eitaa logo
❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آسوگرافی °
3هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
22 فایل
💖﷽💖 سلام ، خوش اومدید .ـ🌹ـ- کانال عکسنوشته و شعر خاص•. - کانال استیکرامون : @stickerpluss ♥️🗞'. - شــروط ^^🔖تبلیغات: @sharayetmavayeto
مشاهده در ایتا
دانلود
🕯 یک مُرده درد ِ زخم را حس می کند؟ نه! دیگر مرا هرچه برنجانی مهم نیست ⚫️@mavayeto⚫️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آسوگرافی °
✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️✴️️ اگه دوست داشتین تو این نَظَر سَنجی بالا ☝️☝️☝️ شِرکَت کنید و جواباتون رو برامون بفرستید ـــ بهـ آیدیـ مدیر ـــــ 💚 💚 💚 ❤️ ❤️ ❤️ 💚 💚 💚 ✅اگر ۴۰ نفر شرکت کنن به قید قرعه به ۳ نفر جایزه ویژه داده میشه!!!¡ ¡✅ 💠💠با تشکر از اعضای مُحتَرَم💠💠 مهلت شرکت در این چالش تا : ۱۲ شب ۲۲ شهریور ⚫️@mavayeto⚫️
🕯 اسمش را گذاشته ام "جانِ دل"؛ یعنی هم جان است و هم دل! کارِ ما از عشق گذشته..یعنی: هنوز هم برای احساسمان اسمی پیدا نشده عجالتا"مالِ همدیگر"صدایمان کنید.. *-* ⚫️ @mavayeto ⚫️
❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آسوگرافی °
#رنگین‌کمآنِ‌عشق💜
🕯 ❝↯ از‌چهره‌ات‌پیدا‌بود؛ «السَّابِقِينَ‌إِلَى‌إِرَادَتِہ‌وَالْمُسْتَشْهَدِينَ‌بَيْنَ‌يَدَيْہ‌» دروجودت‌نهادینہ‌شده(:'🌱 وچہ‌خوب‌خودت‌راآماده‌ڪرده‌بودۍ↓ نہ‌دستوروفرمان؛ بلڪہ‌میلِ‌امام‌زمانت‌‌را‌بہ‌سرعت‌انجام میدادی؛وچہ‌زیبا‌بہ "مستشهدین‌بین‌‌یدیہ"رسیدي💔 شهیدُالقدس‌🖤 ‌دِل‌نویس🕊 ⚫️ @mavayeto ⚫️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 پارت صبح بخیری گفت و بر روی صندلی نشست ،سید جوابش را داد اما فرحناز خانم به تکان دادن سری اکتفا کرد. سمانه سریع صبحانه اش را خورد و از جایش بلند شد: ــ با اجازه من دیگه برم دانشگاه،دیرم میشه ــ سمانه صبر کن ــ بله بابا ــ در مورد جواب مثبتت به پسر محبی ،از این تصمیمت مطمئنی؟ ــ بله بابا،من دیگه برم و بدون اینکه منتظر جواب آن ها بماند سریع از خانه بیرون رفت و تا سر خیابان را سریع قدم برداشت و برای اولین تاکسی دست تکان داد،شانس با او یار بود و اولین تاکسی برایش ایستاد. در طول مسیر دانشگاه به تصمیم مهمی که گرفت فکر می کرد،شاید به خاطر لجبازی با کمیل باشد اما بلاخره باید این اتفاق می افتاد. به محض اینکه وارد دانشگاه شد متوجه تجمع دانشجویان شد که درمورد بحث مهمی صحبت می کردند به سمت دوستانش رفت و سلامی کرد: ــ سلام ،چی شده؟ ـــ یعنی نمیدونی ــ نه! ــ احمدی ،همین نامزد انتخابات ،دیشب تو مسیر برگشت به خونش میخواستن ترورش کنن. سمانه متعجب به دخترا نگاه کرد و گفت: ــ جدی؟ ــ بله ــ وای خدای من ،خدا بخیر بگذرونه این انتخاباتو،من برم کلاسم الان شروع میشه. بعد خداحافظی از دخترا به سمت کلاس رفت ،که در راه کسی بازویش را کشید ،برگشت که با دیدن صغری گفت: ــ سلام بریم سرکلاس الان استاد میاد ــ صبرکن سمانه برگشت و به صغری نگاهی انداخت. ــ چرا به کمیل جواب منفی دادی؟ سمانه نفس عمیقی کشید و سعی کرد عصبی نشود. ــ گوش کن صغری... ــ نه اینبار تو گوش کن سمانه،داداش من چی کم داره ،پول ،خونه،قیافه،هیکل،اخلاق؟ ها چی کم داره؟ چی کم داره که پسر خانم محبی داره ــ صغری بحث این نیست ــ پس بحث چیه؟اصلا فکر نمیکردم تو اینطور باشی ،برات متاسفم و اجازه ای به سمانه نداد تا حرفی بزند. کل کلاس سمانه هیچ چیزی از تدریس استاد را متوجه نشد ،حق را به صغری می داد او از چیزی خبر نداشت و الان خیلی عصبی بود ،باید سر فرصت با او صحبت می کرد،با خسته نباشید استاد همه از جایشان برخاستند ،سمانه که دیگر کلاسی نداشت به سمت خروجی دانشگاه رفت ،که برای لحظه ای ماشین مشکی رنگ را دید ،مطمئن بود این همان ماشینی است که آن روز آن ها را تعقیب می کرد!! ماشین به سرعت حرکت کرد و به سمت آن ها آمد،سمانه کم کم متوجه شد که شخصی از صندلی عقب چیزی مشکی رنگ بیرون آورد ،ناگهان ترسی در دلش نشست و با دیدن ماشینی که به سمت صغری می رفت ،با سرعت به سمت صغری دوید و اسمش را فریاد زد... تا به صغری رسید تنها کاری که توانست انجام دهد، آن بود که صغری را هُل بدهد و هر دو آن طرف جاده پرتاب شوند،سمانه سرش محکم به آسفالت اصابت می کند و صدای آخ گقتن صغری هم در گوشش می پیچد و ماشینی که با سرعت از کنار آن ها می گذرد آن را آرام می کند، اما با بلند کردن سرش و دیدن مایعی که با فاصله نه چندان زیاد با آن ها بر روی زمین ریخته شد و بخاری که از آن بلند شده،با ترس زمزمه کرد: ــ اسید سرش گیج می رفت و جلویش را تار می دید،همه اطرافشان جمع شده بودند ،صدای نگران و پر درد صغری را همراه همهمه ی بقیه می شنید که او را صدا می کرد، اما دیگر نتوانست چشمانش را باز نگه دارد و از هوش رفت. ↩️ ... ○⭕️ ✍ : فاطمه امیری ○⭕️ کپی با ذکر نام نویسنده ازاد می باشد --------------------•○◈❂ ⚫️ @mavayeto ⚫️