#رهبرانه
✨مَن جوانانِ عزیز را به یک مجاهدت دعوت میکنم!! مُجاهدت فقط جنگیدن و به میدان جنگ رفتن نیست...کوشش در میدانِ علم و تحقیق نیز جهاد محسوب میشود:)
#سید_علی_خامنه_ای❤️
@shidegomnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱
🎶 الحمدلله که نوکرتم
🎶 الحمدلله که مادرمی ...
#استوری
@shidegomnam
عاشقان حسین🖤دوستداران حسن💚
🌹🌹
ولی حاج قاسم.....
شهادتت چقدر ناگهانی بود...
چقدر قلبمان را فشرد..
خداکند بعد از تو #علی تنها نماند❤️
@shidegomnam
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
#تلنگر
📨برای مردانی که
مردانگیشان بر باد رفته ...😔
عروس در آرایشگاه نشسته ...
با وسواس مدل ارایش مد نظر خود را به آرایشگر میگوید ...
قبلا هم با وسواسی بیشتر لباس عروسش را انتخاب کرده ...👰
قرار است امشب تمام زیبایی اش را به نمایش بگذارد، میخواهد دلبری کند . 😏
ولی فقط از یک نفر؟؟؟!!🙄
نه اشتباه نکنید ...‼️
داماد سر جایش، ولی در مجلس مختلطِ امشب ما مردانِ زیادی چشم به راه عروس هستند ...😳👀😱
مردانِ زیادی دلشان را صابون زده اند که میتوانند ساعت ها از لباسِ زیبا و آرایش بی نظیر یک نفر لذت ببرند ...👀😏
چرا خودت را گول میزنی دامادِ جوان؟😒
مگر می شود سفیدیِ خیره کننده بدنِ لخت و صورت رنگ شده ی یک زن برای مردان هوس انگیز نباشد؟!؟؟😒😳🤔
مگر می شود آب از لب و لوچه ی مردان حاضر راه نیفتد؟
مگر میشود زنی در برابر چشمان هیزقرار بگیرد و دلش عشوه گری را طلب نکند؟؟؟😱😰
اگر بگویی مردان برایشان عادی شده، در جوابت خواهم گفت خیر،😠
این یک کلاه گنده است که داری در سرت فرو میکنی . 😫💂♂
اگر روزی برجستگی های اندام زنان برای جنس ذکور عادی شود آن روز نسل انسان منقرض میشود و میدانی که این محال است .❌😨
امیدوارم ناراحت نشوی ولی حیوانات هم روی نزدیک شدن کسی به ماده هایشان حساس هستند .😒
ولی ...
دامادِ شیک پوش ما دست به سینه کناری می ایستد و میگوید : همسرم زیباست بگذار همه ببینند ...
من با کلاسم ...
در شان من نیست حساس باشم .😳😥
چند سال یا شایدم چند ماه بعد از عروسی از این مشاور به آن مشاور میروی امیدوارم برای خیانت زنت نباشد! 😔
شاید برای سرد شدن روابطتان باشد . 🙄
آن عشق روزهای اول دیگر سرد و بی معنی شده ...
همسرت که اوایل حرف زدنش خسته ات میکرد حالا به زور کلامی میگوید . چرا؟🤔
واضح است ...
تو ندانسته او را از محبت سایر مرد ها سیراب میکنی ...
دیگر نیازی به محبت تو ندارد .😏
کِی؟🙄
وقتی ساپورت براق میپوشد و مانتویی تنگ ...
اگر چشمانم را بر دست درازی هایی که شب هنگام وقتی تنهایی برای آب خوردن به گوشه ی پارک رفته بود ببندم ، حداقل ترین شکل محبت همان بگو و بخند هایی است که با صاحب مغازه هنگام خرید روسری کرده بود ...🙁😯
میگویی اینها املی است؟
ما از عصر حجر در آمده ایم؟😳😐
میخواهی آمار را رو کنم؟😒
در جایی که همه چیز باز است بدون به اصطلاح تحجر ...
همه آزادند مانند وحوشی که در جنگلی رهایند ...
در :
دادگاه ها پر شده از طلاق هایی که علت اصلی آن همین زنان عقده ای هستند که عقده دلشان را در خیابانها با ظاهری حیوانی به نمایش گذاشته و احساس با کلاس بودن دارد😏
میخواهی به کجا برسی ؟😳
میخواهی چه چیز را ثابت کنی؟🤔
دلم میسوزد ...
هم برای تو و هم برای مولایم ...
که در پرده ی غیبت تنهاست ...😔
#دل_نوشته
#استاد_عزیزی
#مولایم_تنهاست
🍃🌱↷
『 @modarese_novin 』
🏴 📖 #دو_خط_شعر
🏴 🕊 #یاد_شهدا
▪️مسیر رودِ خروشان به دامن دریاست
به خون خویش طپیدن سرورِ این دنیاست
▪️بدون دست؛علمدار؛دیدنی تر شد
لباسِ سرخِ شهادت به قامتت زیباست
▪️ز فاو تا به حلب ؛زینبیه تا به عراق
حضور ِ سبز تو شانه به شانهٔ شهداست
▪️سلام بر تنِ پاکِ تو و «ابومهدی»
که عاشقانه در آغوشِ سیدالشهداست
▪️زمان زندگی ات فاتحانه جنگیدی
شهادت تو سرآغاز مرگ آمریکاست
▪️تقاص خون تو را صهیونیسم پس بدهد
به گور میبَرد این آرزو: «علی تنهاست»
📜 قاسم نعمتی
📸 اینجا شش گوشه است، زیر قبه... و دعایی که مستجاب شد....
🏴 هدیه به روح همهٔ شهدای حادثهٔ تروریستی فرودگاه بغداد، فاتحه ای قرائت کنیم 🏴
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم #صلی_الله_علیک_یا_أباعبدالله #سالگرد_شهادت_قهرمانان_اسلام #حاج_قاسم #حاج_أبومهدي
@shidegomnam
4_6007855821931677930.mp3
2.61M
زمینه | ای آرامش من 😭😭😭
🎙کربلایی محمدحسین پویانفر
#شب_زیارتی_امام_حسین
@shidegomnam
utf-8''آخرین پرواز.mp3
6.19M
#بشنوید
🔈نمایشنامه صوتی #حاج_قاسم
🌷قسمت 1️⃣ : آخرین پرواز
دختر شهید مدافع حرم حسین محرابی و حاج قاسم سلیمانی
@shidegomnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیادجالظهوركردهاست؟
.
سخنرانیجالبوشنیدنیازاستادعالی
.
#استاد_عالی
#آخر_الزمان
#ظهور_دجال
•
.
@shidegomnam
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
📌 قسمت ۱۰
🥀یادم افتاد که یکی از سربازان در زمان پایان خدمت چند جلد کتاب به واحد ما آورد و گذاشت روی طاقچه و گفت:
اینها باشد اینجا تا سربازهایی که بعد می آیند در ساعات بیکاری استفاده کنند.
🥀 کتابهای خوبی بود،یک سال روی تاقچه بود.
سربازهایی که شیفت شب داشتند یا ساعات بیکاری استفاده میکردند.
🥀 بعد از مدتی من از آن واحد مکان دیگری منتقل شدم،همراه با وسایل شخصی که بردم کتابها را هم بردم.
🥀یک ماه از حضور من در آن واحد گذشت احساس کردم که این کتابها استفاده نمی شود شرایط مکان جدید واحد قبلی فرق داشت و سربازان و پرسنل کمتر اوقات بیکاری داشتند.
🥀لذا کتابها را به همان مکان قبلی منتقل کردم و گفتم: اینجا باشد بهتر استفاده میشود.
🥀جوان پشت میزش اشاره به ماجرای کتابها کرد و گفت: این کتابها جزو بیتالمال و برای آن مکان بود.
🥀چون بدون اجازه آنها را به مکان دیگری بردی اگر آنها را نگه می داشتی و به مکان اول نمیآوردی
🥀 باید از تمام پرسنل و سربازانی که در آینده هم به مانند شما می آمدند حلالیت میطلبیدی.
🥀خیلی ترسیدم! به خودم گفتم: من تازه نیت خیر داشتم و کتابها را استفاده شخصی نکرده و به منزل نبرده بودم..خدا به داد کسانی برسد که بیتالمال را ملک شخصی خود کردهاند!
🥀درآن لحظه یکی از دوستان همکار مخلص و مومن در مجموعه دوستان را دیدم.
🥀مبلغ قابل توجهی را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخی از اقلام را برای واحد خودشان خریداری کند.
🥀اما این مبلغ را به جای قرار دادن در کمد اداره در جیب خودش گذاشت، روز بعد در اثر یک سانحه رانندگی درگذشت.
وقتی مرا در آن وادی دید به سراغم آمد و گفت: خانواده فکر میکنند که این پول برای من است و آن را خرج کرده اند.
تورو خدا برو به آنها بگو این پول را به مسئول مربوطه برساند. من اینجا گرفتارم برای من کاری بکن.
🥀 تازه فهمیدم چرا انقدر بزرگان در مورد بیت المال حساس هستند!
راست می گویند که مرگ خبر نمیکند.
🥀در سیره پیامبر گرامی اسلام نقل شده که:
روز حرکت از سرزمین خیبر ناگهان به یکی از یاران پیامبر تیری اصابت شد و همان دم شهید شد.
🥀 یارانش گفتند: بهشت بر تو گوارا باد.
🥀خبر به پیامبر رسید.ایشان فرمودند:
من با شما هم عقیده نیستم زیرا لباسهایی که بر تن او بود از بیتالمال بود و آن را بی اجازه برده و روز قیامت به صورت آتش آن را احاطه خواهد کرد.
🥀 در این لحظه یکی از یاران پیامبر گفت: من دو بند کفش بدون اجازه برداشتم.
🥀 حضرت فرمود: آن را برگردان و گرنه روز قیامت به صورت آتش🔥 در پای تو قرار میگیرد.
🥀در میان روزهایی که بررسی اعمال انجام شد ما به باطن اعمال آگاه می شدیم.
🥀یعنی ماهیت اتفاقات و علت برخی وقایع را میفهمیدیم.
🥀چیزی که امروزه به اسم شانس نام برده می شود اصلا آنجا مورد تایید نبود!
🥀بلکه تمام اتفاقات زندگی به واسطه برخی علتها رخ می داد
🥀مثلا روزی در جوانی با اعضای سپاه به اردوی آموزشی رفتیم. کلاس های روزانه تمام شد و برنامه اردو رسید.
🥀نمیدانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم بیشتر این نیروها خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند.
🥀یک چادر کوچک به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند.
روز دوم اردو هم باز بقیه را اذیت کردیم.
🥀البته بگذریم از اینکه هرچه ثواب و اعمال خیر داشتم به خاطر این کارها از دست دادم.
🥀وقتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم دیدم یک نفر سر جای من خوابیده
🥀 من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم با دوعدد پتو برای خودم یک تختخواب قشنگ درست کرده بودم.
🥀چادر ما چراغ نداشت متوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده فکر کردم یکی از بچهها میخواهد من را اذیت کند.
🥀لذا همین طور که پوتین به پایم بود جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم. یک باره دیدم حاج آقا که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و قلبش را گرفت!
داد میزد: کی بود،چی شد!؟
🥀وحشت کردم...سریع از چادر آمده بیرون و فهمیدم حاج آقا جای خواب نداشته، بچهها برای اینکه من را اذیت کنند به حاج آقا گفتند که این جای حاضر و آماده برای شماست.
🥀 لگد خیلی بدی زده بودم.بنده خدا یک دستش به قلبش بود و یک دستش به پشتش.
🥀حاج آقا آمد بیرون و گفت: الهی پات بشکند، مگر من چه کردم که اینجوری لگد زدی؟
گفتم:حاج آقا غلط کردم ببخشید. من با کسی دیگه شمارو اشتباه گرفتم ..خلاصه خیلی معذرت خواهی کردم.
به حاج آقا گفتم: شرمنده من توی ماشین میخوابم شما بخوابید. فقط با اجازه بالش خودم را بر می دارم.
🥀 رفتم توی چادر همین که بالش را برداشتم دیدم یک عقرب بزرگی اندازه کف دست زیر بالش من قرار دارد .
من و حاج آقا هر طور بود او را کشتیم.
حاجی گفت :جون من را نجات دادی..
🖇ادامه دارد...
@shidegomnam
هدایت شده از عاشقان حسین🖤دوستداران حسن💚
🍂✨بسم الله الرحمن الرحیم✨🍂
هدایت شده از عاشقان حسین🖤دوستداران حسن💚
ali-fani-8.mp3
21.06M