eitaa logo
❤عاشقان ولایت❤
88 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2هزار ویدیو
143 فایل
خواهران مسجد امام حسن مجتبی‌(علیه‌السلام)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 🎙آیه الله ناصری 💠 علاقه خدا به ما 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
🌺🌈سوغاتی🌈🌺 زهرا بعد از ریختن دانه برای جوجه ها روی پله نشست و به جوجه ها نگاه کرد، مادربزرگ عصا زنان به حیاط آمد کنار زهرا روی پله نشست و پرسید:«چیزی شده دخترم؟ چرا نمی روی با دوستانت بازی کنی؟» زهرا به صورت مهربان مادربزرگ نگاه کرد و گفت:« من فردا به شهر برمی‌گردم دلم می خواهد برای دوستانم سوغاتی ببرم، اما اینجا که بازار ندارد!» مادربزرگ لبخند زد و گفت:«دوست داری عروسکی شبیه همان که به تو دادم برای دوستانت ببری؟» زهرا از جا پرید و گفت:«بله خیلی خوب است، مادربزرگ عروسکی که به من هدیه دادید از کجا خریدید؟» مادربزرگ دستی بر سر زهرا کشید و گفت:«خودم برایت درستش کردم عزیزم!» زهرا با چشمان گرد پرسید:«یعنی عروسکم را نخریدی؟» مادربزرگ چارقدش را مرتب کرد و گفت:«بلندشو زهرا جان بیا با هم برای دوستانت عروسک بقچه ای درست کنیم تا برای سوغاتی ببری!» زهرا با خوشحالی همراه مادربزرگ راه افتاد. مادربزرگ پارچه ی بزرگی روی زمین پهن کرد، یک جعبه آورد و روی پارچه گذاشت ونشست. چندتکه پارچه از توی جعبه بیرون آورد و آن را به شکل مربع برید مقداری پنبه توی پارچه ریخت و آن را مثل یک بقچه جمع کرد و با نخی محکم بست! پارچه ی سفیدی برداشت و یک مربع کوچک دیگر هم برید تویش پنبه ریخت و باز مثل بقچه بست. با پارچه ی مشکی و قرمز برایش چشم و دهان گذاشت و با مقداری کاموا موهایش را چسباند. بعد هم هر دو بقچه را به هم وصل کرد. رو به زهرا کرد و گفت:«به همین راحتی می توانی برای دوستانت عروسک بسازی!» چشمان زهرا از خوشحالی برقی زد و گفت:«وای خیلی زیبا شد!» برای ساخت عروسک بعدی دست به کار شد، او برای دوستانش عروسک های زیبا با لباس های خال خالی و روسری های گل گلی ساخت. عروسک ها را کنار هم چید و گفت:«وقتی به خانه برگردم ساخت این عروسک را به دوستانم یاد می دهم» مادربزرگ چند تکه پارچه از توی جعبه برداشت و گفت:«پس این ها را هم ببر خانم معلم عزیزم» زهرا تشکر کرد و پارچه ها و عروسک ها را توی کیفش گذاشت، آن شب زهرا از خوشحالی خوابش نبرد و تا صبح ستاره های آسمان زیبای روستا را شمرد. 🌈 🌺🌈 ╲\╭┓ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 💠مثل خاک! 🍃در فصل بهار یک سنگ پیدا نمی کنی که سبز شده باشد، چرا؟ چون سنگ خودش را گرفته است. 🌷اما خاک را ببین چه گل های رنگارنگی که از دل آن بر می دمد، چرا؟ چون خودش را نگرفته است. «در بهاران کی شود سر سبز سنگ خاک شو تا گل برویی رنگ رنگ سال ها تو سنگ بودی دلخراش آزمون را یک زمانی خاک باش» 🌬️تو سال ها خود را گرفتی و به جایی نرسیدی. حالا یک مدتی بیا و خاکی باش، افتاده باش، وگرنه، اگر خودت را بگیری هیچ نسیمی و هیچ بهاری نمی تواند تو را سبز و شکوفا کند؛ نه خدا، نه پیامبران او، و نه اولیای حق، و نه کتاب های آسمانی. ♨️این است که اهل جهنم در قیامت می نالند که: ای کاش ما خاک بودیم! یعنی ای کاش انسان های خاکی و افتاده ای بودیم.ای کاش ما هم تواضع پیشه می کردیم. 📚منبع: مثل شاخه های گیلاس 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 💠 عظمت خلقت خدا و کوچکی ما 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
