eitaa logo
اشعار محمود یوسفی مشهد
640 دنبال‌کننده
500 عکس
2 ویدیو
0 فایل
باعرض سلام وادب خدمت همه عزیزان به فضل خدا و لطف ائمه اطهار در این کانال اشعار مدح و سرود و مرثیه اهل البیت علیهاالسلام و مناجات و پندیات سروده های این حقیرجهت استفاده مادحین عزیز به اشتراک گذاشته میشود خادم ونوکر اهل البیت عصمت وطهارت #محمود_یوسفی_مشهد
مشاهده در ایتا
دانلود
مدح و منقبت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام همه دار و ندارم از حسین است زمستان و بهارم از حسین است خودم را نوکرش میدانم اما تمام اعتبارم از حسین است شهادت در رهش شد آرزویم که جان بیقرارم از حسین است مرا گر منزلی باشد به دنیا سرای غمگسارم از حسین است اگر اشکی بریزم نیمه ی شب بُوَد این افتخارم از حسین است ندارم توشه ای بهر قیامت امید قلب زارم از حسین است اگر دارم چو طبعی شاعرانه همین عز و وقارم از حسین است به سر دارم طواف کوی مولا اگر امیدوارم از حسین است دلی دارم زمستانی بهاری زمستان و بهارم از حسین است ✍️ اشعار محمود یوسفی مشهد مقدس @asharmahmodusefimashhad
نابودی رژیم غاصب اسرائیل قطعا زمانِ رفتنِ صهیون رسیده ایامِ قطعِ ریشه یِ ملعون رسیده با یاریِ پروردگار و جِیشِ اِسلام هنگامِ مرگِ ظالمانِ دون رسیده ✍️ اشعار محمود یوسفی مشهد مقدس @asharmahmodusefimashhad
نوکری نصیب هرکسی نمیشود. . . ♥️ مناجات با امام حسین علیه السلام افتخار نوکری نوکرش بوده و هستم ، صد شکر درِ این خانه شد آخر ، این عمر من خطا کارم و مولا آقاست دارم امید شوم ، همچون حُر ✍️ اشعار محمود یوسفی مشهد مقدس @asharmahmodusefimashhad
رباعیات شهادت حضرت زین العابدین امام سجاد علیه السلام تسلیت گوییم امشب بر شما یابن الحسن شد عزای چهارمین نور ولا یابن الحسن بعد عمری گریه شد آقا امام ساجدین کشته ی زهر جفا ،مولا بیا یابن الحسن ########################## ایامِ شهادتِ امامِ سجاد سوزَم زِ اسارتِ امامِ سجاد فرمود سه مرتبه که الشام الشام گِریَم به غَرابَتِ امامِ سجاد ########################## شد کارِ هر روز و شبِ مولایمان گریه تا آخر عمرش نمود آقایمان گریه همراه عمه دیده او منزل به منزل سرها به نیزه زین مصائب آسمان گریه ########################## سه علی در کربلا دیدند جفا یک علی بیمار و دل خون از بلا ارباً اربا شد علیِ اکبر و با سه شعبه اصغر اما سر جدا ########################## از کوچه و بازار گفتی گریه کردم از مجلسِ اغیار گفتی گریه کردم از روضه های دفن بی بی جان رقیه از عمه و انظار گفتی گریه کردم ########################## سوختم از کربلا تا کوفه و شامِ بلا بر سر نی دیده ام سرهای آلِ مصطفا کربلا شد قتلگاه باب مظلومم حسین من شدم دلخون ولی از شامیان بی حیا ✍️ اشعار محمود یوسفی مشهد مقدس @asharmahmodusefimashhad
جنایت آل یهود رژیم ملعون و غاصب کودکش اسرائیل نفرین بر این آل یهود و این جسارت هرگز ندیدم ظالمی با این شقاوت در جای جای این جهان با مکر و حیله با قتل مظلومان کند هر دم جنایت نزدیک باشد لحظهٔ موعود قطعا نابودیِ قومِ جحودِ بی کفایت روزی سلیمانی و روزی هم هنیئه خوبانِ عالم را رِسانَد بر شهادت کودک کُشِ جانی و قاتل بی مروت رحمی ندارد بر کسی کوهِ رذالت با لطفِ حق ، با یک اشاره ، اذنِ رهبر ریشه کن است این مایهٔ ظلم و عداوت بایک دعا حل می شود این مشکل ما گر این دعا ای (یوسفی) گردد اجابت آقا بیا تا این جهان آرام گردد بر پا شود آن دولت حق ‌‌ و عدالت ✍️ اشعار محمود یوسفی مشهد مقدس @asharmahmodusefimashhad
ماه صفر ایام ورود کاروان به شهر شام چشمی به هم زدیم و محرم تمام شد ماهِ صفر ، شروعِ مصیباتِ شام شد ناموسِ اهلِ بیت و جسارت به شهرِ شام افزون ز کربلا ، غم و رنجِ امام شد ✍️ اشعار محمود یوسفی مشهد مقدس @asharmahmodusefimashhad
🌹دستخط رهبرمعظم انقلاب بر تصویر شهید حججی:سلام و درود حق بر این شهید پرافتخار و سرافراز که در حساس ترین و خطیرترین لحظه‌ی زندگی، نماد حق پیروز و آشکار در برابر باطل رو به زوال شد. ۱۸مرداد سالروز شهادت شهید حججی بمناسبت سالگرد شهادت محسن حججی دفاع،هم روز و هم شب کرد محسن جهادی دَر رَهِ رَب کرد محسن برای شادیِ قلبِ رقیه دفاع از عَمّه زینب کرد محسن ✍️ اشعار محمود یوسفی مشهد مقدس @asharmahmodusefimashhad
💢امام صادق علیه السلام: 💢وقتى امام زین العابدین علیه السلام را با اهلبیت علیه السلام نزد یزید ملعون آوردند،آنان را در خرابه‏ اى که دیوارهایش سست بود قرار دادند. یکى از آنها گفت: ما را در این خرابه قرار دادند تا بر سر ما خراب شود. یکى از نگهبانان این را شنید و به زبان رومی گفت:اینها را بنگرید میترسند که دیوار بر سر آنها خراب شود،در حالی‌ که این بهتر است از آن‌که فردا بیرونشان آورده و یکى بعد از دیگرى گردنشان را بزنند! 💢امام سجاد علیه السلام فرمود:به اذن خدا هیچ یک از این دو نمی شود.و همین طور هم شد. 📚قطب الدین راوندی،الخرائج و الجرائح،ج۲،ص۷۵ زبانحال حضرت زین العابدین امام سجاد علیه السلام همه جا جور و جفا بود چه گویم از شام بدتر از کرببلا بود چه گویم از شام دمِ دروازه ی ساعات معطل کردند عیدِ اعدا ، غمِ ما بود چه گویم از شام از سرِ بام چقدر سنگ به سرها میخورد آتشِ کینه به پا بود چه گویم از شام دل ما خون شده از دشت بلا و بدتر کوچه ی یهودیا بود چه گویم از شام اهلِ بیتِ علی و مجلسِ اغیار کجا چشمِ حیض و بی حیابود چه گویم از شام جای ما شد به خرابه چِقَدَر ظلم و ستم غمِ ما بیشتر از کرببلا بود چه گویم از شام ########################## سوختم از کربلا تا کوفه و شامِ بلا بر سر نی دیده ام سرهای آلِ مصطفا کربلا شد قتلگاهِ بابِ مظلومم حسین من شدم دلخون ولی از شامیان بی حیا ✍️ اشعار محمود یوسفی مشهد مقدس @asharmahmodusefimashhad
شوق زیارت اربعین توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها در دعای ندبه ندبه خواندم در دعای ندبه ام کردم دعا قسمتم کن تا بیایم من شوم حاجت روا گفته ام من با رقیه گر بیایم اربعین این زیارت را کنم من با نیابت از شما ########################## روز باب الحوائج دنیاست این رقیه عزیز ثار الله است گره از خلق وا کند بی بی روز محشر شفیع نوکر هاست ########################## دیدم سرِ پر خونِ تو بابا این صورتِ گلگونِ تو بابا بابا تو ندیدی چه کشیدم از دشمنِ ملعونِ تو بابا ########################## زبانحال حضرت رقیه (س) گوشه خرابه شام ای سر که تو در مقابل هستی امید و عزیز این دل هستی بابای منی غریب عالم محبوبِ گدا و سائل هستی بابای منی گره گشایی حلالِ جمیعِ مشکل هستی دندانِ شکسته ، لبِ پر خون تو کشته ی قوم جاهل هستی خوردم ز همه کتک نبودی کی از غمِ من تو غافل هستی منزلگه من شده خرابه بابا تو چراغِ منزل هستی با صورت گلگون و پر از خون تسکینِ منِ غمین دل هستی من را تو ببر تا که نبینم انگشت نمای محفل هستی ✍️ اشعار محمود یوسفی مشهد مقدس @asharmahmodusefimashhad
گریه سر مطهر امام حسین علیه السلام در مصیبت حضرت رقیه سلام الله علیها 💎طاهر بن عبدالله دمشقی می‌گوید: من ندیم آن لعين (یزید) بودم و اکثر شب ها برای او صحبت می‌کردم و او را مشغول می‌نمودم. شبی نزد آن ملعون بودم و قدری هم از شب گذشته بود؛ به من گفت: ای طاهر! امشب وحشت بر من غالب است و قلبم در تپش افتاده و دلم از غصه و حزن پر شده. بسیار اندوه و غصه دارم که حال نشستن و صحبت کردن ندارم. بیا سر من را در دامن بگیر و از افعال ناشایسته و گذشته من صحبت نکن. 🔹طاهر می‌گوید: من سر نحس او را در دامن گرفتم. آن لعین به خواب رفت. سر نورانی سید الشهداء در آن وقت در طشت طلا در مقابل ما بود. چون ساعتی گذشت، دیدم که ناله پرده نشینان حرم محترم امام حسین علیها السلام از خرابه بلند شد. آن لعین در خواب؛ و من در اندوه بودم که این چه ظلم و ستم بود که یزید بدمآب به اولاد بو تراب نمود؟! به طرف طشت نظر کرده، دیدم که از چشم‌های امام حسین علیه السلام اشک جاری شده است؛ تعجب کردم. پس دیدم آن سر انور به قدر چهار ذراع گویا بلند شد و لب‌های مبارکش به حرکت آمده، و آواز اندوهناک و ضعیفی از آن دهان معجز بیان بلند شد که می‌گفت: 🔸خداوندا! اینان اولاد و جگر گوشه من هستند و این‌ها اصحاب من‌اند. طاهر می‌گوید: چون این حال را از آن حضرت مشاهده کردم، وحشت و دهشت بر من غلبه کرد؛ شروع به گریه کردن کردم. به بالای عمارت یزید آمدم که خرابه در پشت آن عمارت بود خیال می‌کردم شاید یکی از اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله فوت شده که مرگ او باعث این همه ناله و ندبه شده است. وقتی بالای قصر رسیدم، دیدم تمامی اهل بیت اطهار علیهم السلام طفل کوچکی را در میان گرفته‌اند؛ و آن دختر خاک بر سر می‌ریزد و با ناله و فغان می‌گوید: ای عمه، ای خواهر پدر بزرگوار من، کجا است پدر من؟ كجا است پدر من؟ آن‌ها را صدا زدم و از ایشان پرسیدم که چه پیش آمده که باعث این همه ناله و گریه شده است؟ 🔹گفتند: ای مرد! طفل صغير سيد الشهدا پدرش را در خواب دیده؛ و الآن بیدار شده و از ما پدر خود را می‌خواهد. هر چه او را تسلی می‌دهیم، آرام نمی‌گیرد. طاهر گوید: بعد از مشاهده این حالت‌های دردناک، پیش یزید برگشتم، دیدم آن بدبخت بیدار شده، به طرف آن سر، سر حسین بن علی علیهما السلام نگاه می‌کند. و از کثرت وحشت و دهشت و خوف و خشیت مانند برگ بید بر خود می‌لرزید. در آن اثنا سر اطهر آن مولا به طرف یزید متوجه شده، 🔸فرمود: ای پسر معاویه! من در حق تو چه بدی کرده بودم که تو با من این ستم و ظلم نمودی و اهل بیتم را در خرابه جا دادی؟! سپس سر مبارک شریف آن حضرت به سوی خداوند خبير و لطیف توجه نموده و گفت: خداوندا! از یزید به کیفر رفتاری که با من کرده و به من و اهل بیت من ظلم نموده، انتقام بگیر. وقتی یزید این را شنید، بدنش به لرزه درآمد و نزدیک بود که بندهایش از یکدیگر بگسلد. پس از من علت گریه اهل بیت علیهم السلام را پرسید و سر آن حضرت را به خرابه نزد آن صغيره فرستاد و گفت: سر را نزد آن صغيره بگذارید؛ شاید که با دیدن آن تسلی یابد. ملازمان یزید سر حضرت سید الشهداء علیه السلام را برداشته، به در خرابه آمدند. چون اهل بیت دانستند که سر امام حسین علیه السلام را آورده‌اند، همگی به استقبال آن سر شتافتند و سر امام حسین علیه السلام را از ایشان گرفته و اساس ماتم را از سر گرفتند. به ویژه زینب کبری علیها السلام که پروانه‌وار به دور آن شمع محفل نبوت می‌گردیدند. پس چون نظر آن صغيره بر سر مبارک افتاد، پرسید: این سر چیست؟! گفتند: این سر مبارک پدر تو است. پس آن مظلومه آن سر مبارک را از طشت برداشت و در بر گرفت و شروع به گریستن نمود و گفت: پدر جان! کاش من فدای تو می‌شدم! کاش قبل از امروز کور و نابینا بودم! و کاش می‌مردم و در زیر خاک بودم و نمی‌دیدم محاسن مبارک تو به خون خضاب شده است! پس این مظلومه دهان خود را بر دهان پدر بزرگوار خود گذاشت و آنقدر گریست که بی‌هوش شد. چون اهل بیت علیهم السلام آن صغيره را حرکت دادند، دیدند که روح مقدسش از دنيا مفارقت کرده و در آشیان قدس در کنار جده‌اش فاطمه زهرا علیها السلام آرمیده است. چون آن بی‌کسان این وضع را دیدند، صدا به گریه و زاری بلند کردند و دوباره عزای غم و زاری برپا نمودند. الاحقرخیری https://eitaa.com/rouzeyesobha 📚 بکاء الحسین، تألیف فاضل بسطامی، ص۳۵۴-۳۵۷ یارب فرج امام ما رابرسان🤲 اشعار محمود یوسفی مشهد مقدس @asharmahmodusefimashhad
🥀شهادت غریبانه بنت الحسین حضرت رقیه خاتون (س) را بر صاحب کرامت امامت صاحب الزمان تسلیت عرض می‌نماییم. 🖤 تسلیت گوییم امشب بر شما یابن الحسن شد عزای دخترِ خون خدا یابن الحسن در خرابه شد شهیده عمه ی مظلومه ات مجلسی گشته به پا مولا بیا یابن الحسن ✍️ اشعار محمود یوسفی مشهد مقدس @asharmahmodusefimashhad
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام گریم به بقیع و قبرِ ویرانِ حسن گویم که کجاست صحن و ایوان حسن ایامِ شهادتش دلم محزون است از غربتِ بی حد و فراوانِ حسن نه گنبد و گلدسته ، نه صحن و نه رواق شیعه شده بیقرار و حیرانِ حسن گفتند به حشر ، دیده گریان نشود هر دیده به دنیا شده گریانِ حسن از غربتِ بی حدومثال است که ندارد یک سنگِ مزار و یک شبستان حسن از زهر جفا پاره جگر ریخت در آن تشت زینب شده دل پریش و نالان حسن همچون پدر و مادرش ایکاش شبانه می شد به بقیع دفن تن و جان حسن این کینه و ظلمی که دو ملعونه نمودند مسموم به زهر و تیر بارانِ حسن دارد به دلش آرزوی طوف مزارش این شاعر دلخون و پریشان حسن ✍️ اشعار محمود یوسفی مشهد مقدس @asharmahmodusefimashhad