♦️فوری | رسانه های یمنی: هواپیماهای آمریکایی و انگلیسی مناطق اللهیه و الدریحیمی در استان حدیده را هدف قرار دادند.
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. 🦋
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
♦️جنایتی وحشیانه در مرکز شهر غزه
🔹تکتیراندازان جنایتکار اسرائیلی یک فلسطینی را که در منطقهای در مرکز شهر غزه برای یافتن غذا بیرون آمده بود هدف قرار داده و به شهادت رساندند.
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. 🦋
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
♦️️وال استریت ژورنال: دولت آمریکا به ایران اخطار داد که نیروهای خود را قبل از حملات آمریکایی به شبه نظامیان مرتبط با ایران در سوریه و عراق، منتقل کند.
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. 🦋
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند منقضی | حسن تقیزاده که بود و در تاریخ معاصر ایران چه کرد
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. 🦋
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رزمایش نیروی زمینی سپاه با هدف ارتقای آمادگی های رزمی یگان های نزسا برای مقابله با تهدیدهای فرامنطقهای و تروریستی در شمال شرق برگزار شد
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. 🦋
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️مسئله اصلی مردم چیه؟!
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. 🦋
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای شفافیت آراء در مجلس
♨️ قبل از #فحش_دادن به مسئولین این کار را فراموش نکنید...
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. 🦋
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رسانه های وابسته به انصارالله یمن تصاویری از حملات متجاوزان آمریکایی-انگلیسی که مناطق النهدین و عطان را در جنوب صنعا، پایتخت یمن هدف قرار دادند، منتشر کردند.
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
اخبار محور مقاومت (( #طوفان_الاقصی ))
🔴حزب الله لبنان تجمع نظامیان دشمن اسرائیلی را در کبرا هدف قرار دادند. این تپه با یک موشک مستقیم مورد اصابت قرار گرفت.
💥تلفات بالا گزارش میشود.
#طوفان_الاقصی
🧑🎨🥷
🔴صدای ۸ انفجار در مجاورت پایگاه آمریکایی در میدان گازی کونیکو در شمال شرق شهر دیرالزور شنیده شد.
#طوفان_الاقصی
🧑🎨🥷
🔴 حمله جنگندههای آمریکای/ انگلیسی به صنعا، پایتخت یمن
#طوفان_الاقصی
🧑🎨🥷
🔴ائتلاف آمریکایی_انگلیسی به استان های صنعا، الحجه، ذمار و البیضاء حمله کرده اند
#طوفان_الاقصی
🧑🎨🥷
🔴منابع یمنی این تجاوز را بزرگ تر و گسترده تر از حمله های قبلی آمریکا و انگلیس گزارش میکنند.
#طوفان_الاقصی
🧑🎨🥷
🔴۳۰ هدف در یمن امشب توسط جنگنده های آمریکایی و انگلیسی هدف قرار گرفتند...
✍از اون سر دنیا اومدن توی منطقه ما شاخ شونه میکشن!!!
#طوفان_الاقصی
🧑🎨🥷
🔴علی القحوم، عضو ارشد جنبش انصارالله یمن: حملات آمریکا و انگلیس یک جنگ علنی است و آنها باید منتظر ضربات و پاسخ های یمن باشند؛ بهای حمایت از غزه را هرچقدر که باشد پرداخت میکنیم و تا روز پیروزی متوقف نمیشویم.
#طوفان_الاقصی
🧑🎨🥷
🔴 بیانیه آمریکا و انگلیس: به ۳۶ هدف حوثیها در سیزده نقطه یمن حمله کردیم.
🔺الجزیره به نقل از مقامات آمریکایی: حمله امشب به یمن دور دوم انتقام گیری از سزبازان کشته شده در مرز اردن بود!
#طوفان_الاقصی
🧑🎨🥷
🏴اعلام عزای عمومی در عراق در پی حملات آمریکا
🔻محمد شیاع السودانی نخست وزیر عراق امروز در واکنش به شهادت شماری از نیروهای حشد شعبی و نظامیان و غیرنظامیان این کشور در حمله های آمریکا، عزای عمومی اعلام کرد.
#طوفان_الاقصی
🧑🎨🥷
🔴 اردن مشارکت در حملات به عراق را رد کرد
🔻ارتش اردن: ما در حملات هوایی آمریکا به خاک عراق شرکت نکردیم و ادعاهای مطرح شده شایعات است.
🔻ما به حاکمیت کشور برادر عراق احترام می گذاریم و بر عمق روابط برادرانه با همه کشورهای عربی تاکید می کنیم.
#طوفان_الاقصی
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
به دنبال رونمایی از موشک شفقبهینه ویدئو جدیدی از آزمایش این موشک منتشر شده است که دقت فوقالعاده آن را نشان میدهد.
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
رمان های مذهبی...🍃:
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رویای_مادر 💖
قسمت۱۲۹
اسماء بعد از کلاسش چند ساعتی در اتاق بسیج خواهران بود. از بچه ها شنیده بود که علی اکبر ترابی امروز بعد از کلاسش باعجله دانشگاه را ترک کرده است. می دانست که حتما به دیدار حسین میرود. اضطراب برخورد مجدد با علی اکبر ترابی، رهایش نمی کرد. ذهن پویایش را متوقف کرد تا بیشتر از این به سمت او نرود. قفلی به افکارش زد و غرق کار شد. اینطور گذر زمان کمتر حس میشد.
