رمان های مذهبی...🍃:
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
شکسته_هایم_بعد_تو
🇮🇷قسمت ۴۵ و ۴۶
حاج یوسفی: _شرمنده چیه؟ من شرمنده شدم که مهمون پشت در خونهم مونده!
دو ماشین پارک شده جلوی قنادی بود.
سه مرد و یک زن و یک پسربچه در پیادهرو ایستاده بودند که با دیدن ارمیای زینب به بغل، لبخند زده و نگاهشان را به او دوختند.
حاج یوسفی به سمتشان رفت:
_سلام؛ به خدا شرمندهام! تازه فهمیدم شما رو دم در نگه داشتن، بفرمایید بالا... بفرمایید.
همه یک به یک سلام کرده و تعارف کردند که مزاحم نمیشوند، اما با اصرار فراوان حاج یوسفی دعوتش را قبول کرده و پا به خانهاش گذاشتند.
حاج خانم از مهمانانش پذیرایی میکرد.
و ارمیا مشغول معرفی خانوادهاش شد:
_حاجی، مسیح و یوسف رو که میشناسی؟ صدرا، باجناقم و همسرشون رها خانم، خواهر زنم؛ این آقا کوچولو هم مهدی خان، پسرشونه. محمد هم برادرمه، و خانمشونم سایه خانم، همسر و دخترمم که معرفی کردم خدمتتون!
حاج یوسفی و همسرش به همه خوشآمد گفتند و اظهار خوشوقتی کردند.
صدرا رو به ارمیا پرسید:
_چی شده بود که زنگ زدی محمد و احضار کردی؟
ارمیا: _یکی از کارکنان حاج آقا، حالش بد شد و از حال رفت؛ الان تو اتاقن و زیر نظر دکتر!
حاج یوسفی: _آقا محمد خیلی به ما لطف کردین!
مسیح: این آقاسیدمحمد ما کلا دستش تو کار خیره حاجی.
حاج یوسفی: _خدا خیرت بده سید، این دختر دست ما امانته، خدابیامرزه پدرش رو، جانبازشیمیایی بود؛ گاهی موج انفجار میگرفتش و این دختر و مادرش مکافات؛ الآنم که چند ساله شهید شده و زنش افتاده تو بستر! همهی امید خواهر و برادرش به این دختره، چشم به راهشن.
غم در چهرهها نشست.
این خانواده چقدر با این درد آشنا بودند... درد #یتیمی، درد #شهادت.
کسی حرفی نداشت، عمق فاجعه آنقدر زیاد بود که دهانها بسته بود. چه میگفتند، وقتی همه این درد مشترک را میشناختند؟
زینب در آغوش ارمیا به خواب رفت.
آیه بلند شد تا زینب را از او گرفته و به اتاق ببرد که ارمیا خودش بلند شد و آرام گفت:
_برات سنگینه، من میارمش؛ از حاج خانم یه بالش پتو بگیر پهن کن!
حاج خانوم خودش زودتر بلند شد ،
و به اتاق رفت. وقتی از اتاق بیرون آمد، ارمیا تشکر کرد و زینب را به اتاق برد و روی رختخوابی که در گوشهی اتاق پهن شده بود خواباند. رویش پتو کشید و آرام موهایش را
نوازش کرد.
آیه دم در اتاق ایستاده بود ،
و به این پدرانهها نگاه میکرد. دلش هنوز با ارمیا نبود، دلش هنوز دنبال سیدمهدی میرفت؛ دلش غیرممکنها را میخواست، ارمیا هیچ نمیگفت... اعتراض نمیکرد... درک میکرد؛ اصلا چرا اینقدر درک میکرد حال آیه را؟
آیه سری تکان داد و قصد خروج از اتاق را داشت که صدای ارمیا مانع شد:
_خیلی شبیه شماست بانو؛ هم چهرهاش، هم رفتاراش؛ گاهی حرکتی میکنه که فکر میکنم شمایید، خیلی شبیه شماست!
