🔗 امارات علیه یمن وارد میشود؟ / یمنی ها کشتی صهیون را تالار کردند / حیرت کارشناس عرب از غیرت یمن 🎙 آمریکا به دنبال راه چاره برای یمن / اسرائیل میخواهد امارات را برای کمک به خود علیه یمن وارد کند / حیرت کارشناس عرب از غیرت یمنی ها و بی غیرتی حکام عرب / یمنی ها کشتی صهیون را به تالار عروسی تبدیل کردند... #کانال_عاشقان_ولایت لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید خبری در ایتا 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat قرآنی در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat خبری در بله 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj ✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌

🔗 اوکراین: ثابت شد ایران خدای جنگ ترکیبی است / زمین و زمان دارد از طرف ایران میجنگد ... 🎥 کارشناس اوکراینی: ایرانی ها اثبات کرده اند که استاد جنگ ترکیبی هستند. ایران آشکارا به اسرائیل حمله نمیکند و البته اتفاقا دارد حمله میکند. ایران وارد جنگ نشده اما عملا این ایران است که دارد با رژیم صهیونیستی می جنگد... #کانال_عاشقان_ولایت لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید خبری در ایتا 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat قرآنی در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat خبری در بله 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj ✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌

#سرخط 🔹 ایران انتقام گرفت : حمله با موشک های سنگین به پایگاه نظامی اسرائیل 🔹 دیدار رئیسی و پوتین در کاخ کرملین ، غرب را تکان داد ، همزمان با گفتگوی وزرای خارجه ایران و روسیه #کانال_عاشقان_ولایت لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید خبری در ایتا 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat قرآنی در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat خبری در بله 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj ✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌

🔴بیشترین سرقت خودرو در سوئیس! 🔻آمار میزان دزدی در کشورهای دنیا و رتبه عجیب ایران! #کانال_عاشقان_ولایت لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید خبری در ایتا 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat قرآنی در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat خبری در بله 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj ✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌

🔴کلیپ #استاد_عالی 🔻زن اگر با عفت و با حیا باشد، مرد به گَرد پایش هم نمی رسد. #کانال_عاشقان_ولایت لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید خبری در ایتا 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat قرآنی در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat خبری در بله 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj ✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌

رمان های مذهبی...🍃: 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بزم_محبت پارت97 - شما همیشه به من لطف داشتید. کم به شما زحمت ندادم. زینب کم برام خواهری نکرده. بیشتر شرمنده ام نکنید. - خیلی خب دیگه بهتره بشینید و کمی هم مراعات آقا محمد رو بکنید. بنده خدا دل تو دلش نیست. همه با این حرف حاج آقا با خنده به محمد که کلافه شده بود نگاه کردن. همه نشستیم. من روی صندلی کنار محمد نشستم. حاج آقا نگاهی به مدارک هامون کرد و بعد صیغه محرمیت سه ماهه ای برامون خوند. قبلت رو که گفتم سرم رو پایین انداختم ولی محمد نفس عمیقی کشید و با لبخند سرش رو کمی بلند کرد. - اجازه میدی؟ محمد رو نگاه کردم از تو جیب کتش انگشتر نشون رو درآورد و با لبخند دستش رو گرفت سمتم. دستم که میلرزید رو گذاشتم تو دستش و انگشتر رو تو انگشتم کرد. دستام یخ بسته بود و نگام از خجالت جمع پایین بود. همه دست زدن و بهمون تبریک گفتن. تبریک ها و روبوسی ها که تموم شد همه از دفتر بیرون اومدیم. پدر و مادر محمد با پدر و مادر زینب خداحافظی کردن و از حضورشون تشکر کردن. منم دوباره زینب رو بغل کردم و ازش تشکر کردم. - خوشبخت بشی ... من هنوزم خواهرتم هرمشکلی داشتی بهم بگو. - ممنون اگه نمیومدی حتما یه دل سیر گریه میکردم. - این چه حرفیه بجای این فکر ها برو پیش آقای دوماد که بدجور منتظرش گذاشتی. نگاهم سمت محمد چرخید که به ماشین تکیه داده بود و زیر چشمی نگاهم میکرد. سریع از زینب و پدر و مادرش خداحافظی کردم و سمت محمد رفتم. آقا صادق پشت فرمون نشسته بود و سکینه خانم کنارش. پس من و محمد باید عقب بشینیم. - ببخشید منتظرت گذشتم - من که خیلی وقت منتظرم با لبخند کنار کشید و در رو برام باز کرد. منم جواب لبخندش رو دادم و سوار شدم. - میشه برم ملاقات مادربزرگم؟ سکینه خانم سرش رو برگردوند و با محبت نگام کرد - آره عروس گلم. الان همگی باهم میریم ملاقات مادربزرگت. سرم رو پایین انداختم. سکینه خانم هم سرش رو برگردوند. محمد دستش رو آورد و دستم رو تو دستش گرفت. از خجالت سرم رو بیشتر پایین گرفتم. محمد سرش رو نزدیکتر کرد و تو گوشم گفت - تو چقدر خجالت میکشی؟ ... اینجور نمیشه باید یخت رو آب کنم سرم رو بالا آوردم و سوالی نگاهش کردم. دستش رو دور شونه ام انداخت و خودش رو بهم نزدیکتر کرد. با اینکارش تپش قلبم شدت گرفت و احساس کردم از درون میلرزم. با این حال از محبت محمد شادی عمیقی تمام وجودم رو پر کرد. هم سرخ شده بودم هم لب و چشمم میخندیدن. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بزم_محبت پارت98 رفتیم بیمارستان. از پشت شیشه به مادربزرگ نگاه کردم. شده بود یه پوست و استخون. همینجور داشت آب میرفت. کسی چیزی بهم نمیگفت ولی خودم متوجه شرایط بودم. بخاطر محمد زیاد ملاقات رو طول ندادم. تمام مدت محمد دستم رو رها نمیکرد. سوار ماشین که شدیم در گوشش گفتم - نترس فرار نمیکنم ابرو هاش رو بالا داد و گفت - مثل اینکه اثر کرده و داره یخت آب میشه. لبخند منو که دید دستم رو بلند کرد و بوسید - میدونی یکم تو این پنج سال عقده ای شدم. فکر نکنم حالا حالا ها دست از سرت بردارم. محمد اصلا حضور پدر و مادرش رو درنظر نمیگیره. از اینکه پیش اونها اینقدر راحت برخورد میکنه خجالت میکشم ولی برام عجیبه که اینقدر آرومم و دلم میخواد همین رفتارش رو ادامه بده. شوخی های محمد داره به زندگیم رنگ جدیدی میده. شاید گمشده زندگیم همین محبتهاست که نبض خو گرفته به سکوتم رو به تلاطم بندازه. غرق احساس خرج کردن های محمد بودم که آقاصادق ماشین رو نگه داشت. نگاهی به خونه شون کردم. باید پیاده میشدم و زندگی جدیدم رو شروع میکردم. *** دلم نمیخواست از سر سجاده بلند بشم. نمازم تموم شده بود . تسبیح رو برداشتم و برای بار دوم شروع کردم - اللهم صل علی محمد وآل محمد چند تقه به در خورد. بفرمایید گفتم و محمد در رو باز کرد. سرش رو تو آورد و گفت - چقدر با چادرنماز قشنگ میشی. لبم به خنده وا شد. از سر سجاده بلند شدم و سجاده رو جمع کردم. محمد کامل اومد تو و در رو بست. - مامان میگه بیا تا شام آماده بشه کمی میوه بخور. سجاده رو گذاشتم سر جاش. محمد لبه تخت نشست - اینجا راحتی؟ - ممنون خوبه نگاه شیطونی کرد و گفت - البته من ترجیح میدادم بیای اتاق من. ولی چه کنم که مامان هوا تو داره. دست به سینه گفتم - دیگه چی؟ - دیگه ... دلم میخواست وقتی خواب بودی بهت سر بزنم مامان نذاشت. با لبخند کنارش نشستم و نگاهش کردم - چرا چادرت رو در نمیاری؟ - لباسم مرتب نیست. اگه یه لحظه بری بیرون آماده میشم میام. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بزم_محبت پارت99

