eitaa logo
آرمان روح الله
263 دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
7.1هزار ویدیو
5 فایل
آرمان روح الله »»تشکیل حکومت جهانی امام زمان عج
مشاهده در ایتا
دانلود
9.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌تفاوت شهدا با دیگران چیست؟ 🌹: ✨شهیدان ما اهل ایمان‌اند دشمن را به‌خوبی تشخیص می‌دهند و دوست را می‌شناسند در زمان درست، در مکان درست و در شرایط درست دست به اقدام می‌زنند شهیدان ما اهل احساس مسئولیت‌اند، آن‌گاه که دیگران در غفلت هستند شهیدان ما اهل عمل و جهادند... https://eitaa.com/ashegane_12
📌 شهید وزوایی: بزرگترین تهدید انقلاب نفوذ خطوط انحرافى در خط اصلى انقلاب است 🔹️ سردار شهید محسن وزوایی در فرازی از وصیتنامه اش می نویسد: ◇ والله قسم وقتى کمى از فشار کارم کم مى‌شود، در خود احساس ضعف و کوچکى مى‌کنم. آخر میدانید اى امت شهیدپرور ایران، امروز در شرایطى هستیم که لحظه‌اى غفلت، خیانت به اسلام و قرآن است ◇ باید با هم براى خدا تا آنجا که در توان داریم کوشش کنیم ◇ پس از خدا غافل نشوید که پشیمانى سودى ندارد و ما باید به تعبیر امام تکلیف را عمل کنیم. اگر توانستیم پیروز مى‌شویم و اگر کشته هم بشویم شهید هستیم و این نیز خود پیروزى است ◇ این امت باید بداند از بزرگترین خطراتى که انقلاب را تهدید مى‌کند، آفت نفوذ خطوط انحرافى در خط اصلى انقلاب یعنى همانا خط امام است؛ پس خط امام را دنبال کنید و امام را تنها نگذارید که نمى‌گذارید ◇ سفارش مى‌کنم همانگونه که تا به حال عمل کرده‌اید به یارى امام بشتابید و او را تنها نگذارید. 🔺️ پاسدار شهید محسن وزوایی اولین فرمانده تیپ ۱۰ حضرت سیدالشهدا ع که بعدا به لشکر ۱۰ حضرت سیدالشهدا ع تبدیل گردید و حماسه ساز جبهه های غرب کشور و بلندی های بازی دراز می باشد. ◇ تولد ۵ مرداد ۱۳۳۹ تهران ◇ شهادت: ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ ◇ عملیات الی بیت‌المقدس(جاده اهواز - خرمشهر) https://eitaa.com/ashegane_12
از کوچه‌های مشهد تا آسمان حلب؛ روایت زندگی شهید سیدهادی سلطان‌زاده 📌سیدهادی سلطان‌زاده در محله مهرآباد مشهد به دنیا آمد و دوران کودکی‌اش را در شرایطی گذراند که پدر در جبهه‌های دفاع مقدس حضور داشت و مادر با سختی بار زندگی را بر دوش می‌کشید. 🔸از همان سال‌های خردسالی روحیه مسئولیت‌پذیری در وجود او نمایان بود و در غیاب پدر به اداره مغازه کمک می‌کرد. نوجوانی‌اش با تلاش و کار همراه شد؛ 🔹با شروع بحران سوریه و تهدید حرم حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، سیدهادی نتوانست بی‌تفاوت بماند. ▪️وقتی اطرافیان از او می‌پرسیدند چرا می‌خواهد به جنگی برود که ربطی به ایران ندارد، پاسخ می‌داد: «شاید به شما ربطی نداشته باشد، اما وقتی حرم عمه من تهدید می‌شود، مسأله سوریه به من مربوط می‌شود.» 🔻این شهید بزرگوار سرانجام در ۳۰ مرداد ۱۳۹۳ در حلب سوریه به شهادت رسید و به عنوان دومین شهید مدافع حرم مشهد شناخته شد. فرازی از وصیت نامه شهید سلطات زاده: ▫️باشد که فدای حضرت زینب (س) شوم؛ حتی فدای یک آجر از حرمش. باشد که کسی جرات نکند که حرم عمه‌مان را مورد هتک قرار دهد. □باشد که مورد تأیید مولایمان امام مهدی (عج) قرار گیرم، که رضایت خداوند در رضایت چهارده معصوم (ع) جمع است. امیدوارم حضرت زینب (س) مرا بپذیرد. https://eitaa.com/ashegane_12
💔 امان از این لحظات! که جمعی "می‌روند"، و جمعی هم "می‌مانند".. و امان، از آن لحظۀ بازگشت.... جمعی "می‌آیند"... جمع دیگر را " می‌آورند"! جمعی هم "می‌مانند" که "می‌مانند"... https://eitaa.com/ashegane_12
تصویر شهید وحدانی از شهدای امروز بر سر مزار حاج قاسم سلیمانی https://eitaa.com/ashegane_12
• یکی قرآن است ؛ ما را به جهاد امر می‌کند، دیگری سلاح است جهاد را پیش می‌بَرد... شهید غلامرضا وحدانی وی به خاطر علاقه شدید به قرآن، همواره همیشه یک قرآن کوچک در جیب خود داشت، که امروز در حادثه تروریستی در شهرستان ایرانشهر گلوله‌ای به قلب او برخورد و به شهادت می‌رسد و قرآن آغشته از خون این شهید شد. https://eitaa.com/ashegane_12
📌 ″شهید اوهانی″ تا اذن دخول را نگرفت، وارد حرم نشد.. 1️⃣🔹 سال ۶۲ بود که در محضرشان مشرف شدیم محضر آقاجانمام حضرت علی بن موسی الرضا آلاف تحیة و الثناء... ◇ وارد شدیم و جلوی تابلوی اذن دخول ایستادیم، با هم اذن دخول را خواندیم و در کمال ناباوری برگشتند و نرفتند داخل... ◇ توی راه که برمی گشتیم مسجد، (بله اون زمان هتل و ... نمی ماندیم بلکه در مساجد و پایگاه ها اسکان می یافتیم) ◇ گفتم: آقا رحمت چرا نرفتیم داخل حرم؟! فرمود: عرض می کنم و تمام... ◇ شب، قبل از نماز باز دوباره راهی حرم شدیم و خواندن اذن دخول و دوباره برگشتند، ولی خیلی گرفته بودند. ◇ کم کم عصبانی می‌شدم دیگه سؤال نکردم. ◇ صبح حدود ساعت دو و نیم راهی حرم شدیم، ولی یا صاحب الزمان(عج)، وقتی اذن دخول را می‌خواندند_که شاید نیم ساعت طول کشید_ شانه هایش از شدت گریه به لرزش در آمده بود ، مثل ابر بهاری می‌بارید. ◇ رفتیم داخل حرم و زیارت و مناجات و نماز و امین الله و .... حدود ساعت هشت صبح از حرم خارج شدیم, به صرف صبحانه ( املت ) میهمانم کرد و خیلی هم خوشحال بود. ◇ بعد از صبحانه عرض کردم دفعه سوم چرا داخل شدیم و دفعات قبل نه؟ ◇ لبخندی زد و فرمود: گریه از ته دل به هنگام خوندن اذن دخول، یعنی اجازه صادر شد؛ میتونیم وارد بشیم .. https://eitaa.com/ashegane_12