🖇💛 ___________________ میانبر رسیدن به خدا است، کار خاصی لازم نیست بکنیم... کافی است کارهای روزمره‌مان را بخاطر انجام دهیم .... اگر تو در این کار زرنگ باشی شک نکن بعدی تویی....❤️ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 "پیشنهاد دانلود" 👌👌👌 اگر بترسیم دیگر از ایمانمان کاری ساخته نیست... باصدای همیشه جاوید 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
هدایت شده از مهدوی ارفع
سخنرانی20-3-1399-حسینیه مجازی.mp3
13.88M
🔈صوت : ( ۲۷) 🌹 شرح حکمت های شریف. (جلسه بیست و هفتم ) ✅ محور بحث : شرح حکمت ۲۳ ملاک و معیار. ، ارزش خود شخص است ، و کسی که ارزش خود را از دست بدهد ، ارزش خویشاوندی و اجدادی برای او سودی ندارد ، با ارائه مثالهای قرآنی . 🔷 حجت الاسلام 🔶 حسینیه مجازی۹۹/۳/۲۰ @mahdavi_arfae @hoseyniyemajazi
‍ گل پری 🧚‍♀به نام خدا🧚‍♀ یکی بود یکی نبود. توی شهر پری ها یک پری خیلی مهربون بود به اسم گل پری. گل پری از همه ی پری ها کوچکتر بود و این موضوع خیلی اونو ناراحت کرده بود. گل پری هر وقت پری ها برای ماموریت به شهر آدمها‌ می رفتند یک گوشه‌ای می‌نشست و فقط به پری ها نگاه می کرد و با حسرت با خودش می گفت: ای کاش کمی بزرگتر بودم. پری های دیگر همیشه به گل پری می‌گفتند که مهم نیست کوچک باشی یا بزرگ مهم این است که باور داشته باشی که می‌توانی کارهای بزرگی انجام دهی. ولی گل پری با خودش آهی می کشید و می گفت: می دانم که این حرف‌ها را برای خوشحال کردن من می زنند وگرنه وقتی کوچک باشی هیچ وقت نمی توانی کارهای بزرگ انجام دهی. یک روز وقتی پری ها داشتند برای ماموریت به شهر آدمها می رفتند پیش گل پری آمدند و از او خواستند تا با آنها به شهر آدم ها برود. گل پری ولی مثل همیشه قبول نکرد، چون می ترسید در آنجا خرابکاری کند و ماموریت بقیه پری ها را خراب کند. آن روز همه پری ها به شهر آدم ها رفتند و فقط گل پری و ملکه و چند سرباز در شهر ماندند. وقتی همه ی پری ها رفتند، گل پری مثل همیشه پرواز کرد و به باغ گلهای آفتابگردان رفت. گل پری عاشق آن باغ و گل های آفتابگردان بود. وقتی به آنجا رسید متوجه شد که صدای چند غریبه می آید. گل پری سریع پایین رفت و چون کوچک بود می توانست لابه لای گل های آفتابگردان قایم شود. گل پری آرام به طرف صدا رفت و خوب دقت کرد و دید چند غریبه از شهر تاریکی به آنجا آمده اند و داشتند نقشه خودشان را برای به دست آوردن شهر پری ها مرور می کردند. گل پری همه حرفهای آنها را شنید و متوجه شد که آنها می‌خواهند به قصر ملکه حمله کنند و قصر را بگیرند و ملکه را اسیر کنند. و منتظر بودند تا بقیه سرباز های شان برسند. گل پری سریع خودش را به قصر رساند و پیش ملکه رفت و هر چیزی را که دیده و شنیده بود برای ملکه تعریف کرد. ملکه سرباز ها را صدا زد ولی فقط چند سرباز بیشتر توی قصر نبود و آنها حتماً با این تعداد کم شکست می خوردند. ملکه یکی از سربازها را به شهر آدم ها فرستاد تا به بقیه پری ها خبر دهد. بعد از مدتی سربازهای شهر تاریکی به قلعه رسیدند و به داخل قلعه حمله کردند. گل پری سریع پرواز کرد و لابه لای چراغ های بزرگی که از سقف آویزان بود قایم شد. سربازهای شهر تاریکی ملکه و چند سربازی که کنار ملکه بودند را دستگیر کردند و به زندان انداختند. گل پری آرام و یواشکی خودش را به اتاقی که وسایل جشن و آتش بازی در آنجا قرار داشت ‌رساند و کلی ترقه برداشت و یواشکی از قصر خارج شد. در اطراف قصر ترقه ها را روی زمین خیلی خوب و محکم قرار داد و با یک طناب که آن را آغشته به شهد گل های آتشی کرده بود همه ترقه ها را به هم متصل کرد. گل پری به باغ گلهای شیپوری رفت و چند گل شیپوری چید و آنها را در فاصله های نزدیک به هم دور قصر قرارداد و همه را به کمک نی های کنار رودخانه به هم وصل کرد و منتظر شد تا هوا کمی تاریک تر شود. گل پری یک سر طناب که به ترقه ها وصل بود را روشن کرد و همه ترقه ها یکی یکی روشن شد و دور تا دور قصر صدای ترقه های بلند به گوش می‌رسید. گل پری توی یک طرف نی که به همه شیپورها وصل بود با صدای بلند شروع به سر و صدا کرد و صدا از دور تا دور قصر شنیده می‌شد. سرباز های تاریکی وقتی سر و صداها را شنیدند خیلی ترسیدند. چون فکر کردند که پری ها به آنها حمله کرده اند و از ترس پا به فرار گذاشتند و به شهر خودشان برگشتند. گل پری وارد قصر شد و ملکه و سربازها را از زندان آزاد کرد. وقتی پری ها به شهر برگشتند خیلی تعجب کردند که شهر آرام بود و اتفاقی نیفتاده بود. ملکه تمام ماجرا را برای پری ها تعریف کرد و یک جشن بزرگ گرفت و در آن جشن از گل پری تشکر کرد. گل پری آن روز متوجه شد که مهم نیست کوچک باشی یا بزرگ مهم این است که خودت را باور داشته باشی و بدانی که خدا همه را قوی و آفریده. فقط کافیست از هوش و قدرت خودت استفاده کنی. 💕 🧚‍♀💕 ╲\╭┓ ╭ 🧚‍♀💕 ┗╯\ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
🌹❣ 💠 همۀ ایمانم 🍃ابتلا انتخاب من نیست تصمیم خدا برای زندگی است. ابتلا را نمی‌شود رد کرد. فقط نوع پذیرش ابتلا با من است. در برابرش همان باشم که خدا می‌خواهد یا با گلایه و شِکوه به آمدنش اعتراض کنم. این که ابتلا چه قدر بماند هم دست من نیست. تا هر وقتی که خدا بخواهد، می‌ماند وقتی هم که خدا فرمان رفتن داد، می‌رود. من باید همیشه آماده باشم برای ابتلا. 💕ولی آقا! نمی‌توانم از بیان یک حقیقت چشم بپوشم. ابتلا هر اندازه سخت، وقتی در کنار تو باشد، آسان است و ابتلا هر اندازه آسان، وقتی دور از تو باشد، سخت است. 💔حالا که در ابتلاهای زمانه، کم آورده‌ام چه خوب می‌فهمم فاصلۀ خودم تا تو را و می‌ترسم از کم آوردن‌های پی در پیَم. کاری برایم کن آقا! 💓کاش می‌شد تا وقتی این ابتلاها هست مرا به خودت نزدیک کنی ابتلاها که رفتند ... نه، ابتلاها که رفتند باز هم مرا پیش خودت نگه دارم قول نمی‌دهم؛ ولی تلاش می‌کنم خوب شوم. 💗عزیز دلم! من به تو نیاز دارم، بیشتر از ماهی به آب. مرا به خودت نزدیک کن! ابتلاها دارند بلای ایمانم می‌شوند. 💖 روزت بخیر همۀ ایمانم! 🌷اَلّلهُمَّـ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفرج🌷 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
❤ دلم هوای باران دارد... ترنمی که چشمانم رابشوید ونگاه غبار گرفته ام را زلال کند... مگربا نگاه اندود شده باگناه؛ می توان تورا نظاره کرد؟ یامهدی عجل الله...💖 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✒️📃 🎓 ڪــ🎒ــــلاس درس مهدویت 🍃🌸سلوک مهدوی 2⃣قسمت دوم ☝️🏼یکی از کسانی که محضر امام زمان (عج) مشرف شد علی بن مهزیار اهوازی بود.او همواره در انتظار مراسم حج بود که به حج برود تا امام زمانش را ببیند بیست سفر حج به مکه رفت و آقایش راندید.کم کم نا امید شد و گفت اگر قرار باشد مولایم امام زمان (عج) را نبینم سفر حج نمی روم. 🔹در عالم رویا به او گفتند امسال برای بیست و یکمین باربه سفرحج بیا که امسال مولا وامام زمان (عج) خودت رامی بینی. 🔸دوباره سال بعد شد حساب وکتاب هایش را کرد وپول های شرعی راحساب کرد و همراه کاروان به سمت خانه خدا رفتند اعمال را انجام دادند صحرای عرفات بودند، اعمال سه روز حج تمتع را انجام دادند و حج تمام شد ولی علی بن مهزیار محضر امام زمان (عج) نرسید. 🍃💐با خودش گفت در رویا این ها را به من گفتند و از آن طرف مراسم حج تمام شده ،پیش خودش گفت اشکال ندارد یک هفته دیگه هم درمکه می مانم و اعمال عمره انجام می دهم شاید امام زمان (عج) را ببینم یک هفته گذشت و اعمال را انجام داد، در کنار خانه خدا طواف انجام می داد و توسل و راز و نیاز می کرد که یک جوان خوش سیمایی از داخل خانه بیرون آمد. به علی بن مهزیار گفت از کجاهستی،گفت از عراق هستم.کدام بخش عراق ،گفت از اهوازش هستم. گفت که چه چیزی می خواهی ،گفت دیدار مولایم حضرت حجت بن الحسن امام زمان(عج) را می خواهم بعد آن فرد به علی بن مهزیار ،گفت امام زمان (ع) از شما پوشیده وپنهان نیست بلکه این گناهان و کردار شماست که باعث شده که امام زمان (ع) از شما پوشیده و پنهان باشد. 💖 اکثر کسانی که محضر امام زمان (عج) مشرف شدند همین را شنیدند،چیزی که باعث شد نتوانیم محضر امام زمان برسیم و امام زمان (عج)را ببینیم ,گناهان ما است که باعث میشود محضر امام زمان نرسیم و دور باشیم. و اکثر آن افرادی که امام زمان (عج) را دیدند تقوا حفظ کردند و گناه نکردند تا به محضر ایشان رسیدند. 🍃🌺آن فرد به علی بن مهزیار گفت که به سمت کاروانت برو،وقتی خورشید غروب کرد و ستاره ها آشکار شدند بین رکن صفا و مروه منتظرتو هستیم.علی بن مهزیار رفت و بعد وقتی که غروب شد به سمت صفا و مروه رفت ، آنجا آن فرد را دید و سوار بر شتر شدند و به سمت خیمه امام زمان (عج) رفتند. 🌌 نیمه های شب شد گفت برخیز تا با هم نافله شب را بخوانیم از شتر پیاده شدند ونافله شب راخواندند(این جا ارزش نافله شب را می رساند که ،حتی وقتی انسان محضر امام زمان (ع)هم می خواهد برسد نباید از نافله شب باز بماند) می گفت دشت ها راپشت سرهم طی کردیم و به جایی رسیدیم که از دور یک خیمه ای مشخص بود ، آن فرد به من گفت; علی بن مهزیار آن خیمه ای که الان می بینی خیمه ی امام زمانت است باید از این جا ازشتر پیاده بشوی و برویی. علی بن مهزیار می پرسد اگر من از شتر پیاده بشوم افسار شترم راکجا ببندم؟ بعد آن شخص می گوید این حریم امام زمان (عج)حریمی است که جزء مومنین نمی توانند وارد آن بشوند.( می خواست به علی بن مهزیار بگوید وقتی می خواهی به محضر امام زمان برسی نباید به ظواهر و مادیات فکر کنی،. شتر تو ارزشی ندارد مهم نیست.ا باید تعلقات مادی را رها کنی و به محضر امام زمانت برسی.) 🔹گفت افسارشتر رارها کردم رفتم بالای آن تپه ای که خیمه امام زمان(عج) وجود داشت.در خیمه را باز کردم و.........😊 🔹ادامه دارد... 👤استاد احسان عبادی 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ژله انار ۲عدد ژله(سبز رنگ) لیموی یا کیوی ۱عدد اب جوش ۲/۳ لیوان (برای هر بسته ژله ۱/۳ لیوان اب در نظر بگیرید+ نصف ق.غ گلوکز یا عسل) ژله رو با اب جوش مخلوط هم زده تا شفاف شه، گلوکز یا عسل رو اضافه و مخلوط کرده، بعد با همزن برقی ۷ تا ۸ دقیقه زده تا فومی شه زیاد نزنید وگرنه سفت میشه و خوب تو ظرفتون صاف و یکدست نمیشه، قالب رو چرب کرده کفش پودر نارگیل بریزید، موادمون رو توی قالب ریخته روشو صاف میکنیم، تو فضای اشپز خونه یا یخچال بزارید ژله سبزمونم با همین روش اماده کرده روی لایه قرمز ریخته و یک ساعت میزاریم یخچال ،بعد کف ی سینی رو پودر نارگیل پاشیده روش برمیگردونیم و برش بزنید. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
💫✨💫✨💫✨💫✨ 💚با ظهور امام زمان(عج) چه اتفاقات خوبی رخ می دهد : ۱-♦️ علم به اوج خود می رسد و جهل و نادانی از بین می رود. ۲-🔹 بسیاری از گمراهان هدایت می‌شوند. ۳- 🔸ظلم و جور برطرف شود و عدالت و امنیت تمام جهان را فرا گیرد. ۴-🔮 زمین گنج ها و برکات خود را آشکار می کند. ۵-✳️ تمام فقرا بی نیاز می شوند به طوری که کسی برای گرفتن خمس و زکات پیدا نشود. ۶-✴️ تمام مریض ها خوب می شوند و کورها بینا می گردند. ۷-💦 باران به قدر کفایت ببارد و کره زمین سبز و خرم شده و تمام درختها میوه دار شوند. ۸-🌷 بدنها سالم و عمرها طولانی شود. ۹-🌻 ويرانه اي روي زمين نمي ماند مگر اينکه حضرت مهدي (عج) آن را آباد ميسازد. ۱۰-🍁 اشرار نابود شوند و اخیار (خوبان) باقی بماند. ۱۱-❣ کینه از دل مردم برود و دلها با هم مهربان گردد. ۱۲-☘ رحمت خداوند متعال و گشایش الهی مردم را فرا گیرد. ۱۳-💐 امام زمان در هر سال دو عطیه و در هر ماه دو شهریه به مردم پرداخت می نماید. ۱۴-🌺 به مردم مومن به اندازه چهل نفر نیرو داده خواهد شد و دل او مانند پاره آهن می گردد. ۱۵-🦋 درندگان و حيوانات با هم صلح نمايند و بچه ها با مار و عقرب بازی می کنند و ضرری به ان ها نمی‌رسد . ۱۶-🌸 شیعیان از راه دور امام زمان را می بینند و با آن حضرت صحبت می کنند. ۱۷-🍀 تمام مرزها برداشته شده و همه ی کره زمين تحت يک حکومت خواهد بود. ۱۸-🌻 گروهی از مومنین زنده شده و برای یاری امام به دنیا بر میگردند. ۱۹-💐 هر مرد مومن از شير دليرتر و از نيزه کاری تر می شود. 📚برگرفته از کتاب مکیال المکارم بر اساس احادیث اهل بیت(ع). 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎂فوت و فن کیک 🍰 یکی از دلایل رایج پف نکردن کیک ✅تخم مرغ مستقیم از یخچال خارج شده و داخل کیک استفاده شده .حتما باید تخم مرغ نیم ساعت داخل اتاق بماند و بعد استفاده شود. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
@childrin1''کانال دُردونه.mp3
4.24M
"اجی مجی چیکار کرد؟ یواشکی فرار کرد" با صدای (خاله شادی) 👆👆👆 🦋 🎨🦋 🦋🎨🦋 ╲\╭┓ ╭🦋🎨 ┗╯\╲ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا