فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 #روزشمار | ۸ شهریورماه ۱۴۰۲
💫 #رهبر_معظم_انقلاب:
شهیدان رجائی و باهنر واقعاً الگو بودند؛ از جهات مختلف، از جهت اخلاص و پُرکاری
🗓 ۱۳۹۵/۰۶/۰۳
#تقویم۱۴۰۲
🆔 @ashaganvalayat
هدایت شده از اربعینمعلی عاشقانولایت🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«برای سفر راحت و بی دغدغه امروزمان به کربلای معلی هزینه گزافی پرداخت شده است...» 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سیستان و بلوچستان جادهی زیبای رمین به بریس
#ایران_زیبا😍
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🇮🇷
📝 حسین شریعتمداری مدیرمسئول کیهان: سکوهای قانونگریز را سلب صلاحیت کنید
🍃🌹🍃
🔻در کشور ما نزدیک به ۴۰۰ سکوی مجازی در بخشها و شاخههای متفاوت به فعالیت مشغولند. پلتفرمهایی نظیر اسنپ، تبسی، دیجیکالا، طاقچه، دیوار، فیلیمو، روبیکا، آپارات و... از جمله این سکوهای مجازی فعال با درآمدهای کلان و فوق نجومی هستند.
🔹این سکوهای مجازی - و نه همه آنها- در حالی به یک دولت موازی تبدیل شده و قوانین جاری نظام را زیر پا میگذارند، که از خود هیچ سرمایهای به میدان نیاوردهاند.
🔸اسنپ حتی یک خودرو نیز از خود به میان نیاورده و از خودروهای مردم جویای کار بهره میبرد. دیجیکالا و ازکی دلال هستند و از امکانات نظام در این دلالی سود میبرند. روبیکا، فیلیمو، نماوا و... نیز حال و روز مشابهی دارند.
🔺چرا از سکوهای قانونگریز سلب صلاحیت نمیشود و مدیریت آنها به افراد صاحب صلاحیت و تحت نظارت مستقیم مراکز ذیربط واگذار نمیشود؟! مگر امکانات و ظرفیتهای مورد استفاده آنها متعلق به نظام نیست؟! بنابراین چرا مالکیت و مدیریت آنها در اختیار نظام نباشد؟!
#نگته
چرا سازمان بازنشستگی نیروهای مسلح و دیگر سازمانهای مشابه از توان داخلی خود برای از میدان بدر کردن این سکوهای مجازی که کاری بجز مخالفت با نظام و ترویج بی حجابی و نشان دادن راههای قانون گریزی و مخالفت با قانون را ندارند استفاده نمیکند.
.
#کانال_عاشقان_ولایت
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔸بسیار هم عالی. سقف حقوق برای هیات علمی ها برداشته شد و از مالیات هم معاف شدند.
🔹آن یکی هم به دنبال برنج و حبوبات اضافی میگردد و دو روز است غذا نخورده اند.
🔸اغنیا را معاف از مالیات کنید، لوبیای فقرا را بگیرید و بیاندازید در ظرف قورمه ایشان
🔹سلبریتی و هنرمند و بازیگر و بلاگر با درآمد نجومی ،معاف از مالیات
🔸خانه ها و ویلاهای بزرگتر از ۳۰۰ متر معاف از مالیات
🚨فقط کارگر و کارمند و نظامی باید مالیات بدهند.
📣بفرمائید کشور سرمایه داری است!!!
⚡️خون اغنیا رنگین تر از فقرا است.
⁉️بفرمائید اشراف بر گرده فقرا سوار و از افراد کف جامعه ارتزاق می کنند.
‼️ملک و املاک و زمین و خودرو و حتی سکه و طلا(که نیاز اولیه ازدواج جوانان است و حتی حلقه ازدواج) نجومی بالا رفته و دارا ها ،دارا تر شده و فقرا و افراد کف جامعه فقط باید به فکر زنده بودن باشند.
