eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
596 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
276 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
alimi_alodeh damanam(@hamidalimisf).mp3
15.1M
امشب حرم که رفت مراهم دعا کند ، از حال میرود 😭 با ،به میرود 😭 🎤کربلایی 📌شور روضه ای شنیدنی 👌تو خلوت خودتون گوش دهید ❤️ شب زیارتی مخصوص ارباب ❤️ 🏴 @asheghaneruhollah
💠🔹حاج اســـماعیل دولابی: سـواری ڪه از دور می‌‌آید پیش از آنڪه خـودش برسـد و دیـده شود گرد و غُــــباری ڪه از زیرِ پای اسبش بر می‌خــیزد دیده می‌شــود. گرد و غبار آشوب‌ها و ناآرامی‌های جـــــهان در روزگار ما #خـــــبر از نزدیڪ شدن فارسُ الحـجاز یعنی امام زمان «عــج» می‌دهـــــد. #اللهم_عجل_الولیک_الفرج _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ✍ #چله_حدیث_کسا روز6⃣3⃣ نیت: تعجیل درظهور امام زمان_عج_ حاجت: نماز در کربلا به امامت #مهدی_فاطمه #یا_زهرا بگو، شروع کن✋ 🏴 @asheghaneruhollah
📚 #معرفی_کتاب 📚 زندگی شهید چمران آمریکا ، لبنان ، مصر ،ایران عاشقانه،حماسی 📕کتاب #مرد_رویا_ها ✍اثر سیدمهدی شجاعی ‼️ کتاب را بخوانید و برای مظلومیت شیعه ساعت ها گریه کنید... ‼️ ✅ @asheghaneruhollah
شهادت حضرت ام البنین(س)1397 هیئت عاشقان روح الله(ره) (1).mp3
7.97M
📢 👈مراسم عزاداری وفات حضرت ام البنین(س) 💠 تو را به حضرت زهرا،بیا کن... 🎤کربلایی 👌مناجات با امام زمان(ع) 📆چهارشنبه1 اسفند ماه 1397 🏴هیئت عاشقان روح الله(ره) 🏴 🏴 @asheghaneruhollah
شهادت حضرت ام البنین(س)1397 هیئت عاشقان روح الله(ره) (2).mp3
14.65M
📢 👈مراسم عزاداری وفات حضرت ام البنین(س) 💠قرار بود به شش ماهه دست کم برسد... 🎤کربلایی 👌روضه حضرت ام البنین(س) 📆چهارشنبه1 اسفند ماه 1397 🏴هیئت عاشقان روح الله(ره) 🏴 🏴 @asheghaneruhollah
شهادت حضرت ام البنین(س)1397 هیئت عاشقان روح الله(ره) (3).mp3
5.44M
📢 👈مراسم عزاداری وفات حضرت ام البنین(س) 💠مادر ادب، مادر وفا ام بی بنین ، ام الشهدا 🎤کربلایی 👌زمینه حضرت ام البنین(س) 📆چهارشنبه1 اسفند ماه 1397 🏴هیئت عاشقان روح الله(ره) 🏴 🏴 @asheghaneruhollah
شهادت حضرت ام البنین(س)1397 هیئت عاشقان روح الله(ره) (4).mp3
4.39M
📢 👈مراسم عزاداری وفات حضرت ام البنین(س) 💠حالم خوبه وقتایی که.... 🎤کربلایی 👌شور احساسی 📆چهارشنبه1 اسفند ماه 1397 🏴هیئت عاشقان روح الله(ره) 🏴 🏴 @asheghaneruhollah
شهادت حضرت ام البنین(س)1397 هیئت عاشقان روح الله(ره) (5).mp3
4.86M
📢 👈مراسم عزاداری وفات حضرت ام البنین(س) 💠بدون تو آقا زندگی چه بی معناست.... 🎤کربلایی 👌واحد حماسی 📆چهارشنبه1 اسفند ماه 1397 🏴هیئت عاشقان روح الله(ره) 🏴 🏴 @asheghaneruhollah
شهادت حضرت ام البنین(س)1397 هیئت عاشقان روح الله(ره) (6).mp3
1.68M
📢 👈مراسم عزاداری وفات حضرت ام البنین(س) 💠این روضه ی ماست رضوان حسین.... 🎤کربلایی 👌شور احساسی 📆چهارشنبه1 اسفند ماه 1397 🏴هیئت عاشقان روح الله(ره) 🏴 🏴 @asheghaneruhollah
شهادت حضرت ام البنین(س)1397 هیئت عاشقان روح الله(ره) (7).mp3
3.52M
📢 👈مراسم عزاداری وفات حضرت ام البنین(س) 💠تو نبض پیغمبرانی.... 🎤کربلایی 👌شور مستانه حضرت حیدر 📆چهارشنبه1 اسفند ماه 1397 🏴هیئت عاشقان روح الله(ره) 🏴 🏴 @asheghaneruhollah
شهادت حضرت ام البنین(س)1397 هیئت عاشقان روح الله(ره) (8).mp3
3.06M
📢 👈مراسم عزاداری وفات حضرت ام البنین(س) 💠یل جنگ جمله .... 🎤کربلایی 👌شوراحساسی امام حســــ💚ـــن 📆چهارشنبه1 اسفند ماه 1397 🏴هیئت عاشقان روح الله(ره) 🏴 👇 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
☔️ رمان زیبای #فرار_ازجهنم 🔥☔️ قسمت #پنجاه_وشش سپاه شیطان - از خدا شرم نمی کنی؟ ... اسم خودت رو
☔️ رمان زیبای 🔥☔️ قسمت به من اقتدا نکن سرمای شدیدی خوردم ...😣 تب،🤒 سردرد، سرگیجه😷 ... با تعمیرگاه تماس گرفتم و به رئیسم گفتم حالم اصلا خوب نیست ... اونقدر حالم بد بود که نمی تونستم از جام تکان بخورم ... .😣 . یک روز و نیم توی همون حالت بودم که صدای زنگ در اومد... به زحمت از جا بلند شدم ... هنوز چند قدمی نرفته بودم که توی راهرو از حال رفتم ...😖 چشمم رو که باز کردم دیدم حاجی بالای سرم نشسته ... . . - مرد مومن، نباید یه خبر بدی بگی مریضم؟ ... اگر عادت دائم مسجد اومدنت نبود که برای مجلس ترحیمت خبر می شدم...😄 اینو گفت و برام یکم سوپ🍲 آورد ... یه روزی می شد چیزی نخورده بودم ... نمی تونستم با اون حال، چیزی درست کنم ... . . من که خوب شدم.... حاجی افتاد ...😆 چند روز مسجد، امام جماعت نداشت ولی بازم سعی می کردم نمازهام رو برم مسجد ... .😊 . اقامه بسته بودم که حس کردم چند نفر بهم اقتدا کردن ... ناخودآگاه و بدون اینکه حتی یه لحظه فکر کنم، نمازم رو شکستم و برگشتم سمت شون ... شما نمی تونید به من اقتدا کنید ...😒 . . نماز اونها هم شکست ... پشت سرم نایستید ... . - می دونی چقدر شکستن نماز، اشکال داره؟ ... نماز همه مون رو شکستی ...😐 . - فقط مال من شکست ... مال شما اصلا درست نبود که بشکنه ... پشتم رو بهشون کردم ... من حلال زاده نیستم ...😣😞 . . از درون می لرزیدم ... ترس خاصی وجودم رو پر کرده بود ... پدر حسنا وقتی فهمید از من بدش اومد ...😔 مسجد، تنها خونه من بود، اگر منو بیرون می کردن خیلی تنها می شدم... ولی از طرفی اصلا پشیمون نبودم ... بهتر از این بود که ، گذاشته بشه ... . . دوباره دستم رو آوردم بالا و اقامه بستم ... خدایا! برای تو نماز می خوانم ... الله اکبر ...✨ ⏪ ادامه دارد... 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده: 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
☔️ رمان زیبای 🔥☔️ قسمت سرطان . سریع از مسجد اومدم بیرون ... چه خوب، چه بد ... اصلا دلم نمی خواست حتی بفهمم چی پشت سرم گفته میشه ... رفتم و تا خوب شدن حاجی برنگشتم ... .😣😞 . وقتی برگشتم، بی اختیار چشمم توی صورت هاشون می چرخید ... مدام دلم می خواست بفهمم در موردم چی فکر می کنن ... با ترس و دلهره با همه برخورد می کردم ... تا یکی صدام می کرد، ضربان قلبم روی توی دهنم حس می کردم ... توی این حال و هوا، مثل یه سنگر به حاجی چسبیده بودم ... جرات فاصله گرفتن ازش رو نداشتم ...