eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
599 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
277 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از تنفیس 313
⭕️ امروز فضای جامعه رو می‌بریم سمت مهر و محبت و دستگیری ... فردا، خدا به عشق علی، دستمونو می‌گیره می‌بره سمت بهشت خودش ان‌شالله @tanfis313
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #شصت_ودو با هر کلمه نفسش بیشتر
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ _دیشب تو حرم بهم گفت همین امشب شوهرت رو و میکنه! و نه به هوای سعد که از 🔥وحشت ابوجعده🔥 دندانهایم از ترس به هم میخورد.. و مصطفی مضطرب پرسید _کی بهتون اینو گفت؟😠 سرشانه پیراهن آبی مادرش از اشکهایم خیس شده😭😭 و میان گریه معصومانه شهادت دادم _دیشب من نمیخواستم بیام حرم، بسمه کرد اگه نرم ابوجعده سعد رو میکشه و میاد سراغم! هنوز کلامم به آخر نرسیده،.. خون غیرت در صورتش پاشید😡 و از این از چشمانم کرد که نگاهش افتاد.. و میدیدم با داغیِ نگاهش زمین را آتش میزند... مادرش سر و صورتم را نوازش میکرد🌺😊 تا کمتر بلرزم.. و مصطفی آیه را خوانده بود که خیره ماند و خبر داد _بچه ها دیشب ساعت ۱۱ پیداش کردن، همون ساعتی که شما هنوز تو حرم بودید! یعنی اون کار خودش رو ، چه شما حرم میرفتید چه نمیرفتید دستور کشتن همسرتون رو داده بود و ... و دیگر نتوانست حرفش را ادامه دهد که سفیدی چشمانش از عصبانیت سرخ شد😡😡 و گونه هایش از خجالت گل انداخت. ازتصور بلایی که دیشب میشد به سرم بیاید.. و حضرت سکینه(س) خدا نجاتم داده بود،..😰😭 قلبم به قفسه سینه میکوبید.. و دل مصطفی هم برای از این به لرزه افتاده بود.. که با لحن گرمش التماسم میکرد _خواهرم! قسمتون میدم از این خونه بیرون نرید! الان اون حرومزاده زخمیه، آروم نمیگیره! شدت گریه نفسم را بریده بود..😭😭😭 و مادرش میخواست کمکم کند تا دراز بکشم.. که پهلویم در هم رفت...😩😩 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ⏪ ادامه دارد... رمـــــان 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ پهلویم در هم رفت و دیگر از دردجیغ زدم...😖😵 مصطفی حیرت زده نگاهم میکرد..😥😟 و تنها خودم میدانستم بسمه🔥 با چه قدرتی به پهلویم ضربه زده..که با همه چندساله ام از ،... دلم تا روضه در و دیوار پر کشید....🌸✨😭😭 میان بستر از درد به خودم میپیچیدم و پس از سالها ✨حضرت زهرا(س)✨را صدا میزدم..😭😭😫😫😭😭😭 تا ساعتی بعد در بیمارستان که مشخص شد دنده ای از پهلویم ترک خورده است... نمیخواست از خانه خارج شوم.. و حضورم در این بیمارستان کارش را سختتر کرده بود..😥😞 که مقابل در اتاق رژه میرفت کسی نزدیکم شود...☝️ صورت خونی و گلوی پاره سعد یک لحظه از برابر چشمانم کنار نمیرفت،.. در تمام این مدت از حضورش🔥 بودم و باز دیدن جنازه اش دلم را زیر و رو کرده بود.. که روی تخت بیمارستان از درد و وحشت آن عکس، گریه میکردم...😞😭 از همان مقابل در اتاق، اشکهایم طاقتش را تمام کرده بود که کنار تختم آمد و از تمام حرف دلش تنها یک جمله گفت _مسکّن اثر کنه، میبرمتون خونه! میدانستم از حضور من در بیمارستان جان به لب شده.. و کسی سراغم بیاید که کنار تختم ایستاده و باز یک چشمش به در اتاق بود تا کسی داخل نشود... از این اتاق و با این زن نامحرم میکشید.. که به سمت در برگشت، دوباره به طرفم چرخید و با صدایی آهسته عذرخواست _مادرم زانو درد داره، وگرنه حتماً میومد پیشتون! و دل من پیش 🔥جسد سعد🔥 جا مانده بود.. که با گریه پرسیدم _باهاش چیکار کردن؟ لحظاتی نگاهم کرد و باورش نمیشد با اینهمه ،... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ⏪ ادامه دارد... رمـــــان 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ با اینهمه ، دلم برایش بتپد که با لحنی گرفته پاسخ داد _باید خانواده اش رو پیدا کنن و به اونا تحویلش بدن. سعد تنها یکبار😕 به من گفته بود خانواده اش اهل حلب هستند و خواستم بگویم که دلواپس من پیشدستی کرد _خواهرم! دیگه شما باهاش داشتید. اونا خودشون جسد رو به خانواده اش تحویل میدن، نه خانوادهاش باید شما رو بشناسن نه کسی دیگه ای شما همسرش بودید! و 🔥زخم ابوجعده🔥 هنوز روی رگ غیرتش مانده بود که با لحنی محکم اتمام حجت کرد _اونی که به خاطر شما یکی از آدمای خودش رو کشته، دست از سرتون برنمیداره! و دوباره صدایش پیشم شکست _التماس تون میکنم نذارید! کسی شما رو بشناسه یا بفهمه همسر کی بودید، یا بدونه شما اون شب تو حرم بودید!🙏 قدمی راکه به طرف در رفته بود دوباره به سمتم برگشت و قلبش برایم تپید _والله اینا از اونی هستن که فکر میکنید! صندلی کنار تختم را عقبتر کشید تا ننشیند و با تلخی خاطره درعا خبر داد _میدونید چند ماه پیش با مرکز پلیس شهر نوی تو استان درعا چیکار کردن؟ تمام نیروها رو ، ساختمون رو و بعد همه کشته ها رو کردن! دوباره به پشت سرش چشم انداخت تا کسی نباشد و صدایش را آهسته تر کرد _بیشتر دشمنیشون به آزادی و دموکراسی و اعتراض به حکومت بشار اسد شروع کردن، ولی الان چند وقته تو حمص دارن شیعه ها رو میکنن! که چندسال پیش به توریستی بودن حمص اونجا خونه خریدن، حالا هر روز شیعه ها رو و زن و دخترهای شیعه رو ! شش ماه در آن خانه... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ⏪ ادامه دارد... رمـــــان 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ شش ماه در آن خانه زندانی سعد🔥 بودم.. و تنها اخباری که از او میشنیدم در انقلاب گسترده مردم و رژیم خلاصه میشد... و حالا آن روی سکه را از زبان مصطفی🌸 میشنیدم که از وحشت اشکم بند آمده و خیره نگاهش میکردم...😳😰 روی صندلی کمی به سمتم خم شد تا فقط من صدایش را بشنوم و این حرفها روی سینه اش سنگینی میکرد که جراحت جانش را نشان چشمان خیسم داد _بعضی شیعه های حمص رو فقط به خاطر اینکه تو خونه شون پیدا کردن، کشتن! مساجد و حسینیه های شیعه رو با هرچی قرآن و کتاب دعا بوده، ! خونه شیعه ها رو آتیش میزنن تا از حمص آواره شون کنن! تا حالا 91 تا دختر شیعه رو... و غبارغیرت گلویش را گرفت و خجالت کشیداز در حق حرفی بزند و قلب کلماتش برای این دختر شیعه لرزید _اگه دستشون بهتون برسه... و باز هم نشد حرفش را تمام کند که دوباره به صندلی تکیه زد،.. نفس بلندی کشید که از حرارتش آتش گرفتم و حرف را به هوایی دیگر کشید _دکتر گفت فعلاً تا دو سه ماه نباید تکون بخورید که شکستگی دنده تون جوش بخوره، خواهش میکنم این مدت به این برادر اعتماد کنید تا بتونم ازتون مراقبت کنم! و خودم نمیدانستم در دلم چه خبر شده که بی اختیار پرسیدم😰 _بعدش چی؟😱😰 هنوز در هوای نگرانی ام نفس میکشید و داغ بی کسی ام را حس نکرد..که پلکی زد و با مهربانی پاسخ داد _هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ⏪ ادامه دارد... رمـــــان 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
#به_جز_از_علی_نباشد_به_جهان_گره_گشایی 🔵 #چله_نوکری | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک #شهید 🔸شهید شب بیست
ماجرای شهادت و دفاع از حرم شدن شهید محمدهادی ذوالفقاری با بسیاری از شهدای مدافع حرم فرق می‌کند. او زمانی که داوطلب حضور در سوریه می‌شود و امکان رفتن پیدا نمی‌کند با پیوستن به نیروهای حشدالشعبی در عراق به دفاع از حرم ائمه مشغول می‌شود. هادی همزمان که در نجف درس طلبگی می‌خواند، کارهای فرهنگی می‌کرد و مقابل تروریست‌ها می‌ایستاد. شهید ذوالفقاری در اواخر بهمن ماه 1393 در عراق به دست تروریست‌های تکفیری به شهادت رسید. مردم شهر نجف به واسطه کارها و تلاش‌های شهید ذوالفقاری احترام زیادی برایش قائلند و به نیکی از او یاد می‌کنند. شهیدی که به خاطر علاقه‌اش به شهر نجف وصیت کرد پیکرش را در این شهر دفن کنند و الان پیکر این شهید بزرگوار در این شهر قرار دارد. ————————————— 🔵 | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک 🔸شهید شب بیست و ششم : 💥 شهیدی که عاشق حضرت علی و زهرا بود و به نجف علاقه ی زیادی داشت.. ❤️مزاری که اهالی نجف چشم‌بسته پیدایش می‌کنند👇 🔻15 روز مانده به @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنويــسيد مـرا بنده‌ے سلطان نجف بنويسيد ڪہ عالم همہ قربان نجف @asheghaneruhollah
38.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼🌺شادمانه عید ولایت ،غدیرخم من مست هستم هشیار نخواهم شد👏👏😍😍 🎤کربلایی 💠پیشنهاد ویژه دانلود غدیــ💚ــریم 😍✌🏻 ✅ @asheghaneruhollah
28.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼🌺شادمانه عید ولایت ،غدیرخم یه دستش که به خنجر میرفت یه لشکر تنه بی سر میرفت با پیمبر میموند و فلانی در میرفت...✊👏👏😍 🎤کربلایی 👏شور مستانه حضرت امیرالمومنین 💠پیشنهاد ویژه دانلود غدیــ💚ــریم 😍✌🏻 ✅ @asheghaneruhollah
❤️ 🔵 | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک 🔸شهید شب بیست و هفتم : 💥 حلال و حرام در زندگی اش... 🔻14 روز مانده به @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 💚 با علےدل‌پر‌ از شعفه😍👏🏻 بـےعلےعمــر من تلفه😔 ڪعبه🕋جاےخود داره ولے👇 قبله دل❤️صحن نجفه🧡🌈 💚عید غدیر خم،عید ولایت مبارک👏 غدیــ💚ــریم 😍✌🏻 ✅ @asheghaneruhollah
گفت پیغمبر به میدان غدیر از وصف تو بعد من باشد امیر و رهبر و مولا علــی غدیــ💚ــریم 😍✌🏻 ✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
گفت پیغمبر به میدان غدیر از وصف تو بعد من باشد امیر و رهبر و مولا علــی #مولا #علی_جان غدیــ💚ــری
یک قول مردانه در زندگی‌ام داده باشم... این است: از کودکی پای عشق تو مانده و... از دشمنانت بیزاری جسته‌ام! محبت تو را... با هیچ چیز دیگری عوض نمی‌کنم؛ علی جان! غدیر بر ما مبارک! ... غدیــ💚ــریم 😍✌🏻 ✅ @asheghaneruhollah
❤️ 🔵 | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک 🔸شهید شب بیست و هشتم : 💥شهید غیرت مدافع ناموس... سال ۸۳ از همون روزای اول که اومده بود مسجدمون باهاش رفیق شدم. نه اینکه حالا شهید شده اینارو بگم اما خیلی باادب و باحجب و حیا بود. تو این ۱۰ سال رفاقت،شوخی و سرکله زدن دیده بودیم ازش اما حتی یکبار فحاشی و بی احترامی، هرگز... خاطره از رفیق شهید 🔻13 روز مانده به @asheghaneruhollah
•• 🌱 خاتم‌بھ‌ توبالیده‌کھ پایان‌ِپیامی هم‌نقطه‌ۍآغازی و هم‌ختم‌کلامی.. 🎈📿 🎊 💚 ✅ @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🌺شادمانه عید ولایت ،غدیرخم من به تو منصوبم با تو فقط خوبم روی درقلبم اسم تو میکوبم🤚❤️ 🎤حاج 💠پیشنهاد ویژه دانلود غدیــ💚ــریم 😍✌🏻 ✅ @asheghaneruhollah