تو؛
تمنای منُ
یار منُ
و جان منی
پس بمان
تا که
نمانم
به تمناى کسى…
❤❤❤
#مجید_احمدی
#طُ
°•@asoography•°
`•🌱
مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر
وَ مسیری که فقط با یکی از ما دو نفر ...
یکی از ما دو نفر خواب عجیبی دیده است
ترسش این است مبادا یکی از ما دو نفر...
قول دادیم به هم عاشق هم میمانیم
به نظر میرسد اما یکی از ما دو نفر ...
گلهای نیست خدا خواست که آواره کند
یکی از ما دو نفر را یکی از ما دو نفر
چقدر سخت گذشت و چقدر پیر شده است
پشت این پنجره حالا یکی از ما دو نفر
آخرین حرف دلش نامهی کوتاهی بود
"دوستت داشتم" امضا : یکی از ما دو نفر :)
°•@asoography•°
❀ آسوگرافی °
تو؛ تمنای منُ یار منُ و جان منی پس بمان تا که نمانم به تمناى کسى… ❤❤❤ #مجید_احمدی #طُ °•@asoography
•`🌱
دوباره عهد میکنی که نشکنی دل مرا
چه وعدهها که میدهی به رغم ناتوانیت...
°•@asoography•°
`•🌱
«من حالا چه هستم؟ هیچ! صفر! فردا چه خواهم شد؟ فردا ممکن است باز از میان مردگان برخیزم و زندگی نویی شروع کنم. و «انسان» را، تا هنوز کاملا در من تباه نشده، کشف کنم.»
#کتاب_بخوانیم
°•@asoography•°
🍬•🍭
ما از دلگیریِ روزهایمان، به "شب" پناه می بردیم،
و از دلتنگیِ شب هایمان، به روز...
و اینگونه بود که تمامِ جوانیِ مان؛
در ناتمامِ یک انتظار، "تمام" شد...
👤#نرگس_صرافیان_طوفان
°•@asoography•°
`•🌱
چمدان بستهام از هرچه منم دل بکنم
پیرو عقل شوم ، قید دلم را بزنم
چمدان بستهام از "خواستنت" کوچ کنم
تا "نبودت" بروم ، گور خودم را بکنم
فصل پروانه شدن از سر من رد شدهاست
بی هدف پیله چرا بیشتر از این به تنم؟
با توام میوهی روئیده در این خارستان
زخمها دارم از این عشق به اجزای تنم
دیگر از مرگ هراسی بهدلم نیست که هست
تاری از موی تو در جیب چپ پیرهنم
میروم گریه کنم تا کمی آرام شود
این جهنم که تو افروختهای در بدنم
چمدان بستهام ، اما چه کنم دشوار است
فکر دل کندن از آغوش تو ، یعنی وطنم
میروم تا نکند گریهی من فاش کند
که مسافر نشده ، فکر پشیمان شدنم
شرح دلتنگی من بیتو فقط یک جملهست:
"تا جنون فاصله ای نیست ازینجا که منم"
#مرتضی_خدمتی
°•@asoography•°
گفتنی نیست
ولی بی تو
کماکان در من
نفسی هست،
دلی هست،
ولی جانی نیست...
💕•🌹
کم باش!
اصلا هم نگران کم شدنت نباش
آنکس که اگر کم باشی گمت کند
همانیست که اگر زیاد باشی
حیفت می کند!
°•@asoography•°
`•🌱
میدانی دلبر؛
دوست دارم جمعه ها آرامتر نفس بكشم؛
چاي زعفران دم كنم با چند دانه هِل و
با خيالي آسوده تكيه كنم به ديوارِ خيالت!
فكر كنم،
فكر كنم،
فكر كنم....
و لا به لايِ دريايِ دلتنگي هايم؛
ناگهان بيايي و بگويي:
هفته بدونِ منِ سختي بود جانم،
"جمعهمان"بخير:)
#سیدطه_صداقت
°•@asoography•°