😞 . . یهو یکی از بچه ها دوید سمتم و گفت: _کجایی استنلی؟ خیلی منتظرت بودم ...😊 . آب دهنم رو به سختی قورت دادم و گفتم: _چیزی شده؟ ...😥 . . باورم نمی شد ... چیزی رو که می شنیدم باورش برام سخت بود ... . . بعد از نماز از مسجد زدم بیرون ... یه راست رفتم بیمارستان... 🏥 حقیقت داشت ... 😧 💔حسنا سرطان مغز استخوان گرفته بود...💔 خیلی پیشرفت کرده بود ... چطور چنین چیزی امکان داشت؟ اینقدر سریع؟ ... باور نمی کردم کمتر از یک ماه زنده می موند ... . . توی تاریکی شب، 🌃🚶قدم می زدم ... هنوز باورش برام سخت بود ... توی این چند روز، کلی از موهای پدرش سفید شده بود ... جلو نرفتم اما غم و درد، توی چهره اش موج می زد ...😒 . . داشتم به درد و غم اونها فکر می کردم که یهو یاد حرف اون روز حاجی افتادم ... ''من برای تو نگرانم ... دل بنده صالح خدا رو بدجور سوزوندی ... از انتقام خدا و تاوانش می ترسم که بدجور بسوزی ... خدا از حق خودش می گذره، از اشک بنده اش، نه ...'' . پاهام دیگه حرکت نمی کرد ... تکیه دادم به دیوار ...😣😞 . . 🙏خدایا! اگر به خاطر منه؛ من اونو بخشیدم ... نمی خوام دیگه به خاطر من، کسی زجر بکشه ... اون دختر گناهی نداره ...😢🙏 ⏪ ادامه دارد... 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده: 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
✨ ‼️ وعده نماز شب ‼️ ✨🌹آیت‌الله حق شناس (ره): همت کن و سحرها بیدار شو، و اگر حال هم نداری نماز نخوان! چای بخور، به بیداری شب عادت کن! وقتی بنده اى در دل شب تاریک با خدای خود خلوت میکند، پروردگار قلب او را نورانى میکند. تا از شب زنده داری وارد نشوی، غیر ممکن است بتوانی سیر الی الله بکنی، آقا جان! باید این قسمت را داشته باشی. تمام اولياء و علمای اعلام و بزرگان دین، اهل شب زنده داری بوده اند. 🌙شبتون مهدوی 🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِنَفْسِي أَنْتَ أُمْنِيَّةُ شَائِقٍ يَتَمَنَّى مِنْ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ ذَكَرَا.. "به جانم قسم كه تو همان آرزوى قلبى و غايت اشتياق مرد و زن اهل ايمانى كه هر دلى از يادت ناله ي شوق سر ميدهد" _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ✍ روز7⃣3⃣ نیت: تعجیل درظهور امام زمان_عج_ حاجت: نماز در کربلا به امامت بگو، شروع کن✋ 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
☔️ رمان زیبای #فرار_ازجهنم 🔥☔️ قسمت #پنجاه_وهشت سرطان . سریع از مسجد اومدم بیرون ... چه خوب، چه
☔️ رمان زیبای 🔥☔️ قسمت حرمت مومن چند وقتی ازشون خبری نبود ... تا اینکه یکی از بچه ها که خواهرش با حسنا دوست بود بهم گفت از بیمارستان مرخص شده ... دکترها فکر می کردن توی جواب آزمایش اشتباه شده بوده ... و هنوز جوابی برای بروز علت و دیدن شدن اون علائم پیدا نکرده بودن ... ایستادم به نماز و دو رکعت نماز شکر خوندم...☺️🌟 . . توی امریکا، جمعه ها روز تعطیل نیست ... هر چند، ظهرها زمان کار بود اما سعی می کردم هر طور شده خودم رو به 🌟نماز جمعه🌟 برسونم ... . . زیاد نبودیم ... توی صف نماز نشسته بودیم و منتظر شروع حرف های حاجی ... که یهو پدر حسنا وارد شد ... خیلی وقت بود نمی اومد ... . . اومد توی صف نشست ... خیلی پریشان و آشفته بود ... چند لحظه مکث کرد و بلند گفت: _حاج آقا می تونم قبل خطبه شما چیزی بگم؟ ...😞☝️ . . از جا بلند شد ... اومد جلوی جمع ایستاد ... . _بسم الله الرحمن الرحیم ...😒 صداش بریده بریده بود ... . - امروز اینجا ایستادم ... می خواستم بگم که ... حرمت مومن... از حرمت کعبه بالاتره ... هرگز به هیچ مومنی تعرض و اهانت نکنید ...😓☝️ . . دستمالی رو که دور گردنش بسته بود باز کرد ... _هرگز دل هیچ مومنی رو نشکنید ...😣 جمع با دیدن این صحنه بهم ریخت ... همهمه مسجد رو پر کرد ... . - و الا عاقبت تون، عاقبت منه ... 😔✋ گریه اش گرفت ... چند لحظه فقط گریه کرد ... .😭😣 . - من، این کار رو کردم ... دل یه مومن رو شکستم ... موافقت یا مخالفت با خواستگاریش یه حرف بود؛ شکستن دلش و خورد کردنش؛ یه بحث دیگه ... ولی من اونو شکستم ... اینم تاوانش بود ...👉😭 شبی که دخترم شد خیلی خوشحال بودم ... با خودم می گفتم؛ اونها چطور تونستن با یه غلط و این همه آزمایش، باعث آزار خاتواده ام بشن و ... . همون شب توی خواب دیدم گیر کردم ... از بین ، شخصی که تمام وجودش بود به من نزدیک می شد ... قدش بلند بود و شعله های آتش در درونش به هم می پیچید و زبانه می کشید ... ⏪ ادامه دارد... 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده: 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
☔️ رمان زیبای 🔥☔️ قسمت من عمل توئم _... از بین ظلمت، شخصی که تمام وجودش آتش بود به من نزدیک می شد ... قدش بلند بود و شعله های آتش در درونش به هم می پیچید و زبانه می کشید ... پر از صدا و تنوره های آتش بود ... از نفس کشیدنش تمام وجودم به لرزه افتاد ...😰😱 توی چشم هام زل زد ... به خدا وجودم رو پر کرد که هرگز تجربه نکرده بودم ... با خشم😡 توی چشم هام زل زد و با صدای وحشتناکی گفت: _از دخترت نگرفتی؟ ... هنوز نفهمیدی که چه مرتکب شدی؟ ... ما به تو دادیم. بیماری دخترت بود ... ما به تو فرصت دادیم تا کنی اما کردی ... ما به تو فرصت دادیم اما تو به کسی تعدی کردی که ... از شدت ترس زبانم کار نمی کرد ...😰 نفسم بند اومده بود ...😥 این شخص کیه که اینطور غرق در 🔥آتشه ... هنوز از ذهنم عبور نکرده بود که دوباره با خشم توی چشم هام نگاه کرد... ... ... و دستش رو دور گلوم حلقه کرد ... حس می کردم آهن مذاب به پوستم چسبیده ...😰🔥 توی چشم هام نگاه می کرد😡🔥 و با حالت عجیبی گلوم رو فشار می داد ... ذره ذره فشار دستش رو بیشتر می کرد ... می خواستم التماس کنم و اسم خدا رو ببرم ولی ... . با حالت خاصی گفت: _دهان نمی تونه خدا رو به زبون بیاره ... . زبانم حرکت نمی کرد ... نفسم داشت بند میومد ... دیگه نمی تونستم نفس بکشم ... چشم هام سیاه شده بود ... که ناگهان از بین قلبم برای یک لحظه😭☝️ تونستم خدا رو صدا بزنم ... خدا رو قسم دادم که یه بهم بده تا کنم ... گلوم رو ول کرد ... گفت: _ این فرصت نبودی. خدا به حرمت نام این فرصت رو بهت داد ... . . از خواب پریدم ...😣😰 گلوم به شدت می سوخت و درد می کرد ... رفتم به صورتم آب بزنم که اینو دیدم ... . . گریه اش شدت گرفت ...😭 رد دستش دور گلوم سوخته بود ... مثل پوستی که آهن گداخته بهش چسبونده باشن ... جای انگشت ها و کف دست کشیده ای، روی پوستش سوخته بود ... .😨😥 . جلوی همه خودش رو پرت کرد روی دست و پای من ... 😣😓 قسم می داد ببخشمش ... . . حاج آقا بلند شد خطبه نماز جمعه رو بخونه ... _بسم الله الرحمن الرحیم ... ✨ان اکرمکم عندالله اتقکم✨ ... به راستی که شما در نزد خدا، شماست ... و صدای گریه جمع بلند شد ... 😭😭😫😭😩😭😭 ⏪ ادامه دارد... 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده: 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
ای کـاش کـه تـا ابــد نــمـیــرد مادر / یـا هـستـی جـاودان بـگیـرد مادر مهر است سراسر وجودش تــا هـست / ای کاش که پـایـان نـپـذیـرد مادر تقدیم به تمام مادران 👇 ❤️ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
ای کـاش کـه تـا ابــد نــمـیــرد مادر / یـا هـستـی جـاودان بـگیـرد مادر مهر است سراسر وجودش تــا ه
Karimi-MiladHazratZahra1394[01].mp3
6.84M
❤️ السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س) ❤️ خوبیه شیعه بودن همینه دل هامون همه هستی و ضربان قلب آدم به خدا بهشت عالم 🎤حاج 🔻مولودی تقدیم به تمام مادران 🌹 🌙 از شهادت تا ولادت حضرت صدیقه طاهره(س) هر شب یک ذکر توسل به حضرت❤️ مادر❤️ ✅ @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹برای مهندسین بن‌بستی وجود ندارد. آنان یا راهی خواهندیافت٬ یاراهی خواهندساخت… 🔺۵ اسفند« روز مهندس»مبارک باد. مهندس شهید مهدی باکری _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ✍ #چله_حدیث_کسا روز8⃣3⃣ ❤️ به یاد شهید مهدی باکری ❤️ نیت: تعجیل درظهور امام زمان_عج_ حاجت: نماز در کربلا به امامت #مهدی_فاطمه #یا_زهرا بگو، شروع کن✋ 🏴 @asheghaneruhollah
👈بجای گیر دادن به حجاب...❌ ⁉️آیا مشکل اصلی جامعه حجاب است؟! ❗️در سال های اخیر نظری در جامعه مطرح شده با این مضمون که «بجای گیر دادن به موضوعاتی مثل حجاب، پیگیر خیانت های برخی مسئولان فاسد باشید» 💡بیاید یک لحظه تفکر کنیم... ☝️اگر همه ی بانوان سرزمین ما مانند مادران شهدا بشوند و فرزندانی از جنس شهدا تربیت کنند، در آینده روحیه ایثار، فضای جامعه را پر خواهد کرد و در این جامعه دیگر خبر چندانی از خیانت و اختلاس نخواهد بود ⚠️اما اگر دختران امروز و مادران فردا، هوسران و خودنما شوند، نسل های آینده هوسران بار خواهند و آن وقت آینده ای خواهیم داشت رنگارنگ از فسادهای مالی و اخلاقی ✅واقعیت این است که نه از خیانت مفسدان اقتصادی باید گذشت و نه از موضوعات مهمی مانند ترویج عفت و حیا ♨️اما موضوعات فرهنگی تا آنجا مهم اند که رهبر انقلاب فرمودند «گاهی مشکلات فرهنگی خواب را از چشمانم می برد» @asheghaneruhollah