آیه هنوز هم شما بود!
گاهی میشد که صمیمیتر میشدند اما دوباره از هم دور میشدند. یک جاذبه و دافعه داشتند انگار... چیزی شبیه جزر و
مد.
_مهدی همهش میگفت باید شبیه به من باشه؛ آخر به آرزوش رسید و زینب شبیه من شد.
ارمیا دست از نوازش زینب کشید و صورتش را به سمت آیه که پشت سرش بود چرخاند:
_وقتی یه مرد اصرار میکنه که بچهش شبیه همسرش باشه، به خاطر عشق زیادیه که به اون داره، اینکه میخواد هرجای خونه چهرهی زیبای همسرش رو ببینه!
آیه: _اما اون منظورش این نبود، مهدی فقط میخواست شبیه خودش نباشه، اون میخواست وقتی رفت، هیچ نشونی ازش نمونه؛ نگاه به محمد کردی؟ شبیه مادرشه، مهدی شبیه پدرش بود؛ پدرش رفت، خودش رفت... نذاشت یه یادگار ازش داشته باشم، این حق من نبود!
ارمیا دلش گرفت،
سرش را پایین انداخت. آب دهانش را به سختی فرو داد
و با صدای آرامی گفت:
_شاید چون شما باید زندگی کنید؛ منم اگه روزی بچهدار بشم، دوست دارم شبیه مادرش باشه!
آیه رو گرداند و رفت.
رفت و نگاه مانده بر روی خود را ندید. نگاه مردی که صبرش در این روزها زیادی زیاد شده بود.
مریم به سختی نشست،
سِرم در دست داشت، حالش بهتر بود.اینجا را میشناخت، خانهی حاج یوسفی بود، نگاهی به ساعت انداخت، ۹ شب بود؛ باید سریعتر به خانه میرفت، زهرا و محمدصادق تنها بودند و برای شام غذا نداشتند.
به سختی بلند شد و سرم را از رختآویز برداشت. چادرش هم همانجا آویزان بود. بر سرش کشید و در اتاق را باز
کرد.
صدای قاشق_چنگال و صحبت میآمد.
وارد پذیرایی که شد تعداد زیادی سر
سفره نشسته بودند.
زهرا به سمتش دوید:
_آبجی مریم، خوب شدی؟
با دست آزادش روی سر خواهرش دست کشید:
_آره عزیزم، خوبم، شما
اینجا چیکار میکنید؟
حاج خانم به سمتش آمد....
❤️🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
شکسته_هایم_بعد_تو
🇮🇷قسمت ۴۷ و ۴۸
❌چرا به آقای رئیسی میگید:شهید؟
مگه ایشون در جنگ کشته شدن⁉️
(توضیح: شیخ مرتضی کهرمی )
#رئیسی #شهید #خادم_جمهور #شهادت
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
http://eitaa.com/ashaganvalayat
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
یاشار ترسید..تا به حال خشم آقابزرگ را ندیده بود. باید گوش میکرد. بخصوص #بخاطرخانه هم شده بود...آقابزرگ را مطمئن کرد،که مراقب است به حرف زدن و جملات همسرش. به خنده های بی وقت، خودش.!!
یوسف و ریحانه...
به اتاق مهمان رفتند.چند دقیقه ای روبروی هم، نشسته بودند.یوسف آرام آرام بود.آرامشی داشت #وصف_نشدنی. میدانست کار، کار #خدایش بود.
بسم اللهی گفت. لبخندی زد. و شروع کرد...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
حرمت_عشق
قسمت ۴۰
بسم اللهی گفت. لبخندی زد. و شروع کرد.
_ما همدیگه رو میشناسیم،از اون زمان که بچه بودم. بعد از اون اتفاق، از وقتی که یادم میاد غیر #محبت،از خانواده #شما و #آقابزرگ، چیزی ندیدم.برنامه م برا #آینده چیدم. ان شاالله میرم شیراز. دوسال بیشتر نیست. ارشد قبول شدم. همون رشته خودم. بعدش برمیگردم همینجا.یه #همسفر میخام بالاتر از همسر، #زیرپرچم_مولاعلی.ع. یه همسفر تا #بهشت. تا #شهادت ان شاالله..
