هدایت کرد. آیه چند مانتو را پرو کرد و یکی را که قهوهای سوخته بود از میانشان برداشت.
ارمیا دستی به مانتوی دیگری کشید و گفت:
_این آبی هم قشنگهها، اینم بردار.
آیه اصلاح کرد:
_آبی نفتی!
ارمیا شانه ای بالا انداخت:
_آبیه دیگه.
آیه ریز خندید و آن مانتو را هم برداشت.
شب که به خانه بازگشتند، ارمیا عجیب حس خوشبختی میکرد... زینب خواب بود. سرش را روی شانهاش گذاشت و به نرمی او را به آغوش کشید.
آیه در خانه را باز کرد ،
و وارد واحد خودشان که شدند به سمت اتاق خواب رفتند؛
لامپ را روشن کرد ،
و هر دو دم در اتاق خشکشان زد. تمام قاب عکسهایی که روی دیوار بود و نقشی از آیه و سیدمهدی را در خود داشتند جایشان را به عکسهای آیه و ارمیا در روز عقد داده بودند. عکسهای دستهجمعی و دو نفره و سه نفره...
رها خوب کارش را بلد بود....
ارمیا با صدای زمزمه مانندی گفت:
_عکسای عقدمون؟
آیه: _کار رهاست!
ارمیا لبخند تلخی زد:
_دلشون برام سوخت؟
_نه! قرار شد عکسا رو جمع کنه، گفت قبل از برگشتن ما انجامشون میده! این ایده از خودش بود، اما ایدهی خوبی بود. عکسای عقد رو ندیده بودی نه؟
_نه؛ وقت نشد!
_زینب رو بذار روی تخت بیا با هم ببینیم!
ارمیا زینب را روی تخت آیه گذاشت و به سمت قاب عکسها رفت. تکتک را نگاه کردند و لبخند زدند.
ارمیا گفت:
_من باید پس فردا برم، حالا با این اوضاع باید چطوری تنهاتون بذارم؟
آیه خواست جواب بدهد که صدای در زدن آمد:
_حتماً رهاست. در رو باز میکنی تا من لباس عوض کنم؟
ارمیا سری به تایید تکان داد و خواست از اتاق خارج شود که آیه گفت:
_وسایلتو از اون خونه آوردی؟
ارمیا سرش را به پشت چرخاند و گفت:
_آره؛ گذاشتم تو اتاق زینب تا بهم بگی کجا بذارمشون!
بعد از اتاق رفت و در را باز کرد.
صدای احوالپرسی ارمیا با رها و صدرا آمد؛ حتما رها به صدرا گفته و او را هم نگران کرده!
لباسهایش را عوض کرد و از اتاق خارج شد:
_سلام! خوش اومدید، شبنشینی اومدید؟
صدرا: _یه جورایی، از اونجایی که خیلی دیر کردید پسرم خوابید، مجبوریم زود برگردیم!
آیه: _برید بیاریدش بذارید روی تخت پیش زینب، اینجوری دیگه عجله ندارید!
رها: _اومدیم صحبت کنیم، من جریان ظهر رو برای صدرا گفتم.
آیه: _بزرگش نکنید، چیزی نیست!
ارمیا: _بزرگه... خیلی بزرگ؛ صدرا من پس فردا دارم میرم ماموریت، با این اوضاع حواسم اینجاست.
صدرا اخم کرد:
_دوباره داری میری سوریه؟
ارمیا: _مجبورم، یه ماه دیگه برمیگردم؛ اما الان باید چیکار کنم که یه دیوونه که سابقهی اقدام به قتل رو هم داره تهدید خانوادهم شده!
صدرا: _چرا دوباره میری؟
ارمیا: الان موضوع مهم #امنیت آیه و زینبه، اینو بفهم صدرا!
صدای ارمیا بالا رفته بود ،
و صدای گریهی زینب بلند شد. ارمیا به سمت اتاق رفت و زینب را بغل کرد تا به خواب رفت.
وقتی کنار صدرا نشست آرام گفت:
_ببخشید صدامو بالا بردم، نمیدونم چیکار کنم!
صدرا: _من هستم، حواسم بهشون هست!
_این اتفاق تقصیر منه و حالا باید تنهاشون بذارم!
آیه دخالت کرد:
_فعلا که بستریه، تا یکی دو ماه آینده هم بستری میمونه؛ وقتی هم مرخص بشه حالش بهتره و خطرش کمتر، ترس نداره که!
رها: _من همه سعیمو میکنم که اوضاعو بهبود بدم.
ارمیا: _برای خود شما هم خطرناکه.
آیه: _به بابا میگم بیان اینجا، اگه این خیالتو راحت میکنه.
ارمیا: _تا حالا انقدر نترسیده بودم!
اعتراف سنگینی بود برای مردی که خطمقدم بوده، چه کردهای بانو که نقطه ضعف شدهای برای این مرد!
صدرا: _حواسمون به زن و بچهت هست، تو حواست به خودت باشه و
دیگه هم نیومده بار سفر نبند!
ارمیا لبخندی پر درد زد ،
و به چشمان صدرا نگاه کرد؛ صدرا خوب درد را از چشمان ارمیا خواند، دردی که روزی در چشمان خودش هم بود...
ارمیا: _برگشتم یه سفر بریم مشهد، صبح به محمد زنگ زدم بهش گفتم.....
❤️🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
هدایت شده از اربعینمعلی عاشقانولایت🚩
.
آیتالله حاجآقا مرتضی تهرانی:
♻️مرحوم پدرم، به من گفت: من به امامزاده ابوالحسن میرفتم و از شب تا به صبح ذکر میگفتم و مناجات میکردم و گریه میکردم. مادرم هم خبر نداشت. من چهل روز ترک حیوانی کردم. نان و سیبزمینی میخوردم. نان و سرکهشیره میخوردم. نگذاشتم مادرم متوجه شود.
ما در منزل خدمتکاری که به ما کمک کند نداشتیم و من خودم از مادرم پذیرایی میکردم.
♻️در آن چهل روز، شبها هم تا به صبح ریاضت و دعا و تضرع و التماس و مناجات داشتم و از خدا فهم میخواستم.
➰چهل روز من تمام شد. متوجه شدم که رنگ مادرم پریده است. به بازار رفتم و یک مقداری گوشت خریدم. گوشت را شُستم و سیخ کردم و روی ذغال، کباب کردم و آن کباب چنجه را جلوی مادرم گذاشتم. به مادر گفتم که من متوجه ضعف شما شدم. این کباب را بخورید تا ضعف شما برطرف شود.
♻️مادر نگاه کرد و گفت خودت هم بخور. حالا روز چهلم است و من تا غروب باید صبر کنم تا از ترک حیوانی، با آن همه کارهایی که در طی چهل شب تا صبح کردهام نتیجه بگیرم.
♻️باطنم یک تکانی خورد که خدایا چه کنم؟ تمام زحماتم از بین میرود. ابتدا سعی کردم مادر را قانع کنم که من بعداً میخورم. پیش خودم گفتم که مثلاً من هم شب کباب درست میکنم و برای شام یا افطار میخورم. ماه رمضان هم نبود که روزهٔ واجب باشد.
♻️مادر قبول نکرد و لقمهای از گوشت برداشت و گفت: تا تو این را نخوری من هم نمیخورم.
♻️یک لحظه خدا نهیبی به دل من زد که عبدالعلی، تو نورانیت و عبودیت و سعادت را از غیرخدا میخواهی یا از خدا؟ از اربعینیات میخواهی یا از خدای اربعینیات؟ اگر خدا نخواهد، صدتا اربعین هم که بگیری به تو نورانیت نمیدهند. اگر از خدا اطاعت کنی، او بدون اربعینیات به تو نورانیت میدهد..
♻️ایشان گفت: همین که گوشت را در دهان گذاشتم، چشم دلم باز شد. همه چیز را میبینم؛ همه چیز را میگویم؛ نه فقط حرفهای مردم را، بلکه روایات و آیات و فرمایشات معصومین صلواتاللهعلیهماجمعین را بیان میکنم.
♻️این قدرت، نتیجه همان است که خدا با شکستن اربعین و خوردن گوشت در روز آخر به او داده است. چرا؟ چون اطاعت از مادر کرده است. «اَلْجَنَّهُ تَحْتَ اَقْدامِ الْاُمَّهات».
.
📚 برگرفته از کتاب سفر چهارم، صفحات ۱۹۹ تا ۲۰۳.
#میرزا_عبدالعلی_تهرانی
#حاج_آقا_مرتضی_تهرانی🌸
https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
♦️ دوستانی که هنوز نمیدونن منافق چه شکلیه این تصویرو تماشا کنن
.
#کانال_عاشقان_ولایت
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
♦️ از این پست «منیژه حکمت» میشه فهمید که جمهوری اسلامی سر مار رو هدف قرار داده و یه مافیای بزرگو از هم متلاشی کرده.
🔹وگرنه اینطور به بازیگران تازه کار بابت کار کردن توهین نمیکردند، البته سگ بازیگر تازه کار جوان شرف داره به سلبریتی دوزاری وطن فروش.
.
#کانال_عاشقان_ولایت
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
♦️چرخهی ابدی:
شایعه بساز؛ دروغ بگو؛ به انقلاب و دین و مقدسات و همه چی توهین کن بعد که گرفتنت یه ویدیوی عذرخواهی الکی پر کن بعد چندماه دیگه دوباره توهین کن و دوباره ویدیوی عذرخواهی پر کن به ریش همه بخند!
من دیگه به این نتیجه رسیدم قوه قضائیه هم خودش رو مسخره کرده هم ما رو!
🔹« آدم »
.
#کانال_عاشقان_ولایت
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
♦️ اگه یه سلبریتی دغدغه فرهنگ و هنر و وطن داشت اینقدر موج سواری نمیکرد حالام که ممنوع الکار میشد اینجوری احساس قهرمانی نداشت.
.
#کانال_عاشقان_ولایت
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
♦️بیش از یک میلیون کودک در انگلستان در فقر مطلق زندگی می کند
🔹موسسه جوزف روانتری؛ در گزارشی اعلام کرد فقر 61% نسبت به سالهای پیشین رشد داشته است
.
#کانال_عاشقان_ولایت
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
♦️ آمریکا مدعی شد: مشارکتی در عملیات زمینی اسرائیل نداریم
🔹سخنگوی پنتاگون مدعی شد آمریکا مشارکتی در عملیات زمینی که اسرائیل در غزه در حال انجام آن است، نخواهد داشت.
🔹این در حالی است که در روزهای اخیر بسیاری از رسانههای صهیونیستی از حضور فرماندهان آمریکایی در سرزمینهای اشغالی با هدف هدایت و فرماندهی عملیات زمینی رژیم صهیونیستی در غزه خبر داده بودند.
.
#کانال_عاشقان_ولایت
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔷 ۶ آبان سالروز شهادت آرمان انقلاب و مرور آرمان های انقلاب گرامی باد.
✍«علی جهانبخش، قاضی دادگستری»
🔸آرمان اول: نه تنها دنیای فردا دنیای گفتمان ها نبود، که تا جایی که مورخان نوشته اند دنیای امروز و دیروز هم دنیای جنگ ها و موشک ها بوده است، البته در دنیای امروز گفتمان جدیدی به نام حمله به بیمارستان ها و شفای بیماران با استفاده از فسفر سفید نیز به آن اضافه شده است.
🔸آرمان دوم: راه نابودی قدس از کربلا و نابودی پایگاه هایی همچون عین الاسد می گذرد و وزیر خارجه سابق کشور و مردم جهان بدانند که آمریکا نه فقط با یک دکمه، بلکه با همه تاریخ خود هم نمی تواند غلطی کند.
🔸آرمان سوم: مشکل آب خوردن مردم نه با برجام و باج به دشمن، بلکه با مقابله با او و تسلیم کردنش رقم می خورد و نمونه امروز آن مشکل آب خوردن کودکان غزه است که جز با نابودی رژیم غاصب حل نمی شود.
🔸آرمان چهارم: اسرائیل به عنوان رأس هرم ظلم باید نابود شود و پانگذاشتن اساتید غرب زده دانشگاه ها بر روی پرچم آن هیچ تأثیری بر مشروعیتش ندارد و در روز قدس آینده نیز در تمام کشورهای جهان و حتی خود اسرائیل پرچم این کشور به آتش کشیده می شود.