محمد که رفت تونیک و شلواری که محمد خریده بود رو پوشیدم. روی حریرش دستی کشیدم. انصافا خیلی خوش سلیقه است. مو هام رو باز کردم و یک طرفه برس کشیدم. دو تا گیره گل هم به موهام زدم. تو آینه نگاهی به خودم انداختم. وسایل آرایش نداشتم. شایدم زود باشه. کمی کرم زدم. بلند شدم و سمت در رفتم و دستگیره رو تو دستم گرفتم ولی روم نمی شد بازش کنم. برگشتم وسط اتاق و چند قدم دور خودم گشتم. نفس عمیق کشیدم و باز نتونستم از اتاق بیرون برم. تقه که به در خورد وسط اتاق ایستادم. محمد در رو باز کرد - پس چرا نمیای؟ لبم رو دندون گرفتم و سرم رو پایین انداختم. اومد داخل و روبروم ایستاد. دست انداخت زیر چونه ام و سرم رو بلند کرد. عمیق نگام کرد و خم شد روی موهام رو بوسید. - واقعا که فرشته ای لبام کش اومد. دستش رو گذاشت پشتم و هدایتم کرد بیرون. به آشپزخونه که رسیدیم مادرشوهرم اومد بیرون و منو به آغوش کشید - قربون عروس خوشگلم بشم خیلی صمیمی باهام رفتار میکردن. دور هم میوه و بعد شام خوردیم. سفره رو من و محمد انداختیم و جمع کردیم و ظرف ها رو شستیم. سکینه خانم کلی تشکر کرد و قربون صدقه من و محمد رفت. آقاصادق کم حرف بود ولی محبتش از نگاهش معلوم بود. محمد هم مثل پدرش کم حرف بود ولی مدام بهم توجه میکرد و گاهی حرفی میزد تا علاقه اش رو ابراز کنه. دلم نمیخواست از جمعشون بلند شم کمی چشم های خواب آلودم رو مالیدم و به محمد نگاه کردم. سرش رو نزدیکم آورد و دم گوشم گفت - خوابت میاد؟ - کمی - محمد ماشینت تعمیر نشد؟ محمد کمی ازم فاصله گرفت و جواب پدرش رو داد - فکر کنم فردا آماده باشه. بعد دانشگاه میرم خبر میگیرم. - پس کلید ماشینم رو برات میذارم فردا راحت برید دانشگاه. - ممنون بابا خیلی خوب میشه. محمد دستم رو گرفت و بلندم کرد - پس با اجازه دیگه بریم بخوابیم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸

غزه پیش و پس از جنگ #کانال_عاشقان_ولایت لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید خبری در ایتا 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat قرآنی در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat خبری در بله 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj ✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌

🔸 #جدیدترین_قیمت خودرو_داخلي #کانال_عاشقان_ولایت لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید خبری در ایتا 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat قرآنی در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat خبری در بله 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj ✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌

🔹 اردوغان: اگر اسرائیل رهبران حماس در ترکیه را هدف قرار دهد بهای سنگینی پرداخت خواهد کرد. """""""""""""""""""""""""""""""""""""" 👈 رئیس جمهور ترکیه، در حالی از رهبران حماس حمایت و اسرائیل را به پرداخت بهای سنگین تهدید می کند که خود، یکی از تامین‌کنندگان اصلی سوخت جت‌های جنگی، کشتی و هواپیمای رژیم صهیونیستی محسوب می شود. https://www.tabnak.ir/fa/news/1203912/%D8%B1%D9%88%D8 محمدعلی برزگر

‌ خورشت شیش انداز یک خورشت بدون گوشت و مرغ و خوشمزه که خیلی راحت و فوری درست میشه😍 پیاز رو رنده کنین. گردو های بدون پوست رو با گوشتکوب بکوبین تا حسابی له بشه و به روغن بیوفته. پیاز رنده شده رو داخل قابلمه کمی تفت بدین تا سبک بشه و بعد بهش گردو رو اضافه کنین و تفت بدین تا گردو ها داغ بشن، آب سرد بهش اضافه کنین و درب قابلمه رو ببندین بادمجون رو راه راه پوستش رو بگیرین و حلقه ای برشش بزنین. داخل روغن داغ دو طرفش رو سرخ کنین و با رب انار و پیاز داغ و کمی شکر به قابلمه ی گردو ها اضافه کنین بزارین نیم ساعت با در بسته روی حرارت بمونه تا خورشت شما جا بیوفته☺️و گردو ها روغن بندازن. میتونین این خورشت لذیذ رو در کنار برنج کته سرو کنین♥️✨نوش جونتون ‌ #کانال_عاشقان_ولایت لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید خبری در ایتا 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat قرآنی در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat خبری در بله 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj ✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