بسم الله الرحمن الرحیم
🖐سلام...
📸 #گزارش_تصویری
💠#پویش اهدای #بسته_های_حمایتی غذایی به محرومین قبل از #تحویل سال نو🌸🌸🌸
💠ان شاء الله هرکس در این ایام از محرومین دستگیری میکنه خدا #عوض_خیر بهش بده🙏🙏🙏
#تنفیس
#خیریه_هیئت_عاشقان_روح_الله
🚩 @asheghaneruhollah
🙏 #کلام_نور
⬅️ اصول کافی
💠 ترجمه استاد انصاریان
📄 قالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسى(ع): «... فَإِذَا نَزَلَ الْبَلاءُ فَعَلَيْكُمْ بِالدُّعَاءِ وَالتَّضَرُّعِ إِلى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ».
✍️ امام كاظم(ع) فرمود: پس هرگاه بلا نازل شد، بر شما باد به دعا و زارى به پيشگاه خداوند عزّوجلّ.
🏴شهادت حضرت موسی ابن جعقر امام کاظم (علیه السلام)تسلیت ....
🏴 @asheghaneruhollah
#شب_شهادت_امام_کاظم
💢اگر #مومن هستیم...
مومن اگر مومن باشد، در #سختی_ها زود کم نمی آورد.
حالا حدیث امروز از امام کاظم(ع):
مومن همانند دو #کفه ترازوست. هرگاه به #ایمانش افزوده گردد، به #بلایش نیز افزوده می گردد.
📚تحف العقول، ص 408
✅مومن با #بلا و #سختی امتحان میشود، اگر در این امتحانات زود کم می آوریم، #قطعا با نقص ایمان مواجه ایم.
🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بهار_بارونی
امام رضای مهربان؛
به پاس شهادت پدر مهربانتان
تحویل سالِ جدید را
با عطر و رنگِ عزای موسیبنجعفر
تلفیق میکنیم!
به امید زیارت کاظمین!
ان شاء الله...
#نماهنگ زیبای بهار بارونی
🎤 #حسین_حقیقی
🏴 @asheghaneruhollah
Roze_emam-kazem_Mirzamohamadi_2.mp3
13.56M
🏴شهادت حضرت موسی ابن جعفر(علیه السلام)
اونیکه بیشتر من و تو باهاش مانوسیم اینه
#یاباب_الحوائج دستمون خالیهه😭
🎤 استاد #میرزا_محمدی
مناجات و روضه سوزناک
👌درخلوت خود گوش کنید
#دعا برای سلامتی بیماران فراموش نشود...
🖐امشب به حضرت #باب_الحوائج توسل کنیم...
🏴 @asheghaneruhollah
4_5963137807856698640.mp3
6.92M
🏴شهادت حضرت موسی ابن جعفر(علیه السلام)
کنج زندونم و بی تاب و مضطرم
کاشکی پیشم بیای #معصومه دخترم..
🎤 کربلایی #مهدی_رعنایی
زمینه
👌پیشنهاد دانلود
#دعا برای سلامتی بیماران فراموش نشود...
🖐امشب به حضرت #باب_الحوائج توسل کنیم...
🏴 @asheghaneruhollah
4_5965162116137616859.mp3
4.11M
🏴شهادت حضرت موسی ابن جعفر(علیه السلام)
اهل هر کشوری ام آی دنیا حیدری ام
شاهم بابای رضاست
موسی ابن جعفری ام ❤️
#یا_ابالحسن_یا_اب_الرضا
🎤 کربلایی #مهدی_رعنایی
شور
👌پیشنهاد دانلود
#دعا برای سلامتی بیماران فراموش نشود...
🖐امشب به حضرت #باب_الحوائج توسل کنیم...
🏴 @asheghaneruhollah
4_5974085675199235544.mp3
3.72M
🏴شهادت حضرت موسی ابن جعفر(علیه السلام)
وااااااای مونده نیمه جون ،ماه آسمون
فی قعر السجون 😭😭
🎤 کربلایی #مهدی_رعنایی
شور روضه ای
👌پیشنهاد دانلود
#دعا برای سلامتی بیماران فراموش نشود...
🖐امشب به حضرت #باب_الحوائج توسل کنیم...
🏴 @asheghaneruhollah
🔰جمله منتخب سال ۹۸ رهبر انقلاب از نظر کاربران انتخاب شد
🌟حوادث اخیر به ما خبر میدهد، پدیدهای یکتا در آینده تاریخ در راه است.
🔻کاربران پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR با شرکت در نظرسنجی انتخاب مهمترین جمله سال ۹۸، به ترتیب سه جملهی زیر را به عنوان مهمترین و بهیادماندنیترین جملات رهبر انقلاب در سالی که گذشت، برگزیدند.
1️⃣ حوادث اخیر به ما خبر میدهد، پدیدهای یکتا در آینده تاریخ در راه است
2️⃣ تنها راه ملّت ایران قوی شدن است
3️⃣ اگر توان مدیریتی ندارید مسئولیت نپذیرید
#اللهم_احفظ_قائدنا_الامام_سید_علی_خامنه_ای ❤️
🏴 @asheghaneruhollah
Clip-Pananhian-ShebahatHazrateAbbasVaEmamMosabneJafar.mp3
2.94M
🔻 #روضه | شباهت حضرت ابوالفضل و امام کاظم(ع)
🎤حجت الاسلام #پناهیان
#یاباب_الحوائج
🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
#بســـــم_اللّہ عشق خوب است اگر یار خدایی باشد... رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا 🌺 #قسمت_ششم🌺 خیلی عوض
#بســـــم_اللّہ
عشق خوب است اگر یار خدایی باشد...
