eitaa logo
اشعار ناب
26 دنبال‌کننده
104 عکس
15 ویدیو
0 فایل
در این کانال اشعار ناب و زیبا به زبان فارسی و عربی به اشتراک میگذارم ادمین : @Alirezashabani1365
مشاهده در ایتا
دانلود
192.6K
بگذار که این باغ، درش گم شده باشد گل ‌های ترَش، برگ و برش، گم شده باشد  جز چشم به راهی، به چه دل خوش کند این باغ؟ گر قاصدک نامه برش گم شده باشد چاهی ست همه ناله و دشتی ست همه گرگ خواب پدری که پسرش گم شده باشد آن روز تو را یافتم افتاده و تنها در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد   پیچیده شمیمت همه جا، ای تن بی سر! چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد.
گلشن حسنی ولی بر آه سرد ما مخند آه اگر یابی که تأثیر هوای سرد چیست  قدر اهل درد صاحب درد می‌داند که چیست مرد صاحب درد، درد مرد، می‌داند که چیست هر زمان در مجمعی گردی چه دانی حال ما حال تنها گرد، تنها گرد، می‌داند که چیست
7.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قلم به دست شدیم و زبان در آوردیم.. ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @asharenaabe
آقا! به جان خستهٔ من هم نگاه کن! رحمی به‌ حال این دل بی‌سرپناه کن! گم کرده‌ام مسیر رسیدن به دوست را ای راه مستقیم! مرا سربه‌راه کن! تاریک شد دلی که ندیده‌است رویِ تو خورشید من! بیا و شبم را پگاه کن! از نور توست روشنیِ ماه و آفتاب بر جان من بتاب و مرا نیز ماه کن! عمری تو را صدا زده‌ام بعد هر نماز لطفی بر این صدای پر از سوز و‌ آه کن! آقا! گناه من شد اگر مانع ظهور؛ لطفا عزیز! عفو بر این روسیاه کن! @asharenaabe
آمده‌ام که تا به خود گوش کشان کشانمت بی دل و بیخودت کنم در دل و جان نشانمت آمده‌ام بهار خوش پیش تو ای درخت گل تا که کنار گیرمت خوش خوش و می‌فشانمت آمده‌ام که تا تو را جلوه دهم در این سرا همچو دعای عاشقان فوق فلک رسانمت
عجب سیرکی است! همه‌مان خواهیم مُرد. این مساله به تنهایی باید کاری کند که یکدیگر را دوست بداریم، ولی نمی‌کند. ما با چیزهای بی‌اهمیت و مبتذل، کوچک شده‌ایم، ترور شده‌ایم. ما در «هیچ» هضم شده‌ایم. برگردان:مهیارمظلومی منبع: کانال تلگرامی شاعران جهان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انگشت به لب مانده ام از قاعده ی عشق ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم «»
دلبرا دست امید من و دامان شما سر ما و قدم سرو خرامان شما شمع آه من و رخساره چون لا له تو چشم گریان من و غنچه خندان شما رویم از نرگس بیمار تو چون لیمو زرد به نگردد مگر از سیب زنخدان شما نه در این دایره سرگشته منم چون پرگار چرخ سرگشته چو گویی است به چوگان شما درد عشق تو نگارا نپذیرد درمان تا شوم از سر اخلا ص به قربان شما خضر را چشمه حیوان رود از یاد اگر رَسَدش رَشحه ای از چشمه حیوان شما عرش بلقیس نه شایسته فرش ره توست آصف اندر صف اطفال دبستان شما هرچه در دفتر ملک است و کتاب ملکوت قلم صنع رقم کرده به عنوان شما مسند مصرِ حقیقت ز تو تا چند تهی ای دوصد یوسفِ صدّیق به قربان شما رخش همت بکن ای شاهِ جوانبخت تو زین تا شود زالِ فلک چاکرِ میدان شما مفتقر را نه عجب گر بنمایی تحسین منم امروز در این مرحله حسّان شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گشته خیالِ روی او، قبله نورچشم من وان سخنان چون زرش حلقه گوشوار من باغ و بهار را بگو لاف خوشی چه می زنی من بنمایمت خوشی چون‌برسد بهار من
النّفسُ رَاغِبَةٌ إذا رَغّبتَها و إذَا تُرَدّ إلَى قَليلٍ تَقنَعُ نفس خواهان فزون باشد اگر وانهی ورنه قناعت میکند