اشعار استاد امیر حسین هدایتی
سلام و احترام 💠جلسات ایوانِ عصر 🔹️این جلسه به صورت عمومی برگزار میشود. 🔹️یکشنبهها ساعت ۱۷ ◀️آ
عرض سلام و احترام
امروز یکشنبه جلسهی ایوان عصر به دلیل مسافرت استاد تعطیل میباشد.
اشعار استاد امیر حسین هدایتی
سلام و احترام 💠جلسات ایوانِ عصر 🔹️این جلسه به صورت عمومی برگزار میشود. 🔹️یکشنبهها ساعت ۱۷ ◀️آ
#اطلاع_رسانی
جلسهی یکشنبه، محفل ایوانِ عصر
فردا ساعت ۱۷ برگزار میشود.
💢ایوانِ عصر
🔹جلسات شعر ایوان عصر با مرور و نقد شعر در خدمت ادیبدوستان
🔹یکشنبههای هر هفته ساعت ۱۷:۳۰ در کافه مصلحان
🧷قم، 20 متری گلستان، نبش کوچه چهارم، کافه مصلحان
📍اطلاعرسانی جلسات از طریق همین کانال است.
📲@kafemoslehan
📲@ashareamirhosienhedayati
🔹️جلسهی دیروز محفل ایوانِ عصر
💢با حضور استاد هدایتی و شاعران همراه
@ashareamirhosienhedayati
هدایت شده از کافه مصلحان
41.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻هم اکنون
برشی از سخنان دکتر هدایتی در ایوان عصر
🔻@kafemoslehan
اشعار استاد امیر حسین هدایتی
💢ایوانِ عصر 🔹جلسات شعر ایوان عصر با مرور و نقد شعر در خدمت ادیبدوستان 🔹یکشنبههای هر هفته ساعت ۱
#اطلاع_رسانی
محفل ایوانِ عصر فردا یکشنبه ساعت ۱۷:۳۰
لطفا اطلاعرسانی کنید
🌹
کجاست یار همین جا و در کنار من است
نشسته کنج سکوت اتاق و تار من است
پلنگِ بیجگرم پیش چشم او آهوست
کجاست یار به صحرا پی شکار من است
گلو گرفته به سرپنجهی بلند بلند
غریو و غرّش و غوغای بیمهار من است
به خشک کردن صید تپندهاش سرگرم
به چارگوشهی دنیای موزهوار من است
سرش به طاق رفيع فلک رسیده و باز
اسیر غمبرکِ ساحل کنار من است
گشاده روی نظرتنگ، خوش دسیسهی من
که زهر مار درآورده از دمار من است
کجاست یار همین جا درست بر لب بام
که آفتاب یخِ عصر احتضار من است
لبم شکافته بر پلکان هشتىُ دوست
سرم شکستهی پسکوچهی نگار من است
اگر به بوی دهان شير پرورانده کسی
فقط هموست به جرات که جانشكار من است
به حجرهام زد و دخلم درآمد و به درک!
که تارِ طرهی این مشتری مدار من است
فشار داده در و تخته را و گردن من
نه پای یار که او پایه ی قمار من است
نشست بر سر طاقش که جفت برخیزد
ورای هوش و شتابی که انتظار من است
همیشه بر رج اول نشسته خشت تنم
مُحاسب من و توضیح استوار من است
چنانچه پردهای از ضعف من به رخ بکشد
کدام گوشه زدن ضربهی فرار من است
کجاست یار میان سیاه چادر ایل
عذاب قبر نیاکان پر شمار من است
کجاست از خودش در شناسنامه ی من
مؤلف لغت اسم مستعار من است
سبو به سایهی ابروی خود نهاده ولی
نه شادخوار و نه غمخوار روزگار من است
بزن به قرنِ يكم دوم ای خراب شده!
که شهد لب پرِ پیرانهاش گوار من است
حریر نازکِ زر دوز پرنیان گیرش
همیشه گرته پذیرِ من و غبار من است
به باغِ چینه و پرچین کشیدهام بنگر
یکی از اینهمه سرو بلند یار من است
#امیر_حسین_هدایتی
#کجاست_یار
@ashareamirhosienhedayati