eitaa logo
اشعار "عاصی"
409 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
👌اشعار مذهبی سیاسی اجتماعی عاشقانه طنز و انتقادی... ❤همراهمان باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
از دشمنان برَند شکایت به دوستان چون دوست دشمن است شکایت کجا بَرَم ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
14.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجرای زیبای گروه سرود رسا🌹 در عصر جدید، با دهه‌ هشتاد و نَوَدی‌ و تم خاطره‌انگیز ۶۰ و یادآوری سرودهای مدرسه
هدایت شده از ناصح
حکمت۲۳۰.mp3
3.25M
✍حکمت ۲۳۰ ✅قَالَ علی علیه السلام: شَارِكُوا الَّذِي قَدْ أَقْبَلَ عَلَيْهِ الرِّزْقُ، فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَيْهِ. ✅امیر المومنین عليه السلام: با كسى كه روزى به او روى آورده شريك شويد كه براى بى نياز شدن مؤثرتر و جهت روى آوردن بهره مندى مناسب تر است. ╔══❖•° 🍁 °•❖══╗        @hmmnasehe ╚══❖•° 🍁 °•❖══╝
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی و از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی گاهی اگر در چاه مانند پدر آه اندوه مادر را حکایت کرده باشی گاهی اگر زیر درختان مدینه بعد از زیارت استراحت کرده باشی گاهی اگر بعد از وضو مکثی کنی تا آیینه ای را غرق حیرت کرده باشی در سال های سال دوری و صبوری چشم انتظاری را شفاعت کرده باشی حتی اگر بی آنکه مشتاقان بدانند گاهی نمازی را امامت کرده باشی یا در لباس نا شناسی در شب قدر از خود حدیثی را روایت کرده باشی یا در میان کوچه های سرد و تاریک نان و پنیر و عشق قسمت کرده باشی پس بوده ای و هستی و می آیی از راه تا حق دل هارا رعایت کرده باشی پس مردمک های نگاه ما عقیم اند تو حاضری بی آنکه غیبت کرده باشی مستشار نظامی 🍃🌹🍃🌹
ما را به جمع شهیدان ببر حسین(ع)... من با کوهی از گناه که رویم نمی شود! "عاصی" 😭😭😭😭 🌹نثار امام و شهدا صلوات 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
ما در شکست گوهر یکدانهٔ خودیم سنگ ملامت دل دیوانهٔ خودیم چون بلبل از ترانهٔ خود مست می‌شویم ما غافلان به خواب ز افسانهٔ خودیم در خون نشسته‌ایم ز رنگینی خیال چون لاله دلسیاه ز پیمانهٔ خودیم گیریم گل در آب به تعمیر دیگران هر چند سیل گوشهٔ ویرانهٔ خودیم دست فلک کبود شد از گوشمال و ما مشغول خاکبازی طفلانهٔ خودیم ما چون کمان ز گوشه نشینی درین بساط هر جا رویم معتکف خانهٔ خودیم صائب، شده است برق حوادث چراغ ما تا خوشه چین خرمن بی‌دانهٔ خودیم 🦋🍃🦋🍃🍃🦋🍃
ناز کن ، عشوه بیا ، ناز خریدن بلدم باز هم حرف بزن ، حرف شنیدن بلدم لب خود تر بکنی ... من به کنارت هستم به قرارِ تو ... فقط زود رسیدن بلدم اشک شوق است که با دیدن تو رود شده من به عشق تو از این رود ، پریدن بلدم روبروی تو فراموش شده پلک زدن ... با همین چشم ، فقط روی تو دیدن بلدم لب تو باغ گلی هست که بر صورت توست من از این باغ ، رُزِ عشقِ تو چیدن بلدم موی تو مخمل نرمی ست ، "نوازش لازم" وَ بر این مخمل شب ، دست کشیدن بلدم کاشکی پیر شوم پای تو و پای دلت بخدا پای همین عشق ، خمیدن بلدم
باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا… جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا… وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت تصدیق گفته‌های «هِگِل» بود و ما دو تا… روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا افتــاد روی میز ورق‌های سرنوشت فنجان و فال و بی‌بی و دِل بود و ما دو تا کم‌کم زمانه داشت به هــم می‌رساندمان در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا… تا آفتاب زد  همه جـــا تار شد برام دنیا چه‌قدر سرد و کسل بود و ما دو تا، از خواب می‌پریم کـه این ماجرا فقط یک آرزوی مانده به دل بود و ما دو تا