❗️زندگی برای دارها و کارگر و کارمند باید فقط به فکر زنده بودن و کار کردن برای نمردن باشد.
❤️🔥در کشوری که ولی امر مسلمین جهان،رهبر و سید و مولا و مراد همه ما،همچون فقیر ترین افراد جامعه می خورد و می پوشد !!!
چرا باید هر روز قانون ،سرمایه دار را سرمایه دار تر و فقیر را فقیر تر کند؟،؟!
🔥چقدر وقیه شده اید که با چنین رهبری در شیعه خانه علی ع از جیب فقرا به جیب اغنیا واریز می کنید؟،!!
✍م. سالاری
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمان های مذهبی...🍃:
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت312
ز_سعدی
احمد غمگین و سر به زیر جلو می رفت و مدام زیر لب سوره حمد می خواند و من هم پشت سرش راه می رفتم.
علیرضا بغلم بود و دستم درد گرفته بود.
نسبت به پتو و سایل و بقچه هایی که دست احمد بود علیرضا سبک تر بود ولی باز هم از وزن او دست هایم درد گرفته بود.
تا به حال این قدر طولانی او را در بغل نگرفته بودم.
حال احمد هم طوری نبود که به او بگویم خسته شده ام و از او بخواهم کمی استراحت کنیم.
دستش هم خالی نبود که علیرضا را به بغل او بدهم.
همین که با وجود همه نگرانی هایش به خاطر من کمی آهسته راه می رفت و در راه رفتن مراعات حالم را می کرد غنیمت بود.
بیشتر از یک ساعت بود که در سکوت کنار هم راه می رفتیم و علیرضا دوباره گرسنه شده بود.
آن قدر دست هایم درد می کرد که نمی توانستم او را درست در بغلم بگیرم و در حالی که راه می روم شیرش بدهم.
به ناچار رو به احمد گفتم:
میشه یکم بشینیم؟ میخوام به بچه شیر بدم.
احمد به تایید سر تکان داد و به اطراف نگاه کرد و به سمت درختی که کمی بالاتر بود اشاره کرد و گفت:
بیا بریم اون جا بشین
از شیب کم سر بالایی بالا رفتیم و کنار درخت احمد کتش را روی زمین پهن کرد و گفت:
بیا روی این بشین
_کتت کثیف میشه
_فدای سرت بشین
دمپایی هایم را در آوردم و روی کت احمد نشستم. علیرضا را روی پایم گذاشتم و لباسم را بالا زدم تا او را زیر چادر شیر بدهم.
احمد پتو را روی شانه ام انداخت و گفت:
هوا سرده این رو بپیچ دور خودت نشستی سرما نخوری
از او تشکر کردم و به اویی که با یک پیراهن بدون کت و پتو و یا لباس دیگری روبرویم ایستاده بود نگاه دوختم و گفتم:
خودتم لباس درستی نداری
سردت نیست؟
احمد سر بالا انداخت و گفت:
نه سردم نیست.
نگران من نباش
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید علی حاجبی صلوات🇮🇷
/9407
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت313
ز_سعدی
چادرم را روی علیرضا مرتب کردم و گفتم:
حداقل یکم بشین استراحت کن
قدمی از من دور شد و گفت:
نمی تونم دلم آشوبه
_توکل کن ... ان شاء الله که خیره
_کارای خدا همیشه خیره ...
ترسم اینه خیر و مصلحت ...
جمله اش را ادامه نداد و سر به زیر انداخت.
