تا ایوان آن ها را بدرقه کردیم.
در ایوان همه با هم خوش و بش می کردند و می خندیدند.
احمد که احساس کرد من زیاد خوشحال نیستم و خنده هایم مصنوعی است آمد کنارم ایستاد. دستی به پشتم کشید و پرسید:
چیزی شده؟
نگاه کوتاهی به چشمان مهربان، منتظر و نگرانش کردم و سر به زیر شدم.
او را دوست داشتم اما واقعا این فضای زندگی شان، این سبک زندگی شان عذابم می داد.
من به امام رضا قول داده بودم اما از همین لحظه می دیدم نمی توانم بر سر قولم بمانم.
بعد از رفتن همه به پدر و مادر احمد شب به خیر گفتیم و به سمت اتاق احمد رفتیم
روی پله های ایوان باریک جلوی اتاق احمد نشستیم.
پدر و مادر احمد همراه زینب و حمید به اتاق شان رفتند و مهتاب خانم و آقا حیدرمشغول جمع کردن ایوان شدند.
به آن دو خیره شدم و آه کشیدم.
احمد دستش را دور کمرم حلقه کرد و پرسید:
چیزی شده عروسکم؟ ناراحتی؟
سرش را نزدیک صورتم آورد و پرسید:
کسی حرفی بهت زده؟ ناراحتت کردن؟
به چشم هایش نگاه کردم و گفتم:
نه همه خوب
و گرم و صمیمی بودن
من یکم غریبیم می شد.
احمد دستم را گرفت و از جا برخاست و گفت:
کم کم آشنا میشی هرچی بیشتر بیای بری این حس زودتر از بین میره
دستم را کشید و گفت:
پاشو بریم اتاق.
کلید در اتاق را از جیبش در آورد و در را باز کرد.
عجیب بود که همیشه در اتاقش را قفل
می کرد.
چراغ را روشن کرد و پرده را انداخت.فضای اتاقش گرم بود و از پنکه خبری نبود.
در اتاق و پنجره را باز گذاشت تا هوا بیاید.
چادرم را از سرم برداشت و مرتب تا زد و همراه کیفم گوشه اتاق گذاشت و گفت:
روسریت رو بردار راحت باش.
روسری ام را از سرم کشیدم که گیره موهایم هم باز شد و موهای پریشانم به دورم ریخت.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت۸۴
ز_سعدی
احمد با عشق روی موهایم دست کشید و خیره ام شد. آرام گفت:
میگن حوری های بهشتی خیلی خوشگلن.
اما به نظر من هیچ حوری به پای تو نمی رسه.
هیچ حوری به پای قشنگی و جذابیت تو نمی رسه خوشگلم.
از حرف هایش قلبم به تپش افتاد و لبخند روی لبم کش آمد.
احمد روی موها و پشانی ام را آرام، عمیق و طولانی بوسید.
دست هایم را از هم باز کردم و برای اولین بار او را در آغوش کشیدم.
او و وجود مردانه اش منبع آرامش بود.
باعث حال خوبم بود.
احمد آرام در گوشم زمزمه کرد:
خیلی میخوامت رقیه.
اون قدر دوست دارم که از دوست داشتنت دست و دلم می لرزه
می ترسم نتونم بین عشق تو و ....
سکوت کرد.
چه می خواست بگوید؟
سرم را عقب آوردم و سوالی نگاهش کردم.
از من فاصله گرفت و دکمه های پیراهنش را باز کرد.
پیراهنش را در آورد. پرده را کنار زد و پشت پنجره ایستاد.
چند دقیقه ای پشت پنجره ایستاد و من کنجکاو و متعجب خیره اش مانده بودم.
چادر مشکی ام را روی سرم انداختم. کنارش ایستادم و پرسیدم:
به چی نگاه می کنی؟
احمد نیم نگاهی به من کرد و گفت:
هیچ چی ... به چیز خاصی نگاه نمی کنم
فقط ایستادم حال و هوام عوض بشه.
چرا غمگین به نظرم آمد؟
پرسیدم:
چیزی شده؟
دستش را دور کمرم حائل کرد و پرده را انداخت.
به رویم لبخند زد و گفت:
نه چیزی نشده نگران نباش.
_عادت ندارم بدون لبخند ببینم تون
وقتی لبخند ندارین دلم می گیره
با خجالت تمام این حرف ها را به زبان آوردم.
احمد گونه ام را نوازش کرد و به رویم لبخند زد.
چیزی نگفت ولی در عمق نگاهش انگار نگران بود.
لبخندش انگار تلخ تر و تلخ تر شد.
چادرم را از سرم در آورد و گفت:
کمتر برام دلبری کن.
می ترسم دین و ایمانم به باد بره
من که دلبری نکرده بودم. فقط منتظر جوابش ایستاده بودم. از ناراحتی اش ناراحت و نگران بودم.
