#بســـــم_اللّہ
عشق خوب است اگر یار خدایی باشد...
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
🌺 #قسمت_سی_و_هفتم🌺
عادت کرده بودم به دعا و نذر. هنوز یک هفته هم از ساکن شدنمان در طبقه بالای خانه پدر سیدمهدی نگذشته بود که رفت. به دلم هول افتاده بود، مثل همیشه نبودم. صدقه گذاشتم، آرام نشدم. آیت الکرسی خواندم، خدا را به هرکه توانستم قسم دادم سالم برگردد، آرام نشدم. نماز ظهر را خواندم، فکر و ذکرم شده بود سیدمهدی. در قنوت نماز گفتم: “خدایا به حق سیده زینب(علیها السلام) سالم برگرده…”
نزدیک عصر یکی از دوستانش زنگ زد و گفت : سیدمهدی زخمی شده؛ تشریف بیارید بیمارستان صدوقی تا ببینیدش.
سراز پا نمی شناختم، نفهميدم چطور خودم را رساندم به بیمارستان. برادر سیدمهدی و دوستانش جلوی در منتظرم بودند. وقتی مرا دیدند سرشان را پایین انداختند. نرسیده گفتم : سیدمهدی کجاست؟ حالش خوبه؟
یکی شان کمی من من کرد و برای بقیه چشم و ابرو آمد اما هیچکدام به کمکش نیامدند. آخر خودش گفت: راستش… آقاسید مجروح نشده! … یه شهید آوردن که هویتش مشخص نیست… یعنی ما نتونستیم مطمئن بشیم آقاسیده یا نه؟… ولی خیلی شبیه آقاسیده…
احساس کردم یک سطل آب یخ روی سرم خالی شد! بارها این صحنه را در ذهنم ساخته بودم ولی در یک لحظه مغزم از هرچه فکر بود خالی شد. نفسی که در سینه حبس کرده بودم را بیرون دادم و گفتم : پس… خود… سیدمهدی کجاست؟
– درواقع… از وقتی این شهید رو پیدا کردیم… سید گم شده!
پوزخندی عصبی زدم و گفتم : یعنی چی که گم شده؟!
نفس عمیقی کشید و گفت : به آقاسید خبر میدن که یه تعدادی از بچه های فاطمیون بخاطر آتش شدید دشمن نمیتونن بیان عقب و اکثرا زخمی اند. سید یه نفربر برمیداره و میره طرف خط، ولی از اون به بعد خبری ازش نشده. ما اون طرف ها شهیدی پیدا کردیم که پیکرش سوخته بود و پلاک نداشت، ولی مشخصاتش تقریبا شبیه آقاسید بود… حالا میخوایم… قبل از آزمایشDNA شما شهید رو ببینید، شاید نیاز به آزمایش نشه. ناباورانه سرم را تکان دادم: این امکان نداره!
– حالا خواهشا بیاید شهید رو ببینید، حداقل مطمئن میشیم سید نیست!
تمام راه تا سردخانه، دندان هایم به هم میخورد…
⏪ ادامه دارد...
رمان📚 #مقتدا
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
👈 این جا صحبت از #عشق است ...❤️👇
✅ @asheghaneruhollah
#بســـــم_اللّہ
عشق خوب است اگر یار خدایی باشد...
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
🌺 #قسمت_سی_و_هشتم🌺
شهید را روی تختی گذاشته و با پارچه سفید او را پوشانده بودند. با برادر سیدمهدی به طرفش رفتیم، پارچه را کنار زد، چند لحظه خیره نگاه کرد و بعد شروع به گریه کرد. من اما هیچ حرکتی نمیکردم، فقط نگاه بود. شبیه بود اما سیدمهدی نبود. دلم برایش سوخت. با اطمینان گفتم: این سیدمهدی نیست! مطمئنم. وسایل شخصی شو بیارید ببینم!
یک پلاستیک دستم داد. یک ساعت و قرآن جیبی و انگشتر عقیق داخلش بود. اصلا شبیه انگشتر سیدمهدی نبود، حلقه هم نداشت. محکم گفتم: نه سیدمهدی نیست!
– اگه این شهید آقاسید نباشه پس آقاسید کجاست؟
جوابی نداشتم. چند هفته از او هیچ خبری نداشتیم، تمام خانواده در بهت فرو رفته بود. حالا مثل من، همه رو آورده بودند به نذر و نیاز. بجز من و مادرش تقریباً همه قبول کرده بودند شهید شده، اما من نه!
⏪ ادامه دارد...
رمان📚 #مقتدا
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
👈 این جا صحبت از #عشق است ...❤️👇
✅ @asheghaneruhollah
سلام به همه ی رمان خوان و رمان نخوان های #مقتدا 🌹امیدوارم حالتون خوب باشه و زندگی تون در سایه توجهات حضرت ولی عصر(عج)...
🔹میخاستم امشب تا قسمت آخر #مقتدا را بذارم ولی دیدم مزه اش میره 😉😉و جذاب نیست براتون بخاطر همین...
‼️3 قسمت پایانی #رمان_مقتدا فرداشب طلبتون...😂
تا فرداشب بقیه و پایان ماجرا رو حدس بزنید👏👏
#التماس_دعا
•|جــز حسݩ بݩ علــے، عشـقِـ دڱـر نیستـ مـرا🌸
در همیݩ حـد ڪہ بہ عشقِـ تو فقیـرمـ ڪافیستـ|•🦋
با فخر، کسے ز نوکریــــش دم نمـــیزند
جز ما کہ نوکرِ حســـــ۱۱۸ـــــــن مجتبے شدیم💚✨
#دوشنبه_های_امام_حسنی 💚
#امام_حسنی_ام_الحمد_الله 👇
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
•|جــز حسݩ بݩ علــے، عشـقِـ دڱـر نیستـ مـرا🌸 در همیݩ حـد ڪہ بہ عشقِـ تو فقیـرمـ ڪافیستـ|•🦋 با فخر،
Fadaeian_safar_980805_9.mp3
18.51M
💚 حســـــ۱۱۸ـــــــن جانم 💚
خیلللللیییی وقته
ما تو رویای پروازیم
آخرررررررررررررررر
روزی #صحنت را میسازیم 😭😭
بارخصت از #مادر
باذکر #یاحیدر
🎤کربلایی #سید_رضا_نریمانی
👌شور احساسی
#پیشنهاد_دانلود
#امام_حسنی_ام_الحمد_الله 👇
✅ @asheghaneruhollah
💐بمناسبت میلاد امام عصر(عج)💐
🙏برنامه استغاثه به امام زمان(عج)🤲
✅قرائت دعای فرج(عظم البلا)
✅گلبانگ یاصاحب الزمان ادرکنی
، یا صاحب الزمان اغثنی
💥و نورافشانی در 12 نقطه شهر درچه💥
⭕️🕘وعده ما چهارشنبه ساعت 9شب پشت بام منازل
#در_خانه_بمانیم
#مبارزه_با_کرونا
#مدافعان_سلامت
#با_مدد_الهی_کرونا_را_شکت_میدهیم