محسن از دوستانش در حوزه خداحافظی کرد. سوار موتورش شد و کلاه محافظ را بر سرش گذاشت. امروز حسین ماشین را برده بود، میدانست که به دنبال اسماء هم خواهد رفت. به سمت خانه رفت تا ببیند حسین امروز با علی اکبر به چه نتیجه ای رسیده است.
اسماء از اتوبوس پیاده شد. حسین جلوتر به انتظارش بود. سوار شد و لبخند زد: سلام آقا داداش! خسته نباشید!
حسین هم پر مهر جواب این دردانه را داد: سلام اسماء بانو! تو که باشی خستگی معنی نداره! تو خوبی؟
اسماء به حرکت ماشین نگاه کرد و گفت: شکر خدا! کار خوب بود؟
حسین گفت: خوبه.
اسماء دوست داشت درباره دیدارش با علی اکبر بداند اما حجب و حیا مانع تو می شد که چیزی بپرسد. حسین هم در این باره سکوت کرده بود و حرفی نمی زد. می دانست حسین تا با پدر و مادر صحبت نکند، چیزی به او نمی گوید.
محسن ظرف ها را شسته بود و آشپزخانه را مرتب کرده بود که حسین و اسماء رسیدند. از سالها پیش کارشان این بود که هر که زودتر رسید، کارها را انجام بدهد. دست ناتوان مادر و پای جا مانده پدر، از روزهای اول، هر سه نفرشان را مسئولیت پذیر بار آورده بود. اسماء بیشتر وقت ها غذا را حاضر می کرد. بخصوص وعده نهار را که معمولا فقط احمد و حنانه بودند. شام را با کمک هم آماده می کردند.
می دانی، راست گفته رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم که فرزند صالح گلی از گلهای بهشت است.... پدر و مادر دیگر چه از اولاد می خواند؟ ایمان! احترام! و وقتی اولاد ایمان داشته باشد حتما عصای دست پدر و مادر است! حنانه که همیشه می گفت « این چهار نفر را از امام حسین دارد و در تربیت هیچ کدام نقشی نداشته» اما مگر همین ایمان والدین، همین توکل آنها به خاندان جود و کرم نیست که اولاد را بیمه دستان اباالفضل علیه السلام می کند؟ حنانه و احمد فرزندانشان را بیمه خاندان رحمت کرده بودند.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رویای_مادرانه 💖
قسمت ۱۳۰
شام را با شوخی و خنده آماده کردند. احمد و حنانه به کارهایشان با لذت نگاه می کردند. حاصل عمرشان زیبا بود. گرچه سخت بود زندگی اما با توکل و تکیه به خدا، راه را به سوی آرامش گشودند.
سر شام احمد از حسین پرسید: امروز دیدی این خواستگار سمج رو؟
حسین لقمه اش را فرو داد و گفت: بله. از نظر من تایید شده است!
حنانه نگران پرسید: مطمئنی؟
حسین لبخند اطمینان بخشی زد: تا حالا درباره هیچ کدوم از خواستگارهاش این رو گفته بودم؟ مطمئنم مامان! بجز تایید داداش علی و محسن، مطمئنم شدم خودم! تحقیق هم چند تا از بچه ها رو فرستادم که اون ها هم تایید کردن. فردا هم گفتم خانوادش رو بیاره همینجا طبقه پایین!
اسماء شوکه شده گفت: داداش!
حسین ابرو به هم کشید: غریبن اینجا! اجازه بدیم برن مسافرخونه؟
احمد گفت: کار خوبی کردی بابا!
حنانه گفت: پایین تمیز هست؟
اسماء شاکی غر زد: دارن میان خواستگاری یا مهمونی؟
محسن جوابش را داد: اسماء! اونها خودشون با خجالت میان ها! نکنه رفتارت معذبشون کنه!
حنانه گفت: اینطوری بیشتر آشنا میشیم!
حسین توضیح داد: اگه مشکلت با بودن آقا داماده، فکر نکنم اینجا بمونه! چیزی که من دیدن، خودش میره خوابگاه. خانواده اش هم هر چی بیشتر بشناسی، برای خودت بهتره!
حنانه پرسید: حالا چند نفر هستن؟
حسین قیافه با مزه ای به خود گرفت: نپرسیدم ازش! دو سه نفر بیشتر میان یعنی؟
و عصر روز بعد حسین جمعیت ده دوازده نفری از مردان و زنان را مقابلش نگاه کرد. با احتساب بچه ها، بیشتر از هفده نفر میشدند.
لبخند حسین روی لبهایش عمق گرفت. علی اکبر که از سلام و خوش آمدگویی فارغ شد رو به حسین گفت: گفتم که بریم مسافرخونه بهتره!
حسین بلند خندید و دست به شانه علی اکبر گذاشت: کدوم مسافرخونه این همه جای خالی داره پسر؟ بریم چند تا ماشین بگیریم که پشت ماشین من بیان!
حسین با علی اکبر و پدر و مادرش و یکی از خواهرانش، در ماشینش نشسته بودند. حسین پیامی حاوی: «هفده هجده نفری هستن» برای محسن فرستاد!
محسن پیام را بلند خواند. لحظه ای هر چهار نفر به هم نگاه کردند و ناگهان همه بلند شدند و تند تند مشغول جا به جا کردن وسایل کردند. طبقه پایین را برای چهار نفر مجهز کرده بودند. اگر می رسیدند و می فهمیدند که منتظر این جمعیت نبوده اند، حتما خجالت می کشند. میان کار اسماء وسط اتاق نشست و شروع به خنده کرد.
محسن هم به خنده افتاد. حنانه گفت: دست بجنبونید! الان میرسن! بعدا بخندید!
احمد هم همراهشان شروع به خنده کرد و گفت: خواستگاری این همه اومدن، بله برون و عقد چند نفر میان؟
حنانه اخم کرد: احمد آقا!
بعد خودش هم خندید. محسن دست اسماء را کشید و گفت: پاشو دیگه! خوبه فامیل های تو هستن ها! از کمر افتادم!
بعد رو به حنانه گفت: مامان رخت خواب کم داریم! چکار کنم؟
حنانه گفت: نمی دونم. زنگ بزنم آرزو؟
احمد گفت: زود زنگ بزن ببین اگه اشکان هست بیاره.
حنانه با آرزو تماس گرفت و تند تند مختصری از ماوقع گفت و میان خنده هایشان گفت: می تونی رخت خواب هاتو بفرستی؟
آرزو گفت: همه رخت خواب ها رو؟
حنانه جواب داد: آره! میترسم بیشتر از تخمین حسین باشن!
آرزو گفت: اشکان تازه اومده! میدم بیاره!
حنانه بعد از قطع تماس گفت: اشکان میاره!
اسماء ظرف ها را در کابینت مرتب کرده بود. ظرف میوه و چند بطری آب و ظرف شربت را احمد در یخچال مرتب کرد. کتری روی گاز را پر کرده و چای دم کرده بودند.
محسن جالباسی را از طبقه بالا آورده بود و گوشه ورودی در گذاشت: خوبه؟
اسماء گفت: آره دستت درد نکنه!
حنانه گفت: شام چی بذاریم برای این جمعیت؟
اسماء گفت: میدونستیم این تعداد هستن دیشب نخود لوبیا خیس می دادم آبگوشت میذاشتم!
محسن گفت: عدس پلو؟
احمد گفت: زشته بار اول!
حنانه گفت: مرغ بذاریم؟
اسماء گفت: محسن باید بری خرید.
محسن گفت: بذار حسین ماشین رو بیاره! خریداتو لیست کن.
حنانه گفت: فسنجون هم بذار. سالاد هم درست کن.
اسماء گفت: وقت کمه مامان!
حنانه گفت: منم کمکت می کنم دیگه.
محسن دست مادر را بوسید: مگه من و حسین مُردیم که شما کار کنید؟
حنانه گفت: خدا نکنه! شما منو الکی الکی بازنشست کردید!
احمد گفت: شما به اندازه کافی کار کردید خانم!
زنگ در به صدا در آمد. مهمانها رسیدند...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رویای_مادرانه 💖
قسمت۱۳۱
محسن مرغ ها را می شست و می خندید. حسین برنج پاک می کرد. اسماء پیاز خرد می کرد. حنانه و احمد هم پایین مشغول رسیدگی به امور مهمانان بودند.
محسن دوباره آرام خندید. اسماء کلافه چاقو را در تابه پرت کرد و گفت: بسه دیگه محسن! حسین هیچی بهش نمیگی؟
صدای خنده حسین هم بلند شد. محسن شیر آب را بست و کنارشان روی صندلی میز غذا خوری نشست و در خندیدن به حسین ملحق شد!
اسماء به حالت قهر بلند شد و تابه را روی گاز گذاشت: خیلی بدید!
حسین بلند شد و اسماء را از پشت بغل کرد و صورتش را بوسید. با همان خنده گفت: ببخشید دیگه! اما به جان خودم قیافه علی اکبر تو ترمینال یادم میاد میخوام از خنده بمیرم! بیچاره کپ کرده بود! هر چی منتظر بود تموم بشن مسافرای آشنا، تموم نمیشد! هر کس پیاده میشد، بیشتر از قبل تعجب می کرد! نمی دونی چقدر شرمنده بود! چند بار گفت اجازه بدم برن مسافرخونه اما خداییش کدوم مسافرخونه این همه جای خالی داره؟ تازه کلی هم سوغاتی آوردن برامون! خیلی خانواده خون گرمی هستن!
اسماء کلافه تکیه به گاز میدهد. محسن تذکر میدهد: بیا کنار، گاز روشنه، یکهو آتش به لباست می گیره!
اسماء جا به جا می شود و به کابینت تکیه می دهد: حالا من بخوام جواب منفی بدم چکار کنم با این قوم!
محسن گفت: اینها خواهر برادر ها و خواهر زاده برادر زاده هاش هستن تازه! عمو دایی خاله عمه نیومدن حالا! بچه هاشون به کنار!
محسن می گوید: عجب تالاری باید بگیریم برای عقد! فامیلای نزدیک داماد از کل تیره و طایفه ما بیشتره!
اسما پیاز ها را هم میزند و می گوید: من خجالت می کشم!
حسن مهربانانه می گوید: خجالت چرا؟ خجالت نداره عزیزم! اونها خودشون شرمنده هستن! اما خب خواستگاری ته تغاری خانواده بود که چند ساله به دختر تهرونی دل داده! همه میخواستن باشن! بیچاره خودش دم در خداحافظی کرد برگشت خوابگاه! سخت نگیر دیگه!
اسماء آهی کشید و مشغول کارش شد. حسین برنج را شست و کنار گذاشت بعد با محسن مشغول آماده کردن سالاد شدند. همگی خسته بودند اما بیشتر از خستگی خود، به دیگری و بیشتر از همه دست های خسته مادر و پای جا مانده پدر و عزت و احترام آنها بود که همه چیز را به بهترین نحو آماده کردند.
################
علی اکبر تلفن به دست در راهروی خوابگاه راه می رفت: آخه داداش! این چه کاری بود؟ چرا همه اومدن؟ مگه قرار نبود دو سه نفر بیان؟
مجتبی گفت: نشد دیگه! همه پاشون رو تو یک کفش کرده بودن و هر کس می گفت ما تهران کار داریم داریم میایم عروس علی اکبرم ببینیم. خودمون میریم خونه این و اون و مسافر خونه و هتل و این حرف ها!
علی اکبر دستی در میان موهایش کشید: الان که بیست نفر آدم ریختین خونه مردم! هنوز جواب مثبت نگرفته هوار شدیم خونشون!
مجتبی می گوید: هفده نفریم آقا! البته با تیام میشیم هجده نفر اما تیام که غذا خور نیست! شیر خواره! اما عجب دست پختی داره عروس خانم!
علی اکبر لبخندی می زند: من هنوز دو کلمه باهاش حرف نزدم اونوقت همه رفتن دست پختش رو خوردن!
مجتبی دوباره می گوید: عالی بود دست پختش!عجب سفره ای چیدن خواهر برادرا! باید میدیدی چه پذیرایی کردن! مامان که یک دل نه صد دل عاشقش شده. یک اسماء جان میگه، صد تا اسماء جان از بغلش در میاد. شنیدم به مهسا می گفت« علی اکبرم حق داشت دو سال در به درش بشه»
حسی مملو از غرور در جان علی اکبر جوشید.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رویای_مادرانه💖
قسمت۱۳۲
اسماء به سرعت پنیر ها را تکه تکه و در ظرف های کوچک می گذاشت. محسن غر زد: حالا از ظرف یک بار مصرف استفاده می کردی چی میشد؟
اسماء جواب داد: میدونی بابا بدش میاد. میگه بی احترامیه!
محسن مربا را در کاسه ها میریزد و میگوید: الان همه استفاده می کنن. کدوم بی احترامی؟
حسین که ظرف های عسل را آماده کرده می گوید: همه انجام میدن دلیل بر درست بودنش نیست!
اسماء هم حرف حسین را تایید میدهد: دقیقا درست میگه! این کار نشون راحتی نیست! نشون میده که ما برای مهمونمون ارزش قایل نیستیم که چند تا ظرف بشوریم!
محسن نالان روی صندلی مینشیند: چند تا ظرف؟ ظرف های اینها از هیات هم بیشتره!
حسین سینی بزرگ را آورد و اسماء مشغول چیدن ظرف ها در آن شد: غر نزن دیگه! فردا صبح میرن!
محسن بلند شد و نان های تکه شده را که در سه کیسه پلاستیکی بود برداشت و گفت: دوباره و سه باره و چهار باره که میان! عقد و عروسی و پاتختی و پاگشا و هزار تا مراسم دیگه که بازم میان! تازه هی میان خونه اینها و اینم زنگ میزنه ما بریم واسه کمک برای سیر کردن قوم الظالمینش!
حسین این بار جدی اخم میکند: بسه محسن! تا یک جایی شوخی قشنگه. دیگه داری زیاده روی میکنی!
محسن گوشه لبش را گاز می گیرد.
حسین رو به اسماء ادامه می دهد: نگران چرت و پرت های این بچه نباش! خودم هستم! فقط به این فکر کن که این مرد و خانوادش همون چیزی که تو می خوای هستن یا نه!
بعد سینی را بلند کرد و به سمت هال رفت و بلند گفت: صبح زنگ زدم علی اکبر بیاد اینجا! تو دیگه پایین نیا! خودم به کار ها میرسم.
علی اکبر شرمنده سینی را از حسین گرفت: بخدا شرمنده، اسباب زحمت شدیم!
حسین برادرانه میخندد: حرفشم نزن! ببین دیگه چی کم و کسره که بیارم!
علی اکبر گفت: همه چیز هست. دست شما درد نکنه!
حسین گفت: ما بالا هستیم که شما راحت باشید. هر چی کم بود صدا کنی میارم! یک تک هم بندازی میام!
علی اکبر تشکر کرد و سینی را به داخل خانه برد. حسین به طبقه بالا برگشت تا با خانواده صبحانه بخورند.
