سیدرضا می‌گفت: فرق صبر و حلم توی همین است، صبر مال وقتی است که تو دچار یک امتحان بشوی که هیچ کاری از دستت برنیاید. اینجا را اگر تحمل کنی، می‌شوی صبور! ولی حلم مال وقتی است که می‌توانی بزنی زیر میز، می‌توانی کافه را به هم بریزی. می‌توانی حقت را بگیری، ولی به دلیل و مصلحتی زبان ببندی و خشم مقدس بپیچد توی حنجره‌ات غم‌ْباد شود بعد شب‌ها بروی سرت را توی چاه بکنی و حرف بزنی و بعد کلمه‌هایت را دفن کنی. سیدرضا می‌گفت:«حلیم علی است و صبور زینب.» | کتاب خال سیاه عربی |

علی اکبرم امروز روز رای گیری برای انتخاب شورای دانش آموزی مدرسه است تو التماس دعا گویان رفتی که رای بیاری اما مامان یه نصیحت از مادر پیرت داشته باش اگر رای آوردی به حرفات عمل کن بدون که این پُست و سمت ها به کسی وفا نکرده😄 اگر هم رای نیاوردی سرت رو بالا بگیر و بگو الحمدالله و خوش حال باش که به وظیفه ات عمل کردی به خدا رای نیاوردن بهتر از رای آوردنِ دیدم که میگم 😞😫 قربونِ مدل حرف زدنت و شعار دادنت ورای خریدنت تو پوستر بشم من #فردایی_روشن

دخترا بیایید یه مطلب مهم بهتون یاد بدم وبرم دنبال کارها

تنبلی بد دردیه دیگه ،مگه نه؟

هممون هم با مدل های مختلف بهش دچاریم

برای غلبه بر تنبلی با تمرین های کوچیک شروع کنید کارهای کوچیک ولی بظاهر سخت رو هر روز انجام بدید و تکرار کنید این کار باعث غلبه بر تنبلی میشه مثلا نمازخوندن، یه کار ساده کوچیک سریعه ولی به ظاهر کمی سخته اولش.. هی میگی من چطور نماز خون بشم قربونت بشم قرص و شربت نداره که بخوری خوب شی با نمازخوندن و استمرارش، غلبه کنید بر تنبلی این در تمام کارها مصداق پیدا میکنه تا آموزش های بعدی بدرود 🌱😊 كانال#اسماء_سرايي https://eitaa.com/asmasaraeii #تنبلی #بیحالی #استمرار

امروز مهمانی بودم که ارزش داشت به خاطرش ۶ساعت وقت خالی کنم از اون دور همی ها که آدمهاش ارزشمند و دغدغه مند بودن اونایی که اندازه ی یه عمر با هم خاطره و حرف داریم این آدمهای دغدغه مند و دلسوز تو دنیایی که همه به فکر منفعت خودشونن خیلی خیلی خیلی ارزشمندن الهی خدا دوستایی مثل دوستای من سر راهتون بزاره #زندگی_بر_مبنای_ارزش

حاج آقا فاطمینیا ‏میگفتن... به خودتون مراجعه کنید، اگر هنوز در دلتون نسبت به حضرت فاطمه‌زهرا(س) محبت دارید بدونید که از چشم خدا نیفتادید....

صبح بخیر 🌱

امروز ۶ ونیم صبح پدر و پسر رو راهی کردم رفتن قم ،زیارت خانم جان (س) همین که در و بستن با خودم گفتم کاش امروز روزی منم بود که برم محضرِ خانم اما چون چند جا وعده کرده بودم هیچ جوره نمیشد بزنم زیرش و برم دنبال اونی که دلم میخواست، حدود نیم ساعت بعدش....

زهرا برام این پیام رو فرستاد ،چشمام پر از اشک شد ،قلبم آروم شد ،دست رو قلبم گذاشتم و گفتم سلام خانم جان ببخشید که یادم میره صدام رو همیشه میشنوید و از اعماق قلب و نهایت نیت هام خبر دارید ❤️ دست بزارید رو قلبتون و همین لحظه برید زیارت و شک نکنید که بُعد منزل نبُود در سفر روحانی ...