eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
597 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
278 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷بسم الله الهادی 🔴 قسمت 1⃣2⃣1⃣ کلاهم را روی سرم گذاشتم. عطر بد خاطره یِ چای، به وضوح در بینی ام نشست و صدایِ حسام از چارچوب درب، در گوش هایم.. به سمتش چرخیدم. سینی به دست منتظرِ اجازه ی ورود بود و من صادرش کردم. سینیِ پر شده از چای، نان، پنیر و گردو را روی میز گذاشت و میز را جلویِ پایم قرار داد. " حاج خانوم میگن اعتصاب غذا کردین.." به دستانِ مردانه اش که با نظم خاصی در حالِ درست کردن لقمه بود نگاه کردم. پنج لقمه ی کوچک درست کرد و کنار یکدیگر در سینی قرار داد. در استکان چای، شکر ریخت و به رسم ایرانی بودنش، قاشق ظریفِ چای خوری را بعد از چرخاندن در استکان، درونِ نعلبکیِ گلدار گذاشت.. چای دوست نداشتم، اما این حسِ ملس را چرا.. " من از چایی متنفرم.. جمعش کن.. " لبخند زد " متنفرین؟؟ یاااا.. ازش می ترسین؟؟" ابروهایم گره خورد. " میترسم؟؟ از چی؟؟ از چایی؟؟" لبخند رویِ لبش پر رنگتر شد " اوهوم.. آخه ما مسلمونا زیاد چایی می خوریم.." سکوت کردم.. او از کجا می دانست که دلیلم برایِ نخوردن چای، مسلمانان بودند؟؟ این را فقط دانیال می دانست.. اما ترس.. ترس کجایِ کار قرار داشت؟؟ " من از مسلمونا نمی ترسم.. " دستی به صورتش کشید. لبانش را کمی جمع کرد " از مسلمونا که نه.. امااا.. از خداشون چی؟ " می ترسیدم؟؟ من از خدایشان می ترسیدم؟؟ " نه.. من فقط از اون نفرت دارم " ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 2⃣2⃣1⃣ رو به رویم، روی زمین نشست " از نظرمن نفرت، نوعی ترسِ گریم شده ست.. ترس هم که تکلیفش معلومه.. باید جفت پا پرید وسطش، باید حسش کرد.. اونوقتِ که خدا شیرین تر از این چایی میشه.. " راست می گفت.. من از خدا می ترسیدم.. از او و کمرِ همتش برایِ نابودیِ زندگی ام.. با انگشتان دستش بازی می کرد " گاهی.. بعضی از آدما چایی شون رو با طعم خدا میخورن.. بعضی ها هم.. فنجانِ چایِ شونو با خود خدا.. " حرفهایش عجیب، اما دلنشین بود. نفسی عمیق کشید که بی شباهت به آه نبود " اما اون کسی میبره که چایی رو با طعم خدا ، مهمونِ خودِ خدا بخوره.. " شاید راست می گفت.. من از ترسِ طعمِ خدا، هیچ وقت مزه ی چای را امتحان نکردم.. سینی را با لبخندی مهربان به سمتم هل داد " خب.. پروین خانووم منتظرن تا سینی رو خالی تحویلشون بدم.. " لقمه ایی را که درست کرده بود در دهانم گذاشتم.. فنجانِ چای را به سمتم گرفت. نمیدانم چرا؟ اما دوست داشتم، برایِ یکبار هم که شده امتحانش کنم.. با اکراه استکان را از دستش گفتم. لبخندِ مردانه اش عمیق تر شد. جرعه ایی نوشیدم.. مزه اش خوب بود.. انقدر خوب که لبانم به خنده باز شد.. یعنی خدایِ مسلمانان به همین شیرینی بود؟؟ حسام رفت و من واماندم در شاعرانه هایش و چایی که طعم خدا می داد.. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷
من آن ذره غباری‌ام كه در روز غبار روبى، لحظه‌ای بيشتر ماندن كنار ضريحت را انتظار می‌كشد شب جمعه همه کربلایند، من هم، دل من هم... #شبهای_جمعه شب مخصوص زیارتی امام حسین علیه السلام 🌷 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙شب زیارتی این دست‌های خالی ما را رها مکن از خود حساب سفرۀ ما را جدا مکن چشم تو کیمیاست مرا هم نگاه کن دست مرا بگیر و مرا سر به راه کن در هر زمان که بوده به دل خواهشی مرا بی اختیار سمت حرم میکشی مرا
fadaeian-muharam96-02 (9).mp3
13.61M
مواظب نبودم که این بلا سرش اومد جونم دوا و درمونم حسین 🎤کربلایی سید رضا شور احساسی فوق العاده زیبا ✅از دستش ندهید رفقا 🌹شب زیارتی مخصوص ارباب👇 🔷 @asheghaneruhollah
Hajmahdirasuli-Haftegi961210-Shor (2).mp3
1.12M
کربلا میگن دعوتیه مگه به همین راحتیه 👈شوراحساسی شب زیارتی مخصوص ❤️امام حسین ❤️ 🔶 @asheghaneruhollah 🔷
میشمارم همه حرم رادائم وااای باز کجا افتاده ؟! رفته ست سراغش که بیارد او را آمد اما به پاسخ من شد که از او پرسیدم
🍃🌸 کاش درصحرای ... وقتی ؟! بنده من روزگارت راچگونه گذراندی؟! برخیزدوبگوید منتظرمن بود ... 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 @asheghaneruhollah
Khalaj-Shab5Moharram1395[01].mp3
9.12M
🏴 🔻قسم به این دلی که خون شد 🔺به مادری که قد کمون شد 🎤حاج 😭روضه دوطفلان عمه جان زینب وعده ما هر روز در کانال↙️ 🏴 @asheghaneruhollah