یک ساعت بعد علی اکبر حسین را صدا کرد. محسن در را باز کرد. علی اکبر و سه مرد جوان دیگر، سینی ها را در دست داشتند. تمام ظرف ها شسته و خشک شده و مرتب چیده شده بودند. محسن گفت: این چه کاری بود؟ چرا ظرف ها رو شستید؟
علی اکبر گفت: دستتون درد نکنه. خیلی زحمت افتادید از دیشب.
مرد ها یک به یک سینی ها را به محسن می دادند و تشکر کرده و میرفتند.
بعد از رفتن آن سه، علی اکبر به محسن می گوید: با اجازه ما میریم بیرون و شب خدمت میرسیم برای خواستگاری!
محسن متعجب می گوید: نهار چی؟ خواهرم نهار گذاشته!
علی اکبر می گوید: شرمنده کردن اما درست نیست بیشتر از این مزاحمت ایجاد کنیم.
حسین پشت سر محسن می ایستد و می گوید: مزاحمت چیه؟ شام و نهار شما حاضره، برید ما باید چکار کنیم با این همه غذا!
علی اکبر متعجب می گوید: شام و نهار؟
حسین خنده ای کرد و گفت: حالا حالا ها مونده خواهر منو بشناسی!
بعد رو به محسن گفت: من میرم میوه شیرینی ها رو تحویل بگیرم. دم دست باش اگه کار مردونه ای بود.
محسن جواب داد: خیالت راحت. بابا رو تا مسجد ببر فقط که پیاده نره.
حسین گفت: داره میاد.
صدای اسماء از داخل خاله آمد: داداش!
علی اکبر سر به زیر می اندازه و حسین با عذرخواهی به داخل میرود. بعد از دقایقی با خنده دوباره دم در ظاهر می شود و رو به حسین کاغذی نشان می دهد: همیشه لیست خرید آماده داره!
و هر دو با هم می خندند.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رویای_مادرانه 💖
قسمت۱۳۳
علی اکبر با سبدی گل و پر از اضطراب پشت در بود. به لطف پدر فقط خواهران و برادرانش همراهشان شدند و عروس ها و داماد ها همراه فرزندانشان یا در طبقه پایین ماندند یا به بیرون از خانه و تهران گردی رفته بودند.
صدیقه خواهرش جعبه شیرینی بزرگی در دست داشت به علی اکبر گفت: زیاد شیرینی نخریدی؟
نجمه خانم مادرشان چشم غره ای به دخترش رفت و گفت: ظهر دیدم سه تا از این جعبه ها رو همراه آشغالا انداختن بیرون! بعد میگی این زیاده؟
در باز شد و احمد با لبخندی از مهمانان استقبال کرد. حنانه در کنار احمد ایستاده بود و خوش آمد می گفت. حسین و محسن هم در پذیرایی به انتظار مهمان ها ایستاده بودند. مبلی که روزی حضرت آقا روی آن نشسته بود، هنوز رویش با ملحفه ای سفید پوشانده شده بود. یک دست مبل بود و صندلی های میز غذاخوری را چیده بودند. حسین کنار مبل روکش شده ایستاده بود تا کسی روی آن ننشیند. مرتضی برادر علی اکبر گفت: اون مبل مشکلی داره آقا حسین؟
حسین لبخند زد و گفت: این مبل متبرکه!
غلامرضا پدر علی اکبر پرسید: چطور تبرک شده؟
حسین کنار همان مبل روی زمین به عادت تمام این روز ها نشست و گفت: دوباری که حضرت آقا اومدن خونه ما، روی این مبل نشستن! چندین ساله که این مبل برای ما تبرک شده. هفته قبل هم که اومدن دوباره همین جا نشستن.
نگاه علی اکبر روی آن مبل ماند. نجمه خانم گفت: آقا اومدن خونتون؟ واقعا؟ خوش به سعادتتون! خوش به سعادت علی اکبرم!
طاهره خواهر دیگر علی اکبر گفت: ای کاش هفته پیش اومده بودیم!
علی اکبر روی صندلی جا به جا شد. حسین از روی زمین نگاهش کرد و گفت: راحت نیستی؟
علی اکبر که نگاه ها را متوجه خود دید گفت: نه، خوبه!
نجمه خانم رو به حنانه گفت: احتمالا منتظره بریم سر اصل مطلب! عروس قشنگم تشریف نمیارن؟
حنانه به احمد نگاه کرد و بعد با تایید احمد محسن به کمک اسماء برای آوردن چای رفت.
مرتضی رو به حسین گفت: شما چرا رو زمین نشستید؟ اینجوری ما معذبیم!
حسین گفت: راحت باشید. من از این مبل جدا نمیشم که!
احمد رو به حسین گفت: بابا جان! بیا رو صندلی بشین که مهمون ها هم راحت باشن!
نگاه احمد به حسین پیامی داشت که حسین بلافاصله بلند شد و یکی از صندلی ها را کنار همان مبل گذاشت و در جوار مرتضی نشست.
نگاه احمد به حسین میگفت: کمی با ما باش! درکت نمی کنند!
اسماء و محسن با دو سینی چای آمدند.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رویای_مادرانه 💖
قسمت۱۳۴
علی اکبر با متانت و سر به زیر نشسته بود. اسماء میان تعارفات معمول در کنار محسن جای گرفت. وقتی با اجازه احمد و حنانه، اسماء برای صحبت کردن بلند شد، علی اکبر پشت سرش وارد اتاقش شد. نگاهی به دیوارهای اتاق کرد و لبخند زد. عکس شهید صیاد و شیرودی و عکس دیگری روی دیوار ها بود. عکس رهبری در بالای این تصاویر نصب شده بود. شعر هایی در مدح سیدالشهدا و اتاق غیر اینها ساده بود. همان عکس ها هم در قاب های ساده نصب شده بودند.
نگاهش به شهیدی که نمی شناخت اما آشنا بود، افتاد. صدای اسماء که بفرمایید گفت و صندلی میز تحریر را برایش آماده کرده بود او را از فکر شهید بیرون آورد. تشکری کرد و نشست.
نفسی گرفت و در دل خدا را صدا زد. بعد آرام شروع به صحبت کرد: این دو روز خیلی به زحمت افتادین.
اسماء جواب داد: خواهش می کنم.
علی اکبر گفت: چهار ده تا چله زیارت عاشورا گرفتم برای شهدای گمنام تا شما اجازه بدید بیام! روزی که اولین چله رو شروع کردم فکرش رو نمی کردم چهاردهمین چله گره کارم رو باز کنه!
اسماء دلش زیر و رو شده! این مرد برایش چله نشین شده بود؟!
علی اکبر ادامه داد: همه از خاص بودن شما می گفتن. از اخلاصتون! از همتتون برای انجام کارهایی برای شهدا. توجه من اون روز به شما جلب شد که بعد از گرد و خاکی که طوفان کرده بود، اولین نفر بعد از تموم شدن گرد و خاک، خودتون رو به مزار شهدا رسوندین و داشتین تمیز می کردین. اون روز من فکر کردم کسی به فکر شهدا نیست، وقتی رسیدم دیدم خیلی عقبم!
نفسی گرفت: اسماء خانم! من شما رو با شهدا شناختم، از شهدا برای رسیدن به این لحظه مدد گرفتم، حالا می خوام خوب فکر کنید و هر سوالی دارید بپرسید. به من واقعا فکر کنید!
اسماء با تن صدای آرامی گفت: آقا؟
علی اکبر لبخند زد: مرادمه و مریدشم!
اسماء گفت: همپای روضه و هیات هستید؟
علی اکبر لبخند عمیقی زد: دنبال همپا می گشتم برای هیات!
اسماء گفت: شهادت؟
علی اکبر جدی شد: لیاقت می خواد که در من نیست اما دنبالش میدوم تا بهش برسم. شهادت خیلی بالاتر از منه و من نیاز به بال دارم و فکر می کنم شما کسی هستید که همسرتون رو بالا می برید!
اسماء سرش را بیشتر پایین انداخت: من از تنها موندن می ترسم!
رنگ از رخ علی اکبر پرید: یعنی مخالف شهادتید؟
اسماء سکوت کرد!
علی اکبر نگران شد. دستش تکیه به زانو داد: اسماء خانم! شما مخالف شهادت همسرتون هستید؟
اسماء صدایش لرزید: من از تنها موندن و چشم به راه موندن می ترسم!
علی اکبر گفت: یعنی شهادت مال همسایه؟ عکس و افتخارش مال ما؟ یعنی به حرف بگیم شهدا و و راه بریم مختلف شهدا؟
اسماء سکوت کرد و علی اکبر با شانه های خمیده راه خروج از اتاق را پیش گرفت.
لحظه ای قبل از خروج عکس شهیدی که نمی شناخت نشان داد و گفت: فکر نمی کردم این شهید منو جای غلطی بیاره! همین شهید منو به شما و انتخابم مطمئن کرد!
علی اکبر از اتاق خارج شد که اسماء او را صدا زد: آقای ترابی!
علی اکبر ایستاد و اسماء گفت: بخاطر شهادت از من گذشتید.
اسماء سوال نپرسیده بود، خبر داده بود و منتظر جوابی نبود برای همین ادامه داد: روزی که رفتنی شدید یادتون باشه نه من، نه بچه و نه هیچ دلیلی برای پا پس کشیدن ندارید! امروز همینجا راهتون رو انتخاب کردید و من مردی که پای حرفش نمونه رو قبول ندارم!
از کنار علی اکبر عبور کرد و به جمع مهمانها پیوست!