تمام حجم استرس عالم،.روی ریحانه هوار شده بود.کف دستش عرق کرده بود.تا نهایت سر را به زیر انداخته بود.
نمیتوانست نفس بکشد. #خجلت و #حیایش مانعی بود، حتی #نگاهش کند.در برابر حرفهای یوسف فقط سکوت میکرد.
یوسف_ #هدفم، #الگوگرفتن از زندگی مولا علی.ع. و #سبک زندگی بانوی دوعالم حضرت مادر.
و اینکه بابا برام #شرط گذاشته یا شما یا ارث. #ازمَحرم_شدنمون_تاوقتی_زنده ام همه چی پای خودمه.
#نیم_نگاهی به ریحانه اش کرد.
یوسف _اینا رو میگم بدونین از #مال_دنیا هیچ چیزی ندارم، الا یه ماشین. هیچ #پشتوانه ای ندارم بجز #خدا و #اهلبیت.ع.
سکوت ریحانه طولانی شده بود...
گرچه نگاه هیچ اشکالی نداشت. بلکه #باید نگاه میکرد.. اما قدرت خجلت و حیایش بیشتر بود....سرش را بالا گرفت اما نگاه نکرد...
_چیزی نمیخاین بگین.. حرفی.. شرطی..
_خب همه حرفا رو شما گفتین. با اینایی که گفتین هیچ مشکلی ندارم. فقط چن تا حرف دارم با یه شرط.
_بفرمایین.سراپا گوشم.
_خیلی دوست دارم ادامه تحصیل بدم و خب سرکار برم.
یوسف_ خیلی عالیه. دیگه..
ریحانه _دیگه اینکه فعالیتها و جلساتم رو ادامه بدم. یعنی خیلی دوست دارم که انجام بدم.
یوسف_ در چه زمینه هایی!؟
ریحانه_ جلسات اعتقادی، عرفانی و البته حلقه صالحین
یوسف ذوقش را نتوانست پنهان کند.
_خیلی عالی، فوقالعاده ست. و دیگه!؟
ریحانه _دیگه همین.. شرطمم اینه که...
وسط حرف ریحانه، صدای یاالله گفتن عمومحمد به اتاق نزدیک میشد. لبخندی زدند.
_یوسف جان، عمو..! آقابزرگ و خان داداش تو اتاق خانجون کارت دارند.
یوسف لبخند زد. ایستاد. چشمی گفت و رفت...
عمومحمد کنار دخترکش نشست تا قضیه را تمام کند.
_خب دخترم نظرت چیه؟! البته بیشتر باید حرف بزنین اما تا اینجا که یوسفو میشناسی.. #نظرت مهمه برامون... خب چی میگی..؟!
ریحانه.حرفی نمیتوانست بزند... سرش را پایین برد. سرخی گونه هایش معنای همه چیز را نشان میداد.عمومحمد، سر دخترکش را بوسید، لبخندی زد.
_خوشبخت بشی بابا. یوسف پسر خیلی خوبیه. از بچگی پیشم بوده. تو هم خیلی ماهی. تو دخترمی اونم پسرمه. عاقبت بخیر بشین بابا.
ریحانه سرش را بالا برد...
اما #حیا مانع بود، به چشمهای پدرش #نگاهی بیاندازد.لبخند محجوبی زد و باز سرش را پایین انداخت.کسی نمیدانست بانوی یوسف شدن رویایی شده بود برایش..
یوسف به اتاق آقابزرگ رسید، در زد.
آقابزرگ بالبخند گفت:
_بیا تو باباجان... بیا شادوماد.
یوسف با ذوق وارد اتاق شد.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
حرمت_عشق
قسمت ۴۱
یوسف باذوق وارد اتاق شد..
#پایین_پای_پدرش نشست.کوروش خان زیر بازوی پسرکش گرفت، او را #کنارخود نشاند.
یوسف محجوب سرش را به زیر انداخت
_بابا میدونی منـ..
کوروش خان_ میدونم همه چی رو. میخاستم مهسا یا فتانه رو انتخاب کنی. نشد. به قول آقاجون شاید حکمتی بوده.اما من سرحرفم هستم. خودت میدونی و زندگیت. من و مادرت #راضی هسیم.
یوسف_ چشم. شما فقط امر کنین
کوروش خان_ خداروشکر اخلاقت برگشت به قبل.چقدر عصبی بودی این مدت.
یوسف_
آقابزرگ_خب باباجان بقیه حرفهاتونو بذارین یکشنبه.
یوسف_یکشنبههه؟؟؟
آقابزرگ_چیه...! دیره؟
_نه اتفاقا خیلی عالیه.!
آقابزرگ _خب خداروشکر.
یوسف دست در جیبش کرد...
انگشتر نشانی را درآورد. به پدرش، به آقابزرگ، نشان داد.آقابزرگ ذوق کرد.
_احسنت پسرم به سلیقه ات. خدا حفظت کنه.
کوروش خان فقط به یک لبخند بسنده کرد.یوسف نگاهی به پدرش کرد.
_اگه شما اجازه بدید و عمو موافق باشن اینو.. منظورم اینه..
آقابزرگ_ باشه باباجان. بذار ببینیم چی میشه!
باصدا زدن خانم بزرگ..
آقابزرگ، کوروش خان، یوسف، عمومحمد و ریحانه از اتاقها بیرون آمدند.
فخری خانم به اشتباه خود پی برده بود. که گرچه سنگ دختر خواهرش را زیادی به سینه میزد اما مدام با عروسش بحث داشتند.اما در این سالها یکبار هم نشد که ریحانه از گل نازکتر به مادر شوهرش بگوید. و به دلیل همین بحث ها، روابطش با شهین خانم تیره شده بود. یادش آمد چقدر بخاطر خواهرش، پسرش را میکوبید.دختران خواهرش را در میهمانی ها مقابل پسرش قرار میداد. ولی چقدر ضرر کرده بود
اشتباه محض کرده بود کوروش خان که با سهراب و آقای سخایی شریک شده بودند. تمام اموال را آقای سخایی بالا کشید و میلیاردها دلار بدهی به دوش دو برادر گذاشت.با این ورشکستگی سنگین، کوروش خان با آن همه جلال و جبروتش، سکته کرد. و فلج روی ویلچر ماند.شاید خدا میخواست نشانشان دهد که منفعت مالی اش اخر کار دستش داد. چقدر سنگ برای ازدواج پسرش یوسف انداخته بود. و این همه سال میهمانی گرفته بود فقط بخاطر یوسف که انتخاب کند منتخبینش را.
سعادت از آن عمومحمد شد که جانباز شیمیایی بود.و بعد ۵ سال از ازدواج ریحانه، به درجه رفیع #شهادت نائل گشت. و چه سعادتی بالاتر از آن که طاهره خانم صبور و باگذشت، همسرشهید و دخترانش، دختران شهید میشدند.
آقابزرگ بدلیل کهولت سن، و بیماری قلبی اش دار فانی را وداع گفت خانم بزرگ، طبق وصیت همسرش، خانه ای را که خودشان درآن ساکن بودند بعنوان #هدیه به آن مرغ عشق داد، و سندخانه را بنام هردو زد.و وصیت کرده بود که کسی حق هیچ اعتراضی ندارد. و کسی هم اعتراضی نداشت. چون هیچکس هدیه ای به این دو نداده بود الا پدرو مادر عروس. و چند ماه بعد از آقابزرگ برحمت خدا رفت.
حال از آن میهمانی ها خبری نیست..
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖حرمت_عشق💖
قسمت ۸۲ (قسمت آخر)
حال از آن میهمانی ها خبری نیست..
چون کوروش خان دیگر نه پولی دارد که خرج های بیهوده کند.و نه دیگر یوسفی مجرد، که بخاطرش بخواهد میهمانی های آنچنانی برپاکند. و نه شراکتی که بخاطر آن دست به هرکاری بزند
همین که آن عمارت و تمام دارائی اش را فروخت، و به طلبکاران داد درس بزرگی به او داد.
✨"ولیستعفف الذین لایجدون نکاحا حتی یغنیهم الله من فضله.
و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند. تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند.."
آیه ٣٢ سوره نور✨
💞پایان💞
✍سخن نویسنده؛
🌺این داستان، دوسال و نیم اززندگی #نیمه_واقعی پسر و دختری پاکدامن، بنام یوسف و ریحانه هست. و اسم شخصیت ها و شهرها، بعضی واقعی هست و بعضی عوض کردم.
✍هدفم از نوشتن این رمان؛
1⃣کسی که به قرآن #عمل کنه و #توکل کنه قطعا خدا از فضلش بینیازش میکنه.
2⃣وقتی یوسفهای جامعه و ریحانه ها #پاکدامنی کنن و خودشون رو از فضای گناه آلود دور کنن و حاضر نباشن آخرتشونو خراب کنن بخاطر لحظاتی خوش که حرام هست. پس قطعا خدا با نشانه هاش مراقبشون هست و حسابی رحمت، به زندگیشون میبخشه.
3⃣یوسف گرچه خیلی همیشه مشکل داشت بخصوص دوسال اول زندگیش، اما مدام #شاکرخدا بوده و همیشه ذکر الحمدلله میگفت.(شکر نعمت، نعمتت افزون کند/ کفرنعمت از کفت بیرون کند.)
3⃣خیلی چیزها که #بایدباشه،اما کم کم داره فراموش میشه. مخصوصا در فضای #واقعی،مثل احترام به بزرگترها مخصوصا پدرمادر و بزرگ فامیل،نگهداشتن حرمت دخترها که متاسفانه کلا داره فراموش میشه.
4⃣ #سیاست_همسرداری یوسف و ریحانه، که البته این هم خیلی بین متاهلین ما کمرنگ شده و حتی #جایگاه مرد و زن رو داره عوض میکنه
تشکر میکنم از مدیر کانال رمان همچنین از شما کاربران کانال که رمان منو خوندید. امیدوارم راضی باشین. حتما ایرادهایی هم داره، چون کار اولم هست. از انتقاد و پیشنهاد شما استقبال میکنم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
6.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌍 اظهارات معنادار وزیر علوم دولتِ وفاق ملی
🔻 پینوشت
🔹افراد زیادی از زمان انتشار این مواضع وزیر علوم نسبت به آن واکنش نشان داده و نقدهای صحیح و دقیقی بیان کردهاند. لذا قصد ندارم تکرار مکررات کنم.
🔻حرف من از زاویهای دیگر است؛ یک بار ماجرا را ببینید:
1️⃣ شهریور ۱۴۰۲: علیرغم تلاش سنگین و همهجانبهی استکبار جهانی برای تحمیل امضای بیانیۀ پاندمی به کشورهای مختلف از جمله جمهوری اسلامی ایران، شهید رئیسی به همراه ۱۰ کشور دیگر پذیرش این بیانیۀ استعماری را رد نمود و مهمترین بستر حقوقی کنترل کشور توسط سازمان بهداشت جهانی در پاندمیهای آتی را کنار زد؛
2️⃣ تا پایان ۱۴۰۲: ادامهی تلاش سازمان ملل برای پذیرش بیانیه از سوی ایران بینتیجه ماند؛
3️⃣ اردیبهشت ۱۴۰۳: حجتالاسلام والمسلمین رئیسی طی سانحهی هوایی به #شهادت رسید؛
4️⃣ تیر ۱۴۰۳: یک پزشک از طیف غربگرا بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شد!
