#ایام_فاطمیه
بنداول👇
چهل تا بی مروّت غرورمو شکستن
جلو چشای مردم دستای من رو بستن
اینقدر زدن با مشت و لگد به پهلوی تو
که با صدای ناله ات شیرازمو گسستن
زهرا
با سیلی زدن تو دهنت
زیر دست و پا رفت بدنت
آتیش گرفت اعضای تنت
ای وای زهرا
بنددوم👇
گاهی میلرزی اما گاهی میسوزی از تب
نمیتونی بخوابی از درد سینه هر شب
بی حال رو بستری و دستات رمق ندارن
تا بزنی دوباره شونه به موی زینب
زهرا
تیره و تار میبینن چشات
بند نمیاد خون پهلوهات
شکسته چند تا از دنده هات
ای وای زهرا
بندسوم👇
داری میری و بی تو علی میمونه تنها
وعده ی بعدی ما تنگ غروب تو صحرا
همونجا که حسینت زخمی تیغ و نیزه
تنش میشه لگدمال به زیر سم اسبا
زهرا
سرو میزنن به نیزه ها
هلهله ها میکنن به پا
میسوزه تو شعله خیمه ها
ای وای (زهرا/حسین)
#ایام_فاطمیه
بنداول👇
رو بستری و روز من تاریک و تاره
چشمم یه کاسه خونه و بارون میباره
غصه و غربت سهمم از این روزگاره
بغضی عجیب تو گلومه
خنده ی تو آرزومه
بیش از همیشه
میسوزی در بین بستر
بی حالی و قلب حیدر
آروم نمیشه
پاشو ببین که من دریایی از غمم
از پیش من نرو ای یار و همدمم
زهرای من نرو
بنددوم👇
معجرتو میگیری روی زخم ابروت
شب ها نمیذاره بخوابی درد پهلوت
حیدر بمیره که کبوده دست و بازوت
دو ماه و نیمه شکستی
چشماتو راحت نبستی
رنگت پریده
عجل وفاتی میخونی
تو اوج شور و جوونی
موهات سفیده
درد داری اما از تابوتت حرف نزن
زوده بری سفر ای تکیه گاه من
زهرای من نرو
بندسوم👇
فصل بهار عمر تو رو به خزونه
پیچیده بوی رفتنت هر جای خونه
همراه بچه های تو اشکم روونه
میسوزم از داغ مسمار
از خون مونده رو دیوار
از خشم چهل مرد
از رده سیلی به رخسار
از قصه ی گوش و گوشوار
در کوچه ای سرد
خوشبختی منو از نو رقم بزن
پاشو جلو چشام بازم قدم بزن
زهرای من نرو
#ایام_فاطمیه
بنداول👇
فاطمه ام ابیها، بهترین مادر دنیا
الگوی زینبی و صد هاجر و مریم و حوّا
تو ام الشهدایی
شفیعه ی جزایی
و بانی بهشت
آه
خدا اسمتو با زر
کناره اسم حیدر
به هر سینه نوشت
تحت فرمان تو ارض و فلک هستن بی بی جانم
آستان بوس تو جن و ملک هستن بی بی جانم
فاطمه ام ابیها
بنددوم👇
فاطمه نور دو عالم، رازق هر ماه و سالم
دستمو گرفتی مادر پس نده به کس حوالم
الا ای گل نازم
به عشق تو مینازم
بواللّٰهه قسم
آه
دلم پیش تو گیره
بدون تو میگیره
بی بی جان نفسم
مرغ دل هر شب و روز از غم عشق تو میخونه
یک دعا کن تو در حق من مجنون و دیوونه
فاطمه ام ابیها
بند سوم👇
فاطمه قبلهٔ حاجات، منشأ و چشمه ی خیرات
زندگیمون به فدای روضه هات جدّه ی سادات
میسازیم ما بزودی
به کوری سعودی
حریمی با صفا
آه
روی قبر تو مادر
به اذن شاه خیبر
مث کرب و بلا
میپیچه عطر و بوی یاس تو هر صحن و رواق اون
دسته دسته میاد زائر میشن مجنون، زیر بارون
فاطمه ام ابیها
#ورود_حضرت_معصومه_س_به_شهر_مقدس_قم
در یاریِ عصمت ببین، دریای عصمت را
موج خروشانِ قیامی پُر ز حکمت را
دارد میاید از مدینه دختر موسی
در خِطّۀ ایران، عیان سازد ولایت را
در کاروان او برادرهای جان برکف
هر یک، گرفته دورِ بانوی کرامت را
این قافله سالار، مثل زینب کبری
زین کرده در یاریِ دین اسبِ اطاعت را
اُختُ الرضا دارد میاید با وقاری خاص
میبیند اطراف خودش، گویا قیامت را
بی دلهره، با استغاثه، یارضا گویان
سر میدهد بانگِ توسل بر امامت را
ناگاه راهش، روبرو شد با یزیدیها
دید از مقابل، برقِ شمشیر عداوت را
جنگی نمایان درگرفت و صحنه را میدید
گرچه ز بانو هیچکس، نشکست حرمت را
هجده برادر کشته، پیش چشمِ او گشتند
مستانه نوشیدند صهبای شهادت را
اما سری بر نیزۀ دشمن نرفت اینجا
بانو ندید اینجا مصیباتِ اسارت را
خواهر ندید اینجا تنی را زیر سُمِّ اسب
یا پیکری عریان و بی سر، یا حقارت را
خواهر ندید اینجا برادر را به گودالی
یا لحظه های نیزه بارانِ حقیقت را
خواهر ندید اینجا بسر، یک معجرِ پاره
یا لحظه های خیمه سوزانی و غارت را
خواهر ندید اینجا تنی را بی کفن مانَد
یا که بزیر آفتاب، أبناءِ عترت را
پرسید گریان، راه قم، از مردم ساوه
جای همه خالی، بخود قم دید عزت را
اصلاً نه سنگی از سرِ بامی فرود آمد
نه ناسزا، نه نان و خرما بود ملت را
گل بود و اشکِ شوق و استقبالِ شورانگیز
هر قوم دعوت کرد آن بنتِ نبوت را
زینب دریغا، دختر زهرا نبود آیا!؟
کوفه عجب داده به او مزد رسالت را
رأس بریده، روی نیزه، چونکه قرآن خواند
با زخم سر، تفسیر کرد آیات عصمت را
#ورود_حضرت_معصومه_س_به_شهر_مقدس_قم
#ایام_فاطمیه
بنداول👇
اسم تو دل میبره
ذکر و دمه حیدره
لبخنده زیبای
تو دارایی پیغمبره
شفیعه ی عالمی
ملیکه ی اعظمی
بی بی تو الگوی
آسیه و هزار مریمی
هم صوم، هم صلاتی
روح مناجاتی
قبله ی حاجاتی
باب کراماتی
مادر ساداتی
زهرا (عشق منجلی)۳
زهرا (بانوی علی)۳
بند دوم 👇
زیر لوای توام
مست صفای توام
الحمدالله که
گدای بی نوای توام
دل تحت تسخیر توست
عالم نمک گیر توست
از روز اول تا
ابد، نوکر به زنجیر توست
سرورمی زهرا
باورمی زهرا
دلبرمی زهرا
محترمی زهرا
ساغرمی زهرا
زهرا (مادر حسین)۳
بندسوم 👇
ساقی کوثر علی
محراب و منبر علی
مونده جای ضربت
رو دروازه ی خیبر علی
یکه سواره عرب
زاده ی ماهه رجب
با نعره های تو
میره لشکر کفار عقب
دلیر و بی باکی
محشری، کولاکی
شهره در افلاکی
مافوق ادراکی
خواجه ی لولاکی
حیدر (شیر صف شکن)۳
حیدر (یا ابالحسن)۳
#امیرالمومنین ع
هر چه بالا بروی هست علی بالاتر
پیش دریا بروی هست علی دریاتر
مست انگور نجف حرف مرا میفهمد
نیست در ساغر مولایم علی گیراتر
فرض کن مست بیفتی وسط صحن علی
چیست رؤیایی از این در دو جهان رؤیاتر
یا که در شهر نجف خانه بگیری باشی
ساکن شهر خدا از همه جا زیباتر
سمع اللّه که حیدر به سخن آمده است
قل هو الله کسی نیست از او یکتاتر
از همه خلق خداوند به مولا نزدیک
بشوی لحظه به لحظه به علی شیداتر
صحبت حکم خدا بحث خلافت به کنار
نیست در خلقت عالم زِ علی والاتر
#امیرالمومنین ع
بند🌹
شیعه ام و نام و نشانم علیست
طپش طپش هر ضربانم علیست
به کوریه چشم همه منکرین
شعاره موقع اذانم علیست
📿 اشهد ان علی ولی الله 📿
بند🌹🌹
یک سر و گردن از همه سَرتره
زَهره ی دشمنانشو میدَره
کسی حریفش نمیشه تو میدون
علی خودش یک صد و ده لشکره
📿 اشهد ان علی ولی الله 📿
بند🌹🌹🌹
مالک اشتر شده مات و مستش
نبض مَیادین همه توی دستش
دستمال زردو تا که سر میبنده
لا یُمکن الفرار زِ ضرب شستش
📿 اشهد ان علی ولی الله 📿
بند🌹🌹🌹🌹
قدرت و هیبت علی محشره
نشونه هاش روی دَره خیبره
هر کی مقابلش بایسته بی شک
تا به خودش بیاد تنش بی سره
📿 اشهد ان علی ولی الله 📿
#امام_زمان عج
ای تمنا ز همه، لطف و کرامت از تو
خواهش از ما و نشان دادنِ قامت از تو
دلِ بیمار و تمنای عیادت از ما
لبِ خندان و طبابت بسلامت از تو
اِلتجا در طلبِ آن رخِ محشر از ما
پرده برداشتن از وجهِ قیامت از تو
سیزده نور، پیِ ماهِ شب چاردهند
روشنی بخشیِ عالم به تمامت از تو
حجة الله تو هستی، ولی الله تویی
بر همه مُلک و مَلک هست امامت از تو
چقدَر تاج ولایت به شما می آید
سلطنت از تو و اِعلامِ قیامت از تو
چارده قرن، جهان منتظرِ یک روز است
کِی ز کعبه خبر آید بسلامت از تو
نامِ مهدی به فلَک قُلقله انداز شده
مانده در کعبه فقط خواندنِ نامت از تو
مادرت فاطمه فرمود که یارِ تو شویم
طاعت از ما، تو بیا! امرِ مُدامت از تو
یا لثارات بگو تا که بیاییم همه
فرشِ جان پیشِ تو از ما و اقامت از تو
راهپیماییِ صد میلیونیِ مکه ز ما
خواندنِ خطبۀ جمعه به فِخامت از تو
هجرت از مکه سوی شهر مدینه، زان پس
تا اَبد تکیه به کرسیِ مَقامت از تو
فتح کن با قدمت منبرِ پیغمبر را
عالَمی تشنه و تبیینِ امامت از تو
گریه بر غربت سالار شهیدان از ما
خواندنِ ناحیه با سوز کلامت از تو
وارث فاطمه! امّیدِ ضعیفان توئی و
بر زعیمانِ دو دنیاست زعامت از تو
همچو شمشیرِ علی تیغِ تو پنهان به غلاف
ذکرِ یافاطمه بر قفلِ نیامت از تو
جان سپردن به رهِ مادر مضروبه ز ما
انتقامِ ستمِ سیلیِ مامت از تو
چونکه سیلی بزنی، صورتشان برگردد
آنگه آتش زدنِ دو بُتِ امت از تو
دوست داریم ببینیم غضب کردنِ تو
ذکرِ تکبیر ز ما اَخذِ غرامت از تو
گر گنهکار نباشیم ترا میبینیم
توبه از ما و تبسم به غلامت از تو
دستخط تو بما بود، نه با شیخ مفید
شیعه! برخیز که اظهار ندامت از تو
#غزل_امام_زمانی
#یا_صاحب_الزمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شاعر_جناب_سازگار
واي بر حال اسيري كه گرفتار تو نيست
نخرد هيچكسش هر كه خريدار تو نيست
به نگاهي كه گرفتند ز يعقوب قسم
يوسفي نيست كه آشفته به بازار تو نيست
قدر خاكستر پروانه نداند هرگز
هر كه پر سوختة شمع شب تار تو نيست
بيشتر ميشكفم هر چه بسوزانندم
لاله باغ دلم جز تو و جز نار تو نيست
استلام حجر آن روز كه كردم گفتم
قبلهام جز حجرالاسود ديوار تو نيست
رحمي اي دوست بحال دل بيماري آر
كه دوائيش بجز ديدة بيمار تو نيست
هر كه كارش به تو افتاد بدنياش چه كار
اين قفس لايق اين مرغ گرفتار تو نيست
«ميثم» از دار جهان دل به هواي تو گرفت
كه سرافرازي او جز به سردار تو نيست
#غزل_امام_زمانی
#یا_صاحب_الزمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شاعر_جناب_سازگار
نمي گيرم دل از دامت ببندي يا كه بگشايي
نپوشم ديده از حسنت بپوشي يا كه بنمايي
بميرم از فراقت يا بمانم زنده بر وصل ات
برآرم يا خاموش بنشينم چه فرمايي؟
نكوتر ميشود حالم فزون تر ميشود صبرم
چه خونم بر زمين ريزي چه اشگم را بيفزايي
شوم خاك سر كويت به كويت گر فتد راهم
كنم فرش رهت جان را اگر در كلبهام آبي
بود چشم انتظار آفتاب طلعتت عالم
كه با يك جلوه ي حسن خود عالم را بيارايي
زهستم دل بريدم تا همه هستم غمت باشد
به اشگم ديده را شستم كه پا بر ديدهام سايي
بگرياني برنجاني بسوزاني بميراني
همه سهل است اگر يكدم به سويم ديده بگشايي
اگر در گلشن جنّت روم يك دم نياسايم
مگر آن دم كه تو در خانه ي قلبم بياسايي
صراط مستقيمت نيست «ميثم» در صف محشر
مگر راه رسول و اهلبيتش را بپيمايي
.
