eitaa logo
اشعار "عاصی"
410 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
👌اشعار مذهبی سیاسی اجتماعی عاشقانه طنز و انتقادی... ❤همراهمان باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر که این دل بیچاره در مضیقه نبود اگر که اسلحه‌ی عشق بر شقیقه نبود اگر که پای دو چشم تو در در میانه نبود اگر که سرخی لب‌های تو عتیقه نبود اگر برای خود ای گل تو را نمی‌چیدم اگر که این دل بیچاره با سلیقه نبود اگر که عشق تو سلاخ با مروت بود اگر که این دل آواره زیر تیغه نبود اگر که در دل سنگ تو هم بخاطر عشق توان دوری از من به یک دقیقه نبود اگر... اگر... اگر... اما بگو چه می‌شد اگر که رسم عاشقی ما براین طریقه نبود!
فکر میکردم که عاقل هستم و دور از جنون... گوشه ء چشم اش که دیدم عقل را دادم به باد من نمی خواهم دگر چیزی مگر آغوش او... من به یاد آن رخ زیبا هنوزم شاد شاد! "عاصی" 🌹❤️
از زمانی که تو را بینِ خلایق دیدم مثلِ یک فاتحِ مغرور به خود بالیدم عشق یک بار به من گفت: برو! گفتم: چشم عقل صد بار به من گفت: نرو! نشنیدم پدرم هی وصیت کرد که عاشق نشوم تو چه کردی که به گورِ پدرم خندیدم؟ سال ها درد کشیدم که به دردم بخوری آخرش رفتی و از درد به خود پیچیدم تشنه بودم که تو ساکِ سفرت را بستی حیف از آن آب که پشتِ سرِ تو پاشیدم آه ای کعبه ی از چشمِ خدا افتاده کاش اینقدر به دورِ تو نمی چرخیدم از دهانم که پر از توست بدم می آید تف بر آن لحظه که لب های تو را بوسیدم از خودی زخم نمی خوردم اگر بی تردید از سگم بیشتر از گرگ نمی ترسیدم اینکه بخشیده‌ام‌ت فرقِ میانِ من و توست من اگر مثلِ تو بودم که نمی بخشیدم داستانِ من و زیباییِ تو یک خط است: "بچگی کردم و از لای لجن گُل چیدم" حسین طاهری
گر جمال دوست نَبوَد با خیالش هم خوشم! خانه‌ی درویش‌ را شمعی به‌از مهتاب نیست...
کسی جز من نمی داند قرارِ رفته یعنی چه ز بغض آسمان جویید که سارِ رفته یعنی چه زمین تشنه به خون من، کجا می دانداین کرکس برای عزت شیران شکار رفته یعنی چه شبیه صاحب مصرم که چوپانی مرا پس زد زلیخا خوب می داند وقارِ رفته یعنی چه من از جنس طلا بودم ولی در بازی قسمت تمام زرگران دیدند عیارِ رفته یعنی چه قطار عاشقی می رفت به شهری آنور دریا فقط جا مانده می داند قطارِ رفته یعنی چه بدان آزادی خفاش به از بند و قفس در باغ کجا یک سِهره می داند بهارِ رفته یعنی چه چنان زخم زبان خوردم ز نیش وکینه ی مردم کسی جز من نمی فهمد که یارِ رفته یعنی چه شاعر... 🍃💔🍃💔🍃
نشسته ام به انتظار خودم ، خودم نمی آید... ز عشق تو سر به بیابان گذاشته او شاید...! خودم فدای خودت ، خودت که تنهایی... اگرچه دور ز من تو ، ولی تو با مایی! "عاصی" 🍃💔🍃❤️🍃💔🍃
چه بگویم که تو خود شعر پر از احساسی لب و دندان تو شد سوژه ی هر عکّاسی توهمان میوهءخوش طعم،که من میخواهم مزه ات را بِچِشم ، حیف که حقّ النّاسی "
از کار گره خورده‌ی من یک گره وا کن من پیش خدا وجهه ندارم تو دعا کن!
یار من در جان من باشد چه غم از این فراق... "عاصی" 🍃❤️🍃
نشسته ام به انتظار خودم ، خودم نمی آید... ز عشق تو سر به بیابان گذاشته او شاید...! خودم فدای خودت ، خودت که تنهایی... اگرچه دور ز من تو ، ولی تو با مایی! @mashaar🌱
. اشعار تو شیرین ولی چشم تو شور است ترش است لبت گرچه که مانند بلور است تلخ است اگر دلبر تو نیست غمی چون... چشمت کف پایش بخدا زاده حور است! "عاصی" 😄😄😄
اشعار "عاصی"
. اشعار تو شیرین ولی چشم تو شور است ترش است لبت گرچه که مانند بلور است تلخ است اگر دلبر تو نیست غ
. شـوری‌چشمان‌من‌از‌اشـک‌بر‌هجـران‌توست شعر‌شیرینم‌ولی‌در‌وصف‌آن‌چشمان‌توست از‌انـار‌صـورتـت‌خـوردم‌لـبم‌گـردیـده‌تُـرش تلـخی‌کامـم‌نـگو‌از‌هـجر‌بـی‌پـایـان‌تـوست