eitaa logo
اشعار "عاصی"
404 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
56 فایل
👌اشعار مذهبی سیاسی اجتماعی عاشقانه طنز و انتقادی... ❤همراهمان باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
تمنای اقبال از نعل اسب... مکن ای برادر که آن آهن است خودش بوده عمری بروی زمین چگونه ز تو گیرد آن پست دست؟! "عاصی" 🍃😐🍃😐
برای پشت بی صاحب، دوباره خنجر آورده به هرکس بال و پر دادم برایم دُم در آورده تنفر دارم از عشقی که جای بوسه و لبخند برایم ارمغان همواره چشمانی تر آورده جدایی بهترین کارست وقتی حد و مرزی نیست همین عشق دو روزه با خودش کلی شر آورده چه راحت می شود تعویض، مرد آرزوهایش...!!! شنیدم رو به سمت قبله گاهِ دیگر آورده قرارش جای دیگر بود و دائم بی قرارش من... مبارک باشد انگاری گل و انگشتر آورده... خیالی نیست دارد می رود...اما نمی داند... خدا هرچیز را ازمن گرفته بهتر آورده... 📚گیدا 🍃🌹🍃🌹
سه تا شنبه به بهمن هست تعطیل بخور میوه بزن جوجه و آجیل بود هر سه عزیزانم همه عید کسی در عمر خود بهتر از این دید؟ "عاصی" 🍃🌹🍃😁 شنبه ۱۵ بهمن 👈 میلاد امیرالمؤمنین علی(ع) شنبه ۲۲ بهمن 👈 پیروزی انقلاب اسلامی شنبه ۲۹ بهمن 👈 مبعث رسول الله(ص) 💪💪💪 😁😁😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرواز با رقیب اگر فرصتی گذاشت روزی به آشیانه ی من هم سری بزن...!! 🕊
گرفتی هر چه را دادی، خیالی نیست اما من دلی را که سپردم دست تو، دیگر نمی گیرم... 🍃🌹🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شد دگر ماه رجب غافل ز اعمالش مشین بندگی کن ذات حق را ، هست شیطان در کمین از گناه و معصیت دوری نما ای نور عین توبه کن تا که شوی یک شیعه پاک حسین(ع) در رجب این عاصی بیچاره را هم کن دعا تا نگردم تا دم مرگ از صراط حق جدا در رجب بهتر عبادت کن غنيمت دان که ماه... ماه خوب بندگی باشد و ترک هر گناه تا توانی نیت خود را نما خالص عزیز تا نگردد روح تو سرخورده و زار و مریض با توکل با توسل با دعا و اشک و آه میشود پیدا صراط مستقیم از راه چاه "عاصی" 🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃 👈 توضیح کلیپ؛ 🎥🔸در صورت توجه به ماه رجب، به شما مقام‌هایی عنایت می‌شود🔸 آیت الله حق شناس (رضوان الله علیه)
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت ما بی‌خبر شدیم که دیدیم حسن او او خود ز حال بی‌خبر ما خبر نداشت ما را به چشم کرد که تا صید او شدیم زان پس به چشم رحمت بر ما نظر نداشت گفتا جفا نجویم زین خود گذر نکرد گفتا وفا نمایم زان خود اثر نداشت وصلش ز دست رفت که کیسه وفا نکرد زخمش به دل رسید که سینه سپر نداشت گفتند خرم است شبستان وصل او رفتم که بار خواهم دیدم که در نداشت گفتم که بر پرم سوی بام سرای او چه سود مرغ همت من بال و پر نداشت خاقانی ارچه نرد وفا باخت با غمش در ششدر اوفتاد که مهره گذر نداشت 🍃🌹🍃🌹
عمري به هر کوي و گذر گشتم که پيدايت کنم اکنون که پيدا کرده ام ، بنشين تماشايت کنم الماس اشک شوق را تاجي به گيسويت نهم گل هاي باغ شعر را زيب سراپايت کنم بنشين که با من هر نظر،با چشم دل ،با چشم سر هر لحظه خود را مست تر ، از روي زيبايت کنم بنشينم و بنشانمت آنسان که خواهم خوانمت وين جان بر لب مانده را مهمان لبهايت کنم بوسم تو را با هر نفس ، اي بخت دور از دسترس وربانگ برداري که بس ! غمگين تماشايت کنم تا کهکشان ، تا بي نشان ، بازو به بازويت دهم با همزماني ، همدلي ، جان را هم آوايت کنم اي عطر و نور توامان يک دم اگر يابم امان در شعري از رنگين کمان بانوي رويايت کنم بانوي روياهاي من ، خورشيد دنياهاي من اميد فرداهاي من ، تا کي تمنايت کنم ؟ فریدون مشیری 🍃🌹🍃❤️
هدایت شده از اشعار "عاصی"
بر گناهکاران تذکر ده ولی قاضی نشو خنده بر آن ها مکن بر اشکشان راضی نشو دور از جان شما ، شاید گرفتار گناه... خود شدی ، پس با خود ابلیس هم بازی نشو "عاصی" 🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃
مهمان شده ایم ناگهان، ناخوانده نسلیم که روی دست دنیا مانده هربار که آمدیم آدم بشویم عشق آمده و فاتحه مان را خوانده 🍃🌹🍃❤️
زن خودش گنج است و چادر یک سپر در دست او بی سپر این گنج با ارزش به یغما می رود گر که باشد عفت و حجب و حیاء در جان او این جهان باغی پر از گل های زیبا می شود هر که شد بازیچه شیطان و راه کج برفت... عاقبت در هر دو دنیا خوار و رسوا می شود "عاصی" 🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃
هدایت شده از اشعار "عاصی"
4_807267849499312531.mp3
37.42M
🎙حاج مهدی رسولی‌: دعای کمیل امشب که کمیل را به جان می‌خوانی عصیان خودت را چو خدا میدانی آن لحظه که با حسین(ع) بر درگه ربّ میآیی و تا وقت سحر می مانی از یاد مبر "عاصی" طوفان زده را... ای دوست تو ما را ز درت میرانی؟! "عاصی" 😭😭😭 🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃
هدایت شده از اشعار "عاصی"
4_5974521459760955421.mp3
8.55M
عالی 👌 🔹"یا من ارجوه لکل خیر" ، سائل آمده 😭 🔹توبه کرده با پشیمانیِّ کامل آمده 😭 🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃
نماز های خودم را شکسته می خوانم! که با خیال حضورت همیشه در سفرم... 🍃🌹🍃😔
از سفرۀ حسین بلندم نکن که من محتاج آب و دانۀ شب‌های جمعه‌ام ✍ محمد بیابانی
ای یار ناسامان من از من چرا رنجیده‌ای؟ وی درد و ای درمان من از من چرا رنجیده‌ای؟ ای سرو خوش بالای من ای دلبر رعنای من لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیده‌ای؟ بنگر ز هجرت چون شدم سرگشته چون گردون شدم وز ناوکت پرخون شدم از من چرا رنجیده‌ای؟ گر من بمیرم در غمت خونم بتا در گردنت فردا بگیرم دامنت از من چرا رنجیده‌ای؟ من سعدی درگاه تو عاشق به روی ماه تو هستیم نیکوخواه تو از من چرا رنجیده‌ای؟ 🍃🌹🍃🌹
هدایت شده از اشعار "عاصی"
❤️یا مهدی(عج) جمعه و بغض گلو و دل بی تاب و دو چشم... که به راه اند مگر جمعه موعود رسد... "عاصی" 🍃🌹🍃😭 🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃 تعجیل در فرج حضرت صلوات
خبر آمد که کسی صبر و قرارش شده است مثل من عاشق لبخند و وقارش شده است برده دل از نفس و زندگی ام، آخر سر نفسش ،زندگی اش ،دار و ندارش شده است دست در دست هم و زندگی ام رفت به باد آخرین خاطره ام سوت قطارش شده است وای بر حال دل باغ زمستان زده که قرعه ی سیل و عطش سهم بهارش شده است مثل روحی که شب جمعه به عشق خیرات شادمان آمده دشنام نثارش شده است شده دل فاتحه خوان خود و یکبار دگر نا امید از همه ی ایل و تبارش شده است کاسه ی چینی احساس که نه بنویسید شاعری غرق ترک سنگ مزارش شده است 🍃🌹🍃🌹
دوباره پرشده از عطر گیسویت شبستانم دوباره عطر گیسویت،چقدر امشب پریشانم کنارت چای می نوشم به قدر یک غزل خواندن به قدری که نفس تازه کنم خیلی نمی مانم کتاب کهنه ای هستم پر از اندوه یا شاید درختی خسته در اعماق جنگل های گیلانم رها بی شیله پیله روستایی سادهءساده دوبیتی های "باباطاهرم" عریان عریانم شبی می خواستم شعری بگویم ناگهان در باد صدای حملهء چنگیز خان آمد... نمی دانم _ چه شد اما زمین خوردم میان خاک و خون دیدم درآتش خانه ام می سوخت گفتم آه ... دیوانم چنان باخاک یکسان کرد از تبریز تا بم را زمان لرزید از بالای میز افتاد لیوانم... فراوان داغ‌دیدن‌ها، به مسلخ سر بریدن‌ها حجاب از سر کشیدن‌ها، از این غم‌ها فراوانم شمال و درد "کوچک‌خان"، جنوب و زخم "دلواری" به سینه داغدار کشتهء حمام کاشانم سکوت من پر از فریاد، یعنی جامع اضداد منم من اخم سعدآباد و لبخند جمارانم من آن خاکم، که همواره در اوج آسمان هستم پر از "عباس بابایی"، پر از "عباس دورانم" گرفته شعله با خون جوانانم حنابندان که تهران‌تر شود تهران، من آبادان ویرانم صلاة ظهر تابستان، من و بوشهر و خوزستان تورا لب تشنه‌ایم از جان، کمی باران بنوشانم سراغت را من از عیسی گرفتم، باز کن در را منم من "روزبه" اما، پس از این با تو "سلمانم" شکوه تخت جمشید اشک شد از چشم من افتاد از آن وقتی که خاک پای سلطان خراسانم اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می گویم که من یک شاعر درباری ام، مداح سلطانم 🍃🌹🍃🌹
شکر نعمت کن که بسیاری ز مردم حسرت... نعمتت را می خورند ، اینقدر ناشکری مکن! "عاصی" 🍃🌹🍃🌹
بوسه نه... خنده‌ی گرم از دهنت کافی بود این همه عطر چرا؟ پیرهنت کافی بود دانه و دام چرا مرغک پرسوخته را؟ قفس زلف شکن در شکنت کافی بود می‌شد این باغ خزان‌دیده بهاری باشد یک گل صورتی دشت تنت کافی بود لطف کردی به خدا در غزلم آمده ای از همان دور مژه هم‌زدنت کافی بود • قافیه ریخت به هم... خلوت من خوش‌بو شد گل چرا ماه؟... درِ ادکلنت کافی بود حامد عسكري 🍃🌹🍃🌹
دانی که چرا ماه نهان کرده رخش را... زیرا که تو باز آمده ای بر سر ایوان... "عاصی" 💞💞💞
گم کرد شبی راه و مسیرش به من افتاد ناخواسته در تیر رس راهزن افتاد در تیر رس من گره انداخت به ابرو آهسته کمان و سپر از دست من افتاد بی‌دغدغه، بی‌هیچ نبردی، دلم آرام در دام دو تا چشم دو شمشیر زن افتاد می‌خواستم از او بگریزم دلم اما این کهنه رکاب از نفس، از تاختن افتاد لرزید دلم مثل همان روز که چشمم در کشور بیگانه به یک هم وطن افتاد در گیر خیالات خودم بودم و او گفت: من فکر کنم چایی‌تان از دهن افتاد! 🍃🌹🍃❤️