آه کشید و با صدای خشداری گفت:
فقط امیدوارم اگه قرار بر رفتنشه زود بهش برسم
قبل از رفتنش یه بار ببینمش
دیگر انگار خجالت را کنار گذاشته بود و با گریه گفت:
دلم برای نگاه مادرم برای صداش برای خنده هاش تنگ شده
کاش یه بار دیگه .... فقط یه بار دیگه نگاهش رو ببینم
روی زمین نشست و گفت:
به مصلحت خدا راضی ام خود خدا از دلم خبر داره فقط دلم میخواد یه بار دیگه ببینمش
اشک چشمم را گرفتم و با بغض گفتم:
این فکر و خیالا رو نکن
ان شاء الله مامانت صد و بیست سال دیگه سالم سلامت عمر می کنه
تو هم می بینیش هم صداش رو می شنوی
غصه چیو می خوری؟
احمد به صورتش دست کشید و گفت:
خدا کنه اون چیزی که تو میگی بشه
_برای خدا که کاری نداره تو فقط جای ناامیدی برای سلامتیش دعا کن
احمد چشم هایش را فشرد و گفت:
نا امید نیستم، راضی ام
_ولی داری فکر و خیالای بیخودی می کنی
_نخوندی مگه محمد برام چی نوشته؟
_چرا خوندم
_پس بهم حق بده دلم بجوشه نکنه تا برسم مادرم از دستم رفته باشه
احمد آه کشید. از جا برخاست و گفت:
البته اگه تا الان هم دیر نشده باشه...
بی قراری احمد قابل توصیف نبود و از این که همراهش آمدم پشیمان شدم.
من با این بچه سرعت او را برای رسیدن به مادرش کند کرده بودیم.
هم آهسته راه می رفتم هم زود خسته می شدم و هم به خاطر علیرضا مجبور بودم که توقف کنم.
شیر خوردن علیرضا هم طولانی بود و نمی دانستم تا به خانه پدری احمد برسیم چه قدر به خاطر آن باید توقف کنیم و احمد را معطل کنم.
با عذاب وجدان گفتم:
ببخش بهت اصرار کردم باهات بیام
خیلی خوب بیا بریم اون جلوتر یه دربستی بگیریم
علیرضا را در بغلم جا به جا کردم و هم قدم با احمد راه افتادم
برای گرفتن دربستی خیلی معطل شدیم و دوباره دست هایم به خاطر بغل گرفتن علیرضا و سنگینی اش درد شدیدی گرفته بود.
صدای اذان ظهر از مسجد نزدیک به گوش مان رسید.
احمد وسایل را برداشت و گفت:
بیا بریم نماز بخونیم بعد میاییم تاکسی بگیریم.
به مسجد که رسیدیم
به خاطر استحاضه نمی توانستم سریع برای نماز آماده شوم و رو به احمد گفتم:
من این جا می مونم شما برو نمازت رو بخون
احمد آهسته پرسید:
مگه نماز نمی خونی؟
با خجالت گفتم:
باید لباسامو عوض کنم
شما برو بخون بیا علیرضا رو نگه دار بعد من میرم می خونم
احمد باشه ای گفت و به سمت حوض مسجد رفت.
در آن هوای سرد سریع وضو گرفت و به داخل مسجد رفت.
من هم گوشه حیاط از سرما خودم را مچاله کردم و منتظر او ماندم
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید محمد زمانی صلوات🇮🇷
/9407
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت316
ز_سعدی
تا احمد نمازش را خواند مدام ذکر امن یجیب می گفتم و از خدا می خواستم اتفاق بدی برای مادر احمد نیفتد.
دلم می خواست بعد از ماه ها دوری دیدار شیرین و دل چسبی با هم داشته باشیم و دل احمد آرام بگیرد.
احمد که آمد علیرضا را به بغل او دادم و سریع به دستشویی رفتم.
بعد از طهارت و وضو سریع به مسجد رفتم و نماز ظهرم را خواندم.
دوباره بعد از نماز سریع به دستشویی رفتم و برای نماز عصر طهارت و وضو گرفتم.
جای شکرش باقی بود که لازم نبود برای هر نماز غسل کنم.
بعد از نماز سر به سجده گذاشتم و دعا کردم و بعد پیش احمد برگشتم.
