eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
594 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
277 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
1_26152002.mp3
9.53M
🏴 🔺غریب هاشدن بامن 🔻غریب کربلاشدن باتو 🔻دیدن خاک بامن 🔺شهیدسرجداشدن باتو 🎤حاج 😭روضه طوفانی مادر
1_26152716.mp3
13.96M
🏴 🎙اصرارنوجوان 13ساله برای حضوردرجبهه+ مقتل حضرت قاسم بن الحسن "علیه‌السلام " () 🎤حاج 😭روضه قاسم ابن الحسن
1_26150841.mp3
4.53M
🏴روز_ششم_محرم_الحرام_1442 🔻ای امیدناامیداحسین 🔺آخرین ذکرشهیدا 🎤حاج 😭 پیش زمینه وعده ما هر روز در کانال↙️ @asheghanruhollah
1_26150694.mp3
6.35M
🏴 امام حسنی ام❤️الحمدالله 🔻جانم فدای تو حاتم گدای تو 🔺به وسعت قلبم صحن و سرای تو 🎤کربلایی 😭شورطوفانی امام حسن
1_26151401.mp3
8.27M
🏴 🔻مرد حی علی خیرالعمل من 🔺ناشر شور اهلی من عسل من 🎤حاج 😭واحد وعده ما هرروز در کانال↙️ 🏴 @asheghanruhollah
1_26151105.mp3
7.43M
🏴 به مجلسی که درآن نام مجتبی گردد 🔺قسم به نام علی که فاطمه نظردارد 🎤کربلایی 😭 شوراحساسی امام حسن @asheghanruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 6⃣2⃣1⃣ به خیابان رسیدیم. مرد با عصبانیت فریاد م
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 7⃣2⃣1⃣ مات مانده بودم با پارچه ایی سیاه رنگ در دستم که نمادی از عقب ماندگی و تحجر در ذهنم بود. صوفی به سمتم آمد " عجله کن.. چته تو؟؟ " چادر را سرم کرد و مرا به سمتِ ماشین جدیدی که گوشه ی پارکینگ بود، هل داد.. دلیل کارش را جویا شدم و او با یک جمله جواب داد " کار از محکم کاری عیب نمی کنه.. نباید پیدامون کنن.. " درد داشتم با تهوعی بی امان.. باز هم خیابان گردی اما این بار با مقنعه و چادر.. دلم هوایِ دانیال را داشت و نگرانِ حسام بود.. من در کدام نقطه از سرنوشت ایستاده بودم.. مردِ راننده با دستگاهی عجیب مقابلم ایستاد.. دستگاه را به آرامی رویِ بدنم حرکت داد. صدایِ بوق بلند شد. صوفی ایستاد " پالتو رو دربیار.. " وقتی تعللم را دید با فریاد، آن را از تنم خارج کرد " لعنتی.. لعنتی.. تو یقه اش ردیاب گذاشتن.. اینجا امن نیست سریع خارج شین.. " صوفی چادر را سرم کرد من را به سمت ماشینِ پارک شده در گوشه پارکینگ هل داد. به سرعت از پارکینگ خارج شدیم، با چهره ای مبدل و محجبه.. چادر..! غریب ترین پوششی که می شناختم.. حالا رسیدنم به دانیال منوط به مخفی شدن در پشت آن بود. به صوفی نگاه کردم. چهره اش در پسِ این حجابِ اسلامی کمی عجیب به نظر می رسید. درد لحظه به لحظه کلافه ترم می کرد. حالم را به صوفی گفتم، اما او بی توجه به رانندگی اش ادامه داد.. کاش به او اعتماد نمی کردم. سراغِ عثمان و دانیال را گرفتم. بدونِ حتی نیم نگاهی گفت که در مخفیگاه انتظارم را می کشند و این تنها تسکین دهنده ی حسِ پشیمانم از اعتماد به این زن بود. کاش از حالِ حسام خبر داشتم.. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷
1_26153635.mp3
14.29M
ا: 🏴 🔺بدت به زیر نیزه ها توی قتلگاه واویلا😭 🎤حاج 😭شور روضه ای وعده ما هر روزدر کانال↙️ 🏴 @asheghaneruhollh
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 7⃣2⃣1⃣ مات مانده بودم با پارچه ایی سیاه رنگ در د
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 8⃣2⃣1⃣ بعد از دو ساعت خیابان گردی ، در یک پارگینگ طبقاتی متوقف شدیم و باز هم تغییر ماشین و چهره. چادر و مقنعه را با شالی تیره رنگ تعویض کرد. سهم من هم یک کلاه و شال پشمی شد. از فرط درد و سرما توانی در پاهایم نبود و صوفی عصبی و دست پاچه مرا به دنبال خود می کشید. با ماشین جدید از پارکینگ خارج شدیم. این همه امکانات از کجا تامین می شد؟؟ دستانِ یخ زده ام را در جیبِ مانتوام پناه دادم. چیزی به دستم خورد. از جیبم بیرون آوردم. مهر بود. همان مهری که حسام، عطر خاکش را با تمامِ وجود به ریه می کشید. یادم آمد آن روز از فرط عصبانیت در جیب همین مانتوام گذاشتم وبه گوشه ی اتاق پرتش کردم. نا خودآگاه مهر را جلویِ بینی ام گرفتم. عطرش را چاشنیِ حسِ بویایی ام کردم. خوب بود، به خوبی حسام. چند جرعه از نسیمِ این گلِ خشک شده، تسکینی بود موقت برای فرار از تهوع. صوفی خم شد و چیزی از داشبود بیرون کشید " بگیرش.. بزن به چشمت و رو صندلی دراز بکش.." . یک چشم بنده مشکی. اینکارها واقعا نیاز بود؟ اصلا مگر من جایی را بلد بودم که بسته ماندنِ چشمم انقدر مهم باشد؟؟ از آن گذشته من که در گروه خودشان بودم.. بی بحث و درگیری، به گفته هایش عمل کردم. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷
4_5834422529963329026.mp3
3.45M
🔳 احساسی 🌴ای کشته فتاده به هامون حسین من 🌴ای صید دست و پا زده در خون حسین من 🎤 👌بسیار زیبا شبتون حسینی 🔴 @asheghaneruhollah
بہ روے دست بابا در تَب ذڪر لب اهلِ خیمہ یارب یارب زد تیر سہ شعبہ را ... بمیرم! ای ڪاش چشمان را بگیرد 🍂💔 💔🍂 @asheghaneruhollah
1_26161093.mp3
4.15M
🏴 -1442 🔺حضرت علی اصغرمنبع خیر و برکت 🎤حجت الاسلام 😭سخنرانی وعده ماهرروز در کانال↙️ 🏴 @asheghaneruhollah