حیف بود غمی به دلش چنگ بیندازد و من ندانم چیست و نتوانم آرامش کنم
مگر وظیفه من آرامش دادن به همسرم نبود؟ مگر خدا نفرموده بود «لتسکنوا الیها» تا در کنارش آرامش پیدا کنید؟
گفتم:
آدم که ازدواج می کنه نصف دین و ایمانش حفظ میشه
مسیر دین داری براش آسونتر میشه.
با کنار همسر بودن و علاقه به همسر دین و ایمان به باد نمیره.
به قول آقاجونم میگه ایمان مرد که کامل تر بشه علاقه اش به زن هم بیشتر میشه.
اگه منو دوست داری...
صورتم گر گرفت اما حرفم را قطع نکردم:
اگه علاقه ات بهم زیاده یعنی داره ایمانت بیشتر میشه و این نشونه خوبیه.
عشق به حلال خدا هم بخشی از عشق به خداست.
با هر کلمه ای که گفتم لبخند احمد عمیق و عمیق تر شد و همه صورتش شکفت.
مرا بغل گرفت و گفت:
الهی من قربونت برم این قدر قشنگ حرف می زنی و با حرفات منو آروم می کنی باهام حرف بزن آرومم بکن ...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت85
ز_سعدی
با صدای الله اکبر گفتن احمد از خواب بیدار شدم.
اتاق تاریک بود و فقط نور کمی از حیاط به داخل اتاق می تابید.
عرق دور گردنم را با دست پاک کردم و موهایم را پشت گوشم فرستادم.
گیره ام را برداشتم و بعد از مرتب کردن موهایم با دست گیره ام را بستم.
باید از این به بعد شانه هم در کیفم می گذاشتم.
رویم نمی شد از احمد شانه بگیرم.
به بدنم کش و قوسی دادم و جوراب هایم را پوشیدم.
چادر رنگی ام را روی سرم انداختم که احمد مرا مخاطب قرار داد:
ببخش بیدارت کردم.
به سمتش چرخیدم و در تاریکی به رویش لبخند زدم و گفتم:
اشکالی نداره باید بیدار می شدم.
چه بهتر که با شنیدن اسم خدا و الله اکبر بیدار شدم.
_باهات بیام؟
_نه دو قدمه خودم میرم
_نمی ترسی؟
_نه حیاط روشنه دست شما درد نکنه.
پشتم را به او کردم و چادر رنگی را روی سرم مرتب کردم و از اتاق بیرون آمدم.
باید از این به بعد بیژامه یا شلوار هم برای خودم می آوردم.
با این جوراب ها وضو گرفتن سخت بود و کلی وقتم را می گرفت.
به اتاق که برگشتم صدای اذان کربلایی از مسجد به گوش رسید.
احمد کتش را پوشید و گفت:
زود بر می گردم.
به رویش لبخند زدم و گفتم:
التماس دعا
احمد رفت و پشت سرش در را بستم.
چادر را دور سرم پیچیدم و به نماز ایستادم.
بعد از نماز اتاق را مرتب کردم و به کتاب های احمد سرک کشیدم.
اسم خیلی از کتاب هایش سخت و عجیب و غریب بود و من نمی توانستم بخوانم.
چند کتاب هم به عربی داشت.
قرآن را برداشتم و چند صفحه ای خواندم.
تقه ای به در خورد و صدای احمد به گوشم رسید:
خانومم اجازه هست؟
قرآن را بوسیدم و سر جایش گذاشتم.
با لبخندی دندان نما به استقبال احمد رفتم.
در را باز کردم و گفتم:
بفرمایید. صاحب اجازه اید شما.
احمد با لبخند وارد اتاق شد و لپم را کشید و گفت:
شیرین خانم!
تو عسلی، نباتی، شکلاتی؟
این همه شیرینی از کجا تو خودت جمع کردی آخه؟
به رویش لبخند زدم و گفتم:
من معمولی ام شما زیادی عاشقی منو شیرین ...
تازه فهمیدم چه گفتم و از ادامه حرفم خجالت کشیدم.
احمد با صدا خندید و گفت:
هم شیرینی هم شیطونی.
دلبری کردن تو خونته
لپم را محکم کشید و گفت:
قربونت برم.
قرآن را از سر طاقچه برداشت و بوسید.
دست مرا گرفت و کنار خود روی زمین نشاند و گفت:
چند دقیقه دختر خوبی باش این جا بشین حواسم رو پرت نکن من قرآنم رو بخونم
با خنده گفتم:
من که کاری تون ندارم.
احمد انگشتانش را دور مچ دستم محکم پیچید و با خنده گفت:
همین که گفتم.
اگه دختر خوبی باشی جایزه داری
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#نهج_البلاغه
💠کسى که در برابر ثروتمندى به علّت ثروتش تواضع کند، دو سوم دین خود را از دست داده است
📘#حکمت_228⚘⚘⚘⚘⚘
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔴 سرلشکر سلامی: هرکس آمریکا از او حمایت کرد فروریخت و هرکس به انقلاب اسلامی تکیه کرد ماندگار شد
🔹ما چون با دشمن بزرگ رودررو بودیم پیشرفت کردیم. دشمن یک حسن دارد وقتی عمل میکند میدان های ناشناخته را شناخته میکند. اگر دشمن ما را تحریم نمیکرد بهسمت شکفتن استعدادهای درونی جامعه نمیرفتیم.
🔸ما فرمولهای شکست تحریم را شناسایی کردیم و تحریم را از کارآمدی انداختهایم و این فقط در میدان حل می شد؛ فقط در میدان.
✅امروز دشمن از کارکرد قدرت ما نگران است و باید هم نگران شود. حضور در جاهای دیگر را به ما نسبت میدهند و این ناشی از قدرت و تاثیر ماست.
🔹امروز آمریکا قابلیت انطباق خود را با منطقه از دست داده است. منطقه بهدلیل فشارهای سنگین از اولویت آمریکا خارج شده و دیگران به سمت ما و چین آمدهاند.
🔸یمن موفق شد جنگ نابرابر را در موقعیت برتر قرار دهد و آمریکاییها از منطقه دورتر شدند. به فرانسه نگاه کنید؛ تصویری که آرزو داشت در خیابانهای ما رخ دهد آنجا رخ داده است. به رژیم صهیونیستی نگاه کنید؛ دولت غیرمستقر سیاسی ناتوان دارد و کرانۀ باختری تسلیح شده و روزانه حدود ۳۰ عملیات مسلحانه میبیند.
💢 هر کس آمریکا از او حمایت کرد فروریخت و هرکس به انقلاب اسلامی تکیه کرد ماندگار شده است.
🇮🇷🇮🇷🌼🌼🇮🇷🇮🇷
👆امسال تعداد متقاضیان ورود به حوزههای علمیه نسبت به سال قبل حدود ۲۰ درصد افزایش یافته!
ممنونیم از برعندازای محترم . عمامهپرانیتون خیلی تأثیرگذار بود.😉😂
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🎥 اینجا ایران است ! وضعیت فاجعه بار و حضور آزادانه ولنگاران در کاروان سرای عباسی رشت !
🔻 نمونه یک استحاله فرهنگی که توسط ضرغامی در زیر مجموعه اش در حال انجام است..
این فقط بخشی از تبلیغات این مجتمع گردشگری است که بیپروا به ریش مسوولان نظارتی، قضایی و فرهنگی میخندد
رشت - جاده تهران - دو کیلومتر بعد از امام زاده هاشم علیه السلام
بارها گفتیم یک ثانیه ماندن ضرغامی در دولت خیانت به خون شهدا است
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
8.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سرلشکر سلامی: تصویری که فرانسه و رژیم غاصب آرزو داشتند در خیابان های ما اتفاق بیفتند در کشورهای خودشان اتفاق افتاده/ منطقه از اولویت سیاست خارجی آمریکا خارج شده است
♦️فرمانده کل سپاه پاسداران در آیین افتتاحیه بیست و هشتمین دوره طرح ولایت:آمریکایی ها کم کم از منطقه دورتر شده اتند
♦️زمین، فضا و دریا و هر راه غلبه ای بر روی دشمن بسته است
♦️امروز دشمن از کارکرد قدرت ما نگران است ولی دشمن تغییر آرایش داده
♦️امروز آمریکا قابلیت انطباق خود با تحولات منطقه را از دست داده
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#پیام_مخاطبان
🎥در چند روز اخیر جنگ رسانه ها معاند با گرای پادوهای داخلی علیه سردار مومن وانقلابی مظلوم ومقتدر سردار #عبدالله_لشکری که در چند سال به مقابله با مافیای فساد وقاچاق در استان هرمزگان برخواسته آغاز گردیده است تابا فضای رسانه ای فعالیت انقلابی وبدون اغماض با مافیای قاچاق وفساد این سردار خستگی ناپذیر که مردم متدین وانقلابی هرمزگان او را حاج قاسم هرمزگان می نامند تحث تاثیر جو رسانه ای قرار دهند.
لطفا از سردار عزیز در کانالتون برای خنثی سازی فتنه بدخواهان از ایشان حمایت کنید
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔷فیش حج جعل کرده آدم وارد کرده با هویت جعلی جای طلبه جا زده، هر هفته درفشانی میکنه و .....
🔹دیگه چاپ کردن عکسش رو قاب موبایلو کجای دلمون بزاریم محبوبیت که دیگه جعلی نمیشه!
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
36.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 اعتراض بانوان به وضعیت فاجعه بار حجاب در مترو و کوتاهی مسئولان در برخورد با ناهنجاران و ولنگاران.
وقتی برخی از مسئولین، نامرد و بی غیرت و اشباه الرجال اند، زنان مجبورند به میدان آیند
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