علیرضا را از بغل او گرفتم و زیر چادرم بردم.
هوا سوز داشت و می ترسیدم سرما بخورد.
این بار که لب خیابان ایستادیم سریع یک تاکسی آمد و قبول کرد ما را به محله مان ببرد.
سر خیابان اصلی از تاکسی پیاده شدیم و از کوچه پس کوچه ها به سمت خانه حاج علی راه افتادیم
دلشوره و اضطراب عجیبی داشتم
هنوز یک کوچه با خانه حاج علی فاصله داشتیم که توجه چند جوان که سر کوچه ایستاده بودند به سمت ما جلب شد.
ما را به هم نشان می دادند و با انگشت به سمت ما اشاره می کردند.
از ترس قلبم به شدت می کوبید.
خودم را به احمد نزدیک تر کردم و گوشه لباسش را گرفتم و گفتم:
بیا برگردیم
احمد بدون این که نگاهم کند گفت:
غمت نباشه چیزی نمیشه بیا بریم.
یکی از جوان ها از جمع جدا شد و در حالی که مستقیم نگاهش به ما بود به سمت ما آمد.
از ترس می خواستم جان بدهم ولی احمد هم چنان جلو می رفت.
جوان که نزدیک شد دیدم او برادرم محمد علی است.
بدون هیچ حرفی به سمت ما آمد دست احمد را گرفت و ما را به داخل یکی از پس کوچه ها کشید و با عصبانیت پرسید:
شما این جا چه کار می کنید؟
احمد سلام کرد و محمد علی لب گزید و سر به زیر جواب سلامش را داد.
چه قدر در این چند ماه و با ریش صورت برادرم مردانه تر و جا افتاده تر شده بود.
آن قدر تغییر کرده بود که وقتی یک قدمی مان رسید تازه او را شناختم
محمد علی دوباره نگاه به احمد دوخت و گفت:
داداش برای چی اومدی این جا؟
از جونت سیر شدی؟
احمد دست در جیب پیراهنش کرد و نامه محمد را به سمت محمد علی گرفت و پرسید:
به خاطر این اومدم
تو سر کوچه ما چه کار می کنی؟
محمد علی لب گزید و بدون آن که با احمد چشم در چشم شود گفت:
داداش بیا بریم خطرناکه
احمد از جایش تکان نخورد و گفت:
خوندی که محمد چی نوشته ....
اومدم دیدن مادرم
محمد علی دست روی پشت احمد گذاشت و گفت:
داداش بیا بریم میگم برات
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید خلیل تختی نژاد صلوات🇮🇷
/9407
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨🎥روایت نزدیکان روح الله زم از چگونگی به دام افتادن وی:
نزدیکترین دوستان زم از نفوذیهای جمهوری اسلامی بودند و آنها او را به عراق کشاندند! :)
#نظامی #پلیس #اخبار
♻️#انتشارش_با_شما👇🏻
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨🎥عملیات رهایی گروگان در مشهد
#نظامی #پلیس #اخبار
♻️#انتشارش_با_شما👇🏻
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
9.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨🎥 کلیپ دیدنی از آزادسازی کودک ۹ ساله با اقدام قاطعانه نوپو کرمانشاه🔥😎
فقط آخرش :)
#نظامی #پلیس #اخبار
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🎥عذرخواهی فرمانده انتظامی فارس از ساکنین یکی از محلههای شیراز و تشویق مردمی که شاهد درگیری مسلحانه برای دستگیری قاتل و همدستش بودند👏
در این درگیری که امروز چهارشنبه ۸ شهریور رخ داد، قاتل و برادرش پس از حدود ۲ ساعت درگیری مسلحانه در شیراز کشته شدند. این قاتل در مردادماه سال جاری، همسر خود را در استان قم به قتل رسانده بود.
#نظامی #پلیس #اخبار
♻️#انتشارش_با_شما👇🏻
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