5️⃣ مرداد ۱۴۰۳: یک پزشک فعال در فتنۀ ز-ز-آ، معاون اجرایی دولت شد؛
6️⃣ شهریور ۱۴۰۳: یک پزشک همراستا با سازمان بهداشت جهانی، وزیر بهداشت شد!
7️⃣ شهریور ۱۴۰۳: وزیر علوم با طرح موضوع«شبه علم» که مورد تاکید WHO در ایام کرونا بود،به طب چند هزار ساله و افراد علمی منتقد پروتکلهای WHO حمله کرد؛
8️⃣ شریفی زارچی،مدیر سابق مرکز آمار و فناوری اطلاعات وزارت بهداشت و طراح قرنطینههای کرونایی کشور که به دلیل مشارکت در فتنه از دانشگاه شریف اخراج شده بود،به دانشگاه بازگشت!
🔹 حال بهنظر میرسد چه چیزی در پیش باشد؟ چه چیزی قرار است امضا شود؟ چه چیزی قرار است رخ دهد؟!
✍️ شکوهیانراد
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
رئیس جمهور ایران
🔻 سفر قطر خطرناک نیست؛ اگر قراره بمیرم با #شهادت بمیرم بهتر است
#ازادسازی_خرمشهر
┈┉┅━.💌❀━┅┉
🔇🔊🔉 لطفا کانال عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید.
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
💐اخبار محورمقاومت « #وعده_صادق۲ »
🔴پیشنهاد تحریم تسلیحاتی رژیم صهیونیستی از سوی ترکیه
اردوغان رئیس جمهور ترکیه:
🔹اعمال یک تحریم تسلیحاتی همهجانبه علیه (رژیم) اسرائیل برای افزایش فشار بر تل آویو برای توقف جنگ در غزه و لبنان ضروری است.
🔹هدف رژیم صهیونیستی از گسترش آتشی که در غزه و لبنان برافروخته این است که در نهایت از این طریق همه سرزمینهای مردم فلسطین را غصب کند و آنها را در سرزمین خودشان بدون زمین باقی بگذارد.
🔹آنکارا تمام تلاش خود را انجام میدهد تا جنایات تل آویو بدون مجازات باقی نماند و امیدوارم تنشها در سوریه، لیبی، سومالی و اتیوپی به سرعت حل شود و این مناطق هرچه زودتر به صلح، آرامش و ثبات دست یابند.
🇮🇷🇮🇷
🔴 آژیر های وحشت در سرزمینهای اشغالی بدن وقفه...
🔴کفار گیلادی و متولا در انگشت گالیله زیر آتش موشک های حزبالله
🇮🇷🇮🇷
🔴 رسانه عبری:در لبنان گزارش شد که «نیروهای رضوان با عملیاتی فشرده و پیچیده موفق شدند ارتش اسرائیل را به صدها متر دورتر از روستاهای جنوب لبنان برانند».
✍پیشرویهای دوهفته ی رژیم صهیونسیتی در خاک لبنان #تله حزبالله بود که توسط نیروهای ویژه رضوان عملیاتی شد
🇮🇷🇮🇷
🔺تشدید درگیری ها در حومه عفرین و حومه غربی جرابلس و فعالیت گسترده شبهه نظامیان مورد حمایت ترکیه
🇮🇷🇮🇷
🔴سامانه پدافندی تاد آمریکا وارد سرزمین های اشغالی شده بود
و هم اکنون نصب و آماده است و بهرهبرداری شد.
🇮🇷🇮🇷
🔺🔻درخواست دعا از شهرک نشینان بخاطر حوادث اخیر در مرز لبنان
🔺رسانه های دشمن از واژه 5 افسر با سرنوشت نامعلوم استفاده می کنند
اسیر شدند؟
🇮🇷🇮🇷
🔴زخمی های تیپ گولانی با سانسور به 10 نفر افزایش یافت
🇮🇷🇮🇷
🔴اعلام آمادگی صدراعظم آلمان برای مذاکره با پوتین
🔻شولتز طی سخنرانی در پارلمان آلمان گفت که آماده است تا با پوتین برای یافتن راهی جهت پایاندادن به جنگ اوکراین، گفتوگو کند.
✍چند ماه پیش وزیر امور خارجه آلمان گفته بود تهدیدهای هستهای پوتین ما را نمیترساند...
حالا کی درخواست مذاکره با پوتین را داده است؟؟؟
شخص اول آلمان «صدراعظم»
🇮🇷🇮🇷
🔴جنگندههای اسرائیلی به شهر بعلبک در دره بقاع در شرق لبنان حمله کردند.
🇮🇷🇮🇷
🏴🇮🇷یکی از کادر یگان تکاوری کهنوج در درگیری به #شهادت رسید
معاون فرماندار شهرستان کهنوج:
🔻در یک درگیری مسلحانه در کهنوج یکی از کادر یگان تکاوری این شهرستان به شهادت رسید و سه نفر دیگر به صورت سطحی زخمی شدند.
🔻این حادثه در ساعات اولیه امشب رخ داد و هنوز اطلاعات بیشتری از عاملین درگیری وجود ندارد.
🇮🇷🇮🇷
🔺 منابع عربی و لبنانی از وجود بیشاز ۵۰ سرباز صهیونیست در این کمین خبر میدهند که برخی از این افراد تیپ گولانی میز مفقود شدند
🔺سانسور شدید خبری از تلفات و سرنوشت این ۵۰نفر وجود دارد
🇮🇷🇮🇷
🚨 هواپیماهای باری آمریکا در سرزمینهای اشغالی فرود آمدند و در حال تخلیه بار هستند
بهترین فرصت زدن موشک های نقطه زن در حین تخلیه بار است
🇮🇷🇮🇷
🔴زخمی ها به ۱۷نفر وکشته ها به ۷نفر افزایش یافت
سانسور خبری شدید در این رویداد حاکم است
🇮🇷🇮🇷
🔴رسانه های عبری:
🔻یک رویداد امنیتی جدید و دشوار در جنوب لبنان اتفاق افتاده است برای سربازان اسرائیلی دعا کنید.
🇮🇷🇮🇷
🔴 موشک های حزبالله شلیک شدند.
#رگبارموشکی
🔴حملات گسترده خ موشکی به سرزمینهای اشغالی
🇮🇷🇮🇷
🔴کریات شمونا هدف قرار گرفت
🇮🇷🇮🇷
🔴مقاومت اسلامی لبنان : یک تانک مرکاوا را در ارتفاعات لبونه با موشک هدایت شونده هدف قرار دادیم که منجر به سوختن آن و کشته و زخمی شدن خدمه آن شد.
🇮🇷🇮🇷
🔴رسانه های عربی:هدف پهپاد عراقی پایگاه رامون در نقب است پایگاهی که گفته میشود نتانیاهو امروز در آن حضور داشته است.
🇮🇷🇮🇷
🔴کفار شمعی در جلیل علیا در آتش موشک های حزبالله
🇮🇷🇮🇷
اسرائیل هیوم:
نتانیاهو با اتاق جنگ و اتاق عملیات نظامی ،هماهنگی لازم جهت زدن یک ضربه دردناک به تاسیسات نفتی و هستهای ایران راکرده و نیروهای زبده و کاردان و ورزیده جهت پروازهای مستقیم با جنگندههای آف 35 به ایران انتخاب شده اند.
ساعت صفر این تنبیه بزرگ در کمتر از 48ساعت آینده خواهد بود.
🇮🇷🇮🇷
راشاتودی؛
در صورت عقب افتادن حکم بازداشت نتانیاهو به عنوان جنایتکار جنگی از طرف دادگاه عالی اسرائیل ،
قطعا تا چند ساعت آینده(حداکثر48ساعت) به تاسیسات نفتی خارک در ایران حمله خواهیم کرد.
🇮🇷🇮🇷
سخنگوی سپاه: اگر دشمن دست به اقدام جدیدی بزند، محکمتر و کوبندهتر پاسخ خواهد گرفت.
ما تسلیحاتی به مراتب خطرناک تر از بمب اتمی داریم
🇮🇷🇮🇷
┈┉┅━❀🇮🇷❀━┅┉
🔇🔊🔉 لطفا کانال عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید.
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
47.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
⭕️شهادت #سنوار رو تسلیت نمیگم!
✅ مجید جوادی
گروهجهادیرسانهایهَــتـنـا🌱
#یحی_سنوار
#شهادت
#حماس
┈┉┅━❀🇮🇷❀━┅┉
🔇🔊🔉 لطفا کانال عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید.
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
34.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #مستند_شهیدانه
🎞 #پر_کاهی_تقدیم_حق (۱۹)
💠 #مدافع_حرم
🌷 #شهید_احمد_مکیان
🇮🇷 از #قم
•┈•••✾🌷🕊🌷✾•••┈•
تمامی قسمتهای شهیدانه "پر کاهی تقدیم حق"
🎞 1 🎞 2 🎞 3
🎞 4 🎞 5 🎞 6
🎞 7 🎞 8 🎞 9
🎞 11 🎞12 🎞 13
🎞 14 🎞 15 🎞 16
🎞 17 🎞 18 🎞 19
•┈•••✾🍃🌸🍃✾•••┈•
📌ضبط و تدوین در مؤسسه شهیدانه رفسنجان 👇
☫ @adminshahidanehha
🕊 #شهیدانه، #زندگی_به_سبک_شهدا
💠 #شهیدانه را #خانوادگی ببینیم، #خانوادگی نشر دهیم.
•┈•••✾🍃🌸🍃✾•••┈•
🌐 عضویت در #روبیکا، #تلگرام، #آپارات و #سایت_شهیدانه 👇
🌐 shahidanehha.ir
🆔 کانال #شهیدانه در ایتا 👇
eitaa.com/joinchat/2459566239C17b01e12ad
╭┈───────────────────
🕊 بفرست برا اونایی که برا #شهادت شون دعا 🤲 می کنی ✨
╰──────────────────┈➤
♦️شهادت مامور گشت کلانتری شهرکقدس
🔹مامور گشت کلانتری شهرکقدس با شلیک گلوله توسط سارقان مجروح شده بود به درجه رفیع شهادت نائل شد.
🔹عاملان جنایت از صحنه جرم متواری و مامور گشت به بیمارستان بهمن منتقل شده اما اقدامات کادر درمان فایدهای نداشته و نهایتا به درجه رفیع شهادت نائل شده است.
🔹پیکر شهید برای معاینات دقیقتر به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ همچنان ادامه دارد.
#تیر_اندازی #شهادت
┈┉┅━❀🇮🇷❀━┅┉
🔇🔊🔉 لطفا کانال عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید.
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
⭕️ اذعان پزشکی قانونی رژیم صهیونیستی : #السنوار تا سه روز پیش از #شهادت غذایی نخورده بود
🔹رسانههای رژیم صهیونیستی اعتراف کردند که پس از کالبدشکافی پیکر #شهید #یحیی #السنوار مشخص شد که او
و نیروهایش از سه روز قبل از #ترور و #شهادت، غذایی نخورده بودند.
🔹 کانال خبری عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
#همیشه_باخبرباما
کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت دربله
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت درایتا
https://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش
http://splus.ir/ashaganvalayat
7.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید | اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر دو قاضی شهید، حججاسلام آقایان شیخ علی رازینی و شیخ محمد مقیسه.
#رهبر_انقلاب #شهادت
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج ✨
┈┉┅━❀🇮🇷❀━┅┉
🔇🔊🔉 کانال عاشقان ولایت
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen