AUD-20220829-WA0016.mp3
5.93M
✨دعای عهد
با مرور سریع✨
هر صبح فقط و فقط 6 دقیقه وقت بذار و باامام زمان (عج) عهد و پیمان ببند🌸
⭐️از امام صادق (علیهالسلام) روایت شده:
هرکه چهل #صبحگاه این #عهد را بخواند، از #یاوران قائم ما باشد و اگر پیش از #ظهور آن حضرت از دنیا برود، خدا او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد و حقتعالی بر هر کلمه هزار حسنه به او کرامت فرماید و هزار #گناه از او محو سازد و آن عهد این است👆
#اللهـم_عجل_لولیڪ_الفـرج
🦋@ashaganvalayat
🤦♂چرا روحانی برای حمید رسایی نماینده وقت شکایت کرده بود🤦♂
حجت الاسلام حمید رسایی جهت اخذ مدرک دکترای حسن روحانی افشاگری (روشنگری) کرده بود و روحانی نیز فکر می کرد, بدون سند و مدرک افشاگری کرده.
لذا برایش شکایت و طی چهار جلسه در دادگاه، ادعای خود را ثابت و تبرئه شد.
الان هم آقای رسایی اعلام کرد: با اثبات اتهامات مربوطه دست شورای نگهبان برای رد صلاحیت کاندیدای نمایندگی مجلس دوازدهم باز است و حسن روحانی به جرم تقلب در اخذ دکترا در خارج و دو تابعتی بودن که آنرا مخفی کرده بود، عدم صلاحیت می شود.
نکته اول: ترک فعلش در ۸ سال ریاست جمهوری و توهین به رهبری که گفته بود: بعضی ها انگار کنار منقل نشستند!! می خواهند برجام را آتش بزنند.
این جمله بعد از آن بیان شد، که آمریکا گفته بود: ما برجام را پاره می کنیم.
مقام معظم رهبری نیز گفته بود: شما برجام را پاره کنید، ما در مقابل، آنرا آتش می زنیم.
نکته دوم: فتنه در واقع برای فریب جامعه و زیر سوال بردن اصل انتخابات که خودشان با همین ابزار انتخاباتی نماینده مجلس و رئیس جمهور شده بودند آغاز شده، گرچه این ها به اندازه کافی مدارک مستند برای رد صلاحیت خود بجا گذاشتند، ولی از تازه به میدان آمده ها که نوچه های آنها در همه شهرها هستند غافل نشویم»
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋
پشت پرده فشارهای اقتصادی به مردم ایران
🔹 همه طراحان تحریم های ایران با اسرائیل رابطه دارند
مرگ بر اسرائیل مرگ بر آمریکا
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔴شبهه ناصبی بودن مردم فلسطین:
🟢پاسخ شهید مطهری در سال ۱۳۴۹:
«يك وقتی شايع بود و شايد هنوز هم در ميان بعضيها شايع است، يك وقتی ديدم يك كسی میگفت: اين فلسطينيها ناصبی هستند. ناصبی يعنی دشمن علی عليه السلام. ناصبی غير از سنی است. سنی يعنی كسی كه خليفه بلا فصل را ابوبكر میداند و علی عليه السلام را خليفه چهارم میداند و معتقد نيست كه پيغمبر شخصی را بعد از خود به عنوان خليفه نصب كرده است. میگويد پيغمبر كسی را به خلافت نصب نكرد و مردم هم ابوبكر را انتخاب كردند. سنی برای اميرالمؤمنين احترام قائل است چون او را خليفه چهارم و پيشوای چهارم میداند و علی را دوست دارد. ناصبی يعنی كسی كه علی را دشمن میدارد. سنی مسلمان است ولی ناصبی كافر است، نجس است. ما با ناصبی نمیتوانيم معامله مسلمان بكنيم. حال يك كسی میآيد میگويد اين فلسطينيها ناصبی هستند. آن يكی میگويد. اين به آن میگويد، او هم يك جای ديگر تكرار میكند و همين طور. اگر ناصبی باشند كافرند و در درجه يهوديها قرار میگيرند. هيچ فكر نمیكنند كه اين، حرفی است كه يهوديها جعل كردهاند. در هر جايی يك حرف جعل میكنند برای اينكه احساس همدردی نسبت به فلسطينيها را از بين ببرند. میدانند مردم ايران شيعهاند و شيعه دوستدار علی و معتقد است هر كس دشمن علی باشد كافر است، برای اينكه احساس همدردی را از بين ببرند، اين مطلب را جعل میكنند. در صورتی كه ما يكی از سالهايی كه مكه رفته بوديم، فلسطينيها را زياد میديديم، يكی از آنها آمد به من گفت: فلان مسأله از مسائل حج حكمش چيست؟ بعد گفت من شيعه هستم، اين رفقايم سنیاند. معلوم شد داخل اينها شيعه هم وجود دارد. بعد خودشان میگفتند بين ما شيعه و سنی هست. شيعه هم زياد داريم. همين ليلا خالد معروف، شيعه است. در چندين نطق و سخنرانی خودش در مصر گفته من شيعهام. ولی دشمن يهودی يك عده مزدوری را كه دارد، مأمور میكند و میگويد: شما پخش كنيد كه اينها ناصبیاند.
📚آشنایی با قرآن، جلد۴، پاورقی صفحه ۳۲
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
❇️ ۳ ترور با یک فرمول❗️❗️❗️
1⃣ سپهبد قرنی ، اولین رییس ستاد ارتش پس از انقلاب اسلامی در ۳ اردیبهشت۱۳۵۸، در دوران دولت موقت مهندس بازرگان،توسط گروهک فرقان به شهادت می رسد.
2⃣ سپهبد صیاد شیرازی،جانشین ستاد کل نیروهای مسلح،در۲۱ فروردین۱۳۷۸ ، در دوران ریاست جمهوری محمدخاتمی ،توسط گروهک منافقین به شهادت می رسد.
3⃣سپهبد سلیمانی،فرمانده نیروی قدس سپاه،در۱۳ دی ۱۳۹۸، در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی،توسط ارتش آمریکا به شهادت می رسد.
⛔️چند نکته:
🔻هر ۳ شهید بزرگوار از نیروهای مخلص و وفادار به امام و انقلاب بودند.
🔻 فاصله شهادت سپهبدهای شهید انقلاب ۲۰ سال می باشد.
🔻هر ۳ شهید عزیز در دورانی به شهادت رسیده اند که کشور به خاطر مسایل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دچار اختلاف و اعتراض و چالش بوده است.
🔻 هر ۳ شهادت در دوران دولتهای متمایل به غرب که به دنبال مذاکره و سازش بوده اند،اتفاق افتاده است.
✅ هر زمان در داخل کشور وحدت کمتری وجود داشته و دولت ها به جای سیاست مقاومت و نگاه به درون ، به دنبال سازش و نگاه به بیرون بوده اند،آسیب پذیرتر شده ایم.
#سردار_دلها
#صیاد_دلها
#قاسم _سلیمانی
هدیه کنیم صلواتی نثار ارواح مطهرشان
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُ🌸🌸حَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🔴 #بیداری_ملت 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
📢 از امشب برنامه کبوتران حرم
👨👩👦👦 #خواهران_برادران
🕌 ویژه برنامه #کبوتران_حرم
#قرائت_قرآن #دعاخوانی #سخنرانی #شعرخوانی، #مناجات #نیایش #مداحی
🖇 با حضور ذاکران و شاعران آئینی، اساتید، پیشکسوتان و جوانان
🔹 شبهای ماه مبارک رمضان
♦️مکان: حرم مطهر رضوی -صحن جمهوری، رواق دارالهدایه
♦️زمان: بعد از افطار از ساعت ۲۳ و ۴۵ دقیقه الی ۱وسی بامداد🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸حرم مطهر رضوی 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
برگردنگاهکن
پارت163
رنگ امیرزاده پریده بود. حالش چندان خوب نبود ولی با این حال چشمش به من بود.
آقای پرستار پرسید:
–سر چی چاقو خوردی؟
نگاه از من گرفت.
–باور کنید درست نفهمیدم، میگفت ناموسم امده تو مغازهی تو، حالا ناموسش کیه و ماجرا از چه قراره نفهمیدم. یه جوری کاراش غیر عادی بود، انگار نمیفهمید چیکار میکنه.
فوری گفتم:
–ناموسش همون خانمه که بهتون گفتم بود.
امیرزاده با تعجب پرسید:
–مطمئنید؟
–بله.
تا پرستار خواست در آمبولانس را ببندد سرآسیمه گفتم:
–عه گوشیتون، پیشتون باشه لازم میشه.
آقا سروش گوشی را گرفت و امیرزاده چشمهایش را باز و بسته کرد و برای آرامش من لیخند زد.
دوباره من ماندم با کلی دلشوره و نگرانی.
دیگر مغازه را باز نکردم. از این که تنها در مغازه بمانم میترسیدم.
به طرف خانه راه افتادم و به ساره زنگ زدم.
با اولین بوق جواب داد.
با بغض گفتم:
–ساره اگه بدونی چه اتفاقاتی افتاد.
–دوباره چی شده؟ چته؟ من الان از اون موقع منتظرم تو بهم زنگ بزنی خبر بدی.
با مکث پرسیدم:
–خبر چی؟
–کوفت و خبر چی؟ بالاخره چی گفت زنش بود؟
–آهان اونو میگی، نه بابا، من چاقو خوردنش رو میگم.
هینی کشید.
–یا خدا، چاقو چرا؟ کی چاقو زد؟
بغضم شدیدتر شد.
–همون مرده که امده بود مغازه سراغ زن سابق امیرزاده رو میگرفت.
–زن سابقش؟!
–آره، آره، اون زن سابقش بوده. دروغ گفته زنشه.
دوباره هینی کشید.
–تو مطمئنی؟ از کجا میدونی؟ شاید امیرزاده داره بهت دروغ میگه.
از حرفش یک آن بغضم را قورت دادم و همانجا ایستادم و بعد از چند لحظه سکوت گفتم:
–امیرزاده دروغ نمیگه، گفت دوساله جدا شدن. توام چه حرفهایی میزنیا، اصلا چرا باید دروغ بگه...
ساره نفسش را بیرون داد.
–اصلا با تو نمیشه حرف زد
فعلا کور و کری، درکت میکنم.
واسه همین خودم باید دست به کار بشم. فهمیدنش کاری نداره. فقط باید اون دختره رو پیدا کنم. حالا جریان چاقو رو تعریف کن ببینم، جریان چیه...
تمام ماجرا را از اول تا آخر برایش تعریف کردم.
در آخر تصمیم گرفتیم که تا وقتی امیرزاده حالش خوب شود ساره هم در مغازه کنار من باشد و بساطش را هم همانجا روی پیشخوان پهن کند و بفروشد.
در آخر ساره خندید و گفت؛
–فکر کنم آخرش این مغازهی امیرزاده تبدیل بشه به مغازهی مترو فروشان.
–البته ساره اول باید از امیرزاده اجازه بگیرما.
به خانه که رسیدم اول سرکی در اتاق مادربزرگ کشیدم و سلام کردم. وقتی دیدم روی تشکش نشسته و در حال دوختن تابلو است همانجا ماتم برد.
–مامان بزرگ چیکار میکنید؟ شما باید استراحت کنید.
مادر بزرگ دست از کارش کشید.
–من حالم خوبه دخترم الان فقط واسه قرنطینه اینجا دور از بقیه نشستم. خودم به مامانت گفتم به منم از اینا بده بدوزم حوصلم سر رفته بود.
–مگه بلدید؟
–دیگه حاشیهی دورش رو که میتونم بدوزم.
لبخند زدم.
–شما معرکهاید.
به اتاق خودمان که رفتم دیدم بقیه آنجا مشغول کار هستند.
همانطور که کیف و مانتوام را از پشت در آویزان میکردم گفتم:
–میگم مامان، یه فکری کردم.
مادر سوزنش را بین دندانهایش گذاشت و همانطور که در جعبهی مرواریدها دنبال چیزی میگشت گفت:
–چی؟
پچ پچ کنان ادامه دادم.
–مامان بزرگ رو همینجا به عنوان نیروی کار نگه داریم، به نظرم روزی دوتا تابلو بتونه بدوزه ها...
نادیا نوچ نوچی کرد.
–بیچاره مامان بزرگ شانس آورده مریضه وگرنه تو الان حسابی ازش کار میکشیدی.
محمد امین خندید.
–فکر کنم تلما به هر کی میرسه که دوتا دست و دوتا چشم داره به عنوان نیروی کار نگاهش میکنه.
نادیا ادامهی حرف او را گرفت.
–البته طرف یه چشمم داشته باشه کار نادیا راه میوفتهها.
مادر سرش را به کارش مشغول کرد و زمزمه کرد.
–اتفاقا مامان بزرگ باید بمونه چون فعلا خونه ایی نداره که برگرده.
متعجب کنار مادر نشستم.
–مگه خونش چی شده؟
–عموت داره میفروشه، احتمالا آخر هفته میرن واسه معامله.
کنجکاو پرسیدم.
–یعنی مامان بزرگ خبر نداره؟
–نه، حالا گفتیم حالش کاملا خوب بشه بعد بهش بگیم.
لبهایم را بیرون دادم.
–به نظر من که حالش خوبه، زودتر بهش بگید، یه وقت ناراحت میشه.
–بابا بهتر میدونه، بالاخره خانواده خودش رو بهتر میشناسه.
نادیا گفت:
–من دلم واسه این میسوزه که بیچاره مامان بزرگم مثل ما باید بره مستاجری.
پرسیدم.:
–مامان، ما با پولی که از فروش خونه میگیریم نمیتونیم یه خونه بخریم؟
مادر بلند شد.
–نمیدونم، شنیدم خونه خیلی گرون شده.
لیلافتحیپور
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
برگرد نگاه کن
پارت164
آن شب چند بار به امیرزاده پیام دادم ولی اصلا پیامها را ندیده بود.
دلم برایش شور میزد.
با حرفهایی که زده بود، حالا دیگر حداقل میتوانستم زنگ بزنم و دچار عذاب وجدان نبودم.
دلم میخواست آن خانم را که گفته بود من همسر امیرزاده هستم را پیدا کنم و فقط بپرسم چرا این حرف را زده، چرا با همین یک جملهاش اینقدر اعصاب مرا به هم ریخته بود.
اصلا باید در مورد همه چی از او میپ