eitaa logo
اشعار "عاصی"
412 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
👌اشعار مذهبی سیاسی اجتماعی عاشقانه طنز و انتقادی... ❤همراهمان باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹یا صاحب الزمان(عج)🌹 یا رب ز صبح سحر تا دم غروب... چشمان من منتظر روی دلبرند مهدی(عج) بیا و بخر این دل مرا شاهان همیشه گدا ، خوب می خرند "عاصی" 🌺😔🌺 ✅تعجیل در ظهور امام زمان(عج)؛ ❤️صلوات❤️
بر گِل نشسته‌ایم بدون حضورتان ای ناخدای کِشتی طوفان‌زده بیا.. « یَابْنَ الْخِیَرَةِ الْمُهَذَّبیٖن‌..🌱» اللهم عجل لولیک الفرج
نه دل ازرده ،نه دلتنگ ،نه دلسوخته ام یعنی از عمر گران هیچ نیندوخته ام پاسخ ساده ی من سخت تر از پرسش توست عشق درسی است که من نیز نیاموخته ام رو سیاه محک عشق شدن نزدیک است سکه ی "قلب" زیانی است که نفروخته ام برکه ای گفت به خود،ماه به من خیره شده است ماه خندید که من چشم به "خود" دوخته ام شده ام ابر که با گریه فرو بنشانم آتش صاعقه ای را که خود افروخته ام
‌‌‌ملامت میکنندم دوستان در عشق و حق دارند تو بیزار از منی! اما مگر من دست بردارم ...
چنان از دیدنت دورم که باور کرده ام کورم ... 🌺🍃🌸🍃
هدایت شده از ناصح
حکمت۲۲۵.mp3
2.72M
✍حکمت ۲۲۵ ✅قال علی عليه السلام: الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ، عَنْ سَلاَمَةِ الاَْجْسَادِ! ✅امیر المومنین علیه السلام: در شگفتم كه چگونه حسودان از سلامتى خويش غافل اند. ╔══❖•° 🍁 °•❖══╗        @hmmnasehe ╚══❖•° 🍁 °•❖══╝
1⃣ 🧔👰 💘💘💘 آنچه دارد هر جوان اینک به آن صد احتیاج ازدواج است ازدواج است ازدواج است ازدواج گر چه باشد مشکلات کار و مسکن بس زیاد گرچه داده این گرانی ها خوشی ها را به باد دختران چون گل شیعه بلی با شور و حال با مراسم های بی معنی کنید جنگ و جدال گر که آمد یک پسر با یک دل مومن و ناب تا نماید خواستگاری از شما بهر ثواب با توکل بر خدا و البته تحقیق خوب جان "عاصی" یک بله گویید او را در جواب گل پسرهای عزیزم سخت گیری تا کجا؟ دختر مومن زیاد است در همه اطراف ما از چه رو خواهی جهازی بس گران و بی بدلیل آخرش با این تفکر میشوی یک زن ذلیل ای پدرهای عزیز و مادران با مرام گر شود بسته حلال شیطان بیاید با حرام سادگی در ازدواج تاکید دین است و رسول(ص) یک نظر کن بر علی(ع) و حضرت بی بی بتول(س) ازدواج است که نگه می دارد از فعل حرام آنچه خیرت بود گفت "عاصی" دگر ختم کلام "عاصی" 💝💕💝
📜 حکایت درویش صاحب‌نظر و بقراط حکیم یکی صورتی دید صاحب‌جمال بگردیدش از شورش عشقْ حال برانداخت بیچاره چندان عرق که شبنم بر اردیبهشتی ورق گذر کرد بقراط بر وی سوار بپرسید کاین را چه افتاده کار؟ کسی گفتش این عابدی پارساست که هرگز خطایی ز دستش نخاست رود روز و شب در بیابان و کوه ز صحبت گریزان، ز مردم ستوه ربوده است خاطرفریبی دلش فرو رفته پای نظر در گلش چو آید ز خلقش ملامت به گوش بگرید که چند از ملامت؟ خموش مگوی ار بنالم که معذور نیست که فریادم از علتی دور نیست نه این نقش دل می‌رباید ز دست دل آن می‌رباید که این نقش بست شنید این سخن مرد کارآزمای کهن‌سال پروردهٔ پخته‌رای بگفت ار چه صیتِ نکویی رود نه با هر کسی هرچه گویی رود نگارنده را خود همین نقش بود که شوریده را دل به یغما ربود؟ چرا طفل یک‌روزه هوشش نبرد؟ که در صنع دیدن چه بالغ چه خرد محقق همان بیند اندر اِبل که در خوب‌رویان چین و چِگِل نقابی است هر سطر من زین کتیب فرو هشته بر عارضی دل‌فریب معانی است در زیر حرف سیاه چو در پرده معشوق و در میغْ ماه در اوراق سعدی نگنجد ملال که دارد پس پرده چندین جمال مرا کاین سخن‌هاست مجلس‌فروز چو آتش در او روشنایی و سوز نرنجم ز خصمان اگر برتپند کز این آتش پارسی در تب‌اند 📚 بوستان، باب هفتم 🌺🍃🌸🍃
صد بار گفتم دوستت دارم ولی تو... حتی همین نشنیدنت را دوست دارم گاهی بپرس از دوستانت حال من را گاهی همین پرسیدنت را دوست دارم
پریشان کن وجودم را ،پریشان و پریشان تر که فرق عشق با عادت،همین میزان ویرانیست
چندی‌ست از تو غافلم ای زندگی ، ببخش ! چنگی نمیزنی به دل این روزها تو هم ...