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
🌺 #قسمت_هفتم🌺
ماه اول سال را بدون امام جماعت نماز میخواندیم. اواسط آبان بود، از پله ها پایین رفتم که نماز بخوانم. به نماز نرسیده بودم. بچه ها داشتند از نمازخانه بیرون میامدند. با بی حوصلگی و ذهنی پر از سوال وارد نمازخانه شدم و در کمال ناباوری دیدم بچه ها دور یک طلبه را گرفته اند و از او سوال میکنند. فهمیدم امام جماعت جدید است. با خودم گفتم سوالی از او بپرسم ببینم چطور جواب میدهد. جلو رفتم و درحالیکه سرم را پایین انداخته بودم، سلام دست و پا شکسته ای کردم و سوالم را پرسیدم. اما او برعکس؛به گرمی سلام کرد و جوابم را داد. برخلاف بقیه طلبه هایی که دیده بودم، سرش را خیلی خم نمیکرد اما نگاه هم نکرد. برخورد گرمی داشت. عمامه مشکی اش نشان میداد سید است. خیلی جوان بود، حدود بیست سال! بین دو نماز بلند شد و درباره عاشورا صحبت کرد و بعد سوالی خارج از صحبت هایش مطرح کرد: دلیل صلح امام حسن(ع). گفت جواب را بنویسیم و تا فردا تحویل بدهیم.
برخورد و حرفهایش مرا به شوق آورد. خوشحال بودم از اینکه کسی را پیدا کرده ام که میتوانم سوال ها و دغدغه هایم را با او درمیان بگذارم….
⏪ ادامه دارد...
رمان📚 #مقتدا
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
👈 این جا صحبت از #عشق است ...❤️👇
✅ @asheghaneruhollah
#بســـــم_اللّہ
عشق خوب است اگر یار خدایی باشد...
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
🌺 #قسمت_هشتم🌺
فردای همان روز با ذوق رفتم نمازخانه و کیفم را صف اول گذاشتم. جواب را نوشته بودم. خواستم بنشینم که دیدم یک سوسک نسبتا بزرگ روبرویم ایستاده! زنده بود اما حرکت نمیکرد. من و بغل دستی هایم با دیدنش عقب پریدیم، کم کم تمام بچه ها ماجرا را فهمیدند و هیچکس حاضر نشد در صفها بنشیند. خانم پناهی-معلم پرورشی مان- هم ترسیده بود. حاج آقا که سرجایش نشسته بود، متوجه ماجرا شد. نگاهی به ما که ترسیده بودیم انداخت و سرش را تکان داد و بلند شد. روبه من که از همه جلوتر ایستاده بودم کرد و گفت: یه دستمالی چیزی میدین که اینو برش دارم؟
سریع یک دستمال از جیبم در آوردم و دادم دستش. به طرف سوسک رفت که بگیردش؛سوسک در رفت و دوید بین بچه ها! صدای جیغ بچه ها بلند شد. همه کیفشان را گرفته بودند و جیغ کشان فرار میکردند و حاج آقای باحال ما هم دستمال به دست بین بچه ها دنبال سوسک میدوید. صحنه به قدری خنده دار بود که بین جیغ هایمان از خنده ریسه میرفتیم. بالاخره حاج آقا پایش را روی سوسک گذاشت و آن را از نمازخانه بیرون انداخت. بعد از نماز ظهر، میکروفون را از مکبر گرفت و گفت: همه اینها مخلوقات خداوندند. ترس ندارن که! البته خانوما کلا از سوسک میترسن!…
نمازخانه از خنده بچه ها روی هوا رفت. هرچه میگذشت بیشتر به این نتیجه میرسیدم که این طلبه با بقیه طلبه ها فرق دارد…
⏪ ادامه دارد...
رمان📚 #مقتدا
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
👈 این جا صحبت از #عشق است ...❤️👇
✅ @asheghaneruhollah
#بســـــم_اللّہ
عشق خوب است اگر یار خدایی باشد...
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
🌺 #قسمت_نهم🌺
نماز تمام شده بود. جلوی در بودم و میخواستم بروم که حاج آقا آمد و پرسید: ببخشید… شما مسئول بسیج مدرسه اید؟
-بله…شما از کجا میدونید؟
– از خانم پناهی پرسیدم. میخواستم درباره جو عقیدتی مدرسه بیشتر بدونم.
– در خدمتم.
– شما بیشتر بین بچه هایید. میخوام دغدغه هاشون و سوالاتشون رو بدونم که بتونیم برنامه نماز جماعت رو پربارتر کنیم.
– حتما.
بحث مان به درازا کشید. وقتی بلند شدم، تقریبا هیچکس در نمازخانه نبود بجز صالحه که گوشه ای نشسته بود و کرکر میکرد. طبق مسئولیت همیشگی ام جانماز حاج آقا را جمع کردم(خانم پناهی گفته بود اجازه ندهیم حاج آقا دست به سیاه و سفید بزند چون سید اولاد پیغمر گناه دارد!) حاج آقا خداحافظی کرد و رفت. و کنار صالحه نشستم که داشت از خنده غش میکرد. گفتم: چته؟ به چی میخندی؟
با شیطنت گفت: چکار داشتی با حاج آقا؟!
– به تو چه؟ سوال داشتم حتما!
– عههههه؟ که سوال داشتی؟
زدم توی سرش و گفتم: بی مزه!
اما ماجرا ختم به اینها نمیشد. شوخی صالحه برایم زنگ هشدار بود. چرا این طلبه فقط برای من متفاوت است؟ ؟؟؟
⏪ ادامه دارد...
رمان📚 #مقتدا
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
👈 این جا صحبت از #عشق است ...❤️👇
✅ @asheghaneruhollah