حسین خود را به علی اکبر مات مانده رساند و گفت: چی شده؟
علی کبر گفت: نفهمیدم چی شد؟ الان جواب مثبت گرفتم؟
حسین به چشمهای درشت شده از تعجب علی اکبر نگاه کرد و گفت: نه! مرحله اول رو عبور کردی! چند جلسه باید بیای حرف هاتون رو کامل بزنید بعد جواب میگیری! حالا بیا بریم که جماعت منتظر تو هستن!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸﷽🌸
✍ با عرض سلام و صبح بخیر و به امید قبولی طاعات و عبادات شما بزرگواران
🌱ذکر روز یکشنبه🌱
🌺 ياذ الجلال و الاکرام🌺
⬅️ تاریخ: پانزدهم بهمن ماه سال ۱۴۰۲، مصادف با بیست و سومین روز از ماه رجب سال ۱۴۴۵
السلام علیک یا امیر المومنین (علیه السلام)
السلام علیک یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)
☀️حدیث روز☀️
🌴امام على(علیه السلام)فرموده اند:
✍سخن تو، برايت نگهدارى و در کار نامه ات براى هميشه ثبت مى شود. پس آن را در چيزى به کار گير که تو را [به خداوند] نزديک مى سازد.💐
📚 ميزان الحکمه، جلد ۱۰ صفحه: ۱۹۷
☀️اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيِّکَ الْفَرَجَ☀️
"بحق حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)"
⬅️ هدیه به ارواح مطهر حضرتشان و جمیع🌹شهداء خصوصا سردار دلها صلوات💐
🤲اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💐
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. 🦋
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوربین مخفی | واکنش دخترا بعد از اینکه تذکر حجاب می گیرند
🔹خانم! چرا روسریت رو سرت کردی؟!
♥️🌹🌴♥️🌹🌴♥️🌹🌴♥️🌹🌴
#یا_صاحب_الزمان
#خسیس_نباش_نشر_بده 🌻
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
✨آخـــ💥ــــرالزمـــــ🌪ــــان✨
☄احادیث آخرالزمان:
🔅 در آخرالزمان، ثروتمند شدن به وسیله ی غصب و تجاوز است. حضرت محمد(ص)
⭐️ در آخرالزمان، به مؤمنان واقعی ابله و بی عقل می گویند. امام صادق(ع)
🌟در آخرالزمان، شب ها دیر می خوابند و نماز صبح قضا می شود. حضرت محمد(ص)
🔅 در آخرالزمان، مردم از علما می گریزند. حضرت محمد(ص)
⭐️در آخرالزمان، مؤمن بی ارزش و گناه کار عزیز می شود. امام حسن عسکری(ع)
🌟در آخرالزمان، زنان، بد حجاب و عریان می شوند. حضرت علی(ع)
🔅در آخرالزمان، برای حفظ دین باید از محل گناه گریخت. حضرت محمد(ص)
⭐️ در آخرالزمان، گناه خویش را به گردن خدا می نهند. حضرت محمد(ص)
🌟 در آخرالزمان، سلامت دین در سڪوت بیشتر است. امام زمان(عج)
🔅در آخرالزمان، به علت گناه باران در وقتش نازل نمی شود. حضرت محمد(ص)
⭐️ در آخرالزمان، رشوه را به اسم هدیه حلال می ڪنند. حضرت محمد(ص)
🌟 در آخرالزمان، گرد و غبار ربا همه را فرا می گیرد. حضرت محمد(ص)
🔅 در آخرالزمان، هر ڪه دینش را حفظ ڪند اجر پنجاه صحابه پیامبر را دارد. حضرت محمد(ص)
⭐️در آخرالزمان، از فتنه ها به قم پناه ببرید. امام صادق(ع)
🌟در آخرالزمان، بعضی از مردم گرگ صفت می شوند. حضرت محمد(ص)
🔅 در آخرالزمان، مردم غصه از بین رفتن دینشان را نمی خورند. حضرت محمد(ص)
⭐️در آخرالزمان، هیچ چیز سخت تر از مال حلال و دوست باوفا یافت نمی شود. امام هادی(ع)
🌟 در آخرالزمان، حفظ زبان بهترین ڪار است. امام باقر(ع)
🔅در آخرالزمان، مؤمن واقعی از غصه آب می شود. حضرت علی(ع)
⭐️ در آخرالزمان، در اوج فتنه ها به قرآن پناه ببرید. حضرت محمد(ص)
🌟 در آخرالزمان، ارزش دین در نظر مردم پایین می آید و دنیا باارزش می شود. حضرت محمد(ص)
📚منبع ڪتاب چهل حدیث آخرالزمان
#آخــــرالــــزمـــــان
🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️
#یا_صاحب_الزمان
#خسیس_نباش_نشر_بده 🌻
http://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیمسار متین محافظ شاه میگه :
شاه اونقدر به زنان و بنیان خانواده اهمیت میداد که یه دلقک واسطه کرده بود تا از طرفی بساط طرب وشادی برای سرگرمی اطرافیانش ایجاد کنه و زنگ تفریحی برای شب گذرونیش با زنان متفاوت
🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐
#یا_صاحب_الزمان
#خسیس_نباش_نشر_بده 🌻
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 انقلاب ایران در چه دورهای پیروز شد؟!!
❗️ حاج قاسم از سیر پیروزی انقلاب و نقش #امام میگوید!
#دهه_فجر
🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐
#یا_صاحب_الزمان
🌻
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔴برخی ازخیانت ها و جنایت های محمدرضاشاه در ایران
♦️1. حضور 60 هزار مستشار نظامی و اداری امریکا در ایران که بر همه ارگان های کشورمان سلطه داشتند و کسی بدون اجازه آنها آب نمی خورد.
♦️ 2. اعطای حق مصونیت قضائی (کاپیتولاسیون) به مستشاران امریکایی در سال 1343 و تبعید امام (ره) به علت مخالفت با فروش استقلال کشور
♦️ 3. اعطای جزیره بحرین (استان چهاردهم ایران) و جزایر زیبای اطراف آن به اربابان انگلیسی و عرب های وهابی توسط شاه آریایی!، (1349) به عربهایی که هنوز که هنوز است خون شیعیان بحرین را در شیشه کرده اند.
♦️4. غرق بودن شاه، خواهرانش، همسرش فرح و بقیه اعضای خانواده اش در انواع فسادهای اخلاقی به نحوی که در خاطرات هر کدامشان، به روابط افسارگسیخته دیگری اذعان کرده اند. حتی نحوه آشنایی شاه با فرح، زمانی است که فرح بعلت رفع مشکل مالی به نزد اردشیر زاهدی (کارچاق کن شاه در این مسائل) می رود و سپس ملکه و شهبانوی! ایران می شود!
(ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، خاطرات ارتشبد سابق حسين فردوست، ص 211)
♦️ 5. هفتاد درصد جمعیت کشور بیسواد در سال 57 دستاورد فرهنگی شاهنشاه در ایران بود!
♦️ 6. تنها 157 هزار دانشجو از جمعیت 35 میلیونی ایران در سال 57 وضعیت سواد دانشگاهیان زمان شاهنشاه! 38% وزرا فراماسون، 24% عضو سیا و 21% عضو ساواک!
(پرهام، انقلاب ایران و مبانی رهبری امام خمینی، ص 26)
♦️ 7. تبدیل ایران به بازار کالاهای بنجل وارداتی غرب و فقدان کارخانه ها و زیرساخت های اقتصادی خودکفا در کشور
♦️ 8. تورم شدید با نرخ سالانه 40 تا 50 درصد به همراه فساد و ارتشای سراسری و دزدی بلندپایگان و نابرابری در توزیع درامدها
♦️9. سن امید به زندگی 50 سال در دوره شاهنشاه و بیش از 73 سال در ایران کنونی.
♦️10. 75درصدنخبگان سیاسی کشور تنها از 40 خانواده نیرومند و کوتاهی دست توده های مردم و نخبگان غیروابسته از مناصب سیاسی و اقتصادی کشور
♦️ 11.وجود ترسناک ترین و خطرناک ترین سازمان جاسوسی دنیا در دوره شاه (#ساواک) و شکنجه و کشتار هزاران بیگناه و یا با کوچکترین مخالفت و یکی از پلیسی ترین حکومت های جهان علیه حقوق بشر
♦️ 12 . حضور بیش از 200 بهائی در بین مقامات ارشد کشور (بطوریکه از کابینه 12 نفری هویدا 9 نفربهائی بودند: از جمله : خود هویدا،صنیعی وزیرجنگ، خسروانی وزیر کار، شاهقلی وزیر بهداری، روحانی وزیر کشاورزی، پارسای وزیر اموزش و پرورش،) عبدالکریم ایادی پزشک مخصوص شاه، ثابتی معاون ساواک...
♦️ 13. تبدیل 800 هزار کشاورز ایران به خرده مالکان بی زمین و وارد کننده کالاهای غربی به ایران با اصلاحات ارضی و سایر سیاست های اقتصادی غربی در کشور و تبدیل ایران از کشور #صادرکننده گندم به یکی از بزرگترین #واردکننده های گندم در جهان
♦️ 14. شکل گیری اولین #حلبی نشین های ایران در شهرهای بزرگ بخصوص تهران از دهه 1340 به بعد و ایجاد اولین #کارتن_خوابها در تاریخ ایران
♦️ 15. ایجاد 3000 #فاحشه خانه و کاباره در ایران و ده ها محله فاحشه نشین
♦️16. کشتار بیش از 3000 شهید از مردم بیگناه ایران در جریان انقلاب
♦️17. حمایت بی چون و چرا از رژیم غاصب #اسرائیل (و همچنین رژیم منفور آپارتاید افریقای جنوبی). تامین 65% نفت مورد نیاز اسرائیل و حمایت مالی، نظامی و تسلیحاتی از این رژیم در جنگهای مختلف علیه فلسطینیان
♦️18.با وجود فروش بالای نفت در عوض ساخت زیرساخت ها کشور و توجه به مناطق محرومی همچون مرز نشینان، این پولها را برای نوکری به صورت وام های بلاعوض به دیگر کشورها داده شد . همچون انگلیس برای تامین آب شرب لندن یا ونیز برای زیر آب نرفتن آن!
💢 بله. هیچ گاه دهن کجی شاه و فرحش به ارزش های اسلامی مردم ایران از جمله شرابخواری و رقص علنی آن دو با کارتر رئیس جمهور امریکا و همسرش در محرم سال 56 وجشن های 2500ساله را فراموش نخواهیم کرد
💢 بله هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد که آنقدر عقب مانده بودیم که از هندوستان و بنگلادش برایمان پزشک می آوردند!
💢 بله. هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد برخی مردم ما چقدر زود فراموش می کنند جنایت ها و خیانت ها را و چه ساده از جهل و فراموشکاری و کم حافظه بودن آنها سواستفاده می شود.
#پهلوی_بدون_رتوش
🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb