eitaa logo
اوراق مجازی؛ امیرحسین هدایتی
212 دنبال‌کننده
223 عکس
33 ویدیو
1 فایل
در خون زد و بر پوستم با استخوانم وا داشت بنویسم که ننویسم...بخوانم ادمین👇 شعری از استاد دارید یا نکته‌ای هست بفرمایید @Benvic
مشاهده در ایتا
دانلود
آه ای غریبِ رفته‌ی دیر آشنا حسین قدّت بلند شد برسی تا کجا حسین سروی میان شعله‌ی آتش نشانده‌اند از قامتت چه مانده در آنجا به جا حسین ای با حسین رفته در آن نینوا خلیل ای با خلیل آمده در این مِنا حسین @ashareamirhosienhedayati
✅با حضور شاعران و دکتر هدایتی 🔹محفل شعرخوانی همراه با تبیین اندیشه‌ی شهیدان خدمت 🔹زمان: جمعه ساعت ۱۶ 🔹مکان: تهران، تکیه‌گاه آقا مرتضی علی @ashareamirhosienhedayati
تقدیم به شهید حسین امیر عبداللهیان؛ آه ای غریب رفته‌ی دیرآشنا حسین قدت بلند شد برسی تا کجا حسین سروی میان بوته‌ی آتش نشانده‌اند از قامتت چه مانده در آنجا بجا حسین باید عَلَم به شانه بگیری که بگذری مانند رودخانه‌ای از دره‌ها حسین رویت سفید! تا که به روی که بنگری قدت بلند! تا برسی تا کجا حسین همراه دوست رفتی از این جاده با شتاب من کیستم که از تو بپرسم کجا حسین فریادت ای حسین که در لحظه‌ی فرود گفتی مرا بگیر در آغوش یا حسین پیچیده دور گردنه‌هایی که در سکوت فریاد می‌کنند تو را هم‌صدا حسین ای آخرین سفیر شهیدان میان ما مُهری زدی به تذکره‌ی کربلا حسین ای با حسین رفته در آن نینوا خلیل ای با خلیل آمده در این منا حسین بر صخره‌های دره‌ی صعب العبور نیست یک جا برای ماندنِ یک جای پا حسین یک جای پا از آنکه سر از پا نمی‌شناخت از ابتدای جاده و تا انتها حسین این قطعه قطعه قطعه‌ی آتش گرفته را این واژه را که این همه زد دست و پا حسین بر سینه‌ام نوشته‌ام و آه می‌کشم آیینه‌ی شکسته ندارد جلا حسین آتش که توی باغ نباشد نمی‌کند بالای قامت تو قیامت به پا حسین @ashareamirhosienhedayati
🌹 ناتوانی جنگ دارد در تنِ من با جوانی من جوانی را نمی‌بینم حریف ناتوانی کار اگر بالا بگیرد طاق من پایین می‌آید آی پیری! پس کجایی تا کنی پا در میانی @ashareamirhosienhedayati
🌹 دشوار شد ادامه‌ی پرداختن به من وقتی که صحنه صحنه شدم جا به جا به تو رنگ تو را گرفته و دیگر نمی‌رود آخر کجا کشیده شد این ماجرا به تو @ashareamirhosienhedayati
کل کلمات و جزء جزء جملات از همزه که سیّد‌الحروف است و لغات تا آخر حرف‌ها و حرف آخر خالِ لبِ بوالفوارس و بوالبرکات .... کل کلمات و جزء جزء جملات انگار دو دستِ ساقی آب و حیات هفتاد سبوی العطش ساخته خاک تا دجله اباالفضل و حسین است فرات .... کل کلمات و جزء جزء جملات ای بی‌رمق افتاده و ای بی‌حرکات ما را دو امامِ شاعر آورده به راه بر ما و مداد و دفتر ما صلوات @ashareamirhosienhedayati
🌹 می‌نوشت از خون بالا رفته از ديوارها از درختانی که می‌رفتند روی دارها از زمستانی که تا خرداد طولانی شده‌ست از اميد نا اميد سهره‌ها و سارها می‌نوشت از رد خون تازه بر خرسنگ‌‌ها از به غارت رفتن فريادمان خروار‌‌ها در خيابان‌های بی‌خون، کوچه های بی‌‌نفس رفته رفته بوی خون می آيد از رفتار‌‌ها يورش رگباری شلاق‌‌ها و گرده‌‌ها سينه‌‌ها و بارش شلاقی رگبار‌‌ها آی آزادی! لباس کهنه را آتش بزن دره را خالی کن از بوی تن کفتارها آی آزادی! کجایی تا ببينی سال‌هاست پوده‌‌های جان ما پاشيده بر نيزارها تا ببينی می‌شکافد پشت ديوار خزان سينه‌‌ی ارکيده‌‌ها را انتقام خارها تا ببينی بارها کبريت‌ها را می‌کشند تا بسوزانند کاغذهای‌مان را بارها @ashareamirhosienhedayati
🌹 گیاه گم‌ شده در بادها و بادیه‌هایم هوای کیست که این گونه رفته در ریه‌هایم مرا به تکه‌ای از مهربانی‌اش برسانید مراکه باخته‌ام در قمار قافیه‌هایم و انتظار - که مانند عنکبوت مهیبی تنیده بر همه‌ی زخم‌ها و زاویه‌هایم شبیه جن‌زده‌‌هایی که سمت ماه گرفتند رها کنید مرا در شکاف تعزیه‌هایم درین که منتظرم هیچ گونه شائبه‌ای نیست بگیر آینه‌ای بر دهان ثانیه‌هایم اگرچه کفش من از آرزو پر است، من اما مسافر شب سنگین شهر مرثیه‌هایم @ashareamirhosienhedayati