eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
596 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
276 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
audio_2021-04-13_15-42-55.ogg
2.62M
2️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ..» خدا کارت دعوت مهمونیش رو برامون فرستاده.. همه رو گفته درهم دعوت کرده خوب وبد همه رو.. سفره پهن کرده که بشینیم سر سفره و استفاده کنیم.... حیفه سراین سفره بشینیم بی اشتها باشیم و نتونیم استفاده کنیم ... هنوز ماه شعبان تموم نشده وقت هست که اشتهامون رو باز کنیم.... 🎤حجت الاسلام شیخ عباس صراف 🌱 @asheghaneruhollah
audio_2021-04-13_15-45-22.ogg
2.97M
3️⃣ مولا علی از رسول الله پرسیدند: «یا رسول الله ما افضل الاعمال فی هذا الشهر؟» و ایشان جواب دادند: «الورع عن محارم الله» «آنچه خدا رضایت انجام ندارد. بترسد و انجامش ندهد.» و جالبه که بدونید ورع در لغت به معنای اجتناب از گناه و ترسیدن هست. یجورایی همون رسیدن به مقام «خوف» در کلمه‌ی خوف و رجا. چه خوبه بخاطر کسی که دوسش داریم تو این ماه که ما فقط اسیر نفس خودمونیم دست از یه سری کارها بشوریم. هر چند دست برداشتن از کار بدی فقط و فقط به نفع خودمونه چرا که خداوند فرمود « لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا» هیچ چیزی به خدا آسیب نمیرساند. 🎤حجت الاسلام شیخ عباس صراف 🌱 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
سلام و درود خدمت همراهان همیشگی کانال ‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️ ❗️مژده ✅مژده 💠مژده دوستان ان شاء الله از
بسم الله الرحمن الرحیم 🖐سلام ♥️*مقــدمہ رمــــــاݩ..➣♥️ 🔹رمان «تنها میان داعش» 🔹 این داستان برگرفته از؛ حوادث حقیقی خرداد تا شهریور سال ١٣٩٣ در شهر «آمِرلی» عراق می باشد ڪه با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بی نظیر در قالب داستانی عاشقانه روایت شده است. پیشڪش به روح مطهر 🌷همه شهدای مدافع حرم، 🌷شهدای شهر آمرلی و 🌷شھید عزیزمان ✍️ نویسنده:خانم نویسنده ی رمان جذاب جان شیعه اهل سنت و دمشق شهر عشق که براساس حوادث حقیقی در سوریه بود ...... ان شاء الله تا پایان هرشب قسمت هایی از آن تقدیم حضورتان می گردد.💚 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن... خانوادگی بخوانید 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
01.mp3
10.38M
✅ جزء اول 1️⃣ قرآن کریم... ⭕️ در ماه مبارک رمضان هر روز یک جزء از قرآن 🚩@asheghaneruhollah
01.pdf
1.33M
✅ جزء اول 1️⃣ قرآن کریم... ⭕️ در ماه مبارک رمضان هر روز یک جزء از قرآن 🚩@asheghaneruhollah
💠دعای روز اول ماه مبارک رمضان💠 اللّهمَّ اجْعَل صِیامی فیهِ صِیامَ الصائِمین، وَ قِیامی فیهِ قِیامَ القائِمین وَ نَبِّهنی فیهِ عَن نَومَةِ الغافِلین، وَ هَب لی جُرمی فیهِ یا اِلهَ العالَمین وَاعفُ عَنّی یا عافِیاً عَنِ المُجرِمین خدایا قرار ده روزه‌ام را در این ماه روزه روزه‌داران واقعی و شب زنده‌داری‌ام را نیز مانند شب زنده‌داران و بیدارم کن در آن از خواب بی‌خبران و گناهم را بر من ببخش ای معبود جهانیان و درگذر از من ای درگذرنده از گناهکاران. @asheghaneruhollah
••• بیهوده نبوده‌ست نبی مست تو بوده نازم به خدایی که «علے» خلق نموده ——————- پیامبر اکرم (ص): خداوند تعالى قرار داده براى برادرم علىّ بن ابى طالب فضائلى را كه از كثرت و زيادى شمرده نمي شود،پس هر كس يكى از فضائل او را بخواند با اقرار به آن ، خداوند گناهان گذشته و آينده او را مي بخشد و هر كس يك فضيلت از فضائل او را بنويسد تا وقتى كه اثر آن نوشته باقى باشد ملائكه براى او استغفار مي كنند و هر كه گوش فرا دهد به يكى از فضائل او خداوند گناهان او را كه از راه گوش انجام داده مى ‏آمرزد و هر كه تماشاكند(بخواند)به نوشته اى از فضائل او خداوند گناهانى را كه او از راه چشم مرتكب شده مى‏ آمرزد... ✍️در ماه مبارک رمضان هر روز یکی از فضائل حضرت بشنوید و لذت ببرید👌👇 ✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
••• بیهوده نبوده‌ست نبی مست تو بوده نازم به خدایی که «علے» خلق نموده ——————- پیامبر اکرم (ص): خداو
4_6001148603433751967.ogg
2.08M
#️⃣ «علی (ع) پنهان شده در ذات خدا بود..» ✍️ماجرای مهمان بودن افطاری امیرالمومنین... احمد تو را ز خلق الي ربنا شمرد وقتي نبي شمرد يقيناً خدا شمرد خود را علي شمرد و گهي مرتضي شمرد جبريل يك شبه به چهل جا تورا شمرد گوش بدید به بقیه هم برسونید ❤️:) ✍️در ماه مبارک رمضان هر روز یکی از فضائل حضرت 👌👇 🌱 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
بسم الله الرحمن الرحیم 🖐سلام ♥️*مقــدمہ رمــــــاݩ..➣♥️ 🔹رمان «تنها میان داعش» 🔹 این داستان برگر
💞☘️بسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘️💞 🇮🇷 رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت وسعت سرسبز باغ، در گرمای دلچسب غروب، تماشاخانه‌ای بود ڪه هر چشمی را نوازش میداد. خورشید پس از یڪ روز آتش‌بازی در این روزهای گرم آخر بهار، رخساره در بستر آسمان ڪشیده و خستگی یڪ روز بلند بهاری را خمیازه میڪشید. دست خودم نبود، ڪه این روزها در قاب این صحنه سِحرانگیز، تنھا صورت زیبای او را میدیدم! حتی بادی ڪه از میان برگ سبز درختان و شاخه‌های نخل‌ها رد میشد، عطر عشق او را در هوا رها میڪرد و همین عطر، هر غروب دلتنگم میڪرد! دلتنگ لحن گرمش، نگاه عاشقش، صدای مهربان و خنده‌های شیرینش! چقدر این لحظات تنگ غروب، سخت میگذشت تا شب شود و او برگردد. و انگار همین باد، نغمه دلتنگی‌ام را به گوشش رسانده بود ڪه زنگ موبایلم به صدا در آمد. همانطور ڪه روی حصیر ڪف ایوان نشسته بودم، دست دراز ڪردم و گوشی را از گوشه حصیر برداشتم. بعد از یڪ دنیا عاشقی، دیگر میدانستم اوست ڪه خانه قلبم را دق الباب میڪند و بی آنڪه شماره را ببینم، دلبرانه پاسخ دادم _بله؟ با نگاهم همچنان در پهنه سبز و زیبای باغ میچرخیدم و در برابر چشمانم، چشمانش را تجسم میڪردم تا پاسخم را بدهد ڪه صدایی خشن، خماری عشق را از سرم پراند -الو... هر آنچه در خانه خیالم ساخته بودم، شڪست. نگاهم به نقطه ای خیره ماند، خودم را جمع ڪردم و این بار با صدایی محڪم پرسیدم _بله؟ تا فرصتی ڪه بخواهد پاسخ بدهد، به سرعت گوشی را از ڪنار صورتم پایین آورده و شماره را چڪ ڪردم، ناشناس بود. دوباره گوشی را ڪنار گوشم بردم و شنیدم با همان صدای زمخت و لحن خشن تڪرار میڪند -الو... الو... از حالت تهاجمی صدایش، ڪمی ترسیدم و خواستم پاسخی بدهم ڪه خودش با عصبانیت پرسید -منو میشناسی؟؟؟ ذهنم را متمرڪز ڪردم،اما واقعاًصدایش برایم آشنا نبود که مردد پاسخ دادم -نه! و او بلافاصله و با صدایی بلندتر پرسید -مگه تو نرجس نیستی؟؟؟ از اینکه اسمم را میدانست، حدس زدم از آشنایان است،اما چرا انقدر عصبانی بود ڪه دوباره با حالتی معصومانه پاسخ دادم -بله، من نرجسم، اما شما رو نمیشناسم! ڪه صدایش از آسمان خراش خشونت به زیر آمد و با خنده‌ای نمکین نجوا کرد -ولی من که تو رو خیلی خوب میشناسم عزیزم! و دوباره همان خنده های شیرینش گوشم را پُر کرد. دوباره مثل روزهای اول .... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد @asheghaneruhollah
💞☘️بسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘️💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت دوباره مثل روزهای اول دلم لرزید، ڪه او در لرزاندن دل من به شدت مهارت داشت. چشمانم را نمیدید، اما از همین پشت تلفن برایش پشت چشم نازڪ ڪردم و با لحنی غرق ناز پاسخ دادم _از همون اول ڪه گوشی زنگ خورد، فهمیدم تویی! با شیطنت به میان حرفم آمد و گفت -اما بعد گول خوردی! و فرصت نداد از رڪب عاشقانه ای که خورده بودم دفاع ڪنم و دوباره با خنده سر به سرم گذاشت _من همیشه تو رو گول میزنم! همون روز اولم گولت زدم ڪه عاشقم شدی! و همین حال و هوای عاشقیمان در گرمای عراق، مثل شربت بود؛ شیرین و خنڪ! خبر داد سر کوچه رسیده، و تا لحظاتی دیگر به خانه می‌آید، ڪه با دستپاچگی گوشی را قطع ڪردم تا برای دیدارش مهیا شوم. از همان روی ایوان وارد اتاق شدم، و او دست بردار نبود ڪه دوباره پیامگیر گوشی به صدا در آمد. در لحظات نزدیک مغرب، نور چندانی به داخل نمی‌تابید و در همان تاریڪی، قفل گوشی را باز ڪردم ڪه دیدم باز هم شماره غریبه است. دیگر فریب شیطنتش را نمیخوردم، ڪه با خنده‌ای ڪه صورتم را پُر ڪرده بود پیامش را باز ڪردم و دیدم نوشته است _من هنوز دوستت دارم، فقط ڪافیه بهم بگی تو هم دوستم داری! اونوقت اگه عمو و پسرعموت تو آسمونا هم قایمت ڪنن، میام و با خودم می برمت! -عَدنان- برای لحظاتی احساس ڪردم، در خلائی در حال خفگی هستم ڪه حالا °من شوهر داشتم° و نمیدانستم عدنان از جانم چه میخواهد؟ در تاریڪی و تنھایی اتاق، خشڪم زده و خیره به نام عدنان، هر آنچه از او در خاطرم مانده بود، روی سرم خراب شد. حدود یڪ ماه پیش، در همین باغ، در همین خانه برای‌نخستین بار بود ڪه او را میدیدم. وقتی از همین اتاق، قدم به ایوان گذاشتم تا برای میهمان عمو چای ببرم ڪه نگاه و چشمانم را پُر کرد، طوری ڪه نگاهم از خجالت پشت پلڪ‌هایم پنهان شد. کنار عمو ایستاده، و پول پیش خرید بار توت را حساب میڪرد. عمو همیشه از روستاهای اطراف "آمِرلی" مشتری داشت و مرتب در باغ رفت و آمد میڪردند، اما این جوان را، تا آن روز ندیده بودم.مردی لاغر وقدبلند، با صورتی به شدت سبزه ڪه زیر خط باریڪی از ریش و سبیل، تیره تر به نظر میرسید. چشمان گود رفته اش مثل دو تیله کوچک سیاه برق میزد و احساس میڪردم، با همین نگاه شَرّش برایم چشمڪ میزند. از ڪه همه وجودم را پوشانده بود، چند قدمی عقب تر ایستادم و سینی را جلو بردم تا عمو از دستم بگیرد. سرم همچنان پایین بود، اما سنگینی حضورش آزارم میداد ڪه هنوز عمو سینی را از دستم نگرفته، از تله نگاه تیزش گریختم. از چهارسالگی ڪه پدر و مادرم به‌ جرم و به اتهام شرکت در علیه صدام اعدام شدند، من و برادرم عباس.... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. باطن روزه رسیدن به مقام روضه‌ است کربلا شهر خدا و رمضان شهر خداست..! ✅ @asheghaneruhollah
Untitled 22.mp3
10.84M
برای دلتنگ های بین الحرمین ✍️هرچه میخواهد دل تنگت بگو .... 🎤کربلایی ⭕️ هرشب بعد از افطار یک ذکر مهمان مایید👇 🔶 @asheghaneruhollah 🔷
💠دعای روز دوم ماه مبارک رمضان💠 اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الی مَرْضاتِکَ و جَنّبْنی فیهِ من سَخَطِکَ و نَقماتِکَ و وفّقْنی فیهِ لقراءةِ آیاتِکَ برحْمَتِکَ یا أرْحَمَ‌ الرّاحِمین" خدایا نزدیک کن مرا در این ماه به سوی خوشنودیت و برکنارم دار در آن از خشم و انتقامت و توفیق ده مرا در آن برای خواندن آیات قرآن به رحمت خودت ای مهربانترین مهربانان. @asheghaneruhollah
02.mp3
10.79M
✅ جزء دوم 2️⃣ قرآن کریم... ⭕️ در ماه مبارک رمضان هر روز یک جزء از قرآن 🚩@asheghaneruhollah
02.pdf
1.3M
✅ جزء دوم 2️⃣ قرآن کریم... ⭕️ در ماه مبارک رمضان هر روز یک جزء از قرآن 🚩@asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
#️⃣ #ابوتراب «علی (ع) پنهان شده در ذات خدا بود..» ✍️ماجرای مهمان بودن افطاری امیرالمومنین... احمد
audio_2021-04-15_22-53-37.ogg
2.32M
#️⃣ ✍️صدازدن حضرت مولا بانام «ما را دم آفتاب کشتند پیش رخ آن جناب کشتند بر خاک چو شیشه ای پر از عطر بر مقدم بوتراب کشتند...» گوش بدید به بقیه هم برسونید ❤️:) ✍️در ماه مبارک رمضان هر روز یکی از فضائل حضرت 👌👇 🌱 @asheghaneruhollah
Shab07Safar1398[02].mp3
13.64M
▪️روضه خوانی پیامبر برا امام حسن علیه السلام 🎤حاج ⭕️ هرشب بعد از افطار یک ذکر مهمان مایید👇 🔶 @asheghaneruhollah 🔷