شعری زیبا از مقام معظم رهبری
من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم
همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!
رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!
همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن
از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!
سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست
من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!
تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم
طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است
از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم
شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد
من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!
به وقت ترس و تنهایی،تو هستی تکیه گاه من
مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!
دلت بشکسته از من،لکن ای دلدار رحمی کن
که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم
هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم
ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم
(سید علیخامنه ای)
ولادت #امام_حسن_عسکری ع
از ازل آب و گلم گفت که من،کوثری ام
فاطمی دین و حسینی،حسنی،حیدری ام
همه ی دلخوشی ام ای گل زهرا این است
که خوش اقبال از این مرحمت داوری ام
سردر قصر بهشتی دل من بنوشته اند
که مسلمان مرام حسن عسکری ام
آقاجان ....
چه کسی مثل منِ دل شده دلبر دارد
چه کسی مثل توای دوست کند دلبری ام
من که مجنونم و آشفته تو را می خوانم
سر بازار غمت ،یوسف من، مشتری ام
به همه نسل بنی فاطمه سوگند که من
تا صف حشر بگویم ،که علی اکبری ام
آری آری به خدا کف زدن اینجاست حلال
که حسن داده مرا وعده دیدار و وصال
آسمان مهر و تولی تو دارد آقا
عرش در سینه تمنای تو دارد آقا
حور و غِلمان بهشتند گدای نفست
باغ رضوان سر سودای تو دارد آقا
از شعاع افق چشم تو بالاتر چیست
ماه سودای قدم های تو دارد آقا
هل اتی آید و آقایی تو می خواند
جبریئل آیت غَرای تو دارد آقا
عرصه ی محشر و آغاز شفاعت از توست
عالمی حسرت فردای تو دارد آقا
گوشه ی صحن و سرایت حرم آل عباست
خاک سرداب گل پای تو دارد آقا
زیر پایت نظر افکن که تماشا دارد
دل آواره به زیر قدمت جا دار
د
هر چه جود است به پای کرمت می ریزد
همه جان است به خاک قدمت میریزد
وای اگر جلوه کنی ،جلوه نکرده این است
هرچه خون است به پای علمت میریزد
بی تو خورشید خریدار ندارد یعنی
هر چه نور است ز عرش حرمت میریزد
عمر نوح ای همه ی روح،تو را لازم نیست
کشتی نوح از این عمر کم ت می ریزد
از دل خسته خداوند نگیرد غم تو
که سرور از دلِ دریای غمت میریزد
دست خالی نرود هیچ کس از درگه تو
از تهی دستی سائل درمت میریزد
تو ابا المهدی زهرایی و دوم حسنی
مجتبی ی دگر فاطمه آقای منی .....
تا که من چون حسن عسکری آقا دارم
ز عیار گل دلبر دل زیبا دارم
زندگی زیر لوایش چه صفایی دارد
روزگار خوشی از این قد و بالا دارم
با محبت تر از این جمله ندارم در دل
که به بالای سرم مثل تو بابا دارم
به وجود تو امام حسن عسکری است
که به کنعان دلم یوسف زهرا دارم
ای بنازم به مقامت که امانت داری
من امان نامه ز امضا ی تولی دارم
حاجت روی جگر گوشه ی تو ما را کشت
ای بسا دست توسل به تو مولا دارم
مادرت منتظر آمدن مهدی توست
صبح میلاد توهنگامه ی هم عهدی توست
سامرا خاک گل ماست خدا میداند
خاک من از گل مولاست خدا می داند
آقاجان نظر از سامره بردار دلم را بنگر
حرم عسکری اینجاست خدا می داند
نه من از کوی تو دورم به همین منزل چند
بعد منزل نه به اینهاست خدا می داند
حج تویی،کعبه تویی،دردل من خانه ی توست
طوف کوی تو مهیاست خدا می داند
حرم وگنبد و گلدسته ی تو در عرش ست
عرش زوار دل ماست خدا می داند
طلب و دعوت و همت همگی نزد شماست
ورنه دل قافله پیماست خدا می داند
بین ما نیست کمی فاصله ،یابن الهادی
جز من و گرد همین قافله ،یابن الهادی