5.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 #بیان_مهدوی
🎙آیه الله بهجت (ره)
💠 با او باشیم!
🌷اَلّلهُمَّـ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرج🌷
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت
🌴 #قسمت_دوم
➖ کار آقای حائری چندان طول نکشید که پدر با خوشحالی برگشت و پیش از اینکه ما چیزی بپرسیم، خودش شروع کرد:
«حائری برامون مستأجر پیدا کرده. دیده امروز محمد داره اسباب میبره، گفت حیفه ملک خالی بیفته.»
صورت مهربان مادر غرق چروک شد و با دلخوری اعتراض کرد:
«عبدالرحمن! ما که نمیخوایم با این خونه کاسبی کنیم. این طبقه مال بچههاست. چشم به هم بذاری نوبت عبدالله میشه، شایدم الهه.»
پدر پیراهن عربیاش را کمی بالا کشید و همچنانکه روی زمین مینشست، با اخمی سنگین جواب داد:
«مسئول خونه الهه که من نیستم، عبدالله هم که فعلاً خبری نیس، شلوغش میکنی!»
ولی مادر میخواست تصمیم پدر را تغییر دهد که از آشپزخانه خارج شد و گفت:
«ما که احتیاجی نداریم که بخوایم مستأجر بیاریم. تو که وضع کارت خوبه الحمدالله! محصول خرما هم که امسال بهتر از هر سال بوده. ابراهیم و محمد هم که کمک دستت هستن.»
که پدر تکیهاش را از پشتی برداشت و خروشید:
«زن! نقل احتیاج نیست، نقل یه طبقه ساختمونه که خالی افتاده! خدا رو خوش میاد مال من خاک بخوره که معلوم نیست تو کی میخوای عروس بیاری؟!!!»
مادر غمزده از برخورد تلخ پدر، نگاهش را به زمین دوخت و پدر مستبدانه حکم داد:
«من گفتم اجاره میدم. حائری رفته طرف رو بیاره خونه رو نشونش بده.»
و شاید دلخوری را در صورت من هم دید که برای توجیه فوران خشمش، مرا مخاطب قرار داد:
«آخه همچین مادرت میگه مستأجر، خیال میکنه الآن یه مشت زن و بچه میخوان بریزن اینجا. حائری گفت طرف یه نفره که از تهران برای کار تو شرکت نفت اومده بندر. یه اتاق میخواد شب سرش رو بذاره زمین بخوابه. صبح میره پالایشگاه شب میاد. نه رفت و آمدی داره نه مهمونداری.»
که صدای باز شدن در حیاط و آمدن عبدالله بحث را خاتمه داد و من و مادر را برای کشیدن غذا روانه آشپزخانه کرد.
چند لقمهای نخورده بودیم که باز زنگ خانه به صدا در آمد. پدر از جا بلند شد و با گفتن «حتماً حائریه!» سراسیمه روانه حیاط شد.
عبدالله هم که تازه متوجه موضوع شده بود، به دنبالش رفت.
مادر که با رفتن پدر انگار جرأت سخن گفتن یافته بود، سری جنباند و گفت:
«من که راضی نیستم، ولی حریف بابات هم نمیشم.»
و بعد مثل اینکه چیزی بخاطرش رسیده باشد، با مهربانی رو به من کرد:
«الهه جان! پاشو دو تا ظرف و قاشق چنگال بیار براشون غذا ببرم. بوی غذا تو خونه پیچیده، خدا رو خوش نمیاد دهن خشک برگردن.»
محبت عمیق مادر همیشه شامل حال همه می شد، حتی مستأجری که آمدنش را دوست نداشت. چادرش را مرتب کرد و با سینی غذا از اتاق بیرون رفت.
صدای آقای حائری میآمد که با لحن شیرینش برای مشتری بازار گرمی میکرد:
«داداش! خونه قدیمیه، ولی حرف نداره! تو بالکن اتاقت که وایسی، دریا رو می بینی. تازه اول صبح که محل ساکته، صدای موج آب هم میشنوی. این خیابون هم که تا تَه بری، همه نخلستونهای خود حاجیه. حیاط هم که خودت سِیر کردی، واسه خودش یه نخلستونه! سر همین چهار راه هم ماشین داره برا اسکله شهید رجایی و پالایشگاه. صاحب خونهات هم آدم خوبیه! شما خونه رو بپسند، سر پول پیش و اجاره باهات راه میاد.»
و صدای مرد غریبه را هم میشنیدم که گاهی کلمهای در تأیید صحبتهای آقای حائری ادا میکرد.
فکر آمدن غریبهای به این خانه، آن هم یک مرد تنها، اصلاً برایم خوشایند نبود که بلاخره آقای حائری و مشتری رفتند و سر و صداها خوابید و بقیه به اتاق برگشتند.
ظاهراً مرد غریبه خانه را پسندیده و کار تمام شده بود که پدر با عجله غذایش را تمام کرد، مدارک خانه را برداشت و برای انجام معامله روانه بنگاه شد.
عبدالله نگاهش به چهره دلخور مادر بود و میخواست به نحوی دلداریاش دهد که با مهربانی آغاز کرد:
«غصه نخور مامان! طرف رو که دیدی، آدم بدی به نظر نمیاومد. پسر ساکت و سادهای بود.»
که مادر تازه سرِ درد دلش باز شد:
«من که نمیگم آدم بَدیه مادر! من می گم اینهمه پول خدا بهمون داده، باید شکرگزار باشیم. ولی بابات همچین هول شده انگار گنج پیدا کرده! آخه چند میلیون پول پیش و چندرغاز کرایه که انقدر هول شدن نداره!»
سپس نگاهی به سینی غذا انداخت و ادامه داد:
«اون بنده خدا که انقدر خجالتی بود، لب به غذا هم نزد.»
با حرف مادر تازه متوجه سینی غذا شدم. ظرفی که ظاهراً متعلق به آقای حائری بود، خالی و ظرف دیگر دست نخورده مانده بود.
عبدالله خندید و به شوخی گفت:
«شاید بیچاره قلیه ماهی دوست نداشته!»
#ادامه_دارد ...
❌ #نویسنده_فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹با امام زمان (عج) دردل کنید
🔸حجت الاسلام عالی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
10.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روزنگار ۱۰ بهمن ۱۳۵۷
🔸 با بازگشایی فرودگاهها، تاریخ برگشت امام خمینی، مشخص شد.
🔸اعلامیه کمیتهی استقبال از امام:«نظر به اینکه دولت بختیار با فرود هواپیمای ایرفرانس موافقت کرده است، امام خمینی ساعت ۹ صبح روز پنجشنبه ۱۲ بهمن، تهران خواهند بود»
🔸 خروج بستگان و کارکنان دولت وابستهی آمریکایی ایران با ۲۰۰ فروند هواپیما
🔸 سفارت آمریکا دستور تخلیه همهی خانوادههای وابسته به مقامات سفارتخانه را صادر کرد. تاکنون دو سوم این افراد از کشور خارج شدهاند.
🔸 دستگیری وسیع همافران نیروی هوایی توسط عمال شاه و بختیار
🔸 شورش گسترده در زندان قزل حصار.
🔸 حملهی چماق بدستان طرفدار شاه به بیمارستانها.
🔸 تحصن روحانیون برجسته در دانشگاه تهران از مرز ۲۰۰۰ تن گذشت.
🔸 روحانیون مشهد برای همبستگی با تحصن کنندگان دانشگاه تهران در صحن امام خمینی (حال حاضر) در حرم امام رضا دست به تحصن زدند.
دانشگاهیان مشهد هم از این تحصن حمایت کردند و در مسیر راهپیمایی تا محل تحصن به نظامیان گل اهدا میکردند.
🔸 جمعیت استقبال کنندگان شهرستانی حاضر در تهران به دو میلیون نفر رسیده است...
🔸 تظاهرات و راهپیمایی در اکثر شهرهای ایران عزیز ادامه دارد و همه در انتظار هواپیمای انقلاب ....
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
شرح دعای ندبه_13.mp3
10.78M
#شرح_دعای_ندبه ۱۳
✨ " لااله الاالله " حقیقت " انسان" است!
و نقطه مقابل فسق!
فسق یعنی... فردی که چهره انسانی دارد و باطن حیوانی!
"عشق" تنها عاملِ رسیدن به #طلب است...
با فاصله گرفتن از عشق، فسق رقم میخورد.
مراقب باشیم طلب هایمان با فسق همراه نباشد!
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
🌺امام کاظم علیه السلام فرمود :🌺
خداوند هر روز جمعه هزار نفخه رحمت به بعضی از بندگانش ،ارزانی می دارد،
هر کسدر عصر جمعه صدبار سوره قدر را بخواند از این هزار رحمت بهرمند می شود.
💚 صد مرتبه سوره قدر را بخوانید و هدیه کنید به حضرت مهدی علیه السلام
در
📘امالی صدوق ص۶۰۶
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما گوش کنید
آیت الکرسی به فارسی به صورت شعر بسیارزیباست
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷زیارت #امام_زمان (عج) در روز جمعه
🎤با نوای استاد #فرهمند
🔴 مناجات روز التماس دعای فرج یاعلی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