یک بار بی خبر به شبستان من درآ
چون بوی گل، نهفته به این انجمن درآ
از دوریت چو شام غریبان گرفته ایم
از در گشاده روی چو صبح وطن درآ
تا چند در لباس توان کرد عرض حال؟
یک ره به خلوتم به ته پیرهن درآ
مانند شمع، جامه فانوس شرم را
بیرون در گذار و به این انجمن درآ
خونین دلان ز شوق لقای تو سوختند
خندان تر از سهیل به خاک یمن درآ
دست و دلم ز دیدنت از کار رفته است
بند قبا گشوده به آغوش من درآ
آیینه را ز صحبت طوطی گزیر نیست
ای سنگدل به صائب شیرین سخن درآ
#صائب_تبریزی
خنده بر لب میزنم تا کَس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که ما دیدیم؛
خندیدن نداشت..!
#صائب_تبریزی
😔😔😭😭
زلیخا مُرد از این حسرت، که یوسف گشته زندانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
#صائب_تبریزی
┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
جان چه میدانست از دنیا چه ها خواهد کشید...
━━━━💠🌸💠━━━━
#صائب_تبریزی
طی شد ایام برومندی ما در سختی
همچو آن دانه که در زیر قدم سبز شود
#صائب_تبریزی
🍃🌹🍃🌹
از مردم افتاده مَدد جوی که این قوم
با بی پر و بالی، پر و بال دگرانند
#صائب_تبریزی
🍃🌹🍃🌹
بس که بد می گذرد زندگی اهل جهان
مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند!
#صائب_تبریزی
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
مانند سبزهای که برویَد به زیر سنگ
آگه نشد کسی ز خزان و بهار من
#صائب_تبریزی
@abadiyesher
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
گر وانمیکنی گرهای خود گره مشو
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
#صائب_تبریزی
@abadiyesher
زلیخا مُرد از این حسرت، که یوسف گشته زندانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
#صائب_تبریزی
┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