🔸آرمان پنجم: ملت ما از شهادت و فشارهای جبهه باطل ترسی ندارد و کماکان فرمایش امام خمینی (ره) مبنی بر اینکه «بکشید ما را، ملت ما بیدارتر میشود» را با گوشت و پوست آرمان های خود درک میکند.
🔸آرمان ششم: مسلمانان به حقانیت رهبری آیت الله خامنهای ایمان قلبی داشته و منتظر تحویل پرچم از سوی ایشان به حضرت مهدی (ع) هستند و جسم دشمنان ما را نیز مور و مار خواهد خورد.
http://eitaa.com/ashaganvalayat
ماموریت ویژه نیروهای دلتای آمریکا در جنگ غزه
▪️استفاده از گاز اعصاب علیه نیروهای مقاومت
🔹برخی منابع از مشارکت مستقیم نیروهای ویژه آمریکایی (دلتا) در عملیات غزه حکایت دارد.
🔹اطلاعات افشاشده حاکی از آن است که نیروهای ویژه ارتش آمریکا با همکاری نظامیان اسرائیلی قصد دارند تا در نقشهای وحشیانه با انتشار گاز اعصاب در تونلهای مقاومت فلسطین در نوار غزه، رزمندگان فلسطینی را به شهادت برسانند.
.
#کانال_عاشقان_ولایت
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
زرسالاران یهودی به دنبال سرزمین
دکتر حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر، در گفتوگو درباره پیشینه کشور جعلی اسرائیل گفت: در پیدایش اسرائیل اسناد تاریخی نشان میدهد که تشکیل این رژیم آرزوی یک گروه سلطهطلبی بوده که بر اقتصاد جهان مسلط شده بود.
تشکیل رژیم صهیونیستی یا همان رژیم اشغالگر قدس موسوم به اسرائیل برمیگردد به یک حرکت سیاسی با عنوان «جنبش صهیونیسم». اینها دنبال یک پایگاه و جایگاهی برای تأسیس و تشکیل یک دولت یهودی بودند.
بهطور طبیعی دولت نیاز به سرزمین دارد، اما از چه زمان متوجه سرزمین فلسطین شدند هم موضوع قابل تأملی است؛ چون اینها ظاهرا ابتدا به دنبال اسکان در نقاط دیگر دنیا مثل آرژانتین و یا برخی از کشورهای آفریقایی بودند، اما با توجه به اینکه تئودور هرتسل، پایهگذار صهیونیسم مدرن، بهتدریج به این سمت رفت که ماجرای بازگشت به فلسطین را مطرح کند، صهیونیستها به این نتیجه رسیدند که فلسطین را مورد توجه قرار بدهند و بحثی هم بر سر مهاجرت و... بود که بعدها باعث شکلگیری این پدیده شد.
در یکی از سفرهایی که ناصرالدینشاه به اروپا داشت که ظاهرا همان سفر اول اوست، روتچیلد فرانسه با وساطت میرزا ملکمخان و برخی از دیگر اعضای آن هیئت، که شاه را همراهی میکردند، با ناصرالدینشاه ملاقات میکند. اتفاقا روتچیلد فرانسه در آن ملاقات به شاه میگوید: «ما دوست داریم جایی را در دنیا داشته باشیم و بتوانیم یک دولت یهودی تشکیل بدهیم یا در آنجا مستقر بشویم».
ناصرالدینشاه ظاهرا بهطنز و جدی به روتچیلد فرانسه میگوید: «شما که خیلی پولدار هستید. بهتر است که بروید و جایی را در دنیا بخرید و در آنجا مستقر شوید». میگوید: «من این را گفتم و قاه قاه خندیدم». خب ببینید! وقتی روتچلید فرانسه ــ که اینها یک شبکه جهانی هستند ــ دنبال این است که جایی را دست و پا بکند تا آن جریان صهیونیستی در آنجا مستقر شود، حکایت از عقبه استعماری و زرسالار این جریان و تحرک دارد؛ یعنی یک حرکت مردمی نیست، بلکه یک گروه سلطهطلبی است که بر اقتصاد جهان مسلط شده و توانسته است به جامعه اروپایی برگردد و موقعیت پیدا کند و الان به دنبال این است که یک سرزمینی دست و پا کند و در آنجا مستقر بشود. هدف این بود که این کانون بتواند امکاناتی در حد یک کشور بهطور جدی و کاملا رسمی در اختیار داشته باشد.
این ماجرا میماند تا سال ۱۸۹۵ که تئودور هرتسل، که موسوم به «پدر صهیونیسم و اسرائیل» است، کتاب معروف خودش را با عنوان «دولت یهودی» منتشر میکند و در آنجا به صورت کاملا رسمی بحث یک دولت یهودی مطرح میشود. همین فکر را در سال ۱۸۹۷ در آن کنفرانس معروف «باسل» سوئیس مطرح میکند. تعدادی از صهیونیستهای برجسته را جمع میکند. ضمن اینکه در خلال این سالها مکاتباتی هم با روتچیلد و روتچیلدها داشت که باز نشان میدهد یکی از جریانهایی که بهطور جدی پیگیر تأسیس دولت یهودی بودند روتچیلدها هستند و شاید بشود گفت که هرتسل در واقع کارگزار این جریان است.
در کنفرانس باسل سوئیس این مسئله را مطرح میکنند. تقریبا تا سال ۱۹۰۵ پنج کنفرانس دیگر نیز با همین موضوع برگزار میکنند. وقتی وارد قرن بیستم میشویم، دنیا شاهد تحولاتی از جمله جنگ جهانی اول و فراهم شدن زمینههای فروپاشی امپراتوری عثمانی بود. شامات و بهطور ویژه فلسطین در زمره ممالکی بود که امپراتوری عثمانی بر آن حکومت میکرد. هرتسل حدود سه بار با سلطان حمید عثمانی ملاقات دارد و از او تقاضا میکند که اجازه دهد یهودیها به فلسطین مهاجرت کنند. البته این را عرض کنم که یهودیها و مسیحیها در دورانی که فلسطین در اختیار مسلمین بود، از سراسر اروپا بهعنوان زائر میآمدند و زیارت میکردند و برمیگشتند. هیچ مانعی هم نبود. ادعایی هم دائر بر اینکه اینجا متعلق به ماست نبود.
هرتسل تقاضا میکند که اجازه بدهد یهودیان به فلسطین مهاجرت کنند. او در ازای این کار پیشنهادات خیلی جذابی به سلطان حمید عثمانی داد؛ از جمله اینکه تمام بدهی خارجی امپراتوری عثمانی را پرداخت میکند، حدود هشت کشتی طلا به امپراتوری عثمانی میدهد، فقط به خاطر اینکه این اجازه داده شود. حال باید پرسید این تأدیه بدهی خارجی امپراتوری عثمانی توسط هرنسل از کجا پشتیبانی میشد؟ مشخص است که همان جریان زرسالار یهودی از جمله خاندان روتچیلد پشت این ماجرا قرار داشتند و حاضر بودند این هزینه را بدهند و مهاجرت صورت بگیرد تا در ادامه بتوانند در آنجا نطفه تشکیل دولت صهیونیستی را منعقد کنند. اما سلطان عثمانی مخالفت می کند.
پژوهشکده تاریخ معاصر:
http://eitaa.com/ashaganvalayat
💠داستان "جعفر کذاب و مردم قم"💠
✍قسمت دوم ( آخر )
وقتى جعفر اين مطلب را شنيد به نزد خليفه رفت، خليفه در سامرا بود. از او خواست که وى را در مورد جانشينى اش حمايت کند و اميدوار بود که اين اموال را تصاحب کند!
خليفه آن ها را احضار کرد و گفت: اين اموال را به جعفر بدهيد!
آنان گفتند: خداوند امير المؤمنين، را سلامت بدارد، ما مأموريم و در ازاى مزدى که گرفته ايم، وکالت اين اموال را به عهده داريم. اين اموال، امانت مردمى هستند که به ما امر نموده اند که آن ها را تنها پس از ديدن علامت يا نشانه ى ـ که دليل بر امامت امام باشد ـ تحويل دهيم و هر سال اين اموال را به امام حسن عسکرى (عليه السلام) عرضه مى نموديم، و ايشان پس از بيان علامت، آن ها را از ما تحويل مى گرفت.
علامتى را که او ارائه مى داد، چه بود؟
تعداد سکّه ها وصاحبان آنها وديگر اموال ومقدار آن ها را ذکر مى نمود. وقتى چنين مى فرمود، ما آن ها را تحويل مى داديم، و بارها چنين کرده بوديم واين موضوع علامت ما بود. اما ايشان اکنون وفات يافته اند، واگر اين مرد صاحب امر هست، آنچه را که برادرش انجام مى داد، انجام دهد، والاّ ما آن ها را به صاحبانشان بازمى گردانيم.
در اين حال، جعفر گفت: يا امير المؤمنين! اين مردم دروغ گو هستند، و به برادر من دروغى را نسبت مى دهند. اين علم غيب است.
خليفه در پاسخ گفت: اين ها فرستاده مردم هستند، وخداوند فرموده است:
وَمَا عَلَى الرَّسُولِ اِلاَّ الْبَلاغُ الَمُبِينُ
(وظيفه فرستاده تنها ابلاغ پيام است)
📖سوره نور، آيه 54
جعفر (که انتظار شنيدن اين سخن را از خليفه نداشت) مبهوت شد ونتوانست جوابى بدهد.
آن گاه آن عدّه گفتند: از امير المؤمنين مى خواهيم که دستور دهد تا مأمورى براى خروج ما از شهر تعيين نمايد تا ما را بدرقه کند.
خليفه نيز دستور داد تا راهنمايى، آن ها را مشايعت کند. وقتى از شهر خارج شدند (وآن راهنما بازگشت،) نوجوانى زيبا که به نظر مى آمد خادم باشد، مقابل آنها رسيد و گفت: اى فلانى پسر فلانى! وى فلانى پسر فلانى! مولى خود را اجابت کنيد!
آن ها گفتند: آيا تو مولى ما هستى؟
گفت: پناه بر خدا، من بنده مولى شما هستم.
آن گاه با او همراه شدند. او آن ها را به سامرا بازگرداند و يک راست به خانه امام حسن عسکرى (عليه السلام) برد.
مى گويند: وقتى وارد خانه شديم، فرزند او ـ يعنى قائم آل محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم) ـ را ديديم که بر تختى نشسته است. مانند ماه مى درخشيد، لباسى سبز بر تن داشت.
سلام کرديم وايشان پاسخ فرمود.
آن گاه فرمود: اموالى که با خود داريد، مجموعاً فلان دينار است، وفلانى فلان قدر، وفلانى فلان قدر داده است.
ويک يک همه را برشمردند واموال ديگر را نيز که پارچه وچيزهى ديگر به همين ترتيب مشخص فرمود، حتّى نوع بارها وچهارپايان خودمان را نيز بيان نمود.
(با مشاهده اين دليل روشن) ، سجده شکر به جاى آورديم، وزمين را بوسيديم.
آن گاه سؤالاتى را که داشتيم از حضرت (عليه السلام) پرسيديم، وايشان يک يک پاسخ فرمود، آنگاه اموال را تحويل داديم.
ايشان امر نمودند که از آن به بعد هيچ وجهى را به سامرا نياوريم، زيرا در بغداد مردى را تعيين خواهند نمود که ما وجوهات را به او بسپاريم ونامه هاى حضرت (عليه السلام) به دست او به مردم خواهد رسيد.
هنگامى که اجازه مرخصى فرمود مقدارى اسباب تکفين وتدفين به ابوالعبّاس محمّد بن جعفر قمى حميرى عنايت نموده، فرمود:
خداوند پاداش تو را بزرگ گرداند!
وقتى به گردنه همدان رسيديم، ابو العباس فوت کرد.
از آن به بعد وجوهات را به بغداد نزد نوّاب مخصوص حضرت (عليه السلام) که نامه هى ايشان را به مردم مى رساندند، برديم.
📚کمال الدين، ج 2، ص 476 ـ 479، من شاهد القائم (عليه السلام) ، بحار الانوار، ج 52، ص 47 ـ 49
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
.
#کانال_عاشقان_ولایت
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